گفتند «خاک‌های نرم کوشک» قابلیت چاپ ندارد

«خاک‌های نرم کوشک» کتاب تحسین شده از سوی رهبرانقلاب، سرنوشت جالب‌توجهی داشته؛ سعید عاکف نویسنده این کتاب جزئیاتی منتشرنشده از نحوه انتشار این کتاب می‌گوید.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، وقتی 16 سال داشته، نخستین نوشته‌اش در نشریه‌ای که مدیر مسئول آن شهید مرتضی آوینی بوده منتشر می‌شود و همین مساله او را تشویق می‌کند تا بنویسد و بنویسد. آنچه او در نشریه شهید آوینی نوشت، بخشی از رمان بلند «رقص در دل آتش» بود. حالا نزدیک به 30 سال از آن زمان می‌گذرد و سعید عاکف همچنان می‌نویسد. خاطرات شهدا و جانبازان را گردآوری می‌کند و به نگارش درمی‌آورد.

«خاطرات شگفت»، «حکایت زمستان»، «شام برفی» و «خاک‌های نرم کوشک» که مورد تعریف و تمجید مقام معظم رهبری قرار گرفته و تاکنون بیش از 200 بار تجدید چاپ شده از جمله آثار این ناشر- مولف است که هم می‌نویسد و هم نوشته‌های خود را منتشر می‌کند.  به گفتگو با سعید عاکف نشسته ایم؛ نتیجه این گفت و شنود را در ادامه می‌خوانید:

چه شد که تصمیم گرفتید خود به انتشار کارهایتان بپردازید و به نوعی ناشر- مولف شوید؟

اواخر سال 1369 بود که نخستین نوشته من در مجله شهید آوینی منتشر شد. مجله‌ای که چندان دوام نیاورد چراکه مدیر مسئول آن به شهادت رسید و شیرازه نشریه از هم پاشید. اما انتشار بخشی از رمان «رقص در دل آتش» به من جرات داد تا کل رمان را به یک ناشر بسپرم؛ باشد که منتشر شود. انتشارات سوره مهر، اولین و بهترین گزینه‌ای بود که به ذهنم رسید چراکه تصور می‌کردم وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است و جایی بهتر از آنجا برای انتشار کتاب من وجود ندارد. متاسفانه، سوره مهر نه این کار را پذیرفت و نه «خاک‌های نرم کوشک» را.

انتشارات سوره مهر برای چه «خاک‌های نرم کوشک» را نپذیرفت؟

گفت این کتاب قابلیت چاپ ندارد.

این کتاب که تاکنون بیش از 200 بار تجدید چاپ شده؟

بله؛ اما این کتاب، آن زمان از دید مسئولان انتشارات سوره مهر و برخی ناشران دیگر، اثر ارزشمندی نبود و قابلیت انتشار نداشت. می‌دانید همه که قرار نیست مرتضی آوینی باشند. اگر این طور باشد که دنیا بهشت است. او با این‌که به ظاهر سینمایی بود اما قلم و حرمت قلم را می‌شناخت؛ از رانت و رانت‌خواری بیزار و فروتن و اهل معنا بود؛ اصلا تاثیر حمایت‌ها و تشویق‌های شهید آوینی بود که باعث شد من در تمام این مدت، کج سلیقگی‌های بعضی را تاب بیاورم.

کدام کج سلیقگی‌ها؟

ناشران، به ویژه دولتی‌ها، عدالت محور نیستند و برخورد یکسان با نویسنده‌ها و افراد مختلف ندارند. کتاب یکی را بدون آن‌که اثر خاص و قابل تامل و ارزشمندی باشد منتشر می‌کنند و از انتشاراثری که ارزشمند است اما نویسنده و مترجم‌اش در چارچوب‌شان نمی‌گنجد، سر باز می‌زنند. همه این موارد بود که باعث شد خود به انتشار آثارم بپردازم و این گونه بود که انتشارات ملک اعظم شکل گرفت و از سال 1386 کار خود را آغاز کرد.

 

«خاک‌های نرم کوشک»، زندگی‌نامه و خاطرات عبدالحسین برونسی، فرمانده تیپ 18 جواد الائمه را روایت می‌کند؛ با چه جراتی به انتشار این کتاب پرداختید؟ به این معنا که چه اندازه از برگشت سرمایه‌تان به عنوان یک ناشر- مولف جوان مطمئن بودید؟

وقتی انتشارات ملک اعظم شکل گرفت که «خاک‌های نرم کوشک» به چاپ دوم رسیده و مخاطبان از آن استقبال کرده بودند؛ همین موضوع به من که یک جوان با سرمایه بسیار اندک بودم، جرات و جسارت داد تا خود به انتشار کارهایم بپردازم.

شما که گفتید برخی ناشران کج سلیقه با انتشار «خاک‌های نرم کوشک» موافقت نکرده بودند؟

بله اما همه را که نمی‌توان با یکدیگر مقایسه کرد. همان زمان سردار ساجدی‌فر و بعضی از دوستان سپاهی ما انتشارات نسل کوثر را مدیریت می‌کردند و همان‌ها بود که کتاب مرا با سرمایه خود منتشر کردند.

و ناشری چون نسل کوثر، امتیاز چاپ‌های بعدی کتاب «خاک‌های نرم کوشک» را به شما واگذار کرد با وجود این‌که می‌دانست از این کتاب استقبال شده؟

بله چون ناشری چون نسل کوثر برای خود کیسه ندوخته بود. ای کاش همه ناشران و مجموعه‌های دولتی هم چنین رفتار کنند و درپی رانت و رانت‌خواری نباشند.

شما با چه سرمایه‌ای کار خود را به عنوان ناشر- مولف آغاز کردید؟

من با دو میلیون تومان پول کار خود را شروع کردم. با این توضیح که آن زمان، کاغذ بندی 5 هزار تومان بود و حالا به 105 هزار رسیده است. اصلا روزی که وزیر فعلی فرهنگ و ارشاد، آقای صالحی به نمایشگاه کتاب آمد و گفت کاغذ از 90 هزار به 60 هزار تومان می‌رسد با خودم گفتم ای داد بیداد؛ ما دیگر رنگ کاغذ به این قیمت را هم نخواهیم دید.

به کاغذ و گرانی آن اشاره کردید. در دولت نهم و دهم یارانه کاغذ را حذف و حمایت از ناشران را در قالب خرید کتاب، تعریف کردند؛ این مساله در دولت تدبیر و امید چگونه تحقق پیدا کرده است؟

من از منتقدان جدی حذف یارانه کاغذ بوده و هستم و براین باورم که این مساله، نشر را به لجن کشیده و موجب شده در موسسه انتشاراتی چون ملک اعظم که یک زمان 15 نفر کار می‌کردند حالا تنها دو نفر باقی بمانند. پس در شرایطی که از بیکاری جوانان و اشتغال‌زایی برای آنها می‌گوییم حذف یارانه کاغذ و نحیف کردن بدنه نشر، چه معنا و مفهومی دارد؟ از سوی دیگر، در دولت احمدی نژاد مطرح کردند دلیل حذف یارانه، جلوگیری از فساد و رانت‌خواری است؛ پرسش اینجاست مگر می‌توان به بهانه فساد، چیزی را حذف کرد؟ این‌که عذر بدتر از گناه است. هنوز هم تدبیری برای این مساله در نظر گرفته نشده و امید ما از دولت تدبیر و امید هم به نومیدی رسیده است.

 

یارانه کاغذ را حذف کردند تا خرید کتاب جایگزین شود. در تمام این سال‌ها شهرداری‌ها و نهاد کتابخانه‌های عمومی تا چه اندازه از ناشران و به‌طور مشخص از خود شما کتاب خریده است؟

بی گمان شهرداری‌ها و نهاد کتابخانه‌های عمومی، سهم عمده‌ای در خرید کتاب از ناشران و تجهیز کتابخانه‌ها دارند اما به شرط این‌که سازوکار مشخص و روشنی برایشان تعریف شود و سلیقه‌ای رفتار نکنند. برای مثال نهاد کتابخانه‌ها در تمام این سال‌ها از ملک اعظم، کتاب می‌خرید، سال گذشته کتابی با عنوان « گمشده مزار شریف» منتشر شد که به مذاق آقایان خوش نیامد در نتیجه سال 1396 هیچ کتابی از ما خریداری نشد.

«ملک اعظم» به عنوان ناشر دفاع مقدس فعالیت‌ می‌کنداین هم خوب است چون تخصصی است هم مخاطبان شما را محدود می‌کند

من نمی‌خواهم خودم را به آب و آتش بزنم و کتاب‌های آشپزی و روان‌شناسی عامه منتشر کنم تا دل مخاطب را به دست آورم. من سال‌هاست، تنها در این زمینه فعالیت می‌کنم و توانسته‌ام مخاطبان خود را بشناسم و نظرشان را جلب کنم. شیعه و سنی، مسیحی و مسلمان، بی دین و با دین، کتاب «خاک‌های نرم کوشک» را خوانده‌اند و همین برای من کافی است.

کتاب «خاک‌های نرم کوشک» به انگلیسی، عربی، اردو و چند زبان دیگر ترجمه شده؛ شما چه سهمی در ترجمه این اثر داشته‌اید؟

اگر یارانه کاغذ حذف نمی‌شد من برنامه‌هایی برای برگردان این کتاب به زبان‌های دیگر داشتم اما دوستان ما در موزه قدس و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی این کتاب را ترجمه کرده‌اند، بدون آن‌که با من در میان بگذارند.

یعنی موزه قدس و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، کپی رایت ترجمه «خاک‌های نرم کوشک» را به شما به عنوان ناشر- مولف پرداخت نکرده است؟

نه؛ من به این دوستان مدیونم اما این مساله موجب نمی‌شود که کتاب مرا بدون اجازه من ترجمه و منتشر کنند.

 

«شام برفی» رمانی است که بر اساس خاطرات یک ایرانی که در سال 91 همراه با 47 زائر ایرانی دیگر توسط تروریست‌های سوریه ربوده می‌شود، نوشته شده؛ محمد محمودی نورآبادی این کتاب را بر اساس خاطرات محمود الهی نوشته و شما آن را ویرایش و منتشر کرده‌اید. سوال من از شما نه در جایگاه یک نویسنده که در مقام یک ناشر است. با هماهنگی کدام نهاد و سازمان توانستید به سوریه بروید و هزینه‌های سفر را چه کسی تامین کرد؟

هیچ سازمان و نهادی از ما حمایت نکرد. حتی حاضر نشدند یک نامه به دست‌مان بدهند از ترس این‌که شهید شویم و آقایان ناچار به پرداخت هزینه‌ای شوند اما بچه‌های انقلاب، مصداق «آتش به اختیار» ی هستند که آقا به آن اشاره کردند. ما خود، راه خود را پیدا می‌کنیم و چشم‌مان به گفته‌های ولی فقیه است. ما فرزندان انقلاب را نمی‌توانند در بند کنند؛ بهتر است فضا را برای ما باز بگذارند و به ما مجال نفس کشیدن بدهند.

شما گونه‌های مختلف نوشتن با موضوع دفاع مقدس را تجربه کرده‌اید. بعضی معتقدند قالب خاطره نویسی پرمخاطب‌تر است. مثل کتاب «خاک‌های نرم کوشک» یا «بزم باران». تا چه اندازه با این نظریه موافق‌اید؟

ما گونه‌های مختلف رمان و داستان کوتاه را امتحان کرده‌ایم اما خاطره‌نویسی، گونه موثرتری است. در واقع «خاک‌های نرم کوشک»، یک نقطه عطف در ادبیات دفاع مقدس بود و در کالبد بی جان آن، روح زندگی دمید. هر چند صدا و سیما به عنوان مهم‌ترین رسانه از آن حمایتی نکرد و فقط و فقط ناله سرداد که جوانان ما دچار بحران سردرگمی شده‌اند. بی آن‌که از خود بپرسد ما چه اندازه، شهیدانی چون سردارحاج حبیب لک زایی را معرفی کرده و به جوانان خود الگو داده‌ایم!؟

منبع:مهر

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها