حمیدرضا نعیمی: تجربه کردیم هیچ وقت به مسئولین فرهنگی اعتماد نکنیم/باید برای وعدههای مسولان ضرب الاجل مشخص کنند
حمیدرضا نعیمی میگوید آنچه روی صحنه میبرد تئاتر الگوست و قرار است هر گونه مخاطبی را به سالن تئاتر بکشد. او گران بودن بلیت نمایشش را علاوه بر نداشتن حامی، به گران بودن ساخت یک تئاتر نسبت میدهد. او میگوید آموخته به مسئولان فرهنگی اعتماد نداشته باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نمایش «ریچارد» و قیمت گران بلیت آن از حواشی تابستان امسال تئاتر بود. مقوله قیمتگذاری بلیتها سالهاست به سبب شکل خصوصیسازی به مبحثی جنجالی در میان جامعه تئاتری بدل شده است. در این میان نیز دولت چندان علاقهای به کنترل وضعیت ندارد و شرایط بلیت تئاتر را به هیچ عنوان همانند سینما نمیبیند. مسائلی چون دستمزدها، ارزشگذاری سالنها و حتی زمانبندی یک نمایش موجب میشود نتوان به شکل قطعی قیمتهایی رسمی برای یک نمایش در نظر گرفت.
با این حال بلیت 95هزار تومانی تالار وحدت به مذاق بسیاری خوش نیامد؛ اما حمیدرضا نعیمی، کارگردان و نویسنده «ریچارد» از تصمیم خود دفاع میکند و این مصاحبه به نوعی بیان دلایلی است که نعیمی برای چنین تصمیمی اتخاذ کرده است. ادامه این مطلب گفتگویی مفصلی است با حمیدرضا نعیمی در باب قیمتگذاری، مالیات و عدم حمایت مالی از هنرمندان تئاتر.
***
با همین قصه سوبسید شروع کنیم. نبود این سوبسید چقدر به شما دارد ضرر میزند و چقدر باعث ریزش مخاطب شما میشود؟ به هر حال در دهه 70 این سوبسید خیلی فعال بوده و اواسط 80 هم ادامه داشته؛ ولی در دهه 90 سوبسیدها عملاً حذف شدهاند.
آن موقعی که ما کمترین دستمزدها و قراردادها را از مرکز هنرهای نمایشی میگرفتیم بیشترین آرامش را داشتیم.
نعیمی: یادم است اوایل دهه 80 یا چند سال بعد خیلی بحث تئاتر خصوصی از سوی یکسری از دوستان جدی شد. همان موقع اولین سؤال ما این بود که تئاتر خصوصی متر و معیارهایی دارد - با توجه به شرایط حکومتی ما و اساساً شرایطی که جامعه ما دارد و نظارت دولتی بسیار شدید بر عرضه محصولات فرهنگی و هنری - هیچ وقت امکان رشد و حیات پیدا نمیکند. پس چیزی شبیه شترگاوپلنگ در نهایت شکل خواهد گرفت که نه شتر است و نه گاو است و نه پلنگ؛ ولی همه چیز هم هست و در نهایت هم دیدیم که مقوله تئاتر خصوصی مستمسکی شد برای مسئولانی که آرام آرام از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردند. هنرمندها را سرگرم یک وادی پیچیده سخت و حتی میتوانم بگویم فرسایشی و حتی عصبی کنند. این وادی، وادی است که هیچ گونه شفقتی در آن دیده نمیشود. مثل قانون جنگ است که بکش تا زنده بمانی. در قانون دنیای تجارت تو فقط باید به فکر این باشی که سود ببری؛ حتی به قیمت این که دیگران سختترین شرایط را متحمل بشوند. در چنین شرایطی کسانی که دغدغه تئاتر دارند بیشترین لطمه را میخورند؛ چون آنها میخواهند از تئاتر اندیشه، از تئاتر تفکر و از تئاتر ایدههای جدید، از تئاتر درامهای بزرگ فاصله نگیرند؛ اما از طرفی براساس همان قاعده بکش تا زنده بمانی یا بفروش تا بتوانی، کار و زندگی میکند.در نهایت باید کارهای سختی را انجام بدهند و راههایی را باید طی کنند که گاهی وقتها این موانع بخشی از خلاقیتهای آنها را نابود میکندکه در این راهها باید کنار بزنند. من دقیقاً جزء نسلی هستم که با تئاتر دولتی و کمکهای دولتی و با قراردادها وارد تئاتر شدم. آن موقعی که ما کمترین دستمزدها و قراردادها را از مرکز هنرهای نمایشی میگرفتیم بیشترین آرامش را داشتیم.
با تیپ چند شروع کردید و چقدر دستمزد گرفتید؟
نعیمی: تیپ شش و دقیقاً یادم است اولین دسمتزد من در سال 79 بود. 200هزار تومان برای نویسندگی و 200هزار تومان برای کارگردانی گرفتم.
نمایش چه بود؟
نعیمی: «دختری با شنل ارغوانی» در سالن کوچک یا شماره 2 که الان کنفرانس هست. در تالار تئاتر شهر دوران آقای پاکدل اجرا کردم. این اولین قرارداد من با مرکز هنرهای نمایشی بود و تئاتری که اجرا بردیم بسیار لذت بخش بود. بعد از آن با قراردادهای 10میلیون تومانی، 15 میلیون تومانی ادامه دادم. بالاترین قراردادها تا زمانی که من و آرش دادگر با هم کار میکردیم 25 میلیون تومان بود. برای سال 85 برای نمایش کالون و قیام کاستلیون، 25میلیون تومان برای کل مجموعه تئاتر گرفتیم که به همه بازیگرها و نویسنده و کارگردان پول دادیم. سی شب اجرا رفتیم و بخشی از آن اجرا هم متعلق به خود ما شد.
تیپ یک شدید؟
این چیزی که شکل گرفته تئاتر خصوصی نیست
نعیمی: نه؛ ما تا همانجا هم جزء تیپ سه یا چهار بودم. چیزی که اتفاق افتاد این بود که تئاتر خیلی لذت داشت. تئاتر یک عشق بود که از آن سیراب نمیشدیم؛ اما روزگار قاعدههای عجیب و غریبی پیدا میکند. راههای عجیب و غریبی طی میکند و یکی از آن راههایی که اتفاقاً باید طی میشد و من خوشحالم که رخ داد، تئاتر خصوصی در ایران است. با تمام این که اعتقاد دارم این چیزی که شکل گرفته تئاتر خصوصی نیست و الان که نگاه میبینم میگویم که خیلی خوب است که اتفاق افتاد. مثل اینکه ما خیلی چیزهای زیادی را در مواردی تجربه کردیم.
آدمی متهعد در صنعت که فرهنگ نمیداند به خاطر تعهدش حق ندارد در امور فرهنگی جای بگیرد
در طی این سالها در جامعه اتفاقاً باید تجربه میکردیم. تجربه کردن اینکه هیچ وقت به مسئولین اعتماد نکنیم. تعهدهای مسئولین نباید به مردم اعتماد دهد، تخصصهایشان باید آنها را معتمد کند. آدمی که متعهد است؛ ولی اقتصاد نمیداند، یک آدمی که متهعد است ولی فرهنگ نمیداند و کارش صنعت است به هیچ وجه به خاطر تعهدش حق ندارد در امور فرهنگی جایی بگیرد. امروزه روز مردم فهمیدند که مسئولی که تا دیروز در وزارت نیرو بوده به چه حقی باید الان بیاید وزیر ورزش بشود؟ مسئولی که تا دیروز در جهاد دانشگاهی بوده چرا الان باید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بشود؟ این راهها را انجام دادیم تا از این به بعد خطا نکنیم. در تئاتر هم همین طور ما اشتباهات زیادی داشتیم؛ ولی الان تا حدودی فهمیدیم که باید چه کارهایی را انجام بدهیم.
تئاتر خصوصی دروغ بزرگی بود که خیلی سعی کردند آن را راست بنمایانند
تئاتر خصوصی دروغ بزرگی بود که خیلی سعی کردند آن را راست بنمایانند؛ اما تا امروز مثل یک دروغ بزرگ باقی مانده است. بودجه تئاتر افزایش پیدا کرده است؛ اما حمایت از تئاترها همچنان در حد صفر یا در حد بسیار ناچیزی باقی مانده است. امنیت شغلی همچنان تعریفی ندارد. بیمه، حقوق بیکاری و تداوم کاری در طول سال، اعتبار و شأن هنرمندی، همه اینها در تئاتر ما تعریف نشده است. بخش اعظم آن به عهده هنرهای نمایشی است و بخشی از اینها را خانه تئاتر باید مطالبه کند که قطعاً این اتفاقها از الان باید رنگ و بوی تازهای به خودش بگیرد و هنرمندان تئاتر دیگر نباید فرصتِ فرصتسوزی به مسئولین بدهند. دیگر به حرف هیچ مسئولی اعتمادی نیست. باید ضرب الاجل و یک بازه زمانی برای وعدههایشان مشخص کنند.
اگر به آن خواستهها و وعدههایی که باید انجام بدهند و انجام ندادند باید به شدت توبیخ شوند و از کارشان باید برکنار بشوند. از پستهایشان باید برکنار بشوند. برای خطاهایشان باید تنبیه بشوند؛ چون مسئولین حق خطا کردن ندارند. مثل اینکه ما اجازه دهیم به یک خلبان که خطا کند. خطای یک خلبان به معنای جان 300 نفر است. او حق خطا کردن ندارد. یک راننده اتوبوس حق خطا کردن ندارد؛ وقتی 30 نخبه ما را به کام مرگ میفرستد. یک مسئول وقتی خطا کند مملکت ما با خشکسالی مواجه میشود. با خشک شدن رودخانهها مواجه میشود و بیآبی باعث به هم خوردن جامعه و اغتشاش و هزاران بالاهای دیگری میشود که مسئولین بعدی هر چقدر که تلاش کنند نمیتوانند به راحتی رفع و رجوع کنند. این توضیح کلان در مورد تئاتر هم حاکم است. از روزگاری که تئاتر خصوصی شکل گرفت آرامش از من رفت. از الان به بعد میخواستم تئاتر کار کنم؛ اما تئاتر را بدون هیچ گونه حمایت مالی نمیتوانم کار کنم.
در ایران خیلی نظام مالیاتی از معافیت فرهنگی استقبال نمیکند
هیچ کسی هم به من کمک نمیکند. هیچ شرکتی هم که حاضر نیست اسپانسر ما بشود؛ چون اساساً قدرت از دولت گرفتن هنرمندان استقبال نمیکند. واهمه دارد که موسیقی قدرتمند شود. سینما و تئاتر قدرتمند بشود. در آمریکا هیچ کسی هراسی ندارد که هالیوود قدرتمند شود. هالیوود قدرتمند شود، برادوی تئاترش قدرتمند شود، موسیقیها قدرتمند شوند، گالریها سالنهایی که در آنها اتفاقات بزرگ نمایشگاهها و حراجها و همه اینها شکل میگیرد قدرتمند میشوند و دولت هیچ هراسی ندارد؛ اما در جهان سوم همیشه این هراس از سوی نظام حکومتی وجود دارد که اگر فردایی هنرمندها قدرتمند بشوند. پس اینها میتوانند مطالبهگرهای جدی باشند. میتوانند به واسطه این که هنر آنها به آنها شهرت و محبوبیت و قدرت داده بتوانند برای خودشان آدمهایی را در پشت سرشان داشته باشند که صدا یا ندای رسای آدمهایی باشند که در پشت سرشان هستند. برای همین است که امروزه روز من میروم سراغ سامسونگ میگویم مگر در تعریف شما نیست که اگر از یک کار فرهنگی یک اتفاق فرهنگی اسپانسر شوید و حمایت کنید مشمول معافیت مالیاتی میشوید. میگوید در تمام کشورها بله؛ ولی در ایران خیلی نظام مالیاتی از این مسئله استقبال نمیکند. برای همین من ترجیح میدهم که چهارتا بیلبورد بگیرم و تبلیغگر یک اتفاق باشم و از آن بیلبوردی که گرفتم و تبلیغکننده آن میشوم. من دارم پولی را به دست میآورم. یک پولی را هم میدهم.
الان آن هم محدود شده است.
نعیمی: بله کاملاً همین طور است اما در روزگاری پیشتر اینگونه نبود؛ اما الان میبینم که سامسونگ همین که یک گروه خارجی به ایران میآید مثلاً یک گروه کرهای یا یک گروه ژاپنی یا از هر کشوری به راحتی میپذیرد که اسپانسر آن گروه باشد. چون حمایت مالی و آن معافیت مالیاتی که دنبالش هست را از آن کشور میتواند داشته باشد.
دقیقاً این مسئله مانعی بر سر حضور گروههای خارجی در ایران و مشارکت شرکتهای بزرگ تجاری است که با اسپانسرینگ یک اثر هنری برایشان در ایران هیچ فرصتی ایجاد نمیشود.
نعیمی: و وقتی من اینجا هیچ اسپانسری نمیتوانم داشته باشم میبینم که تعدادی از تهیهکنندگان سینما همین که متوجه میشوند در تئاتر میشود یک مقدار ناچیزی در دورههای گذشته درآمد داشت به من پیشنهاد میدهند. شنیدیم که شما کارهای موفقی داشتید آیا ما بیاییم تهیهکننده شما بشویم؟ میگویم من به تهیهکننده و سرمایهگذار نیازی ندارم. من به یک اسپانسر نیاز دارم که دغدغه فروش نداشته باشم تا به تولید اثر هنری به معنای اخص کلمه بپردازم. فقط به این فکر کنم؛ اما آن شرکت باشد، آن حامی مالی باشد که حامی مالی ما بیاید و بگوید من برای شما تماشاگر میآورم.
تهیهکنندهها به شما چه می گویند؟
نعیمی: به محض اینکه متوجه میشوند که هیچ اطمینانی برای برگشت مالیشان نباشد به راحتی میرویم و پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند.
بحث معافیت مالیاتی شد. شما خودتان در خانه تئاتر هستید و احتمالاً نامه اداره مالیات کشور مبنی بر مسئله مالیات بر ارزش افزوده را دیدهاید. نکته مهم این است که بنیاد رودکی به آن نامه توجهی نمیکند و از شما مبلغ 9درصد کسر بابت مالیات و عوارض کسر میکند. از کدام نمایش این رویه شکل گرفت؟
نعیمی: از زمانی که یادم میآید. از نمایش سقراط به این طرف ما موضوع 9 درصد ارزش افزوده داشتیم و همچنان داریم.
6 درصد مالیات است و 3 درصد عوارض شهرداری میگیرند.
نعیمی: بله ما این 9 درصد را داریم. یعنی اگر ما با بنیاد رودکی هشتاد بیست قرارداد بستیم، 9 درصد آنجا 5 درصد هم برای سایت میرود. ما عملاً از صد در صد فروش خالص به صورت ناخالص 66 درصد خالص دریافت خواهیم کرد. یعنی اینکه الان بحث بلیتها یک مسئله شده است. به نظرم باید به جنبههای مختلف این قضیه نگاه کنیم.
تا حالا در این مدت از درآمدتان هم مالیات کسر کردند؟
نعیمی: الان نه؛ ولی قبلاً بله. اظهارنامه مالیاتی که آمده من 1.5 میلیون تومان باید برای سال 92 یا 93 میپرداختم و سالهای بعد که اگر بتوانم به صفر برسانم.
الان به صفر رسیده است؟
نعیمی: نمیدانم؛ ولی الان یک میلیون تومان باید واریز کنم.
از شوایک؟
نعیمی: خیر از قبل است.
نمایش شما وارد حواشی در حوزه بلیتفروشی شد و قیمت بلیت شما مورد انتقاد بسیاری از جمله خود من قرار گرفت.
تئاتر از دیرباز همواره مورد حمایت یا دولتها بوده
یک اشتباهی دارد در یکسری از نقدها و بررسیها اتفاق می افتد و آن مقایسه سینما با تئاتر است این دو تا به نظر من به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند؛ چون از روزگار نخست که سینما شکل گرفت یا به صورت ذاتی یا به صورت اتفاقی از همان زمان یک عده به اسم سرمایهگذار در کنار سینما شکل گرفتند و این سرمایهگذاران و تهیهکنندگان به جایی رسیدند که کاملاً تعریف سینما را به سمت صنعت هنری که امروز از آن صحبت میشود کشاندند و تعریف خودش را دارد. کاملاً با یک سازوکار دیگری جدای از خیلی هنرهای دیگر دارد. به سمت و سوی عجیب و غریبی کشیده میشود؛ اما تئاتر از دیرباز همواره مورد حمایت یا دولتها بوده یا کسانی که در دولتها دست داشتند یا طبقه اشراف. شما وقتی نگاه میکنید میبینید در دوران یونان باستان چه شکلی برای اجرای تئاترها وجود داشته است. در عصر الیزابیت و شکسپیر چگونه سرمایهگذارها از خود طبقه اشراف بودند که حمایت میکردند. هر کدام از آنها درامنویسان و یا مدیران هنری را تحت پوشش خودشان قرار میدادند و تئاترهای بزرگی میآمد. هم خودشان لذت میبردند و هم مردم.
همیشه هم جشنوارهای در کار بود.
باید دستمزد هنرپیشههای تئاتر 10 برابر هنرپیشههای سینما باشد؛ چون بازیگر تئاتر حق خطا ندارد
نعیمی: از دوران باستان این اتفاق جشنواره وجود داشته و هیچ ایرادی هم نداشته و همچنان هم اتفاق می افتد؛ اما سینما وضعیت متفاوتی دارد. وقتی بلیت سینما 5هزار تومان است، برای 7هزار تومان یک قانونی دارد. اول از همه باید به من بگویید که تعداد سالنها و تعداد زمانی که یک فیلم روی اکران است با تئاتر یکی است؟ اساساً یک تئاتر که هنر زنده هست با هنری که ثبت و ضبط شده برابری میکند؟ به نظرم باید دستمزد هنرپیشههای تئاتر 10 برابر هنرپیشههای سینما باشد؛ چون بازیگر سینما حق خطا دارد، اما بازیگر تئاتر حق خطا ندارد. بازیگر زنده ممکن است هر لحظه یک اتفاقی بر او حادث شود و باعث شود اجرا دچار خسران و نقص بشود. بازیگر باید تمام مدت از خودش مراقبتهای ویژه کند تا این اتفاق نیافتد.
دو ما در یک تالار فقط میتوانیم شبی یک اجرا داشته باشیم. در خوشبینانهترین شکل میتوانیم 100 نفر تماشاگر داشته باشیم یا مثل یک تالاری مثل تئاتر شهر سالن اصلی 500 نفر یا در تالار وحدت شبی 700 نفر. این اتفاق برای دو سالن میافتد، یعنی ما الان دو تا سالن داریم که بالای 500 نفر دارند. بقیه سالنها100 تا 200 نفر گنجایش دارند. در این شرایط وقتی یک گروه میآید در همین سالن سی شب اجرا میرود چگونه باید محاسبه شود؟ محاسبه بلیت این تئاتر با توجه به هزینهها چگونه سنجیده میشود؟ آیا لباس تئاتر ارزانتر از لباسی است که در سینما است؟ آیا ادواتی که در سینما ساخته میشود با دکور و صحنههایی که در تئاتر اتفاق می افتد برابر است؟ وقتی نگاه میکنید سینما در 30 سالن به صورت گسترده فقط در تهران روی پرده میرود. بعد در سطح تمام استانها و شهرستانهای ایران گسترش پیدا میکند و تازه وقتی که این اثر تمام شد به صورت ویدیو در شبکه خالی مورد استفاده قرار میگیرد و تازه دوباره به کسب و درآمد مالی خودش ادامه میدهد.
این اثر از منظر مدیوم هم عوض نمیشود.
نعیمی: کاملاً همین طور است و هیچ وقت به این راحتی هم مورد استقبال قرار نگرفته و نمیگیرد.
اگر چهره داشته باشد؟
تئاترهای که در آن چهره هست خیلی مورد استقبال قرار نمیگیرد
نعیمی: باز هم تا این لحظه اتفاق نیفتاده یعنی الان هم تئاترهای که در آن چهره هست خیلی مورد استقبال قرار نمیگیرد.
آمار فروشی که خوشبختانه برخی سالنهای تهران اعلام میکند میتواند سندی بر این گفته باشد.
به یک مرد خانواده که شغلش کار هنری و تئاتر است من قرار است چقدر بدهم؟
نعیمی: بله این بسیار عالی است؛ پس لذا وقتی ما نگاه میکنیم میبینیم که ما در برابر یک دیوار و ستون بسیار عظیمی به اسم توحید تئاتر قرار گرفتیم که اگر بخواهیم یک تئاتر بزرگ، یک تئاتر الگو برای تماشاگر متخصص و غیرمتخصص تولید کنیم، مورد این اتهام هستیم که شما دست به تئاترهای پرتجمل میزنید. من سوالم این است آیا در کنار تمام تئاترهایی که در ایران اجرا میشود تئاترهای بزرگ، تئاترهای الگو و به عبارتی به قول برخی دوستان تئاترهای پرتجمل نباید اجرا شود؟ این فقط یک شکل از تئاتر است و فقط در یک تالاری مثل تالار وحدت شش تا تئاتر میشود در سال برنامهریزی کرد. یعنی اگر در این شکل حساب کنیم شش تا تئاتر میتواند در تالار وحدت اتفاق بیفتد. تئاتر شهر یا تئاتر اصلی خیلی جاها تئاترهایی دارند اجرا میشوند که اصلاً تعریف تئاتر الگو هم میتواند نداشته باشد؛ اما به هر حال چیزی که دارد اتفاق می افتد این است که برای این شش تا تئاتری که دارد در اینجا اتفاق میافتد، خرج و هزینه زیادی روی دست تهیهکننده تئاتر میگذارد. معمولاً خود کارگردان تهیهکننده تئاتر است. چه قیمتی را باید پیشنهاد کرد؟ چه متر و معیاری را باید قرار داد؟ من سؤال میکنم از تمام کسانی که می گویند تئاترهایی با بلیتهای گران، دارد تئاتر ما را از روح و اندیشه خارج میکند، به این دلیل که چهرههای سینمایی وارد میشوند. من سؤال میکنم در نمایشی مثل نمایش ریچارد، در نمایشی مثل نمایش شوایک، در نمایشی مثل نمایش سقراط، در این آثار ما چهل تا پنجاه تا بازیگر داریم همه این بازیگرها هشت ساعت در روز تمرین میکنند. چیزی نزدیک سه ماه دو ماه روی صحنه میآیند. هر روز که میشود پنج ماه پنج ماه به یک نانآور خانواده، به یک مرد خانواده که شغلش کار هنری و تئاتر است من قرار است چقدر بدهم؟
ادامه دارد...
===================
گفتگویی از احسان زیورعالم
===================
انتهای پیام/