سفری علمی به سرزمین «ترافیک بدون بوق ممتد» از زندگی در آسمان تا پلهای هوایی خنک!
یک استاد ایرانی که سفری به سرزمین (تمام آسیا) داشته است از تجربیات سفر علمی خود به نکات جالبی از جمله رانندگی مردم این سرزمین،زندگی در ساختمانهای بلندمرتبه، پلهای هوایی دارای دستگاههایی خنک کننده و در نهایت به ارزش پوستر در کنگره ایفلا پرداخته است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، سفر همیشه ابعاد مختلفی داشته است ولی برحسب روزگار، سفرهای تفریحی بیشتر مورد توجه قرار گرفت، ولی مدتی است به لطف اساتید دانشگاهی، انتقال تجربیات سفرهای علمی که بسیار نیز مهم است، مورد توجه قرار گرفته است، زیرا نگاه جزئی نگر، یک فرد علمی - بسیار متفاوت از نگاه سطحی افراد دیگر است.
بنابراین در هر نوشتار و سفرنامه علمی، پندهای بسیاری نیز نهفته است تا فرد خواننده با مطالعه آن به دانش او بهخصوص در حوزه سفرهای علمی افزایش یابد، حال در این زمینه دکتر امیررضا اصنافی-استادیار گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید بهشتی در بخش دوم مطلب خود با عنوان «ایفلا نوشتهای یک کتابدار» به زوایای سفر علمی خود به "کوالالامپور" پایتخت "مالزی" پرداخته است، سرزمینی که به حق، تمام آسیاست، زیرا که فرهنگ چینی، هندو و اسلامی را در هم تنیده است.
بیشتر بخوانید:
... در شهر کوالالامپور شیوههای مختلفی برای آمد و شد به مقصد مورد نظر وجود دارد. مترو، اتوبوسهایی که برخی از آنها MRT نامیده میشوند، تاکسیهای معمولی و تاکسیهایی که اصطلاحاً Grab هستند که همان کار تپ سی و اسنپ در ایران را انجام میدهند و هزینه شان بسیار کمتر از تاکسیهای دربستی می شود. کافیست نرم افزار کاربردی آنها را روی تلفن همراه خود نصب کنید تا بتوانید به هر مقصدی که بخواهید بروید. امکان گفتوگوی آنلاین با راننده وجود دارد و با استفاده از این نوع از تاکسیها میتوانید خیلی راحت و به صورت کاملاً اقتصادی در شهر رفت و آمد کنید.
فاصله محل اقامت من تا مکان برگزاری کنگره ایفلا به صورت پیاده بین 20 تا 25 دقیقه و با Grab حدود 10 دقیقه و حداکثر 6 رینگیت هزینه در برداشت. تقریباً سعی می کردم صبحها بعد از صرف صبحانه پیاده به سمت محل برگزاری کنگره بروم تا با شهر و پیشرفتهایش نیز آشنا شوم. نکات زیادی در طول پیاده رویهای روزانه توجهم را جلب می کرد.
یک مورد، ترافیک سنگین صبحگاهی که در واقع نشان دهنده حجم زیاد خودروها نسبت به خیابانها و اتوبانهای شهر است، خونسردی کامل رانندهها هنگام رانندگی و حرکت آهسته آنها در طول مسیر بدون اینکه از خط خود خارج شوند، خودداری از بوق زدنهای بیجا، و احترام به حقوق یکدیگر و به خصوص حقوق عابران پیاده بود. علی رغم اینکه وسائل نقلیه عمومی در کوالالامپور زیاد است ولی هنوز عده زیادی از مردم از خودروهای شخصی خود استفاده میکنند که عمدتاً ساخت کشور مالزی و بعد ژاپن، کره و آلمان است.
مورد دیگر که توجه را به خود جلب میکند، ساختمانهای بلند مرتبه ای است که گویی شهر را در خود غرق کرده است و این ساخت و سازها را گویی پایانی نیست. برجهای سر به فلک کشیده و شیشه ای و لوکس که از خیابان به سختی میتوان انتهای آنها را دید. شاید بتوان یکی از دلایل برج سازی را در کوالالامپور، کم بودن زمین دانست که مهندسان را وادار میکند که از یک برج بلند، استفادههای گوناگونی به عمل آورند. این مسئله را در سنگاپور هم دیده بودم ولی به مراتب بیشتر از مالزی. با این وجود، هوای شهر کوالالامپور آلوده نبود و فقط شرجی است؛ و کمی هم کلافه کننده می شود.
مالزی در حال تلاش برای تبدیل شدن به یک کشور مدرن است و این روند گام به گام را می توان احساس کرد. در حقیقت، این توسعه نه سریع است و نه کُند؛ بلکه کاملاً با یک شیب ملایم در حال رخ دادن است. گویی مردم نیز میخواهند خود را آهسته آهسته با تغییرات هماهنگ کنند.
نکته دیگری که به آن دقت کردم، حریم عابران پیاده در پیاده روهاست. مسیر پیاده روها کاملاً منطبق با حرکت فردی است که قصد دارد پیاده روی کند و جز مواردی که به یک خروجی یا چهارراه میرسد، بقیه مسیر کاملاً عریض و ایمن است و من به عنوان یک عابر، مسیر هر روزه را با آسودگی خاطر پیاده طی میکردم و میتوانستم محیط اطرافم را ببینم و تحلیل کنم. مثلاً میدیدم که روی ستونهای پلهای عظیم قطار شهری که هم عرض با اتوبان بود و مرا به یاد اتوبان شهید صدر در تهران میانداخت، سعی شده بود با انجام تبلیغات رنگارنگ، رنگ خاکستری و سرد سیمان روی ستونها به فراموشی سپرده شود. یا جایی دیگر دیدم هنگامی که کامیونهای حمل شن و ماسه قصد دارند از کارگاه خود خارج شوند یک نفر با آب پر فشار همه چرخهای کامیونها را میشوید تا اثر گل و لای در خیابانها نماند.
لازم به ذکر است که مسیر حرکت خودروها در کوالالامپور بر عکس ایران است و چون راننده در سمت راست مینشیند طبیعتاً مسیر آمد و شد خیابانها هم بر عکس است و دقت نکردن به این اصل میتواند منجر به اتفاقات ناگوار برای عابران پیاده ای شود که در کشور خود از قاعده دیگری استفاده می کنند.
یک نکته قابل توجه در هنگام پیاده روی در خیابان وجود پلهایی است که برخی مراکز مهم را به هم وصل میکند. این پلهای هوایی سبب میشود کسی مجبور نباشد در شرجی هوا در خیابان قدم بزند. به قول دوستی که میگفت کوالالامپور دو فصل دارد، یک فصل گرم است و یک فصل دیگر گرم تر! بنابراین این پلهای هوایی به خاطر اینکه دستگاههایی خنک کننده در آنها قرار دارد عابران دور از تابش آفتاب و گرمای هوا به مقصد خود میرسند.
در طول مسیر تابلوهای راهنمایی است که کار عابران را برای رفت و آمد ساده میکند. روز سوم بود که با این مسیر آشنا شدم و دیگر لازم نبود یک اتوبان کامل را تا انتها بروم و گاهی نگران کارتن خوابهایی باشم که یکی در میان کنار خیابان یا زیر پلهای عابر پیاده، زیر کارتنهای چرک خوابیده بودند.
در کوالالامپور قومیتهای مختلف با مذاهب گوناگون کنار هم همزیستی مسالمت آمیزی دارند ولی عمده آنها را مالایی، چینی و هندیها تشکیل میدهند و دین عمده ساکنان هم اسلام است. صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء صدای اذان را در تمام شهر میشنوید. البته به اندازه استانبول.
خاطرم هست که در استانبول هنگام اذان، از تمام مساجد صدای مکبر میآمد. به هرحال، عمده نیروهای کاری در مالزی چینی و مالاییها هستند. مراکز خرید متعددی در کوالالامپور هست که یکی از آنها در نزدیکی مکان کنگره ایفلا بود که از قضا پلهای هوایی که پیش از این درباره آنها سخن به میان آمد، از دل یکی از این مراکز خرید عبور میکرد.
شخصاً هرگز اهل خرید و گردش در مراکز خرید نیستم ولی وقتی قیمتهای پشت ویترین مغازه ها را دیدم با خود گفتم صد رحمت به پالادیوم در تهران! روز دوم همایش را بیشتر در نمایشگاه بودم چون باید کنار پوسترم میایستادم و برای مخاطبان راجع به موضوع پوستر توضیح میدادم. از قضا چند نفری هم آمدند و راجع به موضوع پوستر که درباره ایستگاههای مطالعه در شهر تهران بود سئوال میکردند.
بازار بخش پوسترها خیلی گرم بود. هر کسی سعی داشت با نهایت انرژی درباره موضوع کارش صحبت کند. استفاده از رنگهای جذاب، طرحهای زیبا و کوتاهی متن و افزودن بر جلوههای گرافیکی از ویژگیهای پوسترها بود.
در واقع، در ایفلا بخش پوسترها خیلی جدی گرفته میشود. برخلاف تصور خیلی از افراد که فکر میکنند پوستر دارای ارزش کمتری نسبت به مقاله شفاهی است و به قولی به چشم جوجه اردک زشت به آن مینگرند، در ایفلا برای پوسترها ارزش بسیاری قائل هستند و تعامل واقعی و گردش اطلاعات حقیقتاً در این قسمت رخ میدهد و گفتگوهای علمی سرشار از هیجان و تولد ایدههای ناب است.
بنابراین روز دوم را در نشستی شرکت نکردم و فقط در بخش نمایشگاهها با محصولات ناشران و شرکتها مانند ابسکو، پروکوئست، الزویر، و نظایر آنها آشنا شدم و با نمایندگان آنها گفتگو میکردم. در این گفتگوها در مییافتم که چقدر تلاش دارند با ساخت دستگاههای مدرن و پیشرفته امانت و برگرداندن کتاب، در وقت کتابدار صرفه جویی شود و او به فعالیتهای مهمتر از امانت دادن و پس گرفتن کتاب بپردازد.
بیشتر بخوانید:
زیباترین "سلفیها" در «خانه مقدم» باارزشترین چهار دیواری جهان+تصاویر
انتهای پیام/