حجت‌الاسلام علی سرلک: دعای عرفه، مختصات جغرافیای توحیدی را تعیین می‌کند

در تعابیر حکما و فلاسفه با خدای واجب‌الوجودی آشنا می‌شویم که علت‌العلل است. ‌اما با دعای عرفه که کلاس عرفان و محبت است، با خدایی مهربان، نوازشگر، بزرگوار و بی‌منت روبرو می‌شویم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، امام حسین علیه السلام در دعای عرفه،‌ مختصات جغرافیای توحیدی در ابعاد فردی و اجتماعی را ترسیم می‌کند که نشان‌دهنده اهمیت اجتماع است. به این ترتیب، در غالب دعا و قیام تاریخی خود، عبادت را نه‌تنها در نیایش‌های فردی، ‌بلکه در جهاد و تلاش جمعی تبیین فرموه است.  

به مناسبت روز عرفه برای بررسی ابعاد و ویژگی‌های این دعای پرفیض، به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین علی سرلک نشستیم.

 

یکی از بخش‌های مهم در دعای عرفه که در آغاز تلاوت دعا با آن مواجه می‌شویم، ترویج فرهنگ شکرگزاری است. چه چیز موجب شده شکرگزاری به عنوان یکی از مفاهیم اصلی در دعای عرفه مطرح شود؟

شکر، رابطه انسان با آثار عینی را از دریچه حسن‌تفاهم بیان می‌کند. به این ترتیب کسی شاکر است که مطمئن خواهد بود خداوند مهربان و نوازشگر او را رها نکرده است. امام حسین علیه‌السلام نیز از همین منظر، در آغاز دعای عرفه انواع و اقسام نعمت‌ها را یاد کرده و به آنها سوگند یاد می‌کند. چنانکه در محضر خداوند متعال عرضه می‌دارد‌: « وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها یا مَوْلاىَ» به این معنا که اگر بخواهم نعمت‌ها، عطاها و بخشش‌های با ارزشی که به من عنایت فرمودی را بشمارم، هرگز نمی‌توانم آنها را به شماره بیاورم. این نوع احساس و ابراز عجز و ناتوانی در مقام شکر،‌ خود نوعی شکر عاشقانه و عارفانه است که انجام وظیفه را در این مقام به کمال می‌رساند.

به این ترتیب است که ما در دعای عرفه در اقیانوس بیکران نعمت‌های خداوند غوطه‌ور می‌شویم و مورد نوازش‌ها و عنایت‌های او قرار می‌گیریم. درنهایت کم‌کم می‌توانیم سر بلند کرده و محبت خداوند را به خودمان احساس کنیم که علیرغم همه کاستی‌ها، ناتوانی‌ها، قدرناشناسی‌های ما، خداوند همچنان خداوندی می‌کند و ما را در سایه لطف و مهر خود می‌پروراند.

آیا می‌توان این مفاهیم عمیق که در قالب شکر بیان می‌شود را نوعی خداشناسی دانست؟

دعاها  و مناجات‌ها مانند دعای عرفه، ‌کمیل یا مناجات شعبانیه سعی می‌کنند از طریق شناساندن نعمت‌های خداوند و ضعف‌های انسان، رابطه عاشقانه‌ای میان انسان و خداوند ایجاد کنند. همچنین انسان را به خودش بشناساند. از سوی دیگر خداوند را به انسان معرفی کند تا بدانیم که خداوند از یک سو پر از لطف و احسان و کرم است و از سوی دیگر، پر از دستگیری و چشم‌پوشی و خیرخواهی است.

درواقع دعا پل رابطه‌ای میان انسان با خداوند متعال است که به تعبیر روایات ما ریشه و هویت عبادت است. به این ترتیب انسان با دعا از یک جهت به نوعی به معرفت نفس و خودشناسی می‌رسد و از جهت دیگر، بلافاصله از باب من عرف نفسه فقد عرف ربه، به خداشناسی عاشقانه می‌رسد.

این نوع خداشناسی را در عرفان و تعابیر فلاسفه نیز مشاهده می کنیم. به اعتقاد شما، تفاوت خداشناسی در دعای عرفه با تعابیر حکما و فلاسفه چیست؟

در تعابیر حکما و فلاسفه با خدای واجب‌الوجودی آشنا می‌شویم که علت‌العلل بوده و دارای قدرت و علم و حکمت بی‌نظیری است. ‌اما از طریق دعا که کلاس عرفان و محبت است، با خدایی مهربان، نوازشگر، بزرگوار و بی‌منتی روبرو می‌شویم که نمی‌توان جز اینکه او را دوست داشت و با همه وجود به او عشق ورزید،  نوع دیگری با او مواجه شد.

از یک سو می‌بینیم که خداوند تا چه اندازه مقتدر است و از سوی دیگر می‌بینیم که تا چه اندازه سریع‌الرضا و مهربان است. حتی در مضامین دعا به این نکته اشاره می‌کنیم که « من عینک فما بالیت فبحکمک امهلتنی وبسترک سترتنی حتی کانک اغفلتنی و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی؛ و با پرده‌پوشی خود مرا فروپوشیدی چنان که گویی نادیده‌ام گرفتی و از باد افره گناهان دورم داشته‌ای تا آنجا که گویی تو از من شرم کرده‌ای!» این‌ها تعابیری است که در مکتب اهل بیت علیهم‌السلام و در دعاها با آن مواجه شده و یاد می‌گیریم. لذا دعای عرفه مانند برخی دعاهای دیگر شبیه مناجات شعبانیه یا دعای ابوحمزه ثمالی دعای معرفت، خودشناسی و خداشناسی است. آنجا که در دعایی اظهار می‌کنیم: «اِذا رَاَیتُ مَوْلای ذُنوُبی فَزِعْتُ وَ اِذا رَاَیتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ فَاِنْ عَفَوْتَ؛‌ ای مولای من! هنگامی که گناهانم را مشاهده می‌کنم هراسان می‌شوم و چون بزرگواری تو را ببینم به طمع می‌افتم.»

به این ترتیب آیا می‌توان نتیجه گرفت که غالب دعای عرفه نیز انسان را در خوف و رجا، میل وصال و ترس از فراق نگه می‌دارد و به این صورت پایه‌های ایمانی بر مبنای عشق و محبت را محکم می‌کند؟

همین طور است. دعای عرفه ما را از مسیر شکر، وارد رابطه عاشقانه با خداوند می‌کند. ایمانی که از محبت نشأت گرفته،‌ جان بگیرد و تقویت شود مستحکم خواهد بود. چراکه به مرور از شهد رابطه عاشقانه با خداوند می‌نوشد و انسان در هر حالی که باشد،‌ نشسته، ایستاده،‌ در حال راه رفتن یا استراحت،  اظهار بندگی خواهد کرد و خود را در محضر خداوند خواهد دید؛ ‌چنانکه در آیه 191 سوره مبارکه آل‌عمران می‌فرماید: « الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛‌ آنها که در هر حالت، ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمان و زمین بیندیشند و بگویند: پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده‌ای، پاک و منزهی، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار.»

این اتفاق از مسیر دعا برای انسان روی می‌دهد. به همین دلیل است که در اسلام تا این اندازه بر خواندن دعاها و مرور مفاهیم آن، از جمله درباره دعای پرفیض و پر مفهوم عرفه تأکید شده است.

یکی از مضامین قابل تأمل در دعای عرفه که مقام معظم رهبری اشاره لطیفی بر آن داشته‌اند، ‌ تولد و زندگی در جایی است که مردم آن، اهل ایمان هستند. چنانکه مقام معظم رهبری فرموده‌اند: «حضرت امام حسین علیه‌السلام، در دعای عرفه خدا را شکر می‌کند که در دولت کفر به دنیا نیامده است. (چون ایشان در دولت پیغمبر به دنیا آمدند.)» اهمیت زندگی در مکان و شرایط اسلامی چیست و چرا حکومت اسلامی به عنوان نعمتی بزرگ و قابل ستایش عنوان شده است؟

برای پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که رابطه دقیق و درست با خداوند متعال، تجربه شخصی و درونی نیست. در حقیقت باید گفت اگر این رابطه درونی و زهد عارفانه به شکل‌گیری اجتماعی و تقویت بنیه های عبادت و بندگی جمعی منجر نشود، هدف از بندگی تأمین نشده است. چنانکه مشاهده می‌کنیم حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در یک محدوده جغرافیایی اعتقادی اظهار شکر می‌کند که نشان‌دهنده اهمیت اجتماع اسلامی است. حتی نوع موضع‌گیری ما در قبال شرایط سیاسی و اجتماعی نکته‌ای است باید بر آن دقیق بود. چراکه اسلام،  دین فردی و گوشه‌نشینی نیست، بلکه انسان در متن جامعه تعریف می‌شود.

درواقع انسان یک بعد فردی دارد که از طریق شکر و مناجات باید آن را مرتب و تنظیم کرد. همچنین یک بعد اجتماعی دارد  که با شناخت ائمه حق و ائمه باطل باید آن را تقویت و تربیت کند. اگر انسان این جبهه را نشناسد به موجود ناقصی تبدیل خواهد شد. چنانکه عرفان خاکستری و بی‌خاصیتی که در شرق خاستگاه دارد، انسان را در فردیت خود حرکت و سیر داده و نتوانسته هدف از آفرینش را به درستی تبیین کند، حتی می‌توان گفت این عرفان می‌تواند به جنگ با حقیقت برود.

اما در عرفان اسلامی مشاهده می‌کنیم که انسان باید در میان سختی‌ها و مشکلات، خود را رشد دهد و ارتقا پیدا کند. چراکه این سوی آن موسی‌ها، ‌عیسی‌ها و ائمه‌ای مانند امام حسین علیه‌السلام با حلقوم بریده و آثار زنجیر و تازیانه بر تن هستند که برای حق تلاش کرده‌اند تا آموزگاری برای انسان‌ها شده‌اند. به این ترتیب است که عرفان اسلامی انسان را تنها زاهد شب نمی‌کند،‌ بلکه شیر روز هم تربیت می‌کند تا هم در بعد فردی و هم بعد اجتماعی فعال باشد.

پس مختصات جغرافیای توحیدی در منظر حضرت سیدالشهدا علیه السلام،‌ در ابعاد فردی و اجتماعی ترسیم می شود.

درست است. اگر امام حسین علیه‌السلام به مسئله جغرافیای اعتقادی اشاره کرده‌اند، به این دلیل است که این موضوع در توحید نهفته است. ما نمی‌توانیم به ذکر، دعا و سجاده مشغول و دلخوش باشیم و نسبت به اوضاع پیرامون خود در سطح جهانی بی‌اعتنا بمانیم. بلکه در کنار دعا و سجاده انگیزه می‌گیریم و این، همان کاری است که امام حسین علیه‌السلام در ظهر تاسوعا انجام دادند؛ ‌چنانکه به حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام فرمودند تا از دشمن تا فردا مهلت بگیرند تا شب را به عبادت و دعا مشغول باشند. این گونه بود که در شب عاشورا در صحرای کربلا،‌ از تمام خیمه‌ها صدای مناجات و ذکر عاشقانه بلند بود. چنین ذکر عاشقانه و مناجات عارفانه‌ای زمینه حضور اجتماعی و تلاش برای برپایی حق در اجتماع شد.

گفتگو از: مریم مرتضوی

پایان پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط