چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد / به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد
به مناسبت سالروز ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر تعدادی از اشعار آئینی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی - قدّس سره - بارها برای طلاب می فرمودند: علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المؤمنین (ع) بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی (ع) را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟ عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم. عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟ حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها- عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه ی زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها - برود.
اشعار آیینی به مناسبت سالروز ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر را در ادامه می خوانید:
مهدی جهاندار
"دختری از اهل بیت آفتاب"
دختر لبخندهای مستجاب
از تبار لا فتی الا علی
وارث "من عنده علم الکتاب"
نور نور نور نور نور نور
ناب ناب ناب ناب ناب ناب
ناب یعنی خالص و پاک و طهور
سوره ی کوثر، شراب اندر شراب
نور یعنی خواهر شمس الشموس
"بوی گل را از که جوییم از گلاب"
دختر "والکاظمین الغیظ" اوست
"آفتاب آمد دلیل آفتاب"
ای دل من در پناه کوی تو
مثل بال کفتران بی اضطراب
مریما از نزد جبرائیل، عشق
هاجرا از بهر اسماعیل، آب
مهربان باران تند بی دریغ!
بی کران آیینه ی پر آب و تاب
هم به جان خسته ی زینب، ببخش
هم به نام نامی زهرا، بتاب
علی فردوسی
حیا به دست تو آموخت دلبری ها را
و آمدی که امامت کنی پری ها را
تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی
گره زدی سر هر غنچه روسری ها را
تو آن خطیب غریبی که خطبه های غمت
گرفته دست دل پای منبری ها را
چنان تو هرچه که گشتم کسی به جز زینب
نکرده است ادا حقّ خواهری ها را
هوای نامه ی ممهور بردن از دستت
کشانده از مشهد تا تو پا-پری ها را
قم بدون تو سوهان روح بود و کساد
به صف کشاند حضور تو مشتری ها را
همین که گوشه ی چشمی نظر می اندازی
شفای عاجل درد است بستری ها را
نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول
بیا بگو نتکانند پا دری ها را
محسن ناصحی
چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد
به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد
که آمد و به پدر شادی دوچندان داد
رسید و مایه ی آرامش برادر شد
هم از تمامی مردان سرش سرآمدتر
هم از تمام زنان قبیله اش سر شد
سرودن از حرمش لذتی مضاعف داد
چه لذتی که نوشتیم و صدبرابر شد
به لطف آنکه به طوف حریم او رفتیم
زیارت حرم طوس هم میسر شد
حرم نه جای کسی مثل من که این درگاه
محل آمد و رفت دوصد پیمبر شد
به ذرّه پروریش بس همینکه جبرائیل
در آسمان کریمانه اش کبوتر شد
مدینه فاطمه اش را شبی به ایران داد
و قم برای ابد با مدینه خواهر شد
ولی الله کلامی زنجانی
ای دل مددی که دلبر اینجاست
دل در بر یار و یاور اینجاست
ما را به بهشت حاجتی نیست
جنات و نعیم و کوثر اینجاست
قم شهر قیام و شهر علم است
بر آل رسول سنگر اینجاست
یا فاطمه اشفعی لنا گوی
ای شیعه شفیع محشر اینجاست
فرمود امامِ صادق القول
ما را حرم مطهر اینجاست
مکه حرم الله است و گوید
بیت امّ قراست، مادر اینجاست
این است مدینه را تفاخر
گوید حرم پیمبر اینجاست
پیچیده در آسمان کوفه
صوتی که حریم حیدر اینجاست
با مکه و کوفه و مدینه
در مجد و شرف برابر اینجاست
گر فاطمه را مزار مخفی ست
او را حرم منور اینجاست
هر چار ائمه ی بقیع را
محراب و حدیث و منبر اینجاست
از قول امام در شگفتم
فرمود مقام اکبر اینجاست
فرمود که عُشّ آل طاهاست *
فرمود بهشت را در اینجاست
بابی ز بهشت داری ای قم
باغی پرِ گل، معطر اینجاست
شخصیت منحصر به فرد است
درّی که ز آل اطهر اینجاست
معصومه ی فاطمی سجیه
مدفون چو عتیقه گوهر اینجاست
از برکت دولت کریمه
الطاف خدای داور اینجاست
گر عاشق باقرالعلومی
کانون علوم برتر اینجاست
دنبال امام صادقی گر
آثار قدوم جعفر اینجاست
طلّاب جوان ز کل عالم
در حوزه محصل اندر اینجاست
نازد به دو کون ملک ایران
دو شهر ستوده منظر اینجاست
یک جان و دو تن، قم و خراسان
دو قبله نمای کشور اینجاست
یک فاطمه نام و یک علی نام
یک خواهر و یک برادر اینجاست
ما را ز مهیب خود مترسان
ای خصم، قوای حیدر اینجاست
شهری که امام از او به پا خواست
این جاست، شمیم دلبر اینجاست
کرده در انقلاب را باز
شهری که نمود محشر اینجاست
شهر شهدا و شهر غیرت
عمار بصیر پرور اینجاست
* عُشّ : آشیانه
قاسم صرافان
از آسمان که آمده بودی، لبخند میزدی به «رضا»یت
اشکی نشست گوشهی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت
رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیلهی تو هراسان
شد قبلهی دل تو خراسان، ای عطر دوست، قبلهنمایت!
من تشنهای رسیده به دریا، با حسرت زیارت زهرا
دربان! بگو ملیکهی قم را: از راه آمدهست گدایت
پای ضریح سر بگذارم، بال و پری اگر چه ندارم
خود را به دست تو بسپارم، تا پر کشم به سوی خدایت
لبخندِ شهر تو نمکین است، «قم»، قلب مهربان زمین است
ما هر چه داشتیم همین است: جانهای ما، کریمه! فدایت
ای دختر یگانهی مادر! میراث جاودانهی کوثر!
مثل علی نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟
میبارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،
از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به روی ما، به دعایت
این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو
اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت
مهدی رحیمی
هم شدی یاور امام رضا
هم شدی خواهر امام رضا
شأنت این گشته است که هستی
دختر مادر امام رضا
بارها چون رقیه بر دوشش
شده ای دختر امام رضا
در نبود وجود زهرا، تو؛
شده ای کوثر امام رضا
یک تنه مثل عمه ات زینب
شده ای لشکر امام رضا
خود معصوم محو معصومه ست
عشق از منظر امام رضا
پایتختش شده است قم بی شک
مُلک پهناور امام رضا
تا شود شیعه دینِ کل جهان
قم شده منبر امام رضا
حرمت عشق اهل بیت شده
شده سردفتر امام رضا
حرمت در مسیر مشهد هست؛
شعبه ی دیگر امام رضا
شب جمعه اگرکه قم رفتی
در حرم محضر امام رضا؛
از جوادش نگو و روضه نخوان
از علی اکبر امام رضا
انتهای پیام/