کودتای سیاهــ۳| «۲۸مرداد» در گفتگو با تبریزی: «میسیونر»ها اولین نفوذیهای آمریکا در ایران/ دلیل خوشبینی سیاستمداران دهه ۲۰ به آمریکا/ ماجرای حمله طرفداران مصدق به بیت آیتالله کاشانی
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در گفتگو با تسنیم به بازخوانی نحوه ورود آمریکاییها به ایران، جریانهای دخیل در نهضت ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد پرداخت.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ــ محمدعلی سافلی: 65 سال از روزی میگذرد که رادیو تهران قطع شد و ناگهان شخصی پشت میکروفون فریاد زد "دولت مصدق سقوط کرد"! کودتایی که با برنامه آمریکا و برخی عوامل داخلی وابسته به دربار پهلوی شکل گرفته بود تا نتیجه سالها مبارزه ملتی مظلوم برای ملی کردن نفت را از بین ببرد.
- بیشتر بخوانید
هرچند در طول 40 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صحبتهای فراوانی درباره این کودتا شده است اما بازخوانی دوباره آن و یادآوری نتیجه اعتماد به آمریکا و از بین بردن سرمایههای داخلی خالی از لطف نیست.
تصویری از روز کودتای 28 مرداد سال 32
برای بررسی نحوه ورود و نفوذ آمریکاییها به ایران و شکلگیری کودتای 28 مرداد بهسراغ یکی از مورخان برجسته کشور در مؤسسه بررسی اسناد تاریخی رفتیم. قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران است که هماکنون رئیس بخش تخصصی مطالعات انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی است و ساعتی با وی درباره 28 مرداد به گفتگو نشستیم.
قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در پاسخ به این پرسش که آمریکا از چهزمانی در ایران نفوذ کرد و توانست جای استعمار روسیه و بریتانیا را در ایران پر کند، اظهار داشت: برای بررسی ورود و حضور آمریکاییها یک دوره را باید از زمان محمد شاه قاجار مطرح کنیم تا ناصرالدین شاه. زمان محمد شاه قاجار 4 نفر از مبلغین مسیحیت که عمدتاً جریان میسیونری ــ که از ابتدا جریان استعماری بودند ــ در ایران فعالیت کردند. اقدامات آنها برای مسیحی کردن و دفاع از حضرت مسیح(ع) نبود و روند حرکت آنها استعماری بود.
** کمک 4هزارتومانی ناصرالدینشاه قاجار به سفیر آمریکا در ایران
وی افزود: 4 نفر از اینها بهعنوان دفاع و تبلیغ از مسیحیت در سلماس فعالیت میکنند. در سلماس تشکیلاتشان را گسترش میدهند تا ارومیه و تا دوره ناصرالدین شاه فعالیتشان را در شمال غرب ایران دارند. دوره ناصرالدین شاه در تهران بنجامین اولین سفیر آمریکاییها سفارتش را شروع میکند. تشکیلات میسیونرها را گسترش میدهند که انتقادی هم در آمریکا از بنجامین میشود که "ما برای چه در ایران که هیچ جایگاه و موقعیتی نداریم فعالیت میکنیم؟".
"بنجامین" در خاطراتش میگوید "ما در آینده ایران باید جایگاهی داشته باشیم" و کلیسای انجیلی را در تهران درست میکند که ناصرالدین شاه آن موقع 4هزار تومان به اینها کمک کرد و مدارسشان را در تهران راهاندازی نمود. ابتدا مطرح میکنند "مدارس ما برای اقلیتهای مذهبی است" که بعدها رجال سیاسی دخترانشان را آنجا میفرستند. یک دوره بر اثر اعتراض علما، این قضیه محدود میشود ولی بعد از ناصرالدین شاه، دوره مشروطه تا جنگ جهانی اول فعالیتشان را شروع میکنند. میسیونرها مذهب خودشان را در تبریز، مراغه، اصفهان و تهران گسترش میدهند.
تبریزی با بیان اینکه سلطه اصلی در ایران دو استعمار انگلیس و روسیه بودند و فرانسویها هم که سوابقی از زمان فتحعلی شاه داشته نتوانستند موقعیت پیدا کنند و میسیونرهایشان را میفرستند، خاطرنشان کرد: بعد از انقلاب مشروطه اینها در جنگ جهانی اول فعالیتشان را گسترده میکنند. یک طرح هم بود آشوریهای راندهشده از عثمانی بهطرف خوی و ارومیه بیایند و این که در آنجا چه خیانت و جنایتی کردند تاریخ جداگانهای دارد. برخی تحلیلشان این است وقتی با 4 هزار نفر در ارومیه میآیند میخواستند آنجا را به منطقه ارمنستان تبدیل کنند. من در سفری که به ارمنستان داشتم نقشه ارمنستان بزرگ را در اسنادشان دیدهام.
** حمایت کنسول آمریکا و انگلستان از کشتار مردم سلماس
وی افزود: تحلیل دیگرشان این بود که یک حکومت مستقل تشکیل بدهند و رهبرشان مارشیمون یکی از کشیشهای قسیالقلب و جنایتکار بود که جنایتهای وسیعی کرده بودند. من سال 71 با دو نفر در آذربایجان ملاقات داشتم که اهل میانه بودند، پدر همین حجتالاسلام رضوی، محمدامین رضوی که نویسنده و عالم برجستهای بود. اینها میگفتند "بهیاد داریم بهقدری در ارومیه و سلماس وحشت بود که مردم شبها خوابشان نمیبرد". احمد کسروی در تاریخ 18ساله آذربایجان مینویسد که حاکم ارومیه میخواست با مارشیمون برخورد کند، کنسول فرانسه، آمریکا و انگلیس مانع بودند. کنسول آمریکا یک کشیش بود بهنام "شِث" که او خاطراتی هم دارد.
جنایاتی عجیبی کردند با اینکه مردم حتی به اسبهای اینها علوفه دادند و زندگی اینها را تأمین کردند یکدفعه شب به خانههای مردم حمله میکردند و همه را غارت میکردند نهایت اینکه در همان موقع "اسماعیل پاسمیتکو" که از اکراد بود و علیه حکومت مرکزی شورش کرده بود با او وارد مذاکره میشوند. هشت نفر همراه با مارشیمون مذاکره میکنند اما اینکه در مذاکره چه میگذرد نمیدانیم. پاسمیتکو احساس میکند او یک جنایتکار است که اهداف ضدانسانی دارد ــ اگرچه خود پاسمیتکو هم قابل نقد است ــ وقتی از اینها فاصله میگیرد و میرود او را بهرگبار میبندند و مارشیمون را میکشند. کشته شدن مارشیمون باعث میشود که این توطئه خنثی شود و برخیهایشان از منطقه فرار میکنند در حقیقت آن جنایت و خیانت به پایان میرسد و طرح پشتیبانی سه کنسول انگلیس، آمریکا و فرانسه خنثی میشود.
تبریزی با ابراز اینکه روسیه تزاری و امپراتوری عثمانی سقوط میکند و آمریکاییها میآیند تا جای روسیه را در ایران بگیرند اما انگلیسها این امکان را به آنها نمیدهند، گفت: آمریکا فقط بعضی مدارس، بیمارستانها و میسیونرهایشان را گسترش میدهند و بهاصطلاح دستگاههای کلیساییشان را که در حقیقت همان جواسیس آنها میشود دوره قرارداد 1919 علیه انگلیس وارد عمل میشوند.
نبیلالدوله نفر اول سفارت ایران در آمریکا بود. او از مبلغین و مروجین بهائیت بود و همسر او هم آمریکایی بود. تقیزاده هم سه ماه و نیم میرود منزل نبیلالدوله که میگوید او مبلغ بهائیت بود
وی افزود: در آن زمان هم به آنها اجازه فعالیت داده نمیشود تا میلسپو وارد تهران میشود و میخواهد تغییرات ساختاری دهد، هرچند تغییرات او هم یک تغییرات استعماری بود. ما در تشکیلات بهاییت دو جریان داشتیم؛ یک جریان بهاییت آمریکایی داشتیم که نبیلالدوله نفر اول سفارت ایران در آمریکا بود. او از مبلغین و مروجین بهائیت بود و همسر او هم آمریکایی بود. تقیزاده هم سه ماه و نیم میرود منزل نبیلالدوله و میگوید "او مبلغ بهائیت است و یک باغ بزرگی در بیرون شهر داشت". رضا افشار هم از بهاییها و جاسوسهای انگلیس بود ولی کنار نبیلالدوله بود واقعاً این جریان نفوذی یک پیچیدگیهای خاصی داشتند. در نهضت جنگل "رضا افشار" جاسوس انگلیسیها بود.
** کلیسای انجیلی تهران مرکز فعالیتهای فراماسونری آمریکا در تهران بود
این پژوهشگر تاریخ معاصر ایران با اظهار اینکه وقتی میلسپو میخواهد به ایران بیاید، نبیلالدوله اسامی یک تعداد از بهاییها را میدهد که بهعنوان مشاورین و همراهان او باشند، گفت: او وقتی میآید رئیس خبازان را از بهاییها قرار میدهد، رئیس آرد را از بهاییها قرار میدهند بهعنوان ابزار، اصناف را دست بهاییان میدهد لذا آمریکاییها هم بهدنبال جریانسازی و نفوذ بودند. در دوره رضاخان آمریکا فقط بیمارستان و تبلیغات میسیونری داشت و همین کلیسای انجیلی تهران که زمینش را ناصرالدینشاه داده بود مرکز فراماسونری آمریکاییها در ایران بود در همین خیابان سی تیر که قبلاً به قوام السلطنه مشهور بود.
از 1320 که جنگ جهانی دوم اوج میگیرد، انگلستان و کل اروپا و روسیه مشغول جنگ میشوند خصوصاً عوامل انگلیسی در ایران تضعیف میشوند و آمریکاییها موقعیت خوبی میبینند که به ایران ورود کنند. در سال 21 آغاز ورود مستشاران نظامی آمریکا در ارتش است. بین 1321 تا 1330 آمریکاییها فعالند. در اینجا بهخاطر خطا یا خیانت بخشی از رجال ایران مدافع آمریکا میشوند.
تبریزی درباره چرایی اعتماد سیاستمداران به آمریکا، تصریح کرد: ظاهر تحلیل آنها این است که شوروی یک حکومت ستمگر مارکسیست ــ استالینیستی است و بهخاطر دیوارهای آهنین و جنایاتی که استالین در سیبری کرده قابل اعتماد نیست. انگلستان هم یک سابقه 200ساله خیانت و غارت و جنایت و دخالت و توطئه دارد. آمریکا ماهیت استعماری ندارد، آمریکا مدافع دموکراسی و آزادی است! به هر صورت این جریانات که ما هم در مطبوعات داریم و هم در رجال سیاسی، خصوصاً در جبهه ملی و حزب ایران معتقد بودند که "آمریکا مدافع دموکراسی است و ما هم باید به یک قدرت متکی باشیم". آمریکاییها هم در این دوره شعار آزادی و اصل 4 ترومن را مطرح میکنند که کمک به کشورهای جهان سوم برای تقابل با انگلیس است.
مورخ تاریخ معاصر ایران با اشاره به مقطع نهضت ملی شدن صنعت نفت از سال 1327 تا 30 در این دوره، گفت: این زمان هم جریانات اسلامی و ناسیونالیستی را که متحد هستند داریم. جریانات صهیونیستی و بهائیت فعالند. در این دوره 12ساله و 10ساله جو ایران یک جو خاص است که نیاز به تحلیل درون اجتماعی و برونِ جامعه که استعمار باشد دارد. در این دوره آمریکاییها احساس میکنند جای انگلیس را میتوانند در مسئله قدرت نفت بگیرند، در ابتدا یک دفاعی از جبهه ملی دارند، اگرچه همان موقع در بیانیه فدائیان اسلام آیتالله کاشانی علیه آمریکا مطالبی دارد.
** خوشبینی تربیتشدگان مدارس آمریکایی در ایران به آمریکا
وی افزود: وقتی که نهضت ملی در سال 29 به پیروزی میرسد و نفت ملی میشود از اینجا آمریکا کنار انگلیس است و این غفلتی است که جبهه ملی، حزب ایران و دولت دکتر مصدق مرتکب میشوند. در مجموع صحبت رجال سیاسی و رسمی آمریکا این است که ایران باید خواستههای انگلیس را برآورده کند اما باز دولت خوشبین است که "آمریکا میتواند از ما دفاع بکند". از دوران مشروطه امثال علی پاشا، اللهیار صالح و امثال اینها در مدارس آمریکاییها رشد پیدا کردند ــ که تازه رجال سیاسی مستقل محسوب میشوند ــ بهدیده خوشبینی و شیفتگی و شیدایی به آمریکا نگاه میکنند. مقداری که این نهضت جلوتر میآید اتحاد آمریکاییها و انگلستان بیشتر میشود اما در جامعه ما جریانات انگلیسی و جریانات آمریکایی شروع میکنند به توطئه کردن یعنی اگر ما بخواهیم نگاه کنیم یک بخش اختلافات را باید در اینجا مورد بررسی قرار دهیم.
اللهیار صالح تربیتشده مدارس آمریکاییها کنار مصدق
** شاپور بختیار از سال 31 با آمریکا در ارتباط بود
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران یادآور شد: در سال 29 اولین لژ رسمی آمریکاییها در تهران تحت عنوان "لژ پهلوی" راهاندازی میشود و بعداً که مطرح میشود فراماسونری در ایران بدنام و منفور و ابزار دست استعمار است، نام «لژ همایون» را مطرح میکنند. در سال 27 محمد ساعد مراغهای که نخست وزیر است اسرائیل را بهرسمیت میشناسد بنابراین اولین کشور اسلامی که نخست وزیر آن اسرائیل را بهرسمیت شناخته ایران بود. فعالیت آمریکاییها گسترده است و ما اولین سند همکاری یا جاسوسی شاپور بختیار برای آمریکاییها را در سال 31 داریم، این اسناد لانه جاسوسی است که منتشر هم شده که او مطرح میکند که وضعیت دولت چگونه است البته این 23 سند تا سال 57 را در بر میگیرد.
تبریزی در ادامه با یادآوری این نکته که در دولت دوم دولت دکتر مصدق به تودهایها میدان زیادی داده شد و برخی مطرح میکنند که مصدق این کار را کرد که آمریکاییها را بترساند که بگوید "اگر از من دفاع نکنید کمونیستها جای شما را میگیرند"، اظهار داشت: اعتصابات، شعارها و بیانیههای کمونیستها را زیاد داریم حتی بیانیههایی که علیه علمای اسلام بود که میگفتند "ما چوبه دار برای آخوندها درست میکنیم". نکته قابل توجه اینکه در این دوره فشار بر جریان اسلامی گسترده میشود. دستگیری، زندان و تبعید برخی وعاظ و روحانیون، جریان فدائیان اسلام، مدافعان آیتالله کاشانی و... وضعیت را بهعکس کرده بود.
یک تحلیل این است که درون حزب توده یک جریان انگلیسی بود. آن جریان انگلیسی تشکیلات حزب را سوق میدهد به درگیری و اغتشاش و تظاهرات و خصوصاً در این دوره که استالین هم مرده درون حزب کمونیست شوروی هم نوسان و زمینههای استالینزدایی پیدا است. یکی از ابزار مهم اینجا حزب توده است که ممکن است حکومت را بگیرد حتی این باعث نگرانی بخشی از علمای سنتی ما مثل آیتالله کاشانی شد چرا که میدانستند بازی سیاسی است و استعمار هر روز یک ابزار و جریانی میسازد.
تبریزی در ادامه این گفتگو به تحلیل کودتای 28 مرداد پرداخت و در بررسی جریانهای مختلفی که در آن زمان بودند، گفت: اول عملکرد جریان چپ را باید نقد کنیم که از ابتدا مخالف ملی شدن نفت بوده بهدلیل اینکه معتقد بودند نفت شمال باید به اتحاد جماهیر شوروی برسد و ملی شدن نفت را توطئه امپریالیسم غرب میدانند و آن عملکردی بود که تا انتها داشتند اگرچه کیانوری یک نقادیهایی هم از عملکرد آنجا داشت. یکی هم جریان ناسیونالیسم جبهه ملی بود که مجموع در درونش نفوذیهای آمریکا و ضدیت با اسلام و روحانیت گسترش پیدا کرد، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه.
** حمایت مراجع و علمای شهرستانها از آیتاله کاشانی و انتخابات مجلس هفدهم
وی ادامه داد: ما در شروع نهضت نفت حضور دو جریان ملی و اسلامی را داشتیم که هر دو با هم بودند. چهرههای روحانیت ما در استانها و شهرستانهای ما گسترده بود. در جریان ملی شدن نفت برای اولین بار مرجع تقلیدی مثل آیتالله العظمی سید محمدتقی خوانساری فتوا میدهد که باید دست اجنبی از سرنوشت مسلمین کوتاه بشود. در انتخابات مجلس شورای ملی که از زمان رضاخان تحریم بود از طرف روحانیت ایشان بیانیه میدهد که هم شخصیتهای اسلامی کاندیدای مجلس شورای ملی بشوند هم مردم در انتخابات شرکت کنند که در همان مرحله 30 تا روحانی برای مجلس هفدهم کاندیدا میشوند. در تهران و شهرستانها مراجع، فقها و علما شروع میکنند به بیانیه دادن مثل آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی در شیراز، آیتالله سید محمود روحانی از مراجع تقلید قم، آیتالله سید حسین خادمی در اصفهان و... عمدتاً هم همه آنها آیتالله کاشانی را دلیل بیّن قرار میدهند. در بیانیهها هم از آیت الله سید ابوالقاسم مجتهد کاشانی نام میبرند.
این پژوهشگر تاریخ انقلاب به موضوع "فدائیان اسلام" و نقش آنها در ملی شدن نفت هم اشاره کرد و گفت: فدائیان اسلام و مجموعه حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی، هژیر و رزمآرا را از سر راه برداشت و حسین علا را هم تهدید کرد اما آقای مصدق 14 اردیبهشت 1330 نخست وزیر شد، 12 خرداد 1331 نواب صفوی را دستگیر میکند. نواب 20 ماه در زندان مصدق بود. در قضیه زندانی شدن شهید نواب صفوی بعد از مدتی فشار بر آقای کاشانی میآوردند که "شما بیایید وساطت کنید". ایشان میگویند "ما با انگلیس داریم مبارزه میکنیم شما صبوری کنید".
هرچند مصدق میگوید "به من مربوط نیست و دادگاه او را دستگیر کرده است". عدهای از اعضای فدائیان اسلام بهتعداد پنجاه و چند نفر به زندان میروند و اصرار میکنند که باید نواب صفوی آزاد شود. برخی میگویند حسین فاطمی دستور میدهد، برخی میگویند مصدق دستور میدهد که اینها را مورد ضرب و شتم قرار دهند و به زندان بیندازند که این 54 نفر هم به زندان میروند.
فدائیان اسلام و مجموعه حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی، هژیر و رزمآرا را از سر راه برداشت و حسین علا را هم تهدید کرد اما آقای مصدق 14 اردیبهشت 1330 نخست وزیرشد، 12 خرداد 31 نواب صفوی را دستگیر میکند. نواب 20 ماه در زندان مصدق بود.
وی افزود: شخصیتی مثل شهید حاج مهدی عراقی 8 ماه در زندان دکتر مصدق است. آیتالله شیخ محمد تهرانی رئیس هیئت قائمیه تهران از دولت بهدلیل عملکردش انتقاد میکند، در ماه رمضان در خرداد ماه او را از منبر پایین میکشند و به زندان میبرند، حجت الاسلام فلسفی در مسجد از جریان ناسیونالیسم انتقاد میکند از منبر او را پایین میکشند. امام یک نامه به ایشان میدهد، میگوید "من نمیدانم که با اینها باید چگونه برخورد کرد که اینطور شرارت میکنند" بعد به آقای فلسفی میگوید "شما ناامید و مأیوس نشوید" خداوند این مشکل را از ما حل میکند".
** حمله هواداران مصدق به خانه آیتالله کاشانی و قتل یک نفر
تبریزی ادامه داد: ما در این دوره تبعیدی هم داریم آیتالله محمد شریف رازی از مورخین بزرگ ما را که در شهر ری بود در دفاع از آقای کاشانی به یزد تبعید میکنند. در منزل آقای کاشانی روضه است میروند و دم خانه او شعار «مرگ بر کاشانی» میدهند. به پشتبام میروند آقای حداد که از بازاریان تهران بود شکمش را پاره میکنند. کارهایی کردند که اصلاً ناگفته مانده، عکس آیتالله کاشانی را چاپ میکنند و روی عمامه او آرم انگلیس میزنند. یک عکس دیگر چاپ میکنند روی پیشانیاش آرم انگلیس میزنند که او انگلیسی است. دو تا سگ در تهران یکی عمامه سیاه میگذارند و یکی عمامه سفید که حجتالاسلام خسروشاهی در کتاب 28 مرداد عکسها را آورده است.
وی افزود: فخرالدین حجازی در آن موقع جوانی پرشور در سبزوار بود، یک نامه به مصدق مینویسد که "تو آمده بودی اسلام را در اینجا پیاده کنی، این چه وضعیتی است که ضدیت با اسلام دارد". حال اینکه مطبوعات علیه روحانیت چه مینوشتند بماند. در جبهه ملی سه دسته داشتیم؛ یک دسته مثل حزب ایران بر پایه پانایرانیسم و نهضت سوسیالیستهای ملی که خلیل ملکی و خنجی بودند که بعداً بهعنوان نیروی سوم شناخته شدند، بخش دوم نفوذیهای آمریکا و انگلیس هستند و در این بازی از مصدق تا ردههای پایین بازی میخورند.
** چرا فدائیان دکتر فاطمی را ترور میکنند؟
این پژوهشگر تاریخ انقلاب به ماجرای ترور دکتر فاطمی توسط محمدمهدی عبدخدایی هم اشاره کرده و میگوید: حالا اینکه آقای عبدخدایی، آقای فاطمی را ترور کردند ترور قابل توجیه نیست، کار غلطی است اما ما که داریم تحلیل تاریخ میکنیم باید علل آن را بررسی کنیم. پنجاه و چند نفر فدائیان اسلام و آقای نواب صفوی در زندان بودند. برخی مثل شهید واحدی میگفت "اینها همه زیر سر حسین فاطمی است" برخی هم میگفتند "اگر حسین فاطمی که دست راست مصدق است کشته شود مصدق این کارها را نمیکند" لذا این که میآیند ترور میکنند یک نوع تلافیجویی در برابر آن حرکتی است که اینها آغاز کرده بودند در عین حال که ما اصل ترور را نمیتوانیم کتمان کنیم.
** "مجمع مسلمانان مجاهد" متشکل از افراد سالم و نادرست بود
مورخ تاریخ معاصر ایران در گفتگو به دستهبندی جریانهای مسلمان آن زمان میپردازد و میگوید: جریان بعدی جریان اسلامی است، جریان اسلامی را ما باید یک آسیبشناسی بکنیم، یکی جریان فداییان اسلام است. جوانهای پاک، صادق، مؤمن و معتقد به اسلام ولی پرشور یعنی تحمل حرکت ضداسلامی را ندارند. دوم جمع "مجمع مسلمانان مجاهد" است که این آمیختهای از افراد سالم و نادرست بود مثل شمس قناتآبادی که آدم نادرست و ناشایستی بود که نفوذی انگلیسیها و دربار بود که میتوانست هر دو هم باشد یا دکتر محمود شروین بهظاهر از طرفداران کاشانی بود و کارنامه او هم باید مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد.
** مظفر بقایی شخصیت مبتذل و مشکوکی دارد
شما باید این آدمها را بعد از کودتا ببینید که جای پایشان کجاست. شمس قناتآبادی عبا و عمامه را در میآورد کت و شلوار و کراوات میپوشد و وکیل مجلس میشود و دنبال عرقخوری و عیاشی و سوءاستفادههایی میرود. این مجمع مسلمانان مجاهد است که خودشان را چسباندهاند. یکی حزب «زحمتکشان ملت ایران» دکتر مظفر بقایی است که شخصیت مشکوک و وابستهای است. دیگر چهرهها مثل ابوالحسن حائریزاده و حسین مکی آدمهای معتقد نبودند اما مثل مظفر بقایی هم مبتذل و مشکوک هم نیستند.
** نقد امام خمینی به حرکت آیتالله کاشانی چه بود؟
تبریزی ادامه میدهد: اما آیتالله کاشانی! کاشانی یک مجتهد جامع الشرایط، مؤمن، معتقد، صالح و مصلح بود. آن تعبیر امام را من میگویم شاید به ایشان سه تا اشکال باید گرفت؛ اشکال اول که امام میگوید "من نامهای به ایشان نوشتم «شما رفته بودید نهضت را دینی و اسلامی کنید، خودتان سیاسی شدید. بیش از اینکه به جنبه سیاسیاش اهمیت میدهید به جنبه دینی آن اهمیت دهید»." سوم اینکه در شأن ایشان نبود رئیس مجلس شود اگرچه رئیس مجلس شدن هم توطئه جبهه ملی بود قبل از ایشان آقای سید حسن امامی فراماسون و امام جمعه شاه رئیس مجلس بود. برای اینکه او را رد کنند دنبال آقای کاشانی آمدند و میدانستند که آقای کاشانی مثلاً از نظر قانونگرایی مقید است.
در واقع اینجا باید پایبندی ایشان به قانون و عدمپایبندی مصدق به قانون را بررسی کرد وقتی آقای مصدق خلاف قانون میآید تقاضای شش ماه اختیارات برای قانونگذاری میکند این یعنی مجلس تعطیل است. آقای کاشانی بهحق اینجا ایستاد. موضوع دوم انحلال مجلس بود آقای مصدق که خودش قانوندان است آیا بازی خورد یا بازی کرد؟ یا هماهنگ بود یعنی بعضیها میگویند خسته شده بود و میخواست غائله را ختم کند ولی به هر صورت از اول مجلس مؤسسان سال 28 بهناحق اختیارات شاه را بالا بردند که همان موقع آقای کاشانی یک نامه تندی از تبعید علیه شاه نوشت که روی سرنیزه نمیشود نشست.
** طرح رفراندوم و انحلال مجلس خطای مصدق بود
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران با بیان اینکه آیتالله کاشانی در آن نامه به شاه گفت "طعم تلخ دیکتاتوری بیستساله هنوز در ذائقه من هست"، اظهار داشت: مصدق چرا این کار را کرد؟ انحلال مجلس اصلاً به او مربوط نبود. مگر مجلس برای مصدق است؟ الآن مثلاً رئیس جمهور باید زیر نظر مجلس باشد مشکلات ما با ابوالحسن بنیصدر هم همین بود و این روحیه در دکتر مصدق نیز متأسفانه بود. موضوع بعدی طرح رفراندوم بود، حکومت که رفراندوم نمیکند. رفراندوم برای موقع تغییر حکومت است همین خطا را شاه در 6 بهمن کرد گفت که "رفراندوم میکنم"، این خطاها متأسفانه زمینه کودتا را بهوجود آورد.
** ریشه اصلی فساد آمریکا و انگلیس هستند
تبریزی در پایان گفتگو برای جمعبندی صحبتهایش درباره 28 مرداد گفت: اولاً مواظب باشیم در نقد و نقادی همان استعمار را فراموش نکنیم. خطاهای جبهه ملی و جریانات بهجای خود محفوظ اما ریشه اصلی فساد، آمریکا و انگلیس هستند. کودتا یک روز نیست بلکه 25 سال است. کودتا علیه مصدق نبود بلکه علیه ملت ایران و نهضت ملی شدن نفت بود چون ملت 25 سال در زندان آمریکاییها و دربار بودند. 25 سال شکنجه شدند، غارت شدند و زندان رفتند لذا استعمار را فراموش نکنیم.
وی افزود: موضوع دوم خطا و انحراف و انحطاط احزاب و گروهها که عموماً احزاب ــ حال آنها که وابسته به انگلیس و آمریکا بودند جای خود ــ و بقیه دنبال تشتت و اختلاف بودند. یک مشکل ما در احزاب همیشه این است که باعث اختلافات میشوند. در دوره نهضت ملی شدن نقش احزاب را باید بررسی کنیم نقش مطبوعات بهتعبیر جلال آلاحمد «دریدگی مطبوعات» است که فحشنامه بودند.
مورخ تاریخ معاصر ایران در ادامه خاطرنشان کرد: یک کتابی هست بهنام «رساله انصافیه» که کتاب خوبی است. ملا عبدالرسول کاشانی در این کتاب درباره یکی از عوامل شکست مشروطه میگوید "احزاب دست افراد جاهل افتاد" که جاهل را بهمعنای سواد نمیگیرد بهمعنای اینکه روش تربیت اجتماعی را بلد نبودند میداند. من یک سال و نیم روزنامه "نیروی سوم" را خواندم همه آن فحشنامه به آقای کاشانی بود.
وی افزود: جبهه ملی "باختر امروز" را داشت، "شاهد" برای بقایی، تهران مصور برای احمد دهقان و... هر کدام را نگاه میکنید یک نقشی ایفا کردند که جامعه را برابر هم و مردم را برابر هم قرار میداد. امروز ما از بیان این مسئله باید به جامعه تجربه آن دوران را بدهیم. با محکوم کردن و تبرئه کردن مشکل جامعه حل نمیشود، باید بهدنبال این باشیم که بهقول امام خمینی تاریخ بیدارکننده نسلهای متوالی و معلم انسانها باشد.
انتهای پیام/*