یادداشت| ویروس «جشنوارهزدگی» بلای جان شعر آیینی
اسماعیلی مینویسد: یکی از دلایل دور افتادن شاعران روزگار ما از «فهم عمیق دینی»، دور ماندن از خلوت شاعرانه و آلوده شدن به ویروس «جشنواره زدگی» است. آفت جشنوارهزدگی شعر آیینی روزگار ما را به بیراهه برده و «صورتزده» کرده است.
باشگاه خبرنگاران پویا، رضا اسماعیلی:
امام موسی کاظم(ع) می فرماید:«تَفَقَّهوا فی دینِ الله فإنَّ الفقه مفتاحُ البَصیرة،وتَمامُ العِبادة و السّببُ إلی المنازل الرفیعة و الرُّتبِ الجَلیلة فی الدین و الدنیا،و فَضلُ الفَقیه علی العابد کَفَضلِ الشمسِ علی الکواکب و مَن لَم یَتَفَقَّه فی دینهِ لَم یَرضَ اللهُ لهُ عملاً.»
در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید؛ زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقام های والا و مراتب شکوهمند در امور دین و دنیاست. و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم ِعمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد. (تحف العقول، ص410)
دین مبین اسلام بر پایه دانایی، دانش اندوزی و خردورزی استوار است و «عقل» یکی از حجت های چهارگانه در کنار «کتاب» و «سنت» است. به همین خاطر، خداوند در اکثر آیات قرآن ما را به «فهم عمیق از دین»، و تعقل و تامل در عالم آفرینش و آیات هستی فرا می خواند. خوب است بدانیم که در قرآن, واژه «عـلـم» نزدیک به 780 بار، واژه «عقل» 49 بار، واژه «تـفـکـر» 18 بار، و واژه «تـدبـر» 4 بار به کار برده شده است که حکایت از جایگاه رفیع اندیشه ورزی و عقل در جهان بینی اسلامی دارد.
از شیخ عباس قمی(مولف مفاتیح الجنان) نیز در خصوص ادب و آداب عزاداری برای حضرت سید الشهداء منشوری ارزشمندی به یادگار مانده است که مطالعه آن برای همه شاعران و مداحان جز واجبات است. این عالم جلیل القدر میگوید به هنگام بیان فضایل و کرامات اهل بیت(ع) مطالبی را نگویید که با عقل و منطق در تضاد و تقابل باشد.
در احادیثی نیز که از معصومین روایت شده آمده است که هر مسئله ای را می شنوید و به ما نسبت میدهند به قرآن و عقل عرضه کنید، و اگر دیدید با عقل و آموزههای دینی در تقابل و تضاد است به دیوار بکوبید:«هنگامى که حدیثى از من براى شما آمد، آن را بر کتاب خدا و حجت عقلى تان عرضه کنید. پس اگر موافق آن دو بود، بپذیرید، وگرنه آن را به دیوار بزنید.» (اصول کافى، ج 1، ص 59، رقم 4.)
در اصول کافی نیز دو حدیث در خصوص جایگاه رفیع عقل در اسلام آمده است؛ یکی این که «اول ما خلقالله العقل» نخستین مخلوق عقل است. و در حدیث دیگری می خوانیم: «اول ما خلق الله نوری» اولین مخلوق نور من است. با عنایت به احادیث مورد اشاره، به خوبی می توان دریافت که بزرگان دین مظهر کامل عقل الهی هستند، چنان که به امام باقر(ع) لقب «باقرالعلوم» و به امام رضا(ع) نیز لقب «عالم آل محمد» داده اند.
شعر آیینی، در منزل «صورت پرستی»
با توجه به این که شاعران در گذشته علاوه بر شعر به علومی چون فلسفه و حکمت و فقه نیز اشراف داشته اند، این تسلط به علوم زمانه باعث قوت و صلابت شعرشان می شد. نسل متقدم شاعران، به تعبیر امام موسی کاظم(ع) از «فهم عمیق در دین» برخوردار بودند. یعنی شعرشان علاوه بر بیان احساس، از بصیرت و اندیشه نیز برخوردار بود. به همین خاطر وقتی از بزرگان دین سخن می گفتند، بیش و پیش از هر چیز به سیره عملی اهل بیت(علیهم السلام) می پرداختند که در کرامت های انسانی و مکارم اخلاقی خلاصه می شد. شعر و شاعری برای اندیشمندان و عالمان دینی هرگز مقصد و مقصود غایی و نهایی نبود. آنان هرگز داعیه شعر و شاعری نداشتند و بیش تر از این منظر که شعر محملی مناسب برای رمزگشایی از دقایق فلسفی و عرفانی، رسانهای قدرتمند برای ارتباط با مردم، و هنری تاثیرگذار برای تبلیغ و ترویج معارف و آموزه های دینی و اخلاقی است، به وادی شعر و شاعری کشیده می شدند.
امروز اما با وجود این که شاعران در حوزه ساختار و فرم شاعری پیشرفت های چشمگیری کردهاند و از نظر ساختار، شعرهایی منسجم و مستحکم با زبان استوار و فاخر میسرایند، اما در حوزه مضمون و محتوا کارنامه قابل دفاعی ندارند. بی پرده باید گفت که فقر دانش و بینش دینی شاعران باعث شده است که بسیاری از شعرهای آئینی روزگار ما - علی رغم دلبرانگی و صورت زیبا – به خاطر کژتابی های مضمونی و اعتقادی، سیرتی نازیبا داشته باشند. شعرهای دلفریبی که با لهجه توصیفی و رمانتیک خود، جز تحریک احساسات و بازار گرمی به کار دیگری نمی آیند. هم چنان که اشاره شد بیش تر این شعرها دچار فقر اندیشه اند و جز تحریک احساسات، تکانه و لرزه دیگری در جان و جهان مخاطب ایجاد نمی کنند. تکانه ای که به اندیشه اش تلنگر بزند و او را متحول کند. حال آن که شعر آیینی اصیل باید دلها و اندیشهها را با هم بلرزاند و رستاخیزی معنوی در جان و جهان انسان ها ایجاد کند. رستاخیزی از حرکت، قیام و بیداری علیه زشتی ها و پلشتی ها.
بی هیچ اغراقی، از بین هزاران هزار شعری که هر روز سروده می شود، بسامد شعرهایی که بزرگان دین را به عنوان «اسوه حسنه» معرفی کند و به ابعاد و زوایای مغفول مانده زندگی آنان بپردازد، بسیار پایین است. اکثر شعرهای در مدح و منقبت و سوگ و مرثیه خلاصه شده است. صد البته مدح و منقبتها هم در جای خود دارای ارزش اند، ولی باید صادقانه پذیرفت که قاف کمال شعر آیینی «مدح و منقبت» و «سوگ و مرثیه» نیست؛ چرا که با شعرها و نوحه هایی از این دست، نسل امروز نمیتواند شخصیت واقعی بزرگان دینی را آن گونه که شایسته و بایسته است بشناسد. با کمال تاسف باید گفت بسیاری از شعرهایی که پیشانی نوشت دینی و آیینی دارند، انتقال دهنده ابعاد گوناگون شخصیتی و زندگی آن ذوات مقدس نیستند. این برای شعر آئینی روزگار ما نقیصه و کاستی بزرگی است. دلیل این امر، نگاه ابزاری شاعران به بزرگان دینی است. به این معنا که مدح و منقبت را برای جلسات ولادت بزرگان دینی و مرثیهها را برای جلسات مرثیهخوانی میگویند و تصورشان بر این است که اگر به موضوعات دیگری درباره ائمه(ع) بپردازند استقبالی نخواهد شد. چون انتظار دارند شعرشان مصرف هیئتی داشته باشد.
شعر آیینی، نیازمند یک «رنسانس»
وقتی فضای فرهنگی را در حوزه شعر آیینی رصد میکنیم، شاهد عدم توازن و نوعی بی تعادلی در پرداختن به بزرگان دینی هستیم. پرداختن افراطی به بعضی از بزرگان دینی و غفلت از سایر امامان نشانه بارز این عدم تعادل است. به عنوان مثال میبینیم که درباره حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسین(ع)، امام رضا(ع)، و امام زمان(عج) شعرهای بیشتری سروده شده و در رابطه با سایر ائمه(ع) آثار کمتری وجود دارد، با کالبدشکافی این وضعیت به خوبی میتوان دریافت که ادبیات ما - بخصوص ادبیات دینی و آیینی - دچار مناسبتزدگی شده است. کاملا بدیهی است وقتی در طول سال برخی از نهادها و سازمانها اقدام به برگزاری جشنوارهها و سوگواره هایی در باره عاشورا، امام رضا(ع) و امام زمان(ع) میکنند، رخدادهایی از این جنس سبب ایجاد انگیزه در شاعران و نویسندگان برای پرداختن و توجه به این ذوات مقدس میشود. اما وقتی در موضوع توحید و خداشناسی و سایر امامان – از جمله امام موسی کاظم، امام تقی، امام نقی – و همچنین شخصیتهای برجسته و تاریخ سازی همچون «سلمان فارسی» و «ابوذر غفاری» و... فراخوان و جشنوارهای وجود ندارد، کسی به این صرافت نمی افتد که در باره آنان شعری بگوید و به دست چاپ بسپارد، و این یعنی خارج شدن قطار شعر آیینی از ریل اعتدال و سلامت. باید اعتراف کرد این جشنوارهها به همان اندازه که باعث تقویت انگیزه در اهل قلم برای خلق اثر در حوزه های مورد اشاره میشود، عاملی برای ایجاد رکود در سایر حوزههاست؛ از این رو به نظر میرسد ادبیات آیینی شدیدا نیازمند یک تحول اساسی و رنسانس(نوزایی) برای بالندگی و زایندگی هر چه بیش تر و رسیدن به نقطه مطلوب و موعود است.
شعر آیینی: جوشش یا کوشش؟!
وقتی شعرهای شاعران برجسته ادبیات فارسی مانند فردوسی، عطار، مولانا، سعدی و حافظ و ... را بررسی میکنیم، از جان و جهان اشعار آنان به روشنی در می یابیم که سرودههای آنها بر پایه سفارش فطری و «فهم عمیق از دین» استوار بوده است. به همین خاطر به بسیاری از آنان «حکیم» میگفتهاند. بزرگان ادب پارسی بر اساس باور و اعتقاد عمیقی که به دین و آیین داشتند، طی یک فرایند خودجوش و با نگاه «معرفتشناسانه» دست به خلق و آفرینش ادبی می زدند و هرگز برای شعر گفتن منتظر برگزاری همایش و جشنواره نبودند. به همین خاطر سرودههای آنان تاثیرگذار و انسانساز بود.
متأسفانه جامعه امروز کمی کجسلیقه و شرطی شده است، به این معنا که شاعران نسل امروز منتظر هستند که ببینند چه سازمان و نهادی در باره چه موضوعی فراخوان میدهد تا درباره آن موضوع شعر بگویند و به این کاری ندارند که این شعر مورد نیاز جامعه هست یا خیر، یعنی صرفاً برای رفع نیاز جشنوارهها و همایشها شعر میگویند. جشنوارههای تبلیغاتی، کلیشه ای و «باری به هر جهتی» که جز پروار کردن «بیلان کار» و «عملکرد سالانه» نهادها و سازمان های مورد اشاره به هیچ کار دیگری نمیآیند!
ویروس «جشنوارهزدگی» بلای جان شعر آیینی
یکی از دلایل دور افتادن شاعران روزگار ما از «فهم عمیق دینی»، دور ماندن از خلوت شاعرانه و آلوده شدن به ویروس «جشنواره زدگی» است. آفت جشنوارهزدگی شعر آیینی روزگار ما را به بیراهه برده و «صورتزده» کرده است. از همین روست که بسیاری از شعرهای آیینی لهجهای توصیفی و رمانتیک دارند و از محتوا و درونمایه ارجمند و انسان ساز بی بهرهاند.
این که گروهی از شاعران آیینی روزگار ما جشنواره زده شده اند، زنگ خطری است که بیتوجهی به آن در دراز مدت می تواند تبعات غیر قابل جبرانی برای ادبیات ما داشته باشد. این که شاعران به استقلال ادبی و فرهنگی خود چوب حراج بزنند و با فراخوان جشنواره های رنگارنگ ادبی برای سرودن به صف شوند و مطابق سلیقه و ذوق و ذائقه آنها شعر بگویند، اصلاً چیز خوبی نیست.
شاعران برای تأثیرگذاری و فرهنگسازی باید خود را از فضای «جشنوارهزدگی» کنار بکشند و براساس نیازهای فطری و اصیل جامعه و رسالت اجتماعی و دینی دست به تولید اثر بزنند. مایه تأسف است که با گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز آثار فاخر و قابل تاملی به زبان شعر درباره بعضی از بزرگان دینی – از جمله امام موسی کاظم(ع) - نداریم تا این آثار را در اختیار جامعه بگذاریم.
امروز شوربختانه در حوزه شعر دینی و آیینی شاهد چرخه وارونهای هستیم. به این معنا که شاعران در عرصه خلق و آفرینش ادبی در برابر مداحان دچار انفعال شدهاند. یعنی به جای آن که شاعر با معرفی شعر خوب و فاخر ذوق مداح را بالا ببرد، مداح با سفارش شعر نازل ذوق و سلیقه شاعر را پایین میآورد! به جای آن که مداح برای گرفتن شعر خوب به شاعر مراجعه کند، شاعر به سفارش مداح شعر کوچه – بازاری میگوید تا شعرش توسط مداح خوانده شود! و این یعنی چرخه معیوب. در حالی که شاعر باید در این حوزه جلودار و پرچمدار باشد. در تاریخ هزار و دویست ساله ادبیات فارسی وقتی به بزرگانی چون فردوسی و مولانا و ناصرخسرو و حافظ و ... افتخار میکنیم، به این دلیل است که آنها در جامعه خود پیشتاز، جریانساز و تحولآفرین بودهاند، اما گروهی از شاعران نسل امروز مرجعیت ادبی خود را از دست دادهاند و جایگاه و پایگاه ادبی گذشته را ندارند؛ چرا که به دنبال کسب فضائل اخلاقی، مطالعه و تحقیق برای ارتقای سطح دانش و بینش ادبی و دینی خود نیستند.
یکی از دلایل دور افتادن شاعران از مطالعه و خودسازی معنوی، مشغلههای فراوان و کاذبی است که برای خود تراشیده اند. این مشغلههای کاذب آنها را از مطالعه، خلوت شاعرانه و خودسازی بازداشته است. یادم هست در دیداری که چند سال پیش شاعران انقلاب با رهبری داشتند، مقام معظم رهبری فرمودند؛ یکی از نیازهای شاعر خلوت شاعرانه است. از این رو اگر شاعر خلوت شاعرانه و سیر و سلوک درونی نداشته باشد، نمیتواند در شعرش محتوایی عرضه کند که کاربردی و مورد نیاز جامعه باشد.
رسالت شعر آیینی: دعوت به «فهم عمیق از دین»
جان کلام آن که شعر دینی و آیینی اصیل باید ما را به «فهم عمیق از دین» و جاده «خودشناسی» و«خداشناسی» هدایت کند، و در نهایت از ما یک انسان تراز اسلام بسازد. لازمه تحقق این مهم پرهیز از «جشنوارهزدگی» و خلق اثر ادبی بر اساس رسالتمندی، و تعهد دینی و انسانی است.
امروز رسالت جامعه شاعران اصیل آیینی، باید فاصله گرفتن از «شاعر عادتی» و رسیدن به مرز «شاعر عقیدتی» و «معرفتی» باشد. شاعران آیینی روز و روزگار ما باید با اقتدا به بزرگانی چون فردوسی، مولانا، ناصر خسرو، سعدی، حافظ، پروین اعتصامی و… در مسیر فهم عمیق از دین با پرهیز از «عقل ستیزی» و «عقل گریزی» گام بردارند. چرا که شاعران روشن اندیش و دین آگاهی چون مولانا در شعرهایشان فقط به دنبال «تحریک احساسات» و ایجاد تاثرات عاطفی صرف نبودند. آنها با «جان سروده» های خود به دنبال تلنگر زدن به اندیشه و شعور مخاطب و بیدار کردن آنها از خواب غفلت و رخوت و عادت بودند. ما در آیییه جان سروده های بزرگان شعر و ادب پارسی، سیمای فرهیخته انسانی را به تماشا می نشینیم که از معبر عشق، به سرمنزل «عقل» می رسد و از شجره طیبه «حکمت و معرفت» میوه «دانایی و توانایی» می چیند.
شعر آیینی اصیل محصول تلفیق «تعهد ادبی» و «تعهد دینی» است. مانیفست و مرامنامه شاعر آیینی اصیل، قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه است و رسالت اصلی اش ترویج معارف توحیدی و تبیین مکارم اخلاق.
آری، زمان آن رسیده است که با بهره گیری از میراث ماندگار پیامبر خاتم (ص) – قرآن و عترت - از مدح و منقبت صرف فاصله بگیریم و همچون شاعران صدر اسلام بر مسند پیام رسانی تکیه بزنیم و در این ساحت مقدس به دنبال ترویج حکمتهای دینی و احیای مکارم اخلاقی باشیم. به عبارت دیگر باید با به تصویر کشیدن سیره عملی بزرگان دین، از زبان شعر برای سوق دادن اقشار مختلف جامعه به «سبک زندگی اسلامی» استفاده کنیم. برای تحقق این مهم ضرورت دارد آثار شاعران آیینی – بخصوص نسل شاعران جوان - در کارگاه ها و اردوهای آموزشی با حضور استادان و پیشکسوتان این حوزه مورد نقد و بررسی و ارزیابی جدی قرار گیرد تا از کژتابی های مضمونی و اعتقادی پیراسته شود و به اثری فاخر و قابل عرضه تبدیل گردد. اثری که مُهر تایید روح القدس بر پیشانی آن نقش ببندد.
با آرزوی شکوفایی و بالندگی هر چه بیش تر شجره طیبه شعر آیینی، این یادداشت را با غزلی عمیق و زیبا از زنده یاد قیصر امین پور به پایان می برم که تذکری فصیح و صریح به رسالت شاعران اصیل در روز و روزگار ما دارد:
این حنجره، این باغ صدا را نفروشید
این پنجره، این خاطرهها را نفروشید
در شهر شما باری اگر عشق فروشی ست
هم غیرت آبادی ما را نفروشید
تنها، بهخدا، دلخوشی ما به دلِ ماست
صندوقچه راز خدا را نفروشید
سرمایه دل نیست به جز آه و به جز اشک
پس دست کم این آب و هوا را نفروشید
در دست خدا آیینه ای جز دل ما نیست
آیینه شمایید، شما را نفروشید
در پیله پرواز به جز کرم نلولد
پروانه پرواز رها را نفروشید
یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هروله سعی و صفا را نفروشید
دور از نظر ماست اگر منزل این راه
این منظره دورنما را نفروشید
(قیصر امین پور)
انتهای پیام/