با کاروان نور| اولین سخنان امام حسین(ع) با دشمنان در صحرای کربلا
امام حسین(ع) خطاب به لشکریان دشمن فرمود: آیا مىدانید که علی(ع) نخستین انسانى بود که مسلمان شد و بیشتر از همه مردم داراى علم و حلمش از همه وسیعتر بود و او رهبر هر مرد و زن با ایمان است؟ گفتند: بله. فرمود: پس چرا ریختن خون مرا مباح مىدانید؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا حرکت کاروان حسینی به سوی کربلا دارای مفاهیمی درسآموز برای پیروان اهلبیت وحی(ع) و حتی برای تمام آزادگان عالم است. این مفاهیم به قدری گسترده است که از جهات مختلف سیاسی و اجتماعی در تمام زمانها و مکانها خاصیت خود را نشان داده است. تجربه ثابت کرده هرگاه جامعه مسلمین از آموزههای عاشورایی فاصله گرفته، در آماج تیرهای فتنههای دشمن قرار گرفته است و هرگاه به سوی چشمه زلال معارف عاشورایی حرکت کرده، به عزت و سرافرازی دست یافته است. بنابراین اندیشمندان با مطالعه عبرتگونه از جریان کاروان حسینی به سوی کربلا و وقایع عاشورا میتوانند جامعه را از جهات مختلف مصون نگه دارند و به سوی ارزشها سوق دهند. این منظر به قدری قیمت دارد که امام خمینی(ره) در بیانی مشهور فرمودند: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است».
با این نوع نگرش همچون روزهای قبل با کاروان حسینی و حواشی عبرتآموز آن همراه میشویم. در این گزارش به وضوح مشاهده میکنیم مردم در آن عصر دچار فتنهای شدند با وجود آنکه حق را میدانستند، اما از آن رویگردان بودند و میل به باطل آنان را تا جایی سوق داد که حاضر شدند مقابل برترین مخلوق هستی بایستند. این گزارش تاریخی را در ادامه بخوانید.
بیشتر بخوانید:کاروان نور | سفارشات امام حسین(ع) به حضرت زینب و امکلثوم
لشکرکشى به سوى کربلا
پس از ورود کاروان حسینی به صحرای کربلا عبید اللَّه بن زیاد فرماندار کوفه یاران و لشکر خود را براى جنگ با امام حسین(ع) بسیج کرد، آنها از فرمان او اطاعت کردند، او (همچون فرعون) قوم خود را سبک شمرد و در نتیجه آنها از او اطاعت کردند. ابن زیاد آخرت عمر بن سعد را به دنیایش خرید، و او را به عنوان امیر و فرمانرواى جنگ دعوت کرد، او به این دعوت (پست) جواب مثبت داد و با چهار هزار سوار به جنگ با حسین(ع) خارج شد.
ابن زیاد لشکرهاى دیگرى به دنبال او به حرکت درآورد، تا اینکه در روز ششم محرّم، بیست هزار جنگجو در نزد عمر سعد در کربلا اجتماع کردند. عرصه را بر امام حسین تنگ کردند، تا آنجا که تشنگى را بر امام(ع) یارانش تحمیل نمودند.
خطبه امام حسین در معرفی خود
امام حسین(ع) برخاست و بر شمشیر خود تکیه زد و با صداى بلند چنین فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم، آیا مرا مىشناسید؟
گفتند: خدا را شاهد مىگیریم، آرى تو فرزند رسول خدا و سبط او هستى.
فرمود: شما را به خدا آیا مىدانید که جدّ من رسول خداست؟ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ. بله به خدا اینچنین است.
فرمود: شما را به خدا آیا مىدانید که مادرم فاطمه(س) دختر محمّد است؟ گفتند بله به خدا اینچنین است.
فرمود: شما را به خدا آیا مىدانید که پدرم على بن ابى طالب است؟ گفتند بله به خدا اینچنین است.
فرمود: شما را به خدا آیا مىدانید جدّه من خدیجه دختر خویلد نخستین زنى است که به اسلام گروید؟ گفتند: بله به خدا اینچنین است.
فرمود: شما را به خدا آیا مىدانید که حمزه سیّد شهیدان، عموى پدرم است؟ گفتند: بله به خدا اینچنین است.
فرمود: شما را به خدا آیا مىدانید که جعفر طیّار در بهشت عمومى من است؟ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَعْفَراً الطَّیَّارَ فِی الْجَنَّةِ عَمِّی. گفتند: بله به خدا اینچنین است.
فرمود: شما را به خدا آیا مىدانید این شمشیرى که در دستم است، شمشیر رسول خداست که من آن را به همراه گرفتهام؟ قَالَ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ هَذَا سَیْفُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَا مُقَلِّدُهُ گفتند: بله به خدا اینچنین است.
فرمود: شما را به خدا آیا مىدانید که این عمامه که بر سر دارم، عمامه رسول خداست و من آن را پوشیدهام؟ قَالَ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ هَذِهِ عِمَامَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَا لَابِسُهُ گفتند: بله به خدا اینچنین است.
فرمود: شما را به خدا آیا مىدانید که علی(ع) نخستین انسانى بود که مسلمان شد و بیشتر از همه مردم داراى علم بود و حلمش از همه وسیعتر بود و او رهبر هر مرد و زن با ایمان است؟ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلَاماً وَ أَعْلَمَهُمْ عِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَنَّهُ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍگفتند: بله به خدا اینچنین است.
فرمود: پس چرا ریختن خون مرا مباح مىدانید؟ با اینکه پدرم فرداى قیامت، حوض کوثر را در اختیار دارد و گروهى را از نوشیدن آب دور سازد، همان گونه که شتر تشنه را از آب باز دارند و در روز قیامت پرچم سپاس و تقدیر در دست او است؟ گفتند: بله همه اینها را مىدانیم، اما ما تو را رها نمىکنیم تا مرگ را با لب تشنه بچشى؟
گریه جانسوز بانوان حرم
پس از آنکه امام حسین(ع) این خطبه را به پایان رسانید و دشمنان آن گونه پاسخ دادند، دختران امام حسین(ع) و زینب(س) سخن (جانسوز و غریبانه) امام حسین(ع) را شنیدید، سخت منقلب شده و به شدّت گریه کردند، شیون کردند و سیلى بر صورت مىزدند و صداهایشان به گریه بلند شد.
امام حسین برادرش عبّاس و پسرش على را براى آرام کردن بانوان به سوى آنها فرستاد و فرمود: سکّتاهنّ فلعمرى لیکثرن بکائهنّ؛ ، آنها را آرام کنید، به جانم سوگند گریههاى بسیارى در پیش دارند.
منابع:
مثیرالاحزان
اللهوف علی القتل الطفوف / ترجمه قهری
انتهایپیام/