ایده "جدایی دین از سیاست" از مدرنیسم تا ظهور انقلاب اسلامی

اوضاع اسفبار مسلمانان این ایده را گسترش می‌داد که علت عقب‌ماندگی و انحطاط مسلمانان پایبندی به دین است تا جایی که این ایده حاضر بود بسیاری از دستاوردهای جامعه را در اختیار غرب قرار دهد و امتیازاتی را به آنان ببخشد تا از تمدن و فرهنگ آنان استفاده کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا "جدایی دین از سیاست" یکی از پرکاربردترین مفاهیم در ادبیات سیاسی جامعه ماست که این مفهوم پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رواج بیشتری یافت. در علم سیاست به طرفداران این ایده، سکولار (به عنوان مهم‌ترین عنصر مکتب لیبرالیسم) گفته می‌شود. «از جمله ویژگی‌های لیبرالیسم، جدایی شئون اجتماعی از مناسبات دینی، یعنی سکولاریزاسیون است و جریان سکولاریزاسیون را حاکم می‌کند» (زرشناس، واژه نامه فرهنگی و سیاسی، ص152) که ریشه این مکتب به عصر مدرنیسم باز می‌گردد.

 رهبر معظم انقلاب روز گذشته در دیدار با دست اندرکاران حج با اشاره به این موضوع فرمودند: «اکنون بار دیگر افراد نادان و مغرض، تلاش دارند تا لزوم جدایی دین از سیاست و زندگی  و علم را به ذهن نسل جوان القاء کنند، اما حج بهترین فرصت و یک صحنه عملی برای نشان دادن آمیختگی«دین و سیاست» است. در حکومت معنی سکولاریسم، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزش‌های متصور هر گروه و دسته‌ای است

برای شناخت بیشتر تفکرات این مکاتب الحادی و غیر دینی که ریشه آن از اروپا نهادینه شد، نیاز است گذری به تحولات فکری و فرهنگی تاریخ اروپا در سده‌های گذشته و نیز تأثیر آن بر فرهنگ و سیاست حاکمان و اندیشمندان ایران داشته باشیم؛ تأثیراتی که تاکنون همواره در تمام جوامع ادامه داشته است و طرفدارانی را به خود دیده است که کشور ما از این امر مستثنی نیست.

اقتدار دین در قرون وُسطی 
به طور کلی تاریخ اروپا به چهار دوره  کلاسیک باستان، قرون وسطی، عصر نوزائی (رنسانس) و دوران جدید یا مدرنیسم تقسیم‌بندی می‌شود. در قرون وسطی که از 400 میلادی تا 1400 میلادی را در بر می‌گیرد، شاهدیم دین اقتدار خود را در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حفظ کرده است و کلیسا و دولت همپای یکدیگر به اداره جامعه می‌پردازند. در این دوران دولتمردان احساس یاری طلبیدن از کلیسا و آموزه‌های دین در اداره هرچه بهتر جوامع را دارند تا جایی که در اواخر دوره قرون وسطی نفوذ کلیسا به قدری زیاد می‌شود که پاپ‌ها پادشاهان و حکام را تعیین و بر آن نظارت می‌کنند. 

پیشرفت علمی و فرهنگی در رُنسانس
در عصر رنسانس در یک نگاه کلی، جنبش مردم‌سالارانه به دنبال راهبری فکری و فرهنگی کلیسا شکل می‌گیرد. در واقع در این عصر جامعه اروپا با یک پیشرفت عظیم علمی و فرهنگی بالایی مواجه می‌شود. به تعبیری، این دوره به دورهٔ خِردگرایی، ریاضیات، منطق و انسان‌مداری نام می‌گیرد. بیشترین اختراعات در این دوره صورت می‌گیرد تا جایی که به این دوره عصر نوزائی یا رنسانس اطلاق شد. 

رواج مکاتب غیر دینی در عصر مدرنیسم
عصر مدرنیسم یا جنبش نوگرایی در قرن 16 میلادی پدید آمد. مدرنیسم که از سده 16 با زمینه‌های فلسفی خاص خود در غرب آغاز شد، در این دوره به کمک پیشرفت‌های علمی و فناوری اوج گرفت. مؤلفه بنیادی فلسفه مدرنیسم را انسان‌باوری(اُمانیسم) در مقابل خداباوری معرفی کرده‌اند که زمینه مکاتب فکری الحادی همچون ماتریالیسم(مادی‌گرایی) و سوسیالیسم(ملی‌گرایی) را فراهم آورد. این مکاتب با ایده‌هایی مثل همسانی اقتصادی، نزاع علم و دین، آزادی، عدالت اجتماعی و ... باعث ایجاد جنبش‌هایی در سطح دنیا شد که  احتمالاً مهم‌ترین آنها جنبش فمنیسم و ظهور حکومت‌های کمونیستی در کشورهای موسوم به بلوک شرق در اوایل این سده بود.

شعار جدایی دین از سیاست
اصول و مؤلفه‌های مدرنیته و متعلقات آن، تماماً برگرفته از یک نگاه غیردینی و ملحدانه بود که شامل 1ـ تجربه‌گرایی «پوزیویتیسم» یعنی توجه و اهتمام ویژه به شیوه تجربه برای مطالعه و تحقیق در علوم طبیعی و انسانی، بدون توجه به امور فلسفی و برهانی و وحیانی 2ـ انسان‌مداری«اومانیسم» یعنی اعتقاد به محوریت انسان در تمام عرصه‌ها بدون محوریت خدا و دین 3ـ لیبرالیسم به معنای آزادی‌خواهی خارج از چهارچوب دین  4ـ سرمایه‌داری به معنای توجه به نظام سرمایه‌داری و اقتصاد بازار آزاد و سکولاریسم یعنی حاکمیت فرد علمی و غیر دینی، و به تبع آن منزوی شدن اقتدار دینی از عرصه‌های اجتماعی، وبه طور کلی شیوع یک فرهنگ مادی و این جهانی است.
در مفاهیم جامعه‌شناسی، سکولاریسم به هر موقعیتی که در آن، جامعه مفاهیم مذهبی را در تصمیم‌گیری‌های خود کم‌تر دخالت دهد یا این مفاهیم، کم‌تر موجب بروز اختلاف یا درگیری شود،‌ اطلاق می‌شود. برنارد لوئیس مفهوم سکولاریسم را چنین شرح می‌دهد: «واژه سکولاریسم نخست در میانه قرن نوزدهم در زبان انگلیسی به کار رفته‌است، و اصولاً بار ایدئولوژیک داشته‌است. در کاربرد نخستین آن، بر آموزه‌ای دلالت می‌کرد که مطابق آن اخلاقیات باید مبتنی بر ملاحظات اخلاقی و معطوف به سعادت دنیوی انسان باشد، و مسائل مربوط به خدا و زندگی آخرت را باید کنار نهاد. بعداً، «سکولاریسم» را به این معنای گسترده‌تر به کار بردند که مؤسسات عمومی، به ویژه آموزش عمومی، باید سکولار باشند و نه دینی. در قرن بیستم، این واژه معنای وسیع‌تری یافت، که از معانی قدیم و جدید واژه سکولار نشأت گرفته بود. امروزه آن را اغلب همراه با «جدایی» نهادهای دینی و دولتی به کار می‌برند. بنابراین ریشه ایده «جدایی دین از سیاست» در این دوره از تاریخ اروپا شکل گرفت و به سرعت در تمام جوامع گسترش یافت و طرفدارانی را برای خود یافت. 

سکولاریسم بر آموزه‌ای دلالت می‌کرد که مطابق آن اخلاقیات باید مبتنی بر ملاحظات اخلاقی و معطوف به سعادت دنیوی انسان باشد و مسائل مربوط به خدا و زندگی آخرت را باید کنار نهاد.  امروزه آن را اغلب همراه با «جدایی» نهادهای دینی و دولتی به کار می‌برند.

 

 

شعار ناکارآمدی آموزه‌های دین در عصر مدرنیسم (20 میلادی؛ 14 قمری)
اما جهان اسلام در این سده که مقارن با قرن 14 ه.ق بود، به دلیل بی‌کفایتی و استبداد حاکمان خویش و نیز نابسامانی داخلی از یک سو و درگیری با مستعمرین خارجی از سوی دیگر با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کرد؛ با توجه به اینکه اوضاع سیاسی، اجتماعی ایران در این دوره از اقتدار لازم برخوردار نبود، حاکمیت استبداد و بی‌کفایتی قاجار، فرهنگ و تمدن کشور را در وضعی قرار داد که زمینه‌های رشد و ترقی از آن گرفته شد و زمینه را برای دریافت آموزه‌های غربی در مکتب مدرنیسم آماده کرد. همچنین چالش کارآمدی دین و آموزه‌های دینی در شرایط و اوضاع احوال جهانی و منطقه‌ای سده معاصر مهم‌ترین مسأله آن دوران به شمار می‌رود.

نفوذ مدرنیسم در کشورهای اسلامی و ایران
بنابراین تفکر مدرنیسم با متعلقات الحادی و غیر دینی آن که در دهه‌های بعدی در بین حاکمان و اندیشمندان غرب و شرق ریشه دواند، حکام کشورهای اسلامی و برخی اندیشمندان، نواندیشان و روشنفکران غرب‌گرای این کشورها به خصوص ایران را تحت تأثیر قرار داد؛ مضاف بر اینکه در عصر قاجار به دنبال کوشش‌های امیر کبیر اعزام دانشجویان و اندیشمندان به جهان غرب شکل گرفت که ناخواسته زمینه‌ساز نفوذ اندیشه‌های غرب در کشور شد. دارالفنون نخستین مدرسه‌ای بود که به سبک اروپایی در زمان ناصرالدین شاه به همت امیرکبیر به منظور آموزش علوم جدید به راه افتاد. معلمان این مدرسه از کشورهای اروپایی دعوت شدند و نخستین دانش‌آموزان عمدتاً شاهزادگان و اعیان و اشراف بودند؛ لذا عمده این افراد پس از بازگشت به ایران سعی در انتقال فرهنگ و آموزه‌های غرب به کشور داشتند. از خطرناک‌ترین تفکراتی که وارد سرزمین ایران شد، تفکر عدالت جنسیتی یا همان فمنیست بود که تاکنون طرفدارانی را به خود دیده است. 

بیشتر بخوانید

 

 

 

غربگرایان چاره درد جامعه را عبور از سنت‌های دینی می‌دانستند
در واقع از نقطه نظر مسائل دینی و مذهبی چالش مهمی که در سده 14 به خصوص در عصر حکومت قاجار و نیز در سده 15 در عصر پهلوی اول و دوم وجود داشت طرح ایده ناکارآمدی آموزه‌های قرآنی و اسلامی در مواجهه با مسائل و تحولات نوین (سکولاریسم) بود تفکری که متأسفانه اکنون در بدنه سیاسی جامعه ریشه دوانده است. اوضاع اسفبار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی مسلمانان در سرزمین‌های مختلف این ایده را گسترش می‌داد که علت عقب‌ماندگی و انحطاط مسلمانان پایبندی به دین است؛ لذا جهان اسلام به تبع رفتار برخی نواندیشان در حال گزار از فرهنگی سنتی به شیوه‌ای مدرن برگرفته از تحولات غرب بود؛ زیرا چاره درد را در زیر پا نهادن سنتهای دینی و گرایش به سوی تمدن غرب می‌دانست تا جایی که حاضر بود بسیاری از دستاوردهای جامعه را در اختیار آنان قرار دهدو امتیازاتی را به آنان ببخشد. ادعای ناکارآمدی آموزه‌های دین از سوی حاکمان غرب‌زده را در برگه‌های تاریخ می‌توان مشاهده کرد. به عنوان نمونه روزی رضاشاه قبل از اجرای سیاست «کشف حجاب» به محمود جم که پس از فروغی به نخست وزیری رسیده بود، چادر را دشمن ترقی و پیشرفت مردم معرفی کرد و در این باره گفت: «این چادر و چاقچورها را چطور می‌شود از بین برد؟ دو سال است که این موضوع فکر مرا به خود مشغول داشته. از وقتی که به ترکیه رفتم و زن های آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار می‌ کنند، دیگر از هر چه زن چادری بود، بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم ماست.» (حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، جلد 6، چاپ اول، تهران: علمی، 1362، ص 261)

یادداشت: سعید شیری

انتهای‌پیام/ 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط