روایتی از شکارچی تانکی که فرمانده مجاهدین عراقی بود
تمام گلولهها را به هدف زد و همین باعث شد، از آن به بعد لقب شکارچی تانک به او داده شود. به علت دقت بسیار بالا در پرتاب آر پی جی و شلیک دقیق به تانکهای دشمن همه او را با این لقب میشناختند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، شهید محمّد زهرابی دوم فروردین ماه سال 1340 در روستای شوهان از توابع شهرستان دزفول به دنیا آمد. با شروع تظاهرت مردمی علیه رژیم ستم شاهی، محمّد به همراه پسرداییهای خود به خیل انقلابیون پیوست. با شروع حرکات علنی مردمی بر علیه رژیم ستم شاهی، محمّد به همراه تعدادی از دوستانش(همچون شهید مجید فرزام فام و شهید محمّد حسین اسماعیل بخش) گروهی از جوانان محل را ، تحت فرمان و رهنمودهای حضرت آیتالله سید مجدالدین قاضی دزفولی، تشکیل دادند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، محمّد در شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه مشغول به کار شد. سپس در فروردین ماه سال 1359 محمّد به خدمت مقدس سربازی اعزام شد. دوران سربازی را در لشگر 21حمزه سیدالشهدا(ع) نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، مشغول به خدمت شد. در شهریورماه سال 1359 با آغاز جنگ تحمیلی در لباس مقدس سربازی عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و در آذرماه سال 1360 پس از انجام موفق عملیات طریقالقدس در منطقه بستان، از سوی فرماندهی نیروی زمینی ارتش، امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی به عنوان سرباز نمونه معرفی و مورد تشویق و تقدیر قرار گرفت. پس از اتمام خدمت سربازی در اسفند ماه 1360 با ثبت نام در بسیج به عنوان نیروی داوطلب جهت عملیات فتحالمبین اعزام شد. به علت تخصص او در دوران سربازی در این عملیات، به عنوان آرپی جی زن به کار گرفته شد و او توانست خوش بدرخشد.
با تشکیل تیپ 15 امام حسن مجتبی(ع) توسط سردار شهید حسن درویشی، محمّد نیز به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. پس از عملیات الی بیت المقدس، محمّد زهرابی در عملیاتهای رمضان و محرم نیز شرکت کرد و همچنین در عملیات والفجر مقدماتی با سمت فرماندهی گردان شهید دانش، در هفدهم بهمن ماه سال 1361 شرکت کرد که پس از پیشروی در شب اول این عملیات، سرانجام در روز هجدهم بهمن ماه سال 1361 ، منطقه پاسگاه شیب از استان میسان عراق محمّد زهرابی از ناحیه پهلوی راست مورد اصابت تیر مستقیم تیربار دشمن بعثی قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از گذشت 11 سال، در 26 اردیبهشت ماه سال 1372 مصادف با 23 ماه ذی القعده، روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع) توسط نیروهای تفحص شهدا شناسایی شد و در تاریخ 28 تیرماه سال 1372 تشیع و در گلزار شهداء به خاک سپرده شد.
چند روایت از زندگی سراسر حماسه و اخلاص او در ادامه میآید:
یک آمبولانس پر از ساواکی
در دوران آغاز راهپیمایی و تظاهرات مردم علیه رژیم ستم شاهی در مراسمات حضور گسترده و فعال داشت. او در سخنرانیهایی که علیه رژیم شاه در مسجد جامع دزفول برگزار میشد، حضور داشت. در یکی از این سخنرانیها، حجتالسلام والمسلمین شهید سید محمّد کاظم دانش خطاب به حاضران در جلسه به علت حضور نیروهای ساواکی به صورت رمزی اعلام کرد که ما میخواهیم خلاف جهت آب رودخانه دزفول شنا بکنیم و این تکلیف امروز و روزهای آینده شماست. این پیام را به گوش دیگر دوستان و همشهریان نیز برسانید. شهید محمّد زهرابی پس از گرفتن این پیام بلافاصله به محل سکونت خود برگشت و گروهی از دوستانش را جهت حرکت علیه رژیم منحوس پهلوی تشکیل و سازماندهی کرد. این گروه وظیفه تامین امنیت نیروهای شرکت کننده در تظاهرات مردمی در مرکز شهرستان دزفول را بر عهده داشتند. پادگان تیپ 2زرهی نیروی زمینی ارتش در غرب شهرستان دزفول بود که بوسیله تانکهای نفربر از محل پادگان به سمت مرکز شهر که محل تظاهرات مردمی بود، حملهور میشدند و تظاهرات کنندگان را سرکوب و به سمت آنها تیراندازی میکردند.
شهید محمّد زهرابی به همراه برادرش و تعدادی از اهل محل که گروهی تشکیل داده بودند، ورودی مسیر پل جدید که محل عبور تانکهای نفربر جهت رسیدن به مرکز شهر بود را در تصرف خود گرفتند و با قرار دادن لاستیک و آتش زدن آنها در جاده مسیر تردد نفربرها را مسدود کرده و تعدادی کوکتل مولوتف دستی درست کرده و به سمت ماشینهای نظامی که در این مسیر تردد میکردند، پرتاپ کرده و به این وسیله تردد آنها را مختل میکردند و موقعیت عبور از پل جدید را برای آنها غیر ممکن کرده بودند. در روز 11 دی ماه سال 1357 ساواک تصمیم گرفت که با حربهای جدید به مرکز شهر بیایید و از پل عبور کند. در نتیجه یک ماشین آمبولانس را در حالی که تعدادی نیروی مسلح در عقب آن مستقر بودند به سمت پل جدید نزدیک کرد.
شهید محمّد زهرابی و دوستان گروهش، هنگامی که صدای آژیر آمبولانس را شنیدند، گفتند احتمالا فرد بیماری در آمبولانس است و لاستیکها را از وسط جاده برداشته و راه را جهت عبور این آمبولانس باز کردند. آمبولانس به نزدیکی آنها رسید و راننده پس از عبور از نزدیک آنها و ورود به پل جدید بلافاصله پای خود را بر روی ترمز فشار داده و متوقف شد و صدای آژیر را خاموش کرد. بلافاصله درب پشت آمبولانس باز شده و در حالی که شهید محمّد زهرابی و دوستان گروهش در حال نزدیک شدن به آمبولانس جهت بررسی علت توقف بودند، به صورت غافلگیرانه 4 نفر نیروهای مسلح با اسلحه ژ- 3 در عقب ماشین دیدند که به آنها دستور ایست و تسلیم دادند بلافاصله شهید محمّد زهرابی خطاب به دوستانش با صدای بلند گفت: «ساواکی، ساواکی هستند. بچهها فرار کنید.» و بدون توجه به فرمان ایست آنها پا به فرار گذاشته و از محل به سرعت دور شدند.
نیروهای ساواکی هم از عقب آمبولانس پیاده شده و به سمت آنها شروع به دویدن کردند و فکر میکردند که میتوانند آنها را دستگیر کنند. هنگامی که دیدند توان رسیدن به شهید محمّد زهرابی و دوستانش را ندارند، اقدام به شلیک کردند اما تقریبا تمام نفرات گروه فرار کرده و از تیررس خارج شده بودند، در لحظه آخر محمّد حسین اسماعیل بخش که یکی از این اعضا بود، در حال دویدن، تیر ژ-3 به کف پای او اصابت کرد و مجروح شد که با پرتاب کوکتل مولوتفهای فراوان توانستند جلوی حرکت ساواکیها را گرفته و او را از محل خارج کنند. پس از آن جهت مداوا او را به بیمارستان بردند که به علت خونریزی فراوان محمّد حسین اسماعیل بخش به فیض عظیم شهادت نائل شد.
دعوت نوجوانان برای شلیک به شاه
شهید محمّد زهرابی یک تفنگ بادی داشت که با آن به شکار پرندگان میپرداخت. اما در دیماه سال 1357 دوران آغاز انقلاب اقدام به یک کار جدید کرده بود. این شهید عزیز، عکس محمّدرضا شاه و پدرش رضاخان پهلوی را بر روی یک سیبل چسبانده بود و آن را در محله جهت بازی نوجوانان و جوانان کوی مسلم ابن عقیل (ع) همراه با خود میآورد و ابتدا خودش با تیراندازی به سمت عکس شاه، پس از پاره کردن عکس شاه و اصابت چند تیر به چشم و دهانش، نوجوانان و جوانان محله را دعوت به تیراندازی به سمت سیبل میکرد و تنفنگش را در اختیار آنها قرار میداد. در پایان نیز به کسانی که تیراندازی کرده بودند، هدایایی میداد و این کار او در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در ایام دهه فجر به منظور معرفی چهره منفور شاه خائن به کودکان و نوجوانان و جوانان در قالب قرار دادن عکس شاه به عنوان سیبل ادامه داشت و با این کار خود به بچههای نوجوان و جوان شناخت و بصیرت نسبت به شاه خائن میداد.
شعارنویسی با موتور سیکلت
در ایام دیماه سال 1357 جوانان انقلابی دزفول تصمیم به نوشتن شعار مرگ بر شاه و درود بر امام خمینی(ره) در نقاط مختلف سطح شهر کردند و این حرکت را از کوچههای کم تردد محلههای سکونت خودشان شروع کردند و پس از گذشت چند روز تصمیم گرفتند که در خیابانها نیز شعار نویسی را ادامه دهند. در این بین عدهای از جوانان کوی مسلم(ع) شروع به شعار نویسی در کوچهها و خیابانهای منطقه کردند، در یکی از شبها شهید محمّد زهرابی با یک موتور سیکلت 125 درب مسجد مسلم بن عقیل(ع) آمد و خطاب به گروه شعارنویس گفت: «من حاضرم با این موتور هر کس که میخواهد شعار بنویسد را سوار کنم و برویم بر روی دیوار فرمانداری و چند اداره دیگر بنویسیم؛ اصلا هم در فکر تعقیب و دستگیری نباشید، اولاً که اصلا من را نمیتوانند بگیرند، ثانیاً هم اگر گرفتند من تمام جرم را بر عهده میگیرم. آیا کسی من را همراهی میکند؟»
شهید مجید فرزام فام از آن جمع به سمت شهید محمّد زهرابی آمد و پشت سر او نشست. آن شب با هم رفتند و بر روی دیوار فرمانداری و چند اداره دیگر شعار نویسی کردند و ساواک هم دنبال آنها افتاده بود لیکن با مهارت تمام شهید محمّد زهرابی موتور را از روی یک جوی آب پرش داده و فرار کرده بودند. از آن به بعد، شهید محمّد زهرابی به عنوان موتور سوار نمونه در بین بچههای مسجد معروف شد و هیچگاه ساواکیها نتوانستند او را با موتور دستگیر کنند.
بت شکنی در دوره طاغوت
در روز 26 دیماه سال 1357 پس از فرار شاه خائن از کشور، راهپیماییها و تظاهرات مردمی شدت بیشتری گرفت. در یکی از این روزها که مردم در مسجد جامع دزفول تجمع کرده بودند ، پس از سخنرانی آیت الله قاضی دزفولی، راهپیمایی را در خیابان آغاز کردند، شهید محمّد زهرابی نیز در جمع تظاهرات کنندگان علیه رژیم شاه حضور داشت و در صفوف جلویی شعار مرگ بر شاه میداد و دیگر شرکت کنندگان در راهپیمایی را روحیه میداد و آنها را تشویق میکرد که با صدای بلند از اعماق جان خود این شعار را تکرار کنند، سپس حرکت تظاهرات کنندگان به میدان(فلکه) ساعت رسید که عده زیادی از نیروها دور این میدان تجمع کرده بودند و یک کمپرسی کنار میدان پارک شده بود، ناگهان شهید محمّد زهرابی تصمیم مهمی گرفت و با چند نفر از نیروهای موثر و دست اندرکاران تظاهرات مردمی صحبت کرد که بیایید به وسیله این کامیون مجسمه رضاخان را که در وسط میدان بود، به پایین بکشانیم و آن را بشکنیم.
افراد موافقت کردند و پس از مطرح کردن این تصمیم با آیت الله قاضی دزفولی و کسب اجازه و موافقت ایشان، فوراً کامیون را روشن کرده و به نزدیک مجسمه رضا شاه آوردند. با بستن سیم به قسمت سر مجسمه و وصل آن به عقب کامیون در یک حرکت، سریعاً مجسمه با شروع حرکت کامیون به پایین افتاد و پس از سقوط مجسمه شاه، شعارهای مرگ بر شاه بیشتر و محکمتر ادا شد. بلافاصله ساواک و تانکهای نفربر ارتشی به سمت جمعیت روانه شدند و با تیراندازی، جمعیت را متفرق کردند، اما کار از کار گذشته بود و بت شکنی ابراهیمی توسط جوانان انقلابی صورت گرفته بود، شهید محمّد زهرابی پس از متفرق شدن از صحنه مذکور به سمت پل قدیم آمد و این خبر را به روستای خود شوهان برد و بشارت سقوط رژیم پهلوی را به اهالی روستای شوهان داد.
شکار تانک حتی از روی موتور سیکلت
در دوران آموزش رزم مقدماتی سربازی پس از طی دوره عمومی، دوره تخصصی سلاح آر پی جی را گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی، لشگر 21حمزه سیدالشهدا(ع) نیروی زمینی ارتش از تبریز که محل خدمت سربازی محمّد زهرابی بود، به جنوب اعزام شد و در اولین عملیاتهای آغاز جنگ تحمیلی، محمّد در قالب یک نیروی رزمنده مدافع خطوط مرزی در مناطق اندیمشک، شوش و کرخه به دفاع از میهن اسلامی پرداخت و در 23 مهرماه سال 59 با عملیات لشگر 21 حمزه سیدالشهداء(ع) در منطقه غرب کرخه، دشمن را زمین گیر کرده و مانع پیشرویی دشمن شدند. در این عملیات محمّد زهرابی به عنوان آر پی جی زن توانست خوش بدرخشد و گلولههای آر پی جی زیادی شلیک کرد. به نحوی که از شدت موج انفجار خون از گوشهایش سرازیر شد. البته تمام گلولهها را به هدف زد و همین باعث شد، از آن به بعد لقب شکارچی تانک به او داده شود. به علت دقت بسیار بالا در پرتاب آر پی جی و شلیک دقیق به تانکهای دشمن همه او را با این لقب میشناختند.
پس از آن در عملیات فتحالمبین و الیبیتالمقدس، اقدامات و رشادتهای کم نظیرتری بروز داد و محمّد زهرابی سوار بر موتورسیکلت به همراه دوستش جلوتر از خاکریز نیروهای خودی به دل تانکهای دشمن زده و با متوقف کردن آنها نقش بسیار مهمی در پیروزی رزمندگان اسلام ایفا کرد. وقتی محمّد به نزدیکی تانک مورد نظر میرسید از قسمت پشت سر راننده موتور سیکلت یا سرنشین به حالت قیام بلند میشد و میایستاد و موشک آر پی جی زن را به طرف تانک دشمن روانه و آن را منهدم میکرد.
مجاهدین عراقی در پستهای حساس یگان
به علت تسلط به زبان عربی مجاهدین عراقی با او انس خاصی داشتند، محمّد نیز در گردان به آنها پست و مسئولیتهای حساس را واگذار کرده بود و هنگامی که به جلسات فرماندهی میرفت مرتب از عملکرد مجاهدین عراقی تعریف میکرد، این حسن اعتماد منجر شد در سالهای بعد از آنها استفاده بیشتری جهت پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس شد و عدهای از آنها به عضویت قرارگاه سری نصرت در آیند و تحت نظر سرلشگر شهید علی هاشمی به شناسایی در هور بپردازند و عاقبت نیز همگی شربت شهادت نوشیدند. سرانجام دست تقدیر مزار مطهر پاسدار شهید محمّد زهرابی را در کنار یکی از این مجاهدین عراقی قرارگاه سری نصرت، بنام شهید سید غافل موسوی(ابوشیماء) همنشین کرد.برخی از نیروهای گردان شهید دانش تیپ 15 امام حسن مجتبی(ع) به فرماندهی شهید محمّد زهرابی این گردان شامل نیروهای بسیجی و مجاهدین عراقی بودهاند.
انتهای پیام/