ناگفتههایی از زندگی فروغ فرخزاد منتشر شد
«خانه دور»، ناگفتههایی از زندگی فروغ فرخزاد در گفتوگو با برخی از دوستان و نزدیکان این شاعر منتشر شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، آشنایی با زندگی فروغ فرخزاد برای علاقهمندان به ادبیات و هنر امروز همانقدر جذاب است که خواندن شعرهایش. در میان شاعران معاصر کمتر کسی است که زندگی و شعرش اینچنین برای مخاطبان امروز خواستنی باشد. تاکنون آثار متعددی چه در قالب مکتوب و چه در قالب مستند درباره زندگی و شعرهای او منتشر و تولید شده، اما گویی تمامی این آثار نتوانسته طرفداران فروغ را سیراب کند. «خانه دور: ناگفتههایی از زندگی فروغ فرخزاد» از جمله آثاری است که اخیراً در همینباره منتشر شده است. این اثر که به کوشش عسل همتی از سوی انتشارات شمشاد روانه بازار کتاب شده، تلاش دارد تا به زندگی فرخزاد از زاویههای جدید بپردازد؛ از این رو نویسنده به گفتوگو با فرزند، خواهر و برخی از دوستان و نزدیکان فروغ پرداخته است.
این کتاب دربرگیرنده پنج گفتوگو با خانواده، دوستان و آشنایان فروغ فرخزاد درباره زندگی اوست. حسن این کتاب و تازگیاش در گفتههای «کامیار شاپور» فرزند فروغ فرخزاد است. کامیار پیش از این به اختصار حرفهایی درباره مادرش زده که خیلی روشن و صریح هم نبوده است؛ اما در این کتاب اطلاعاتی از زندگانی پدر و مادرش میدهد که تازگی دارد و مفصل و خواندنی است. گفتگوی طولانی دیگر این کتاب با پوران فرخزاد است که او در این گفتوگو چهره پدر و فضای خانواده فرخزادها را بازنمایی کرده است و مرجع مرجحی است برای مخاطب که برود و بخواند و بداند که فروغ فرخزاد نامدار در چه خانوادهای رشد کرد و بالید. افزون بر این دو گفتوگو، سه گفتوگوی دیگر نیز با شمسی فضلاللهی، عبدالرفیع حقیقت و عبدالکریم پرتو نیز در این کتاب آمده است.
در بخشهایی از این کتاب درباره زمان تولد فروغ به نقل از پوران فرخزاد، خواهر او، میخوانیم:
«در نوشهر بودیم ک مادرم که همیشه آبستن بود، فروغ را باردار شد. عادت این بود که برای زایمان به تهران میآمد. معمولاً خانهای را برای سه ماه یا شش ماه اجاره میکردند و ما زندگی کوچکی را در آن خانه میگذراندیم تا بچه به دنیا میآمد و بعد دوباره به نوشهر باز میگشتیم. موقعی که مادرم فروغ را باردار بود پدرم را بازداشت و زندانی کرده بودند. علیه او دسیسه چیدند. البته نه فقط او بلکه تمام رؤسای املاک را به خاطر اختلافات داخلی گرفتند. من که چیزی نمیفهمیدم اما بعدها از مادرم شنیدم بین «آیرم» که رئیس شهربانی بود و «بوذرجمهر» که انگار وزیر جنگ بود اختلافاتی درگرفت که قربانی این جدال رؤسای املاک بودند. در واقع آیرم علیه رؤسای املاک کودتا کرد و آنها را به تهمت دزدی به زندان انداخت. تا آنجا که شنیدهام گویا رضاشاه دهنبین بوده و وقتی راپورت کسی را به او میدادند، دستور میداد همه را بگیرند.
پدر یک سال در جبس بود. بعد بیگناهیاش ثابت شد. درست در روزی که فروغ به دنیا آمد، 10 دیماه 1313 تبرئه شد و از زندان آزاد شد. وقتی برگشت خانه فروغ را بغل گرفت و گریه کرد. به همین دلیل بود که مادرم مرتباً میگفت: «قدم فروغ خیلی خوب بود». مادرم در آن روز بسیار شاد بود، چون هم بچه به دنیا آمده بود و هم پدرم از زندان آزاد شده بود. هم مادر و مادربزرگ و هم خویشان و نزدیکان، فروغ را به این دلیل خوشقدم دانستند و جعبههای شیرینی و نقل و نبات بود که به خانه ما سرازیر میشد، به خصوص که به زودی ورقه برائت پدر صادر شد که حقوق چندماهی را هم که در زندان گذرانده بود، به اضافه یک درجه ترفیع دریافت کرد و پس از مدت کوتاهی به فرمان رضاشاه با خانواده به بندر نوشهر بازگشت و به این ترتیب فروغ درست مثل من زندگی را در شمال ایران زیر بارش مداوم باران، بوی برنج و بهار نارنج در پیش گرفت. فروغ در تهران به دنیا آمد، در خانهای اجارهای در محله «معز السلطان» امیریه، و مانند من و امیر و فریدون در نوشهر بزرگ شد».
نشر شمشاد این اثر را شمارگان هزار نسخه و در 178 صفحه روانه بازار کتاب کرده است.
انتهای پیام/