"عزیزکرده"؛ کتابی که شهید همدانی نگارش آن را توصیه کرد+فیلم

کتاب «عزیز کرده» زندگینامه مستند شهید «حسن تاجوک» چاپ و روانه بازار نشر شده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «عزیز کرده» شرح حال مردی است که در روزهای مبارزه و پیروزی انقلاب مردانه ایستاد. در فراز و فرودهای جنگ و درگیری‌های شهر، میدان را خالی نکرد و چون ناب جاماندن نداشت. بالاخره در اول تیرماه 1367 خودش را به رفقایش رساند.

این کتاب ماحصل 160 ساعت مصاحبه حضوری با دوستان، اقوام و همرزمان شهید حسن ناجوک می‌باشد که پس از بررسی و تطبیق با حدود صدبرگ سند به رشته تحریر درآمده است.

بیشترین ساعات مصاحبه به همت محمدصادق ناجوک (پسر شهید) و مرتضی نادرمحمدی پیرامون شهید و گردان مسلم‌بن‌عقیل جمع‌آوری شده بود سیری روایی با محوریت شهید حسن ناجوک به متن داده شده است تا در عین معرفی شخصیت فرمانده گردن مسلم‌بن‌عقیل شهدا و نیروهای گردان نیز معرفی و به مخاطب شناسانده شوند.

تمام سعی نویسنده بر این بوده است که حسن تاجوک به همان شکل که زیست، با تمام ابعاد وجودی یک انسان از خیر تا شر در این کتاب معرفی گردد؛ بدین جهت کم‌ترین میزان حذف از مطالب جمع‌آوری شده در این اثر انجام شده است. در عین حال هر چند که فصول کتاب نام‌گذاری شده‌اند اما مطالب کتاب کاملا به هم پیوسته می‌باشد و خواننده گرامی برای همراهی با اثر و یافتن حقایق جنگ، ناگفته‌های گردان مسلم و شخصیت شهید، بهتر است کتاب را از ابتدا تا انتها به ترتیب بخوانید.

بخشی از کتاب:

"بچه‌ها در حیاط جمع شده بودند و پیمان شروع به صحبت کرد. به‌نظر می‌رسید پیمان اعتقادات اسلامی را با سوسیالیستی در هم آمیخته و صحبت می‌کند. از اوضاع داخلی کشور گفت. از نیروهای ویژه انتقاد کرد و چمران را زیر سؤال برد. حسن تا این را شنید زیر لب به غلام گفت: اگه می‌دونستم این می‌خواد بیاد برعلیه چمران حرف بزنه با همون اسلحه تو همدان می‌زدمش. بعد از سخنرانی زمان ناهار بود و بعد از آن هم وقت پرسش و پاسخ. هر کس از پیمان سؤال می‌کرد او جواب می‌داد اما به‌طور مستقیم حرفی از اسلام نمی‌زد و هر جا می‌خواست از دیدگاه‌های جنبش بگوید می‌گفت مکتب. بین بچه‌ها همهمه افتاد که؛ این مکتب یعنی چه؟ تا اینکه بیگجانی یکی از بچه‌های سپاه بلند شد و گفت: آقای دکتر، چرا هی می‌گویید مکتب مکتب، منظور شما چیه؟ این مکتب شما چی هست؟ برای ما توضیح بدید ما غیر از اسلام مکتبی نداریم. چرا نمی‌گید اسلام؟ پیمان که دیدگاه‌هایش منطبق بر اسلام نبود و براساس شرایط قسمت‌هایی از آن را پذیرفته بود جواب داد. تعدادی از بچه‌ها قانع نشدند و همین سؤال، سرآغاز به‌هم خوردن جلسه شد. پیمان رفت و بچه‌ها در حیاط سپاه از ساعت سه بعداز ظهر تا یک نیمه‌شب با هم بحث کردند".