چه کسانی "ارباب تاریکی" را می‌خواهند بازگردانند؟ + عکس

ارتش شیطان است که عمدتا اِلف هستند و می‌خواهند ارباب تاریکی را بازگردانند. اگر سه چوب بدست یک درخشان بیفتد، می‌توانند ارتش تاریکی را در روی کره زمین مسلط کنند.

خبرگزاری تسنیم- ایمان هادی

کمتر از دو دهه قبل تفسیری که از فیلم‌های سینمای علمی – تخیلی به مخاطبان ارائه می‌شد، عمدتا نوعی تمثیل شناسی از جهان‌ها و فضاهای خیالی خلق شده در متن آثار بود و تحلیل‌گران داخلی سعی می‌کردند جهان‌های خلق شده را به صورت استعاری تفسیر کنند. وقتی مرزهای تحلیلی، بواسطه دهکده جهانی مجازی برداشته شد، تمثیل‌ها و استعارها رنگ باختند، چون اغلب این آثار سینمایی نه تنها تمثیلی و استعاری نبودند بلکه مشخص شد که بر اساس منظومه‌های پیشگویانه کاملا ایدئولوژیک ساخته می‌شوند و پیام‌هایی را درباره جامعه آینده سعی دارند به مخاطبان منتقل کنند.

از سوی دیگر تحلیل‌های فرامتنی به شکل اغراق شده‌ای وارد فضای تحلیل فیلم شد که، مدیوم تحلیل را بسیار مضحک جلوه داد. چگونه می‌توان باور نکرد که کابالاییسم و آیین‌های جادوگری بازتابی در آثار هالیوودی نداشته‌ باشند و یا مکشافات یوحنا گردش دراماتیکی در آثار سینمایی غرب نداشته باشد. مولفه‌های فراعلمی، علمی، ماورالطبیعه، کوانتومی  تبدیل به ایدئولوژی و در نهایت به درام‌های هالیوودی می‌شوند.

فیلم «درخشان» از« دیوید آیر» اثر سرگرم کننده‌ای است که ترکیبی از موجودات زمینی و ماورالطبیعه را به شکل خلاقانه‌ای درهم آمیخته و تفسیر متنوعی را درباره دنیای جادو و موجودات فرا انسانی ارائه می‌دهد.

 

اگر از زاویه‌ای سینمایی به فیلم «درخشان» نگاه کنیم، پرسوناژهایی  که در کتاب ارباب حلقه‌های «جی.آر.آر تالکین»، هیولاهای انسان‌نمای افسانه‌ای موسوم  به اورک‌ها، اِلف‌ها و سایر پریان بالدار را در جهان انسانی حضور پیدا می‌کنند و در فیلم «درخشان» همین اتفاق در روایت دراماتیک دیگری،  در دوران معاصر کنونی تکرار می‌شود.

 

در فیلم درخشان  اورک و اِلف‌ها همزیستی گاه خشونت باری در شهر لس آنجلس به خصوص با پلیس‌ها دارند. روایت فیلم درباره تنها  جیکوب، تنها اورکی است که به استخدام پلیس درآمده است و او شریک گشت زنی پلیس رنگین پوستی به نام وارد(ویل اسمیت) است.

 

در ابتدای فیلم می‌بینیم که این جمله به نگارش درمی‌آید که فقط یک برایت (درخشان) قادر به کنترل نیروی عظیم عصای جادوی است؛ از مکاشفات یوحنا. یوحنا وضعیت آخرالزمان را چنین توصیف می‌کند که قبل از  حضور دجال یا به عبارتی ضد مسیح (آرملیوس درفرجام شناسی یهود)، اجنه و شیاطین فرصت زیست در کنار انسان‌ها برایشان فراهم می‌شود  و از نژاد انسان و جن موجوداتی دیگری پدید می‌آیند.

دیوارنگاری و گرافیتی در نمایی از فیلم درخشان که تصویری از ارباب تاریکی یا همان شیطان است

 

 این موجودات قالب‌های کالبدی متعددی دارد، اما در منظومه ارباب حلقه‌ها موجوداتی میانه وجود دارند که بدون آنکه اشاره‌ای به اسطوره‌اشان بشود، به صورت غیر مستقیم اشاره به ترکیب نسلی از موجودات فراانسانی با عنوان اِلف و در مرتبه پایین‌تر از انسان، با عنوان اورک می‌شود. البته اسطوره‌شناسی دیگری هم وجود دارد که  اورک‌ها را فرزند قابیل می‌دانند.

 

دیوارنگاری و گرافیتی در نمایی از فیلم درخشان که وعده بازگشت ارباب تاریکی را می‌دهد

«وارد» افسر پلیسی است که ناچار است با اولین پلیس از جنس اورک، جیکوب (جوئل اجرتون) در محلات خطرناک گشت بزند. «وارد» با نفرت نژادی پلیس‌های نسبت به هیولای اهلی شده همراه خودش روبروست. روایت فیلم با گشت زنی وارد و جیکوب آغاز می‌شود. آنها مرد روانپریشی به نام «سرلینگ» که مزاحمت عمومی بوجود آورده را دستگیر می‌کنند. قبل از دستگیری، اشارات مستقیمی به رویدادهای عجیبی مثل حضور ارتش تاریکی در روی کره زمین را دارد.

گرافیتی معناداری در فیلم درخشان که لس آنجلس را زیر سیطره شیطان نشان می‌دهد

«سرلینگ»، مرد شمشیر بدست، ظاهرا تهدیدی به نظر نمی‌رسد و با پیش‌گویی از گذشته و آینده می‌گوید: ارتش نه نژاد (Army of nine races) - تعبیری دیگر از شوالیه‌های معبد- جنگیدند تا دیگر الف‌ها، ارگ‌ها روی زمین حاکم نباشند و مرد با توجه به حضور مجدد موجودات دوزیستی، حاصل برخورد انسان با موجودات نادیدنی، شمشیرش را به سوی هر دو پلیس می‌گیرد و می‌گوید: لرد سیاه – شیطان- باز می‌گردد تا قلب اورک‌ها را باز پس گیرد، یعنی با هدایت جادوی سیاه، رهبری اورک‌ها را بدست گیرد. ارباب تاریکی کسی است که مسلط به تمام جادوهاست و قدرت‌های اهریمنی دارد.

 

سرلینگ مرد دستگیر شده توسط وارد و جیکوب

مرد خیابان گرد وقتی توسط وارد و همکاری الفی‌اش دستگیر می‌شود به او می‌گوید : از جانب سپر نورانی (shield of light ) برای او پیامی دارد. سنت های قدیمی را به یاد آور، به اصل خودت بازگرد، چون طبق پیشگویی ها تو برگزیده هستی و مردی که با توهست مقدس است.

دیوار نگاری دیگری در فیلم درخشان از تصاویر واقعی در لس آنجلس

در سویه دیگر این روایت اف بی آی به دنبال دوزخیان می‌گردد (inferni) یا به عبارت دیگر ارتش شیطان است که عمدتا اِلف هستند و می‌خواهند ارباب تاریکی را بازگردانند. اگر سه چوب (طبق الگو شوالیه های معبد منظور از چوب جادو گری سه سیب بهشتی است) بدست یک درخشان بیفتد می‌توانند ارتش تاریکی را در روی کره زمین مسلط کنند.

لیلا (نائومی راپاس ) یکی از رهبران جادوگران دوزخی یک درخشان است  و اکثر درخشان‌ها الف هستند و اداره جهان را می‌خواهند بدست گیرند. FBI در تلاش است تا این موضوع را کشف کند که  آیا در میان انسان‌های درخشان –منجی – برای اداره ارتش تاریکی وجود دارد.

عده‌ای از دلالان قصد دارند تا عصای جادوگری را از لیلا سرقت کنند اما موفق نمی‌شوند تا اینکه جیکوب  و «وارد» وارد عمل می‌شوند و «تیکا» خواهر لیلا را به همراه عصای جادوگری نجات می‌دهند. قدرت لیلا با نبودن عصای جادوگری کمتر شده و FBI تلاش می‌کند از این فرصت استفاده کند و لیلا را دستگیر کند.  جادوگران خبیث به رهبری لیلا (نائومی راپاس) برای دست پیدا کردن به درفش سحر‌آمیز در تعقیب او هستند. 

در جهان امروز مخالفت فراوانی درباره گرایشات  فرقه‌ای در آخرالزمان و موجودات فراانسانی وجود دارد. اگر فیلم را تمثیلی تماشا نکنیم، درخشان در فضای تیره و وهم انگیزش جانشین‌های تمثیلی برای تجمیع زیست‌های متنوع فراآخرالزمانی ارائه می‌دهد .

بسیاری از تحلیل گرایان با گرایشات رئالیزه اعتقاد دارند آثاری نظیر فیلم درخشان فیلم‌های بسیار بدی هستند. اما چنین فیلم‌های بدی و نازل و به قول منتقدان فرمالیست، به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و عطف‌های هیجانی فیلم میزان آنادرلین خون تماشاگر را افزایش می‌دهد؟

زیگموند فروید اعتقاد دارد که کهن الگو‌ها و الگوهای روایی که کلاسیک شده‌اند به بخشی از DNA بشر تبدیل می‌شود. مخاطب این فیلم که در خاورمیانه زندگی می‌کند در اغلب کتب آسمانی و روایت‌هایی که اجدادشان نقل کرده، این روایت را بارها تعریف کرده اند که در زمان حضرت سلیمان نبی (ع) زندگی انسان و اجنه در هم تنیده شده بود و حتی در تمکین ملکه سبا از حضرت سلیمان(ع)، آوردن تخت پادشاهی بلیقس توسط یکی از اجنه به نام  آصف بن برخیا  موجب شد که بلیقس به حضرت ایمان آورد و این قصه میان ادیان ابراهیمی مشترک است.

متعالی‌ترین رابطه انسان و جن به دوران سلیمان نبی بازمی‌گردد و سوره سبا  آیه 12 به این موضوع اشاره می‌کند:

وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ

و برای سلیمان باد را مسخر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را می‌پیمود، و عصرگاهان مسیر یک ماه را، و چشمه مس (مذاب) را برای او روان ساختیم، و گروهی از جن پیش روی او به اذن پروردگار کار میکردند، و هر کدام از آنها از فرمان ما سرپیچی میکرد او را از عذاب آتش سوزان می‏چشاندیم!

پس از دوران سلیمان نبی، اجنه دیگر حضور پررنگی در میان انسان‌ها نداشتند و دوران گذشته از این منظر برای خالقان ادیسه‌ها و منظومه‌های حماسی، تخیلی اهمیت دارد. اما بشر از این همزیستی سوء استفاده کرد و دقیقا خود انسان‌ها هم نمی‌دانند از چه زمانی حضور یاری رسان اجنه از صفحات تاریخ بشر پاک شد. این یاری رسانی که حتی در ساختن اهرام ثلاثه مصر اثبات شده بعدها توسط علم‌گرایان به مخلوقات فرازمینی‌ نسبت داده شد و البته انسان‌ها متهم به سوء استفاده از این همزیستی هستند. کما اینکه قرآن به این موضوع اشاره می‌کند و در سوره جن آیه ششم آمده است:

وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا

و اینکه مردانی از بشر به مردانی از جن پناه می‏بردند، و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیانشان می‏شدند.  

 

دیوار نگاری دیگری از نبرد اورک‌های با ارباب تاریکی

اما آنچه انگاره نمایشی چالش برانگیزی در فیلم درخشان است شراکت انسان و اورگ  (تمثیلی از اجنه) در این فیلم است. یعنی خالقان این اثر که روایتی پلیسی افزون بر آن کرده‌اند و پرسوناژهای فیلم ارباب حلقه‌ها را تقریبا با همان پیش‌بینی مشترک یوحنایی تصویر کرده‌اند تا همزیستی انس و جن را به تعبیری قرآن به آن اشاره می‌کند دوباره آغاز کنند. یعنی رویای بشری روی پرده سینما این است که آغاز این زندگی اشتراکی به برآمده شدن آرزوهایش محقق خواهد شد و سوره انعام در آیه 100 بشر را از این خواسته بر حذر می‌دارد.

وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَبَنَاتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَصِفُونَ

 آنان برای خدا شریک‌هائی از جن قرار دادند در حالی که خداوند همه آنها را آفریده است، و برای خدا پسران و دخترانی به دروغ و از روی جهل ساختند، منزه است خدا، و برتر است از آنچه توصیف می‏کنند.

اما اگر فیلم را از زاویه  اسطوره شناسی سینمایی بررسی کنیم، فیلم الهامی پلیسی از مخلوقات تالکین در کتاب ارباب حلقه‌هاست که از این منبع الهام گرفته شده و با فیلم‌های ژانرهای پلیسی - رفاقتی ترکیب شده است.  سینمای خاصی که  ویل اسمیت نمونه‌های مشابه فراوانی را با همین تم و محتوا در کارنامه‌اش ثبت کرده است. سریال مردان سیاه‌پوش و پسران بد، گونه خاص  جدی‌تری از فیلم‌های پلیسی – رفاقتی است که دیوید آیر هم در ساختن آن متخصص است.

 آیر در ساختن فیلم پلیسی بسیار موفق است. کارگردان فیلم سابق بر این افسر پلیس سابق لس آنجلس بود و در ابتدا به عنوان سناریست و به فاصله کوتاهی به عنوان کارگردان وارد جهان فیلمسازی شد و با ساختن فیلم‌های پلیسی معروف شد و فیلم های شاخصی مثل روز تمرین،  کارآموز و پایان تماشا را در کارنامه‌اش ثبت کرده است.  آیر در تازه‌ترین اثرش به سراغ فیلمنامه‌ای کاملا MASHUP ترکیبی رفته که در هالیوود با عنوان مش آپی از آن یاد می‌شود و ویکتور فرانکشتاین نمونه شاخصی برای فیلم‌های مش آپی به شمار می‌رود.

اگر تفسیر ما از فیلم  تمثیلی و استعاری به سیاق منسوخ گذشته هم باشد فیلم در سناریویی ترکیبی نقد اجتماعی  را  با تخیلی خیره کننده در هم آمیخته و ژانر ادیسه‌ای - حماسی را با فیلم پلیسی ترکیب کرده است. تا قبل از این فیلم سناریست و کارگردان به رج زدن افتاده بود و عمده آثارش همان قصه کلیشه‌ای درباره پلیس‌های لس‌آنجلس را بدون تغییر زیاد تکرار می‌کرد.

در واقع آیر نظام فیلمسازی را با این شیطنت نت فلیکسی تغییر داد و ادبیات جادویی و تخیلی کتاب‌های جی آر آر تالکین است درباره هابیت‌ها، هیولاها، اورک، الف‌ها، پریان و موجودات آن کتاب‌ها تغییر داد و در فیلم متفاوتی عرضه کرد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط