طالبزاده: کمرنگ شدن روحیه انقلابیگری باعث میشود برکت از کارمان برود
نادر طالبزاده در نشست کارشناسی برنامه «به اضافه مستند» گفت: ما بوسنی را رها کردیم و فشار غرب باعث کوتاهآمدن ما شد. اکنون یمن دست کمک دراز کرده است و ما هیچ کمکی نمیکنیم. این موضوع، بر روی کارهای دیگر ما نیز تاثیر می گذارد و آنها را بیبرکت میکند
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، هفتادمین و آخرین قسمت از فصل دوم برنامه «به اضافه مستند»، با پخش و بررسی مستند «مارش میرا» ساخته هادی نعمتالهی به روی آنتن شبکه مستند رفت و پس از آن نشست معرفی و بررسی آن با حضور نادر طالبزاده و هادی نعمتالهی برگزار شد.
طالب زاده در ابتدای صحبتهای خود، درباره این مستند گفت: فیلم بسیار خوب، روان و تاثیرگذاری بود. مستند، به خوبی توانسته بود حس و حال امروز را منتقل کند و تاریخ را به خوبی بیان کرده بود.
وقتی برای حضور در بوسنی با من تماس گرفتند، حتی فکر هم نکردم
هادی نعمتالهی در مورد دغدغه خود برای ساخت این مستند صحبت کرد و گفت: سابقه علاقه خودم به موضوع بوسنی به مستند «خنجر و شقایق» برمیگردد. حقیقت این است که در همان سالهای کمتر از نوجوانی، این مستند را دیدم و به شدت بر من تاثیر گذاشت؛ چه تصاویر ماندگار آن و چه صدای ویژه شهید آوینی بر روی آن. به این موضوع، کمکهایی را اضافه کنید که در مدارس، نمازهای جمعه و ... انجام میگرفت. در آن ایام، اخبار عجیب و غریبی از جنگ مخابره میشد که آنها را از تلویزیون و رادیو میشنیدیم. همیشه در گوشه ذهنم بود که یک روزی به بوسنی بروم. البته میدانستم که بوسنی رفتن خیلی ساده نیست. چرا که شرایط خاص سیاسی دارد و هزینههای زیادی دارد. این موضوع ادامه داشت تا زمانی که یک گروه از دوستان که پزشک هستند و دو سال قبل، پیادهروی اربعین نیز رفته بودند تا به زائران خدمات پزشکی بدهند، تصمیم گرفتند که بعد از 22 سال، در برنامهای شرکت کنند که اتفاقا پیادهروی بود و من تا آن زمان از این پیادهروی خبر نداشتم. یک پیادهروی 120 کیلومتری بود که حدود 3 روز به طول میانجامید و ماجرای روز چهارم هم خاص بود که در مستند آمده است. وقتی دوستان با من تماس گرفتند، حتی فکر هم نکردم و با گروه راهی بوسنی شدم. از جایی که در آن حضور داشتم، بسیار ذوقزده بودم و به همین دلیل تصاویر زیادی را گرفتم.
ماجرای بوسنی رفتن هیئتی از ایران با حضور شهید آوینی و آیتالله جنتی
نادر طالبزاده در مورد حضور خود در بوسنی در سالهای گذشته گفت: خاطرم هست که همراه با دوستان در اتاق شهید آوینی بودیم و به ما خبر دادند که آقای جنتی همراه با هیئتی به بوسنی میروند. ما نیز اعلام آمادگی کردیم و در نهایت تصمیم گرفتیم که با یک کار رسانهای و تولید فیلم، به این سفر برویم. قبل از این ماجرا، همراه با شهید آوینی یک مستند 10 قسمتی به نام ساعت 25 در آمریکا ساخته بودیم که به اتمام رسیده بود. در سفری که به بوسنی داشتیم، به شهرهای مختلف آن رفتیم. خاطرم هست که در روزهای آخر یکی از دوستان پیشنهاد داد که اگر بتوانیم وارد محاصره گراژده بشویم، اتفاقات خوبی رخ میدهد، البته شاید هم اتفاقات بدی رخ میداد. همین جاده مرگ که در مستند نشان داده شد، دقیقا مسیر محاصره بود. در نهایت تصمیم گرفتیم که در منطقه بمانیم و قسمت دوم که بخش اصلی مستند بود، ساخته شد. این قسمت مربوط به جنگ بوسنی بود. این سفر برایمان بسیار خاطرهانگیز بود. قبل از سفر تمام متن نوشتنها، تاریخنگاریها و نوشتن متن اصلی توسط سید مرتضی انجام شده بود و وقتی وارد بوسنی شدیم، در هنگام تصویربرداریها دقیقا میدانستیم که قرار است از چه چیزی تصویر بگیریم.
حذف صدای شهید آوینی برای پخش «خنجر و شقایق» از صدا و سیما؛ زلزله مطبوعاتی که باعث تغییر مدیریت صدا و سیما شد
وی در مورد مشکلات پخش آن مجموعه مستند از تلویزیون صحبت کرد و گفت: در سالگرد اول بوسنی، قرار بود که این فیلم پخش بشود. 4 قسمت از آن را به تلویزیون دادیم اما به تصمیم یک گروهی، ناگهان صدای شهید آوینی حذف شد. دلیل آن را هنوز هم نمیدانیم. خود آقای آوینی بسیار ناراحت بود و دوستان نیز تاسف خوردند. این موضوع باعث شد که اعتراضاتی به تلویزیون بشود و در نهایت 3 نامه بلند در نقد صدا و سیما نوشته شد. این ماجرا به تفحص مجلس از صدا و سیما نیز کشیده شد تا در نهایت منجر به تغییرات مدیریتی شد. این موضوع باعث زلزله مطبوعاتی شد. هنوز هم کسی نمیداند که دو صفحه از یکی از نامهها، متن مرتضی است که نوشته شد. آقای نصیری دبیر کیهان میگفت که نیمی از آن را به دلیل تند بودن آن حذف کردم تا بتواند چاپ شود. خیلیها پای این موضوع ایستادگی کردند در حالی که میتوانستند از آن عبور کنند. وقتی افراد مقابله کردند برکت داشت. این موضوع میتواند درسی برای امروز ما باشد.
سابقه تاریخی راهپیمایی «مارش میرا» چیست؟
کارگردان مستند «مارش میرا» درباره سابقه راهپیمایی بوسنی گفت: بوسنی و هرزگوین به عنوان یک کشور، اعلام استقلال میکند. خود غربیها به عنوان اولین کشورها، آن را به رسمیت میشناسند. اما خوشحالی مسلمانانی که در گوشه ای از یوگوسلاوی بزرگ زندگی میکردند، خیلی دوام نمیآورد و یک هفته بعد جنگ آغاز میشود. جنایتهایی که در این جنگ رخ میدهد، بزرگترین نسلکشی بعد از جنگ جهانی دوم است. دقت کنید که این اتفاق در آفریقا یا خاورمیانه اتفاق نمیافتد بلکه در اروپا و در مهد تمدن رخ میدهد. سربرنیتسا تاریخ جنگ را تغییر میدهد و باعث میشود که جنگ تمام بشود. مردم مسلمان و آواره بوسنی از جاهای مختلف به این شهر پناه میآورند چرا که در ابتدای جنگ قرار بوده است که این شهر، شهری امن باشد. نیروهای سازمان بینالملل مسئولیت امنیت این شهر به ظاهر امن را در دست میگیرند و مسلمانان از جاهای مختلف به آن میآیند. اتفاق عجیبی رخ میدهد، صربها شهر را محاصره میکنند و وارد مذاکره با نیروهای سازمان بینالملل میشوند. اتفاقی که رخ میدهد این است که صربها میگویند که مسلمانان سلاحهای خود را زمین بگذارند، ما شهر را اشغال میکنیم و با اتوبوس همهشان را به جاهای امن منتقل میکنیم. جالب است که همیشه درخواست کمک از سمت مسلمانان ساکن در این منطقه وجود داشته است اما گویا تعمدی این اتفاق رخ نمیدهد. مسلمانان بیخبر از پشت پرده ای که بین نیروهای صرب و سازمان ملل رخ داده است، اعتماد میکنند و سلاحها را زمین میگذارند بدون آنکه بدانند در 48 ساعت آینده چه اتفاقی برایشان رخ میدهد. بعضی از آنان نسبت به این توافق بیاعتماد بودند و شبانه از جنگل فرار میکنند. مسیر آنان در جنگل به سمت شهر نزوک، مسیر 110 کیلومتری است که اتفاقات عجیبغریبی در آن رخ میدهد. این مسیر، مسیر سختی است که امروزه راهپیمایی برعکس مسیر آنان صورت میگیرد یعنی اگر آنان از سمت سربرنیتسا به نزوک رفتند، راهپیمایی این روزها، برعکس است. گزارشات عجیبی از این مسیر در تاریخ آمده است. این که خیلی از مسلمانان در این راه به دلیل گرسنگی و تشنگی کشته شدند و یا صربها آنان را کشتند.
رخداد انقلاب اسلامی و نفوذ آن، مهمترین عامل فروپاشی شوروی بود
نادر طالبزاده در بخش دوم صحبتهای خود گفت: مهمترین موضوع در بوسنی و هرزگوین، ماجرای فروپاشی شوروی بود چرا که تمام کشورهای یوگوسلاوی در مدار شوروی بودند. بعد از فروپاشی شوروی، بسیاری از کشورهایی که زیر چتر آن بودند، مستقل شدند. اسلوونی ابتدا مستقل شد و بعدها نیز کرواسی، صربستان و ... مستقل شد. وقتی بوسنی تصمیم به استقلال گرفت، صربها با آن مخالفت کردند. خیلی از کشورها استقلال بوسنی را پذیرفتند اما در داخل، بین صربها و مسلمانان بوسنی جنگ درگرفت. باید یادمان باشد که چگونه شد که شوروی و کمونیسم به فروپاشی رسید. شاید مهمترین عامل در این میان، فاکتور انقلاب اسلامی و نفوذ آن بود. خیلیها توجه نمیکنند که انقلاب اسلامی باعث شد که بسیاری از فرماندهان افغان به سمت شوروی حرکت کنند و بین شوروی و افغانستان جنگ گرفت. بنابراین یکی از علتهای فروپاشی شوروی، جنگ در افغانستان بود و البته جنگ فرسایشی بین ایران و عراق تاثیر بسیاری داشت چرا که شوروی از صدام حمایت میکرد. دقت داشته باشید که بعد از فروپاشی شوروی، بسیاری دیگر از کشورها مانند آلمان با هم متحد شدند اما یکی از کشورهایی که نتوانست متحد شود، بوسنی بود.
سازمان بینالمللی که نقش صلحطلبانه نداشت/ 8هزار مسلمان با حمایت سازمان ملل کشته شدند
وی ادامه داد: در مستند به این موضوع خیلی خوب پرداخته شده است که درگیری بین دو کشور، فقط یک درگیری ساده نیست. تنفری که پیش میآید، باعث میشود که مردم مظلوم بوسنی در تنگنا گیر کنند، سپس به سازمان ملل اعتماد میکنند، فریب میخورند و ... یادمان باشد که سازمان ملل در کجاها کم میآورد. باید دقت داشته باشیم که سازمان ملل بعد از تاسیس اسرائیل ایجاد شد. خیلیها این موضوع را فراموش میکنند. نباید نقش سازمان ملل را صلحطلبانه دانست چرا که همانطور که 8 هزار نفر را به راحتی به کشتن داد، در جای دیگر نیز میتواند. خاطرم هست در سفری که به بوسنی داشتیم، مردم بوسنی هیچ چیز برای خوردن نداشتند اما نیروهای سازمان بینالملل اطراف منطقه را گرفته بود اما هیچ کمکی نمیکردند که دارو و موادغذایی وارد شهر بشود. این موضوع عین خیانت است. تیمی که از ایران به آن منطقه رفت، خیلی کمککننده بود. دقت کنید که در سال 1992 ایران ریسک کرد و حاضر شد که برای مردم بوسنی که بیسلاح بودند، سلاح بفرستد. این کار در روز روشن انجام شد و ابایی برای این کار وجود نداشت. من خودم شاهد جابهجایی این سلاحها بودم. این کار محاصره را شکست. این نقش ایران در بوسنی بود که نترسید و با شجاعت این کار را انجام داد. دقت کنید که اتفاقی که در بوسنی رخ میدهد، خیلی خاص است. این اتفاق خاص نتیجه دیدار بین حزبالهیهای ایران با مردم مسلمان و عاشق اسلام بوسنی است که در نهایت چنین مقاومتی را رقم میزند. سلاح دادن ایران به بوسنیاییها، چیزی است که اصلا فراموش نمیشود.
اصرار آمریکا برای خروج ایرانیها از بوسنی/ مردم بوسنی میگفتند در این 22 سال کجا بودید؟
هادی نعمتالهی به کاروان ایرانی حاضر در راهپیمایی صلح اشاره کرد و گفت: یکی از بندهای جدی صلح دیتون این بود که ایرانیها نباید باشند. بنابراین بعد از صلح، خیلی زود نیروهای ایرانی برگشتند و دیگر کسی را در بوسنی نداشتیم. این که آمریکاییها این قدر اصرار داشتند که ایرانیها در بوسنی حضور نداشته باشند، به دلیل ضریب نفوذی بود که به سرعت از طریق ایرانیها در منطقه پیش میرفت. وقتی با مردم بوسنی حرف میزدم، میگفتند که شما تنها مردمی بودید که به ما کمک کردید و در ازای آن چیزی از ما نخواستید. برایم عجیب بود که مگر در آن ایام چه چیزی بین ایرانیها و بوسنیاییها گذشته است. خیلی از آنان خاطره داشتند برای مثال به سراغ تنها شهردار محجه اروپا که در این منطقه بود رفتم. ازش پرسیدم که چه خاطرهای داری؟ در جواب به من گفت که خاطرم هست که در آن ایام، همسرم شهید شده بود و من فرزند کوچکی داشتم که برای شستن لباسهای این بچه، پودر لباسشویی نداشتم. مستاصل شده بودم که چه کار باید بکنم. در همان زمان، پودرهایی از ایران به منطقه آمده بود که وقتی به دستم رسید، خیلی خیلی خوشحال شدم. این شهردار حرفهایش را با حس و حال خاصی میزد. در این سال ها شاید خود ما هم در قضیه بوسنی کمکاری کردیم و بعد از آن سابقه درخشان هیچ وقت برنگشتیم که قدمی برداریم. البته محدودیتهای سیاسی هم هست. ما بعد از 22 سال با گروهی برگشتیم که جنس حضور آن از جنس همان 22 سال پیش بود. یعنی آمده بودند که به مردم خدمت بکنند. در روز دوم، اتفاقی در منطقه رخ داد که خیلی برایمان جالب بود. این افراد به دلیل پیادهروی زیاد، عضلههایشان گرفته بود. ما هم برای این که آنان بتوانند دوباره به پیادهروی ادامه بدهند، ساعتها پاهایشان را ماساژ میدادیم. بزرگترین مطالبه مردم بوسنی از من در این سفر این بود که شما در این مدت کجا بودید. این موضوع را نسلی از ما میپرسیدند که جنگ را کاملا درک کرده بودند، یا عزیزی را از دست داده بودند و یا خاطرهای از جنگ داشتند. نسل امروز مردم مسلمان بوسنی، خاطرهای از ما ندارند. مطمئنا این موضوع تعمدی است اما خود ما هم کمکاری کردهایم. در آخر فیلم این مطالبه جدی بیان میشود که ما در این دو دهه کجا بودهایم؟
طالبزاده در پاسخ به سوالی مبنی بر این که آیا ما بوسنی را از دستور کار خود خارج کردهایم یا خیر، گفت: باید بگویم که ما باید بوسنی را زنده نگه میداشتیم. ما بوسنی را رها کردیم و فشار غرب باعث کوتاهآمدن ما شد. از طرف دولت و وزارت خارجه هیچکس سمت ما نیامد که خواهد کاری کنیم. اکنون یمن دست کمک دراز کرده است و ما هیچ کمکی نمیکنیم. این عدم فعالیت، بر روی کارهای دیگر ما نیز تاثیر می گذارد و کارهای دیگرمان را بیبرکت میکند. یک عده مسلمان میمیرند و ما هیچ غذا و دارویی به آنان نمیرسانیم. ما یک هواپیما به آنجا فرستادیم و بمباران شد و برگشت. خب یک هواپیمای دیگر بفرستید. عربستان کیست که ما بخواهیم حرفش را گوش بکنیم. یادمان باشد که بوسنی امروز در یمن است و در این منطقه تکرار میشود. مطمئن باشید که عدم حرکتهای ما باعث میشود که کارمان بیبرکت شود.
انتهای پیام/