گزارش تسنیم| نگاهی به تلاشهای میانجیگرانه ازبکستان برای گفتوگوهای صلح افغانستان
به نظر میرسد ازبکستان با توجه به رویکردهای ایجابی اخیر در سیاست خارجی خود از شانس بیشتری برای میانجیگری در گفتوگوهای صلح میان طالبان و دولت افغانستان در مقایسه با دیگر بازیگرانی که اعلام آمادگی کردهاند، برخوردار است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، بحران افغانستان یکی از طولانیترین و مهمترین بحرانهای امنیتی منطقه جنوب و جنوب غرب آسیا به حساب میآید. اگرچه موقعیت منحصر به فرد ژئوپلیتیکی افغانستان موجب جذابیت آن برای بسیاری از طرحهای منطقهای و بینالمللی بوده است، اما شرایط حاد امنیتی در این کشور مانع از تحقق این طرحهای ژئوپلیتیکی شده است.
با این حال اما طی ماههای اخیر زمزمههای بسیاری پیرامون حل این بحران به گوش میرسد که پس از موفقیت اعلام آتشبس در این کشور میان نیروهای طالبان و نیروهای دولت، بسیار جدیتر شد، اما نقطه مهم و آغازین این بارقهها از مواضع جدید و متمایز اشرف غنی، رئیسجمهوری این کشور آغاز شد. اشرف غنی اسفندماه سال گذشته (1396) در مراسم افتتاحیه کنفرانس بینالمللی همکاری برای صلح و امنیت در کابل گفته بود دولت حاضر است طالبان را به عنوان یک حزب سیاسی و مشروع قانونی به رسمیت بشناسد.
وی که تا پیش از این از طالبان به عنوان یک گروه تروریستی و شوروی یاد میکرد، در این اظهارات پیشنهاد کرده بود اعضای زندانی طالبان آزاد، نام آنها از فهرست سیاه بینالمللی حذف و برای جنگجویان پیشین این گروه امکان جذب دوباره در جامعه و داشتن شغل فراهم شود. در مقابل، طالبان نیز دولت افغانستان را به رسمیت شناخته و به قوانین آن احترام بگذارد. البته این مواضع طی بمبگذاریهای اخیر طالبان به نظر میرسد که برای مدتی به تعویق بیفتد، اما همچنان یکی از سناریوهای محتمل محسوب میشود.
تجربه تاجیکستان و نگرانی طالبان
وضعیت امروز افغانستان تشابهات زیادی با تاجیکستان دهه 1990 دارد. در آن زمان، نیروهای اتحاد اپوزوسیون که متشکل از گروههای مختلف اسلامگرا، دموکرات، روشنفکران و ملیگرا بودند در مقابل نیروهای جبهه خلق (نزدیک به کمونیستها) در دولت قرار گرفته و با افزایش تنشها و سقوط دولت مصالحه ملی در نتیجه کارشکنیهای خارجی و جنایتهای کمونیستها، جنگ داخلی در گرفت.
در آن تجربه اما میانجیگری جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه و برخی کشورها و سازمانهای بینالمللی دیگر در گفتوگوهای صلح میان طرفین، منجر به امضای پیمان صلح شد، اما با گذر زمان و ظهور ضعفهای کارکردی در این صلح، همچون عدم پیشبینی ضمانتهای اجرایی کافی در پیماننامه، به مرور زمان این صلح به فراموشی سپرده شد و دولت توانست تمامی گروههای اپوزوسیون را که خلع سلاح شده بودند را از عرصه سیاسی حذف کند.
رهبران طالبان که به نظر میرسد تجربه و نیز هوشمندی بیشتری در مقایسه با گروههای اپوزوسیون وقت تاجیک داشته باشند، به خوبی از این تجربه آگاه بوده و احتمالاً مساله خلع سلاح و تامین ضمانتهای اجرایی این توافق یکی از اصلیترین چالشهای پیشروی مذاکرات آتی احتمالی میان دولت و طالبان خواهد بود. این امر مذاکرات را برای طرفهای میانجی نیز بسیار دشوارتر خواهد کرد.
ضعف راهبردی آمریکاییها برای میانجیگری
با این اظهار نظر، عمده بازیگرانی که در فرایندهای امنیتی افغانستان نقشآفرینی برجستهای داشتند، با اختلافات جزئی در نحوه موضعگیری، از این امر حمایت کرده و ابراز امیدواری کردند تا این بحران طی این فرایند حل شود. از همین رو طرحهای متعددی برای میانجیگری در این زمینه، به منظور شکل دادن به گفتوگوهای صلح میان طرفین(دولت و طالبان) ارائه شد.
ایالات متحده آمریکا نخستین بازیگری بود که از این پیشنهاد به محض مطرح شدن آن استقبال کردند. به نظر میرسد فشارهای اقتصادی اخیر وارد آمده به دولت آمریکا باعث شده دونالد ترامپ برنامهای برای کاهش هزینههای نظامی سرسامآور ارتش در افغانستان داشته و از این رو، از پیشنهاد غنی حمایت کرد.
در همین راستا چند روز پس از آن نیز، جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا در سفری به کابل گفتوگوهایی با اشرف غنی در این زمینه صورت داد. واشنگتن اما در این راستا به خوبی اطلاع دارد پس از مخدوش شدن چهرهاش طی بدعهدیهای اخیر در توافقات بینالمللی (همچون توافق هستهای با ایران و پیمان آب و هوایی پاریس)، و نیز درگیریهای شدید که منجر به جنایتهای ارتش این کشور در مناطق تحت نفوذ طالبان و دولت افغانستان شده است، میتواند بدترین گزینه برای این موضوع باشد.
تلاشهای ناموفق چین
چین اما دیگر بازیگری است که با انگیزههای اقتصادی و امنیتی خواهان میانجیگری و به ثمر رسیدن این طرح پیشنهادی است. چین به واسطه هراس امنیتی شدیدی که از مناطق مرزی خود با افغانستان در ایالت سینگ کیانگ داشته و برنامههای ضداسلامی و حتی ضدانسانی گستردهای را که (علیه اویغورها) به تبع این برداشتهای امنیتی صورت داده است و هزینههای گزافی نیز برایش داشته، خواهان حل و فصل هرچه سریعتر این بحران میباشد.
در بُعد اقتصادی نیز چین طی پروژههای کلان ترانزیتی و اقتصادیاش، خواهان دسترسی به اقیانوس هند از طریق پاکستان دارد و در همین راستا، بندر گوادر را اجاره کرده است. شرایط امنیتی افغانستان تاکنون مهمترین مانع در تحقق این موضوع بوده است. لذا به محض اعلام این موضع، چین آمادگی خود را برای میانجیگری در این گفتوگوها اعلام کرد. این امر در نشست اردیبهشتماه (1397) سازمان همکاری شانگهای در پکن نیز مجدداً از سوی وانگ یی، وزیر دفاع این کشور اعلام شد. اما با توجه به پیوندهای امنیتی راهبردی چین با دولت افغانستان، طالبان از پذیرش میانجیگری چین امتناع ورزیده است.
عدم اعتماد به روسها
روسیه دیگر بازیگری بود که برای میانجیگری در این گفتوگوها اعلام آمادگی کرد. با توجه به گمانهزنیهایی که از روابط خوب روسها با طالبان حکایت داشت، به نظر میرسید بتوان روی نقش روسها در این زمینه حساب کرد، اما این موضوع نیز تحت تاثیر اختلافات روسیه و ایالات متحده و کارشکنیهایی که آمریکاییها در این زمینه صورت دادند، انجام نشد. وزارت خارجه روسیه در این زمینه طی بیانیهای، واشنگتن را به بیاعتنایی در این راستا متهم کرده بود. البته باید اضافه کرد که دولت افغانستان نیز نگرانیهای زیادی در خصوص میانجیگری روسها در این زمینه دارد.
فقدان ظرفیتها در ترکمنستان و دیگر کشورهای میانجی
باید اشاره کرد کشورهای دیگری نظیر ترکمنستان نیز تاکنون برای میانجیگری در این مذاکرات اعلام آمادگی کردهاند که به دلیل فقدان ظرفیتهای سیاسی و دیپلماتیک لازم و احتمال ایفای نقشهای پوششی برای قدرتهای بینالمللی، پیشنهادات آنها مورد موافقت قرار نگرفته است.
مزیتهای نسبی ازبکستان
در این میان اما به نظر میرسد ازبکستان از شانس بیشتری در این زمینه برخوردار باشد. با روی کار آمدن شوکت میرضیایف، ازبکستان رویکرد سیاسی و امنیتی جدیدی را در قبال همسایگان در پیش گرفته است. تنشزدایی از روابط و رفع اختلافات مرزی با تاجیکستان و قرقیزستان، توسعه مناسبات اقتصادی با قزاقستان، بهبود روابط با ترکمنستان در این راستا مد نظر ازبکها قرار گرفته است.
علاوه بر این، توسعه مناسبات با روسیه و آمریکا، در عین حفظ موازنه دیگر مولفه مهم برنامه سیاست خارجی میرضیایف بوده است. ازبکستان در این راستا تلاش کرده تا از طریق تحکیم پیوندهای امنیتی با روسیه و اعمال اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مد نظر غربیها، این رویکرد را به اجرا در آورد.
علاوه بر این، عضویت در سازمان همکاری شانگهای و امضای سند مشارکت راهبردی با چین، امکانات زیادی به میرضیایف برای مذاکره با چینیها در این راستا اعطا کرده است. این مولفههای راهبردی در سیاست خارجی جدید ازبکستان باعث شده تا تحلیلگران نقش بیشتری را برای ازبکستان در این فرایند در نظر بگیرند.
زمینهسازی ایجابی ازبکها
آنچه باعث شده تا پیشنهادات ازبکستان در این زمینه بیش از دیگران مورد توجه قرار بگیرد، تلاشهای ایجابی این کشور در این راستا بوده است. در کنفرانس امنیت و توسعه پایدار برای آسیای مرکزی که آبانماه سال گذشته (1396) در سمرقند برگزار شد، ازبکستان نخستین گفتوگوها در خصوص افغانستان را آغاز کرد.
پس از آن نیز دیدارهای متعددی میان مقامات ازبک با مقامات سیاسی و امنیتی افغانستان و پاکستان صورت گرفت که نتیجه این گفتوگوها در کنفرانس دو روزه صلح افغانستان در تاشکند متبادر شد.
در این کنفرانس که با حضور مقاماتی از 20 کشور جهان از جمله اشرف غنی، فدریکا موگرینی، سرگئی لاوروف و وزرای خارجه و مقامات عالیرتبه دیگر کشورها صورت گرفت، میرضیایف پیشنهاد ازبکستان را برای میانجیگری در این بحران اعلام کرد. میرضیایف در این نشست گفته بود که «ما آمادهایم که از همه امکانات خود استفاده کنیم تا گفتوگوهای مستقیم میان دولت افغانستان و طالبان میسر شود». اگرچه در این کنفرانس هیچ نمایندهای از طالبان حضور نداشت، اما برخی شواهد حکایت از آن دارد که ازبکستان از طریق برخی کشورهای منطقه توانسته تماسهایی با طالبان نیز برقرار کند و پس از جلب رضایت بازیگران مهم در این کنفرانس، مذاکرات با طالبان را آغاز کند.
انگیزههای تاشکند
طبیعتاً رویکرد جدید سیاست خارجی ازبکستان با روی کار آمدن میرضیایف که خروج این کشور از انزوای بینالمللی و تنشزدایی از روابط با همسایگان را مد نظر قرار داده را میتوان مهمترین و نخستین انگیزه تاشکند برای میانجیگری در این بحران در نظر گرفت.
جدای از این مساله اما، نگرانیهای امنیتی ازبکستان در خصوص مرز 137 کیلومتری این کشور با افغانستان و سابقه جدال با گروههایی نظیر حزب التحریر و جنبش اسلامی ازبکستان که مناسبات خوبی نیز با طالبان و حتی داعش داشتهاند، دومین محرکه تاشکند برای حل بحران افغانستان دارد.
مقامات ازبک البته نیمنگاهی نیز به طرحهای ترانزیتی بینالمللی همچون ابتکار کمربند و جاده چین دارند تا بتوانند با احیاء ژئوپلیتیک راهبردی خود، منافع اقتصادی قابل توجهی را از این فراخور به دست آورند. آخرین انگیزهای هم که برای ازبکستان میتوان در نظر گرفت، رقابت با قزاقستان، به عنوان رقیب سنتی این کشور در آسیای مرکزی است.
آستانه طی سالهای اخیر پیشرفتهای سیاسی و اقتصادی قابل توجهی را تجربه کرده و این امر برنامههای ازبکها را برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقهای در آسیای مرکزی با چالشهایی جدی مواجه کرده است. لذا، ازبکستان که طی سالهای اخیر عقبافتادگی قابل توجهی در مقایسه با آستانه دارد، تلاش میکند تا در ارتقاء نقش بینالمللیاش از رقیب قدرتمندش در شورای امنیت، پیشی بگیرد. میانجیگری در بحران افغانستان گامی بزرگ در این راستا به حساب میآید.
انتهای پیام/