سید مهدی شجاعی: «برج سکوت» ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیم میکند/ تلاش میکنم تا آثار خوب را به دست مخاطبان برسانم
سید مهدی شجاعی در نشست معرفی و بررسی رمان برج سکوت گفت: در تاریخ ادبیات جهان، نویسندگانی هستند که ادبیات را به زمان قبل از خود و بعد از خود تقسیم میکنند. رمان برج سکوت حس و حال چنین آثاری را برایم داشت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نشست معرفی و بررسی رمان 3 جلدی «برج سکوت» با حضور حسین انتظامی، قائم مقام وزیر ارشاد، سید مهدی شجاعی، حمید منایی، نویسنده کتاب، محمد دلاوری، مجری صدا و سیما، کیوان ارزاقی و علاقهمندان در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
در ادامه این مراسم، محمدرضا دلاوری، مجری مشهور صدا و سیما صحبت کرد. او که از دوستان قدیمی، حمیدرضا منایی است، دربارهی رمان برج سکوت گفت: فکر میکنم که من با بقیه خوانندگان این کتاب، یک تفاوت عمده دارم و آن هم این است که قبل از خواندن کتاب، با حمید رفیق شده بودم. ما یک دوست مشترکی داریم که پیش از آشنایی من با حمید، به من میگفت که دوستی دارم که چندین سال است که کار و زندگیاش را رها کرده و در لواسان نشسته است و به نوشتن رمان مشغول است. با خود گفتم که حتما در لواسان خانه بسیار زیبایی دارد که در آلاچیق آن رمان مینویسند. همچنین با خود میگفتم که عجب زندگی باحالی دارد و چه قدر خوشبخت است. همین که نیاز نیست سرکار برود، خیلی خوب است. وقتی با او آشنا شدم متوجه شدم که اصلا هم خوشبخت نبود چرا که او 7 سال است که با کمترین درآمد زندگیاش را میگذراند. دوستم به من میگفت که او میخواهد یک رمان 3 جلدی بنویسد، با تعجب از او پرسیدم واقعا چنین کاری میخواهد بکند؟ این داستان گذشت تا این که در فضای وبلاگ با هم آشنا شدیم. وقتی با او صحبت میکردم، میدیدیم که او واقعا آدم متفاوتی است. ماهیت شغل ما اینگونه است که هر روز با افراد عجیب غریب زیادی سروکار داریم. یک نفر میآید و میگوید من فلان چیز را اختراع کردم و ... با اینحال وقتی با حمید صحبت میکردم، متوجه شدم که او با بقیه فرق دارد. دوستی ما از همینجا شروع شد در حالی که هنوز هم نوشتن کتاب به پایان نرسیده بود. وقتی داستان تمام شد، آن را به من داد تا بخوانم. خاطرم هست که وقتی این رمان را میخواندم، حالم بد میشد و شروع به راهرفتن در خانه میکردم. هر صفحه از کتاب از ماجراها و اتفاقات زیاد پر بود. این رمان پر از تصاویر شگفتانگیز، توصیفات زیبا و ... بود. خاطرم هست که یک بار ازش پرسیدم که آیا واقعا تو آن را نوشتهای؟ وقتی خواندن کتاب به پایان رسید، تازه متوجه شدم که او چهکاری کرده است.
وی ادامه داد: وقتی رمان برج سکوت را میخوانید، حس میکنید که انگار تمام آن اتفاقات رخ داده است. البته جالب است که خود حمید هم به گونهای راجع به ماجراهای آن حرف میزند که گویی تمام آن اتفاقات را به چشم دیده است. واقعا از این همه تجربه که در این 3 جلد رخ داده است، تعجب میکنم. جالب است که وقتی خط به خط کتاب را میخواندم، میدیدم که هیچ کلمه اضافهای وجود ندارد. در حقیقت او نمیخواهد که ما را سرکار بگذارد یا ما را با خود بکشاند. یکی از نکات بسیار خوبی که در این رمان، تصویر شده بود، مربوط به اتفاقات دهه 60 است، برای کسانی مثل من که در آن دوران زندگی کردم و در کف کوچه بزرگ شدم، تمام آن اتفاقات که در داستان آمده بود را با تمام وجود لمس میکردم و همهاش برایم رخ داده بود.
حمید منایی در بخش دیگری از صحبتهای خود به ماجرای نشر رمان برج سکوت پرداخت و گفت: یک سال و نیم به دنبال ناشر میگشتم و تمام ناشران تهران، این کار را سنگ قلاب میکردند و حاضر نبودند که آن را چاپ کنند. خاطرم هست که اواخر سال 85 حدود 25 داستان کوتاه نوشته بودم. خیلی هم روی آن کار کرده بودم اما با خود میگفتم که این مجموعه، آن چیزی نیست که من دلم میخواست. بنابراین آن مجموعه را به صورت کلی آتش زدم. حال میخواستم این را بگویم که بعد از آن یک سال و نیم که هیچ ناشری حاضر نشد، کتاب را چاپ کند، شرایط روحی بسیار سختی داشتم و نگهداری از برج سکوت در خانه برایم غیرقابل تحمل شده بود. بنابراین تصمیم گرفتم که آن را نیز آتش بزنم. به محمد دلاوری زنگ زدم و گفتم که میخواهم این نوشتهها را بسوزانم تا از زیر بار این فشار راحت شوم. پیشم آمد و یک نسخه از کتاب را برداشت و سپس به من گفت که حالا هر کار دلت میخواهد انجام بده. به نظرم اگر این کتاب دست من میماند، معدوم شده بود. اگر کتاب چاپ شد، به زحمت و پیگیری محمد دلاوری بود که خودش به دنبال ناشر رفت.
دلاوری ماجرای چاپ شدن رمان برج سکوت را ادامه داد و گفت: البته من مطمئن بودم که برج سکوت بالاخره یک روزی منتشر میشد. این بچه بالاخره باید به دنیا میآمد اما واقعا شرایط حمید بسیار سخت بود. او واقعا میخواست که کتاب را آتش بزند که البته طبیعی هم بود. این داستان ادامه پیدا کرد تا زمانی که رمان را به نیستان دادیم. خاطرم هست که از انتشارات نیستان به من زنگ زدند و گفتند کسی که این کتاب را نوشته است، معتاد بوده است؟ گفتم که تو فهمیدی؟ گفت که من ماندهام و اصلا نمیتوانم آن را زمین بگذارم. بیایید تا برای چاپ کتاب اقدام کنیم. از شنیدن این خبر این قدر خوشحال شدم که راهم را در خیابان گم کردم. حوالی سازمان صدا و سیما بودم و از خوشحالی راه را گم کرده بودم. تحت فشار قرار دادن حمید توسط انتشاراتهای مختلف در برههای از زمان برایم بسیار سخت و تعجبآور بود. البته معتقدم که اکنون نیز این کتاب اصلا سرجای خودش نیست. تعدادی کتاب چاپ شده است و تعدادی هم فروش رفته است اما تا زمانی که بفهمیم برج سکوت وجود دارد و نویسندهای به اسم حمید منایی وجود دارد که میتواند چه رمانهایی بنویسد، فاصله داریم. یک نفر هست که واقعا میخواهد کار واقعی انجام بدهد و در میان این همه کار الکی که هر روز منتشر میشود و در تلویزیون تبلیغ میشود، برج سکوت در سکوت خبری است.
منایی در ادامه صحبتهای بخش قبل خود به بیتوجهیهایی که نسبت به این کتاب صورت گرفت اشاره کرد و گفت: از روزی که برج سکوت بیرون آمد، حتی یک نیمخط خبر هم از آن منتشر نشد. همه کسانی که در حوزه کتاب خبر مینویسند، حتی یک خط هم راجع به آن ننوشتند. البته من از این موضوع بینهایت خوشحال هستم. هر دو طرف ماجرا، برج سکوت را میزنند و به آن همجه وارد میکنند. البته برای من افتخار است که به صورت مستقل در این جریان ادبی کار میکنم. باید بگویم که خیلیها هنوز هم نمیدانند که کتابی مثل برج سکوت آمده است. جالب است که هیچ خبرگزاری و رسانهای راجع به این کتاب مطلب نزد. اکنون 6 ماه است که یکی از دوستان من در یکی از مجلات کشور میخواهد راجع به برج سکوت معرفی بنویسد اما به او اجازه نمیدهند. حاضر شدند که شب عید، صفحه معرفی کتابشان را خالی ببندند اما برج سکوت معرفی نشود. این وضعیتی است که ما با آن درگیر هستیم.
سخنران ویژه این مراسم، سید مهدی شجاعی، نویسنده نام آشنای کشور بود. او که برای شرکت در این نشست معرفی و بررسی حاضر شده بود، به روی صحنه آمد و راجع به رمان برج سکوت صحبت کرد.
سید مهدی شجاعی در ابتدای صحبتهای خود گفت: اساتید ارجمند در حوزه ادبیات بسیار زیاد هستند اما بعضی از آثار هستند که در تاریخ ادبیات، جنبه نقطه عطف دارند. برای مثال، ادبیات قبل از سعدی با ادبیات بعد از سعدی تفاوت دارد. برای مثال، در عرصه داستان، برای من ادبیات بعد از مارکز با ادبیات قبل از مارکز بسیار فرق میکرد. همچنین در عرصه ادبیات طنز، طنز ما به دوران قبل از آقای زرویی نصرآباد و بعد از ایشان تقسیم میشود. ایشان از جمله افرادی است که در حوزه ادبیات طنز قله است و میتوان زمان را به قبل و بعد از ایشان تقسیم بندی کرد. افراد دیگری مثل اٌهنری، چخوف و ... نیز برای من چنین شخصیتهایی بودند که توانستند اتفاق تازهای را رقم بزنند. وقتی رمان برج سکوت را خواندم، چنین حسی نسبت به آن پیدا کردم. در حقیقت، وقتی که 70-80 صفحه ابتدایی داستان را خواندم، حس کردم که با اتفاق متفاوت و ویژهای روبهرو هستم که در دیگر آثار چنین چیزی را نمیبینیم. در کلیت این اثر یک اتفاق ویژه میبینیم. نویسنده بدون اینکه از تکنیکهای ارسطویی، گرهافکنیها وگرهگشاییها و ... استفاده کند، مخاطب را پیش میبرد که بسیار هم خوب است. این اتفاق، اتفاق بسیار مهمی است و نشان از یک جنس ادبیات جدید و شخصیتپردازیهای ویژه دارد. حوادث در دل این کتاب بهگونهای در هم تنیده شده است که فکر میکنیم گویی خود شخصیتها هستند که این اتفاقات را رقم میزنند. برج سکوت اثری است که میتواند ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیمبندی کند. این حرف، حرف بسیار مهمی است. معتقد هستم که بسیاری از آثار ارجمند که قبلا تولید شدهاند، در ابتدا ناشناخته بودند و بعدها شناخته شدند. به نظرم، این اثر، اثر فاخری است و به تدریج جای خود را باز خواهد کرد و مخاطبین با این لحن و ادبیات مانوس خواهند شد. در اینجا باید از ممیزیهای ارشاد تشکر کنم. ما همیشه از آنان انتقاد میکنیم اما الان باید از آنان تشکر کنم. این کار به شدت جای گیر دادن داشت اما خوشبختانه کمتر گیر دادند. خاطرم هست که ما یک کتاب طنزی را با عنوان «چه کسی پنیر قورباغه را به گوسفند داد» در نیستان منتشر کردیم. این کتاب طنز، ترکیب 3 کتاب طنز دیگر به نام «قورباغهات را قورت بده»، «چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد» و .. بود. در این کتاب به زبان طنز، نظریات جدیدی در حوزه روانشناسی مطرح شده است. اصلاحاتی که ارشاد برای این کتاب زده است نیز بسیار طنز است که شاید جلسهای جداگانه لازم داشته باشد که آن را بتوان خواند. این مثال را بیان کردم تا بگویم که رمان برج سکوت، ویژگیهایی داشت که میتوانست زیر شابلون ممیزی برود اما خوشبختانه این اتفاق رخ نداد. از همه شما به خاطر حضورتان تشکر میکنم. برای ما هر یک قدمی که برای استقبال از کتاب برداشته میشود، بسیار ارزشمند است. امیدوارم که این تلاشها در عرصه ادبیات، روزبهروز گستردهتر شود.
شجاعی در پاسخ به سوالی مبنی بر سرمایهگذاری انتشارات نیستان بر روی آثار نویسندگان جوان و کمتجربه گفت: اصولا برخورد ناشر با اثر، برخورد صنفی و حرفهای است. بدین معنی که یک اثر را ارزیابی میکند تا متوجه بشود که فروش آن در بازار چگونه است. یکی از مختصاتی که ناشر در همان ابتدا به عنوان یک معیار مورد بررسی قرار میدهد، موضوع شهرت و تجربه نویسنده است. به همین دلیل عمده ناشران، آثار چاپ اولی را از نویسندگان منتشر نمیکنند. واقع این است که یکی از مشکلات ما همین سطحینگری و دریافت لقمههای سهلالهضم است. کار عمیق و تاثیرگذار خیلی طالب ندارد. یکی از تاسفهای من این است که در سالیان اخیر، یک عده از افراد را وارد نکردیم و در مقابل، عده ای از افرادی هم که داشتیم، از دست دادهایم. این موضوع شاید به دلیل فضای مجازی باشد. افراد زیادی هستند که میگویند یک چرخ در فضای مجازی بزنیم، دیگر هیچ زمانی برای مطالعه باقی نمیماند. سوال من این است که چیزی که فضای مجازی به دست ما میدهد، چه قدر عمق و تاثیرگذاری دارد؟ البته فضای مجازی قطعا برکاتی نیز دارد و کسانی که به دنبال مسدودکردن این فضا هستند، به این موضوعات واقف هستند که میخواهند آن را مسدود کنند. من به شدت معتقد هستم که چنین کاری خلاف مبین و آشکار است. من دوست دارم که آثار خوب را به دیگران معرفی کنم. هر اثر ارجمندی، اعجابانگیز است و انسان در برابر آن خشوع میکند. بنابراین اگر وجه مادی نشر را کنار بگذارید، متوجه میشوید که وقتی من با اثر بسیار خوبی مواجه میشوم، تمام تلاشم را به کار میگیرم که این اثر خوب را به دست مخاطبان برسانم.
سید مهدی شجاعی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: اتفاق بزرگ در این اثر این است که ما با خلق یک اثر هنری به مفهوم واقعی همه مصیبتهای روحی که یک انسان در زندگی خود میکشد، مواجه هستیم. نویسنده به مدت زیادی در فضای داستان خود زندگی کرده است. آن قدر که من از پشت صحنه این رمان میدانم این است که نمیتوان چنین صحنههایی را توصیف کرد مگر آنکه نویسنده در چنین فضایی قرار گرفته باشد. ایشان چند سال در کنار این افراد زندگی کرده است تا اکنون توانسته است که این رمان را بیرون بیاورد. امروزه، خلق اثر با چنین کیفیتی را کمتر شاهد هستیم بدین معنی که بعضی از همکاران ما حوصله یک مطالعه ساده در کتابخانه را ندارند، چه برسد به این که به دنبال تحقیق میدانی بروند. در انگلستان، یک نویسنده 16 سال پیش اثری را نوشته است که خوب بوده است. از آن روز به بعد، خرج او را میدهند تا او بتواند کتاب دوم را بیرون بدهد. در مقابل در ایران، حقالتالیف یک اثر خرج دو ماه از زندگی نویسنده را هم پوشش نمیدهد. این موضوع به ساختار نظام و خود مردم برمیگردد چرا که جایگاه هنر برایشان مهم نیست. به نظرم، در چنین برهوتی، وجود چنین عزیزانی نعمت است. در پایان میخواهم خبر خوبی را به شما مژده بدهم و آن هم این است که مجموعه داستان جدید آقای منایی در دست چاپ است و به زودی آن را خواهید دید. ایشان علاوه بر رمان، در داستان کوتاه نیز اثر فاخری را نوشته است. انشاالله که از دستاندازهای ممیزی به راحتی رد شود و شاید تا یک ماه دیگر این کتاب به دست علاقهمندان برسد.
انتهای پیام/