شیراز| جانباز ۷۰ درصد شیمیایی که تا یک قدمی شهادت رفت؛ فریاد مظلومیت ایران را به گوش دنیا رساندیم


شیراز| جانباز 70 درصد شیمیایی که تا یک قدمی شهادت رفت؛ فریاد مظلومیت ایران را به گوش دنیا رساندیم

اسماعیل جمالی جانباز شیمیایی ۷۰ درصد استان فارس است که با حضور در کشورهای اروپایی و کنفرانس‌های مبارزه با سلاح‌های شیمیایی فریاد مظلومیت ایران را به گوش جهانیان رساند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز، نخستین تجربه‌ام از بمباران‌های شیمیایی به سنین نوجوانی باز می‌گردد، زمانی که کتاب «دود پشت تپه» محمدرضا بایرامی مرا با مردم روستای تلخ رود از توابع سراب همراه کرد. تجربه‌ای که هنوز رد آن در ذهنم نقش بسته و فراموش شدنی نیست. 

این بار اما تجربه‌ای دیگر رقم خورد، آن هم در گفت‌‌وگو با کسی که بمباران شیمیایی را با گوشت و پوست خود حس کرده و با هر بار نفس کشیدن سوزش ریه‌اش را احساس می‌کند. نفس‌هایی که خردلی شده و تا پایان عمر این نفس‌ها و چشم‌های خردلی با وی همراه است. 

اسماعیل جمالی متولد 20 فروردین 43 در شهر نوجین استان فارس است. تحصیلات ابتدایی را  آنجا گذرانده و به دلیل فراهم نبودن شرایط تحصیل و کار به شیراز مهاجرت کرد و با انقلاب آشنا شد و مسیر زندگی‌اش تغییر یافت.

تسنیم: از آغاز جنگ بگویید و چند ساله بودید؟

جمالی: در شیراز با شخصی به نام سید جواد حسینی که هم معمار بود و هم جز خیران بود، آشنا شدم هم کار می‌کردم و هم در راهپیمایی‌های انقلاب شرکت می‌کردم. در این فاصله هم به روستا می‌رفتیم و پیام انقلاب را به روستا می‌بردیم تا اینکه انقلاب پیروز شد. هنوز شیرینی پیروزی انقلاب در کام مردم ننشسته بود که مشکلاتی به وجود آمد از جمله در استان فارس غائله خوانین به وجود آمد.

منطقه ما کانون خوانین فارس بود. وقتی انقلاب پیروز شد دشمن متوجه شد که با دیگر انقلاب‌ها فرق می‌کند و می‌خواست به هر قیمت آن را مهار کند. پیروزی انقلاب یک بحث خاص بود به گونه‌ای که هنوز بسیاری از کارشناسان درباره آن اظهارنظر می‌کنند و می‌توان راجع به آن کتاب‌ها نوشت. اینکه یک روحانی از نسل سادات با دست خالی در کشوری که ژاندارم منطقه بود، مردم را همراه کند به دشمن ثابت کرد که این انقلاب بر دل‌ها و افکار مردم است.

دشمن فهمید که انقلاب ایران متکی به نیروی نظامی نیست. هر چند با ایجاد غائله و فتنه می‌خواست انقلاب را مهار کند اما موفق نبود تا اینکه جنگ را بر ما تحمیل کردند که همه دنیا مقابل ایران ایستادند. در مقطعی که کشور تازه انقلاب کرده بود، ارتش نیمه منحل شده بود و سپاه هم وجود نداشت. 

امام هیچ دغدغه و نگرانی نداشت و از جانب مردم مطمئن بود. نزدیک به 6 ماه از جنگ گذشته بود که همراه با تعدادی از اهالی روستا به جبهه اعزام شدم. من کوچکترین عضو در گروهی بودم که اعزام شدم 16 سالم بود. 

تسنیم: چگونه خانواده را راضی کردید که به جبهه بروید؟ 

جمالی: هیچ مادری راضی نیست که فرزندش را به جنگ بفرستد آن هم در سن 16 سالگی حتی اگر فرزندش یک ارتشی آموزش دیده باشد باز هم راضی به رفتن فرزندش به جبهه و جنگ نیست اما شرایط آن زمان کشور فرق می‌کرد. 

قانع کردن مادرم خیلی سخت بود اما پدرم زودتر راضی شد با این تصور که من به فیروزآباد نرسیده برمی‌گردم و به خاطر ریزنقش بودن و سن کم فکر نمی‌کرد که واقعا بروم. حتی موقع رفتن با حالت خنده گفت " پسر  تو که می‌خواهی بروی جنگ پول باید در جیبت باشد" به من پول داد با این باور که به جبهه نمی‌رسم. 

تسنیم: در چند عملیات شرکت داشتید و در کدام عملیات مجروح شدید؟ 

جمالی: بعد از اعزام به جبهه ابتدا به منطقه سومار رفتیم و به جنگ‌های نامنظم با عراق پرداختیم. در عملیات‌های خبیر، بدر، والفجر مقدماتی، والفجر یک و تعدادی دیگر شرکت داشتم. در واقع عملیات‌هایی که از سال 60 تا 21 بهمن 64 اجرا شد، شرکت کردم تا اینکه در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو شیمیایی شدم. آخرین عملیات در همان منطقه فاو بود. 

تسنیم: شیمیایی شدن شما چند درصد بود و به چه نحوه مجروح شدید؟ 

جمالی: عصر 26 بهمن اوج عملیات بود که به من ماموریت دادند مهمات به رزمندگان برسانم. مهمات را بار کردیم و با همکاری بچه‌ها رفتیم. جایی که نیروها مستقر شده بودند مرکز مهمات دشمن بود، دشمن وقتی عقب‌نشینی می‌کند جاهایی که مهمات جا گذاشته را بمباران می‌کند. بمباران عراق در فاو و عملیات والفجر 8 خیلی زیاد بود به گونه‌ای که بیشترین بمباران دشمن در جنگ بود و بیشترین خسارت هم دید. 

داشتم مهمات خالی می‌کردم که همزمان هواپیمای دشمن راکتی را پرتاب کرد. من شیرجه رفتم سمت سنگر، دیدم که راکت 5 متری من به زمین خورد.  راکت اگر 5 متری‌ات بخورد پودر می‌شوی اما من متوجه شدم که اتفاقی نیفتاده فهمیدم شیمیایی است. سریع ماسک را زدم و ماندم مهمات را خالی کردم و سریع برگشتم و اطلاع دادم که فاو شیمیایی زدند. 

بعد از آن برگشتیم تا مجروحان را جابه‌جا کنیم. نزدیک به 4 ساعت طول کشید تا اینکه سوار ماشین شدیم که به عقب برگردیم. موقعی که سوار ماشین شدم افتادم پایین، هر چه مرا صدا زدند هوشیار نبودم. شهید مهری‌نژاد من را بر می‌گرداند به اسکله. آن موقع جزر و مد بوده و اجازه عبور نمی‌دهند. همزمان 5 - 6 شهید هم بوده به اضافه من که یکی از بچه‌ها می‌گوید من با قایق شهدا را می‌برم. 

همه فکر کردن که شهید شدم ما را سوار آمبولانس کردند تا به سردخانه ببرند. من متوجه می‌شدم که ما را می‌برند اما هوشیاری برای نشان دادن واکنشی از خود نداشتم. حالت خواب و بیدار بودم که یکی گفت بچه‌ها را چک کنید. دقیقه 91 بود که متوجه شدند که زنده هستم و مقدمات درمان انجام شد و مرا به تهران انتقال دادند. 

از تمام ناحیه بدن شیمیایی شدم، 75 درصد از ناحیه پوست، ریه و چشم شیمیایی شدم. 13 روز در تهران بودم بعد از آن به همراه 37 نفر برای درمان به کشورهای اروپایی اعزام شدم. 

تسنیم:  با چه نوع گازی مجروح شدید و پس از اعزام به اروپا چه اتفاقی افتاد؟ 

جمالی: در سلاح‌های شیمیایی عراق گاز خردل، سیانور، کلر و دیگر گازهای سمی وجود داشت. من با خردل، کلر و سمی که در اروپا گفتند نامش باران زرد است شیمیایی شدم. 

کشورهای اروپایی خودشان این سلاح‌ها را ساخته بودند و با پذیرش مجروحان ایرانی می‌خواستند تاثیر آن را بر بدن انسان ببینند و راه درمانش را پیدا کنند، داروها را امتحان کنند. ایران هم با این هدف که جانبازان سند زنده استفاده از سلاح شیمیایی از سوی عراق هستند راضی شد که مجروحان را بفرستد. 

اوایل اسفندماه 37 نفر به صورت اورژانسی با هواپیما به کشورهای اروپایی اعزام شدیم. چندین کشور رفتیم ما را تحویل نگرفتند. آخرین کشور اسپانیا بود که به دلیل آسیب‌دیدگی زیاد با قید ضمانت ما را پذیرفتند. کل بدنم سوخته بود. چشم‌ها بسته بود. ریه آسیب زیادی دیده بود. 9 تا 10 ماه خارج از کشور بودیم اما هنوز که هنوز است تحت درمان هستیم و بهتر نشده است. 

تسنیم: وضعیت تامین دارو برای جانبازان به چه شکل است؟ 

جمالی:عوارض اصلی روی ریه است که داروها دیگر تاثیرات خود را از دست داده، سن ما نیز زیاد شده و مزید بر علت. اکنون داروها بخشی از داخل تامین می‌شود و بخشی وارداتی است. بحث مهم مدیریت داروهاست که مشکلاتی را به وجود آورده است. 

مدیریتی که برخاسته از تخصص نباشد، نمی‌تواند نیازها را برطرف کند. در بحث دارو و درمان جانبازان باید تشخیص دهند که چه دارویی نیاز است و چه زمان باید وارد کنند اما متاسفانه به موقع وارد نمی‌کنند یا به موقع توزیع نمی‌کنند. نحوه توزیع خیلی مناسب نیست. بین جانبازان و دیگر بیماران تفکیکی صورت نمی‌گیرد. اگر مدیریت قوی بود بحث درمان بهتر بود. 

برخی از داروها که واراداتی است با تحریم‌ها مشکلاتی را به وجود آورده مانند اشک‌های مصنوعی که خودم با آن درگیر هستم البته به تدریج صنعت داروسازی ایران به سمت تولید دارو به ویژه داروی مورد نیاز جانبازان رفته است اما باید در تحقیقات جدیت بیشتری شود. 

تسنیم: شما به عنوان نماینده ایران در کشورهای اروپایی و کنفرانس‌های مبارزه با سلاح‌های شیمیایی حضور داشتید در این باره هم توضیح دهید. 

جمالی: 3 کشور اروپایی رفتم هنوز بسیاری از کشورها درباره استفاده از سلاح‌های شیمیایی در جنگ ایران و عراق اطلاعی نداشتند. کنفرانسی در لاهه با حضور 153 کشور تشکیل شد. 2 نفر از ایران بودیم. در این کنفرانس نمایشگاه زدیم و آثاری از جنگ را عرضه کردیم و برای سفرا توضیح دادیم و خیلی از کشورها تعجب می‌کردند از این که ایران هم از سلاح‌های شیمیایی آسیب‌دیده است. 

برای بخشی از کسانی که متوجه نبودند، توضیح دادیم. از ما به عنوان سند زنده گزارش تهیه می‌کردند. سال 87 بیش از 11 ساعت مصاحبه تلویزیونی از اکثر کشورها داشتیم تا توانستیم مظلومیت ایران را نشان دادیم و اتفاقات خوبی در مبارزه با سلاح‌های شیمیایی افتاد. سال 95 هم در کنفرانس‌هایی که تشکیل می‌شد، حضور پیدا کردیم آنجا اعلام کردیم که ما هیچ وقت از سلاح‌های کشتار جمعی استفاده نمی‌کنیم بلکه خودمان قربانی هستیم. 

تسنیم: ماجرای رفتن شما از سر سفره عقد چه بود؟ 

جمالی: روستائیان زود ازدواج می‌کنند. آن زمان من 20 سالم بود. دو خواهر داشتم که من را رها نمی‌کردند و هر زمان از جبهه برمی‌گشتم حرف ازدواج را پیش می‌کشیدند. من هیچ دختری را ندیده بودم در نهایت خانواده خواهر شهید غلامی را به من معرفی کردند و من پذیرفتم در صورتی که حتی یک بار هم ندیده بودمش. در فاصله 10 تا 12 روز که روستا بودم مقدمات عروسی را فراهم کردند. 

روزی که قرار بود شب خطبه عقد جاری شود، برای اطلاع از وضعیت واحد، اعلام آمادگی برای حضور و تعارف بچه‌های واحد به جشن عقد برای تلفن زدن به بالاده کازرون رفتم. زنگ زدم ستاد گفتند صبر کنید تا به واحد وصل شوید تا بعد از ظهر ماندیم و وقتی تماس گرفتیم به شوخی به من گفتند که عملیات است و پاشو بیا. 

من به روستا برگشتم و می‌خواستم به جبهه برگردم. پدرم راضی نمی‌شد و مادرم هم اصلا نفهمید که رفتم. آن شب جلسه عقد در غیاب داماد برگزار شد. آن زمان مهر 64 بود، وقتی به جبهه برگشتم فهمیدم عملیاتی در کار نبوده و بچه‌ها شوخی کردند اما دیگر برنگشتم تا اینکه بهمن ماه که والفجر 8 بود مجروح شدم و بعد از آن 9 ماه خارج از کشور بودم تا اینکه یک سال بعد از تاریخ عقد  برگشتم و همسرم را دیدم. 

تسنیم: از شما کتاب‌هایی در زمینه دفاع مقدس منتشر شده، چه شد که به نویسندگی روی آوردید؟  

جمالی: همیشه نگرانی داشتم که دفاع مقدس ناگفته بماند. جرقه اصلی نوشتن کتاب در بلژیک زده شد. در منطقه‌ای که از جنگ جهانی اول و دوم باقی مانده بود کتاب‌های زیادی از خاطرات سربازان و فرماندهان جنگ جهانی اول و دوم قرار داده بودند. من تعجب کردم و با خودم گفتم  «آنها که جنگشان تجاوز بوده، فیلم ساختند و کتاب نوشتند چرا ما برای دفاع مقدسمان این کار را نکنیم». 

در بحث شیمیایی اگر بخواهیم کار عمقی شود باید دانشگاه وارد شود. در حوزه تخصصی و اختیار من نیست. دفاع مقدس هنوز جای کار دارد هر کس باید به فراخور توانایی که دارد، اقدام کند. 

"چشم‌های خردلی" به نوعی زندگی نامه خودم است، "همپا" به نوعی بیان نقش بانوان در دفاع مقدس است، "لاله تنگاب"، "پسران حوا"،  "پنج یار دبستانی" و  "قاب فیروزه" کتاب‌های چاپی من است و کتاب آخر هم که زیر چاپ است داستان‌های کوتاه درباره دفاع مقدس برای نسل امروز است. 

گفت‌وگو از حلیمه زارع 

انتهای پیام/ح

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon