ناصریپور: جرات نداشتم شاگرد استاد بهزاد شوم / چگونه یک آمریکایی ارزشمندترین اثر هنری ایران را به تاراج برد
نقاش و معمار پیشکسوت از خاطرات شاگردی در محضر اساتیدی همچون حسین بهزاد و عباس کاتوزیان روایت کرد. او شاهنامه طهماسبی را نفیسترین اثر هنر تصویرگری ایران دانست هرچند که قیمت آن از تابلوی دکونینگ کمتر باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، محمد ناصریپور در سال 1321 در تهران متولد شد. او در دبستان فیروزکوهی و دبیرستان البرز درس خواند و به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. این هنرمند پیشکسوت در دو رشته معماری و هنرهای تجسمیِ سنتی به فعالیت پرداخته و اقداماتی در معرفی هنر و هنرمندان ایرانی به جوامع هنریِ اروپا و آمریکا داشته است.
پیشتر گزارشی از نمایشگاه آثار ناصریپور در خانه هنرمندان را منتشر کردیم (اینجا) و در ادامه متن کامل مصاحبه خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با این هنرمند را از نظر میگذرانید:
جرات نداشتم به استاد بهزاد پیشنهاد دهم که شاگردش شوم
*فعالیت هنری خود را از چند سالگی و چگونه آغاز کردید؟
من در دبیرستان فیروزکوهی و دبیرستان البرز درس خواندم. از آنجایی که علاقهمند به فعالیتهای هنری بودم یک بار با سماجت توانستم خودم را به استاد حسین بهزاد برسانم و نمونه کارهایم را به ایشان ارائه کنم. او در پاسخ به من گفت: «بیا تا چیزهایی به تو یاد دهم.»
*پس ابتدا پیشنهاد از طرف استاد بهزاد مطرح شد؟
بله من که جرات نداشتم به ایشان پیشنهاد بدهم که شاگردش شوم آن هم در خانه خودش؛ چرا که شاگردان در آن وقت احترام بسیاری برای اساتید قائل بودند. پس از گذشت چند ماه ایشان به من گفت: «من دیگر چیزی برای یاد دادن به تو ندارم؛ اما اجازه داری پشت دست من بنشینی و کارکردن مرا تماشا کنی» دیدن برای آموزش نقاشی مسئله بسیار مهمی است، چرا که آموزش نقاشی با گفتار امکانپذیر نیست. من به منزل استاد بهزاد میرفتم و نقاشیکردنِ ایشان را تماشا میکردم و استاد هم نکاتی را ضمن کار به من میگفت. این اعطای اجازه از طرف استاد بهزاد بزرگترین لطف ایشان به من بود. پس از گذشت این چند ماه استاد به من گفتند: «حالا به هنرستان کمالالملک برو و تذهیب، گل و مرغ و طراحی را نزد اساتید آنجا یاد بگیر.»
من در منزل استاد بهزاد با عباس کاتوزیان آشنا شدم. ایشان من را به آتلیهاش دعوت کرد، سالیان طولانی همراهش بودم و روابط بسیار خوبی با هم داشتیم. طراحی پرتره و رنگ روغن را از استاد کاتوزیان آموختم. همچنین گل و مرغ را نزد استاد الطافی، تذهیب را نزد استاد نصرتالله یوسفی، مینیاتور را نزد استاد زاویه و طراحی را نزد استاد شیخ از شاگردان کمالالملک آموختم.
*از ورودتان به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بفرمایید. آیا در زمان شما کنکور هم بود؟
بله من کنکور دادم. در آن زمان رشتههای مختلف هنری همچون مجسمهسازی، موسیقی، معماری، نقاشی و تئاتر در این دانشکده وجود داشت. من دو رشته نقاشی و معماری را با هم قبول شدم و معماری را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. در آن زمان مهندس هوشنگ سیحون رئیس دانشکده معماری بود و به خوبی بر تمامی امور نظارت داشت. سال بالاییها به سال پایینیها راهنمایی میکردند و آنها هم در کارها به سال بالاییها کمک میکردند و حکم وردست را برایشان داشتند، اینگونه دانشجویان غرور کاذب خود را از دست میدادند و این سیاستی بود که مهندس سیحون از دانشگاههای هنرهای زیبای فرانسه اقتباس کرده بود. در آن زمان آقای ابراهیم حقیقی دانشجوی سالپایینی من بود و به همین خاطر هنوز هم احترام زیادی برای من و آثارم قائل است.
آثارم به همراه آثار پیکاسو و اندی وارهول به نمایش درآمد
*پس از اخذ مدرک فوق لیسانس از دانشگاه تهران به فرانسه رفتید؟
البته ابتدا به خدمت سربازی رفتم و سپس راهی فرانسه شدم. اولین نمایشگاهم را در خانه ایران واقع در خیابان شانزالیزه پاریس برپا کردم. البته من همواره نقاشی را برای نفسِ هنر، نقاشی کردم نه نمایش آن، یعنی هیچگاه نگاه اقتصادی به هنر نقاشی نداشتم. قاعدتاً وقتی که برای پول کار میکنیم باید زمانی که برایش صرف میشود جوابگویی اقتصادی داشته باشد؛ اما من چون بیشتر خرجم را از معماری داشتم دغدغه فروش آثار نقاشی برایم مطرح نبود. البته همین رویکرد که هیچگاه در پی نمایش آثارم و معرفی آن نبودم شاید ضربات بزرگی به من زد و باعث شد تا حدودی ناشناخته بمانم.
من در سفر فرانسه چندین تابلوی کوچکِ قابلحمل را با خودم بردم و با آنها نمایشگاهی در شانزالیزه برپا کردم که استقبال خوبی از آن شد. مدتی در فرانسه ماندم و روی پروژهای کار کردم که در نهایت بیفرجام ماند. این پروژه برای طراحی وسایل منزل و زندگی با هنر ملتهای اسلامی بود تا مثلاً یک شخص با فرهنگ اسلامی از بشقابهایی استفاده کند که دارای طراحی با رویکرد هنر اسلامی بود. پس از این پروژه نافرجام به آمریکا رفتم و ساکن شهر واشنگتن شدم. یک بار در نیویورک آثار من همراه با آثار هنرمندان بزرگی همچون پیکاسو، اندی وارهول و... به معرض نمایش عموم درآمد. فکر میکنم تنها هنرمند ایرانی باشم که آثارم همراه با چنین هنرمندان بزرگی در یک نمایشگاه همراه شده باشد.
*شما تلاشهایی در زمینه شناساندن هنر ایرانی به غربیها داشتید. این اقدامات چه بود و چه تاثیراتی داشت؟
نمایشگاههایی که من در آمریکا برگزار کردم اغلب دربرگیرنده آثار سنتی من همچون تذهیب، مینیاتور و گل و مرغ بود که به مثابه معرفی هنر ایرانی به غربیها محسوب میشود. این آثار بسیار مورد توجه آنها قرار میگرفت چرا که با هنر خودشان تفاوت داشت. یک ورکشاپ آموزش تذهیب هم در موزه سکلر در مجموعه موزههای واشنگتن و در ارتباط با نمایش چهارصدساله هنر تیموری برگزار کردم. همچنین در همایش بزرگ جاده ابریشم که از هنرمندان کشورهای مختلف دعوت شده بود تا نحوه خلق آثار هنریشان را در واشنگتن و موزههای آن به نمایش بگذارند، من تنها هنرمند ایرانی بودم که رشتههای تذهیب، مینیاتور و گل و مرغ را تدریس میکردم. رویداد مهم دیگر اینکه به مناسبت هزار و صد و پنجاهمین سالگرد تولد رودکی مراسمی در سازمان ملل متحد برگزار شد و نقاشی من از طرف ایران به منظور شناسایی هنر ایرانی به نمایش درآمد.
امروز به نسل جدید که بسیار علاقهمند به هنر هستند باید توجه شود. در حال حاضر حدود 300 هزار فارغ التحصیل در رشته هنر داریم که وضعیت مشخصی ندارند. آموزش این جوانان هم باید با دقت بیشتری انجام شود. در واقع معیشت اساتید هنر باید تامین باشد تا به نحو احسن به امر آموزش بپردازند. وقتی که یک استاد هنر برای تامین مخارج زندگی مسافرکشی کند چگونه میتواند با فراغ بال به آموزش بپردازد؟ هنرجو نیز وقتی فارغالتحصیل میشود باید استفاده مفیدی داشته باشد. دولت نیز باید آثار هنرمندان جوان را خریداری کند تا آنها تشویق شوند. ما مدعی هستیم که «هنر نزد ایرانیان است و بس» اما در عمل چقدر به این امر رسیدگی شده است؟
اگر شاهنامه طهماسبی برترین اثر هنرهای سنتی و تجسمی ایران است حمایت شاه اسماعیل و شاهطماسب صفوی را در پس خود داشته است. برای تدوین این اثر ارزشمند تمام اساتید برجسته از سراسر ایران گرد هم میآیند و زیرنظر کمالالدین بهزاد کار میکنند تا چنین شاهکاری پدید آمد. یعنی هرگاه از هنر و هنرمند حمایت شد نتیجهاش در تاریخ ماندگار میشود؛ اما اگر هنرمند به حال خود رها شود دغدغههای معیشتی اجازه خلق آثار هنری بینقص را به او نمیدهد.
چگونه هنر ایران را به سران کشورهای خارجی معرفی کنیم؟
در سریالهای کرهای میبینیم که دیوارهای اتاق شاه و سایر درباریان و حتی منازل مردم با نقاشی پوشانده شده است. در یک صحنه میبینیم بانویی که قبلاً نقاش بوده و حالا ملکه شده باز هم در حال نقاشی است. در کشورهای آسیای شرقی در زمان قدیم هر درباری نقاشخانه سلطنتی داشت که نقاشان در آن پرتره شاه را میکشیدند یا برای دیوارهای قصر شاه یا بهمنظور هدایای شاه به مهمانانش نقاشی میکشیدند. نقاشی در آن دوره اهمیت بسیار زیادی در این کشورها داشت و به همین خاطر نقاشیهای قدیمی چینی و ژاپنی در جهان سرآمدند. در حال حاضر هم این کشورها در زمینه هنرهای تجسمی بسیار پیشرفته هستند.
در سالن دیدارهای دیپلماتیک در کشورهای خارجی نقاشیهای زیادی را روی دیوار میبینیم؛ اما متاسفانه این رویکردِ توجه به نقاشی در ایران وجود ندارد. وقتی که رئیسجمهور گفتوگوی تلویزیونی با مردم دنیا دارد، پشت سر او خالی از هرگونه اثر هنرهای ایرانی است، صندلی و کاغذ دیواری سالن هم با هنر ایرانی طراحی نشده است. اگر ما هم در سالنهای دیدار دیپلماتیک نقاشی و یا سایر آثار هنر ایرانی داشته باشیم در حقیقت هنر ایران را به سران کشورهای خارجی معرفی میکنیم.
دیوارهای عالیقاپو و چهلستون پر از نقاشی است؛ اما چه شد که ما با این سابقه توجه به هنر حالا به اینجا رسیدهایم؟ یک میلیون نفر فارغالتحصیل هنر در ایران وجود دارد که بسیاری از آنها بیکار هستند. آنها فقط به دنبال فضایی برای کار هستند. پس چرا از ظرفیتشان استفاده نکنیم؟
*به شاهنامه طهماسبی اشاره کردید. در زمان معاوضه تابلوی دکونینگ با شاهنامه طهماسبی شما یکی از مشاوران امر بودید. شما در این پروژه چه فعالیتی داشتید؟
من یکی از کسانی بودم که برای مراسم تحویلگرفتن شاهنامه طهماسبی دعوت شدم. روایات مختلفی درباره خروج این اثر از ایران وجود دارد. یکی اینکه شاه طهماسب این اثر را به پادشاه عثمانی هدیه داده است. به هر صورت پس از آنکه تولید این اثر در تبریز به پایان رسید به توپکاپی در امپراتوری عثمانی منتقل شد. مشخص نیست که چطور شاهنامه طهماسبی بعدها به یک شخص اتریشی-فرانسوی به نام بارون روتشیلد فروخته شد. بارون این اثر را به نمایش درآورد. سپس این شاهنامه به یک کلکسیونر آمریکایی به نام هوتون فروخته شد. او در سالهای قبل از انقلاب و قبل از اینکه شیرازه کتاب را باز کند پیشنهاد خرید اثر را به ایران داد، نمایندگانی از طرف ایران برای خرید اثر راهی آمریکا شدند؛ اما بر سر قیمت به توافق نرسیدند. مدتی بعد هوتون شیرازه کتاب را باز و نقاشیها را جدا کرد و تعدادی از آنها را به موزه متروپولیتن هدیه داد تا از تخفیف مالیاتی برخوردار شود. سپس تعدادی دیگر از نقاشیها را در حراجهای بینالمللی فروخت تا بالاخره آنچه باقی مانده بود با تابلوی دکونینگ معاوضه شد.
شاهنامه طهماسبی برای ما بسیار ارزشمندتر از تابلوی دکونینگ است
*ابهاماتی درباره اختلاف قیمت تابلوی دکونینگ با شاهنامه طهماسبی مطرح شده است. نظر شما در این باره چیست؟
افراد زیادی درباره این مسئله اظهار نظر کردهاند و مطلب نوشتهاند. البته من اگر در این مورد تصمیمگیرنده بودم به جای تعویض شاهنامه طهماسبی مبلغ آن را پرداخت میکردم. هرچند که قیمت تابلوی دکونینگ از شاهنامه طهماسبی بیشتر است؛ اما شاهنامه طهماسبی برای ما بسیار ارزشمندتر است؛ چراکه این اثر نفیسترین اثر هنر تصویرگری ایران در تمامی قرون است. به عبارت دیگر چه قبل از تدوین شاهنامه طهماسبی و چه بعد از آن هیچگاه چنین اثر هنری نفیسی در ایران تولید نشده است.
من در زمان ورود این اثر به ایران مذاکرهای با مرحوم دکتر حبیبی معاون اول وقت رئیسجمهور داشتم و به ایشان پیشنهاد کردم: «شاهنامه طهماسبی حدود 400 سال خارج از ایران بوده است و مردم دوست دارند این اثر را از نزدیک ببینند» ایشان من را به عنوان مسئول نمایش شاهنامه در موزه هنرهای معاصرمنصوب کرد. البته به دلیل محدودیت مکان تنها موفق به نمایش تعداد 30 برگ از این شاهنامه شدیم؛ اما امیدوار بودم که سایر ورقهای شاهنامه نیز طی چهار فصل سال به نمایش درآید که متاسفانه تا کنون امکانپذیر نشد.
من حتی پیشنهادی مبنی بر چاپ کتابی با تصاویر کامل شاهنامه طهماسبی به دکتر حبیبی ارائه کردم، یعنی کتابی که کاملاً مشابه نسخه اصلی اثر باشد. حتی پیشنهاد دادم که این آثار را در موزههای سایر کشورها نیز به نمایش بگذاریم؛ اما هیچکدام از پیشنهادات من اجرایی نشد.
*برخی از آثار شما همچون تابلوی نقاشی مسجد النبی(ص)، کعبه، آستان قدس رضوی و بیت المقدس درونمایه مذهبی دارد. درباره رویکرد مذهبی در آثارتان توضیح دهید:
پروژه نقاشی معماریهای من از سالها قبل شروع شد. به خاطر تخصص من در معماری این انگیزه در من به وجود آمد که از آثار فاخر معماری در جهان نقاشیهایی را بکشم. لیستی از این آثار بینالمللی را تهیه کردم، البته کار من از نقاشی معماریهای ایران آغاز شد. اماکن بزرگ مذهبی از فاخرترین آثار معماری در دنیا هستند. من نقاشیهایی از مسجد امام، مسجد شیخ لطفالله، آستان قدس رضوی، بیتالمقدس، کعبه و مسجد النبی(ص) خلق کردم. کار هنری به گونهای است که هم عامل درونی و هم عامل بیرونی هنرمند را به خلق یک اثر هنری سوق میدهد.
نقاشی مسجدالنبی(ص) اثر محمد ناصریپور
=======================
مصاحبه از: مهدی خانی اوشانی
عکس از: محمدحسین موحدنژاد
=======================
انتهای پیام/