کپی‌ها، اصالت و مرگ زیباشناسی دزدی

جایی نوشته شده بود تارانتینو از آثار هنری دزدی نمی‌کند، آنها را اجاره می‌کند؛ اما آیا در ایران نیز کپی‌برداری‌ها اجاره کردن است یا یک رفتار غیراخلاقی به نام دزدی است؟

باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم

فرهاد فزونی گرافیست شناخته‌شده‌ای است که تابستان امسال را با نمایش «دستورالعمل‌های پرواز» آغاز کرد. نمایشی که ترکیبی از اجرا، موسیقی و پرفورمنس بود و قرار بود اثری نو به حساب آید. در تکمیل اثر، در بخش پیرامتنی فزونی پوستری خلق می‌کند که ویژگی‌های گرافیکی و بصری آن با آثار دیگر متفاوت است. این تفاوت به حدی بود که مسئول مجوز پوسترهای اداره کل هنرهای نمایشی آن را بابت لی‌اوت بد رد می‌کند؛‌در حالی که فزونی با نگاه هنرمندانه خود، پوستر را آن گونه آفریده بود.

به هر روی پوستر مقبول واقع می‌شود. نمایش روی صحنه می‌رود و موفقیت آن در تماشاخانه پالیز باعث می‌شود فزونی به فکر اجرای مجدد آن باشد؛ اما انتشار یک پوستر مشابه پوستر «دستورالعمل‌های پرواز» منجر به یک جدال مجازی می‌شود. فزونی در صفحه شخصی خود با انتشار دو پوستر - پوستر خودش در کنار پوستر کپی - اتفاق رخ داده را یک امر غیراخلاقی می‌پندارد. او در یک پیام اینستاگرامی می‌نویسد «درست است آیا که زحمات یه گروه را برای خودتان بردارید؟ ماجرا ایده شاخ نیست که از هنر باستان تا به امروز حتماً بارها ساخته شده، ماجرا استفاده از فضای بصری یک کار است و نمایشی که اخیراً اجرا شده و بناست که احتمالاً به زودی هم باز اجرا شود.»

او در گوشه‌ای از تصویر نیز نوشته است «به این جنس‌ آدم‌ها می‌گن دزد.»

در پوستر کپی شده لی‌اوت همان لی‌اوت پوستر فزونی است و حتی فونت‌ها نیز به خوبی کپی‌برداری شده است. تنها به جای تصویر صابر ابر شاخ به سر، تصویری از تارانتینو به عنوان بخشی از عنوان نمایش، جایگزین شده است. به عبارتی مهمترین خلاقیت ظاهری به کار گرفته شده در پوستر تغییر سوژه مرکزی پوستر است؛ با این حال به نظر می‌رسد استفاده از تصویر تارانتینو وجهی هنری به این «دزدی» می‌بخشد. برخلاف بسیاری از هنرمندانی که خود را در جریان مؤلف‌محوری قرار می‌دهند و از ناب بودن ایده‌های هنریشان می‌گویند، تارانتینو در مصاحبه‌های مختلف خود را یک دزد معرفی کرده است. او معتقد است در طول تمامی سال‌هایی که مشغول به فیلمسازی بوده است برای نماها و سکانس‌های مختلفش دست به دزدی زده است. این دزدی از لباس تن یک بازیگر جنبی - همانند سکانس مشهور رستوران-کافه پالپ فیکشن - آغاز می‌شود تا کلیت یک اثر سینمایی - جانگو.

با این تعریف به نظر می‌رسد گروه «کافه تارانتینو» نیز تمایل به رفتاری تارانتینووار داشته‌اند و پا در مسیر هنری نهاده‌اند که این کارگردان آمریکایی با آن به شهرت رسیده است؛ اما مخلوطی از مسائل را هیچگاه لحاظ نکرده‌اند و کار را بیشتر به سوی نوعی تنبلی و کنار نهادن هنر سوق داده‌اند. اگرچه تارانتینو خود درباره صحنه رقص اما ترومن و جان تراولتا اعتراف می‌کند آن را از فیلم «دسته جداگانه» گدار کش رفته است یا آنکه متأثر از «هشت و نیم» فلینی خلق کرده است؛ اما او کپی را از آن خود می‌کند. او در میزانسن و تصویر عناصری به سکانس مذکور می‌افزایند که در فیلم گدار و فلینی نیست. برای مثال در فیلم گدار صحنه مورد بحث با سه بازیگر صورت می‌گیرد و در یک کافه مهجور رخ می‌دهد. در پالپ فیکشن کافه به یک رستوران خاص بدل می‌شود، سه شخصیت به دو شخصیت تقلیل می‌یابد و در پس‌زمینه فیلم با عناصر بسیاری برآمده از فیلم‌های دیگر مواجه می‌شویم؛ همانند گارسونی که لباس مرلین مونرو در «خارش هفت ساله» را بر تن دارد.

در مقابل پوستر تنها یک المان را تغییر داده است که نشان از یک تنبلی گرافیکی است. برخلاف تارانتینو که متن اولیه را دستخوش طوفان‌های ایده‌پردازی خود می‌کند، در پوستر مذکور اثر یک نسیم ساده هم دیده نمی‌شود. متن اولیه شکسته نمی‌شود، پس بینامتنیتی صورت نمی‌گیرد. فرض کنیم در پوستر با حفظ لی‌اوت، سوژه تارانتینو شاخ نمی‌داشت و به شمایلی دیگری ارائه می‌شد و فونت نیز به واسطه این چنیش از جایی دیگری به عاریه گرفته می‌شد، آنگاه وضعیت به نحوی دیگری رخ می‌داد و شاید فزونی نمی‌توانست این وضعیت را به سوی یک بحران پیش برد. بحرانی که منجر به تغییر در پوستر شده است و شواهد امر نشان می‌دهد این پوستر نیز محصول یک تنبلی و کپی‌برداری است.

اکنون به این پرسش توجه کنیم که آیا کپی‌برداری خوب امری غیراخلاقی است؟ اگر غیراخلاقی است باید از تارانتینو متنفر بود؟ آیا روال هنر تا به امروز براساس رونوشت برداشتن از دست هنرمند پیشین نبوده است؟

بی‌‌گمان رونوشت برداشتن در هنر اصلی بر تداوم خودش بوده است. تمام هنرمندان بزرگ از هنرمندان پیش از خود المان‌ها و عناصری برداشته‌اند و آن را بسط و قبض داده‌اند؛ اما مسئله مهم برداشتن رونوشت به شکل هنرمندانه است، امری که در پوستر «کافه تارانتینو» دیده نمی‌شود یا حداقل فاقد یک مانیفست است، مانیفستی که در قرن بیستم راهگشای کشف آثار هنری بود که ساختارهای گذشته را می‌شکستند. بدون مانیفست سوررئالیسم، دادایسم و پاپ آرت اندی وارهول تعریف امروز را نمی‌داشتند و ما از «نیت مؤلف تنبل» کافه تارانتینو خبر نداریم؛ ولی با تغییر پوستر و عقب‌نشینی گروه هنری می‌توان گفت آنان تفکری در چنته ندارند.

انتهای پیام/

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط