الفت پور: وزارت ارشاد نباید در جایگاه وکیل الدوله باشد/ حصار محافظه کارانه کشیدن روی برخی وقایع تاریخی ضرورتی ندارد

متاسفانه وزارت ارشاد نباید در جایگاه وکیل الدوله باشد بخصوص در حوزه کتاب، حوزه ای که در آن با تغییر و تحول و رفت و آمدهایی که در دولت ها اتفاق می افتد نباید دگرگون شود. کتاب یک حوزه اساسی است رهبری هم روی آن تاکید دارند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «نقابها»، عنوان اثر جدید محمدعلی الفت پور پژوهشگر و نویسنده تاریخ معاصر است که چند هفته‌ای است وارد بازار نشر شده است. این کتاب که مدت زیادی هم در راهروهای وزارت فرهنگ و ارشاد، معطل مجوز برای چاپ بوده است، درباره نفوذ و استحاله و بررسی مصادیق آن در تاریخ معاصر به خصوص بعد از انقلاب است. الفت‌پور در این کتاب هم با سبکی خاص به تاریخ انقلاب پرداخته، هم پرونده‌های مهم جاسوسی و امنیتی چهار دهه انقلاب  را بررسی کرده است. از آنجایی که ســـوژه‌های اصلی این کتاب هم مثل «چهل تدبیر» و «بازگشـــت از نیمه راه» که تالیفات قبلی او هستند، مربوط به وقایع تاریخی معاصر است، پیش بینی می‌شود بازخوردهای بسیاری را در میان اصحاب قلم، رسانه و دانشگاهیان در پی داشته باشد. الفت پور در کتاب «چهل تدبیر» به بحرانهایی که در سالهای بعد از انقلاب  برای ایران حادث شد، پرداخته بود. این کتاب با به تصویر کشیدن جزئیات بحرانهای سه دهه انقلاب در صدد است، مختصات واقعی مقاطع حساس تاریخ معاصر را برای مخاطبان روشن کند تا نقش تدابیر راهگشای رهبری نظام را برای پشت سر گذاشتن این بحرانها تبیین کند. مهمترین مساله درمورد کتابهای این پژوهشگر، استقبال گسترده  از آنها بوده است. تاکنون 110 هزار جلد از کتاب «چهل تدبیر» و 90 هزار نسخه از کتاب «بازگشت از نیمه راه» چاپ شده است که این رکورد منحصر به فردی در میان کتابهایی اســـت که درباره تاریخ معاصر بعد از انقلاب نوشـــته شده‌اند.  به همین منظور با این نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر به گفتگو نشستیم که در ادامه می آید:

* برای شروع کمی از چرایی ورودتان به این حوزه برایمان بگویید.

متاسفانه مسئله تاریخ انقلاب یکی از مسائل جدی مغفول سالهای اخیر است. تاریخ انقلاب صرف دانستن داده‌های تاریخی نیست بلکه فهم از جریان­ها و مجموعه اطلاعات به هم پیوسته تاریخی است که تا زمان حال ادامه دارد. حتی خودم به شخصه خیلی به تاریخ به عنوان «تاریخ باستان» علاقمند نیستم. مثلا خیلی دوست ندارم از سرگذشت سلسله­‌های تاریخی و اتفاقات دوره های تاریخی آنها خبر داشته باشم ولی علت اینکه مسئله انقلاب برای من مهم شد این بود که من فکر کردم نسل جوانمان در مورد تاریخ انقلاب معضل آسیب‌هایی در پی دارد که سبب می شود یا احساسی یا از سر غفلت تصمیم­‌هایی را در حوزه­ های سیاسی اجتماعی بگیرند که مخاطره­ آمیز است و اگر این مسائل را بدانند  قاعدتاً می­ توانند مسائل قدیمی را مخصوصا در تاریخ بعد از انقلاب به مسائل جدید پیوند بزنند به طور قطع می­‌تواند تصیمیم­ گیری بهتری برای آینده و سرنوشت خودشان و کشور داشته باشند.

 

* برویم سراغ کتاب «نقاب­ها» ایده آن از کجا آمد و چقدر زمان برد؟

تقریبا دو سال زمان نگارش کتاب نقاب­ها طول کشید. ایده ابتدایی آن هم که در مورد مسئله نفوذ است در ذهنم به خاطر کنکاش‌هایی که در سالهای اخیر در تاریخ معاصر کردم پر رنگ بود و شکل گرفته بود اما چیزی که من را به این ایده رساند تاکید مکرر رهبر انقلاب در مورد مسئله نفوذ بود به نظرم ایشان بیش از 137 بار بعد از انقلاب در مورد مسئله نفوذ هشدار دادند. بعد از این تاکیدات به ذهنم رسید که قاعدتاً باید در این حوزه کار کنم. احساس می‌کردم شاید اولین کتاب در این حوزه نباشد ولی متاسفانه در حوزه نفوذ کتابی که به مصادیق نفوذ پرداخته باشد نبود. رهبری هم که می‌خواستند نفوذ را تبیین کنند مثال زدنند و مصادیق را شکافتند تا موضوع تبیین بشود. یک مثال تاریخی هم زدند از یک شیخی که بعد از جریان غلبه انگلیسی‌ها بر عراقی‌ها در 1918 نفوذی از کار درآمده بود که بعد از این که عراق فتح شد با کاروان استکباری انگلیس وارد تهران شد، من احساس کردم که این مصداق‌ها باید برای جوان­ها بیشتر گفته شود و در کنار هم آمدن این مصادیق می­‌تواند به درک بهتر از آن کمک شایانی کند. وقتی ما به نسل جوانمان می­‌گوییم مسئله نفوذ وجود دارد باید بتوانیم مصادیقش را نیز در تاریخ ثابت کنیم. اما یک مسئله ­ای هست که من در مقدمه کتابم هم آورد­ه‌­ام و آن این است که ما یک جنگ سخت داریم، یک حربه سخت داریم و یک حربه نرم؛ جنگ که حضرت امام هم می‌فرمایند حربه ای‌ست که بعید است دشمن از طریق آن بتواند به اهدافش برسد ولی یک حربه دیگری هم دشمن دارد که به قول امام حربه دوم استکبار است و آن حربه نفوذ است و ما احتمالا از آن ضربه خواهیم خورد و ما می ­بینیم که در طول تاریخ انقلاب از آن ضربه هم خوردیم، این اتفاق مکرر اتفاق افتاده علی­رغم آن چیزی که غالبا بیان می ­شود مسئله نفوذ یک مسئله صرفا امنیتی یا حتی صرفا سیاسی نیست من در مورد مسئله نفوذ سعی کردم به بخش فرهنگی و اقتصادی مسئله نفوذ هم اشاره کنم. پرونده­ های دیگری هم در این حوزه وجود داشته که من دسترسی به آن نداشتم سعی من در کتاب این است که بروم سراغ اسنادی که آشکار است اسنادی که یکبار منتشر شده و این برچسبی که نویسنده به یک سیستم اطلاعاتی وصل است و این کتاب سفارشی است در ذهن­ها شکل نگیرد.

* چه ویژگی‌هایی باعث استقبال از کتابتان شده است؟

بنده در حوزه آکادمیک نفوذ نه نظریه‌­پردازی کردم نه قصد نظریه پردازی داشتم بلکه می‌خواستم مجموعه­‌ای از اطلاعات و وقایع آشکاری که کمتر هم در موردش حرف و حدیث وجود دارد به مخاطب منتقل شود و خودش درباره معضل نتیجه­‌گیری کند. سبک من این است که می‌­روم سراغ آمار و اطلاعاتی که منتشر شده و هر کسی هر حرفی هم خواسته در موردش بزند تا الان زده است البته این موضوع از یک جهتی هم کار را سخت­تر می‌­کند سراغ خیلی از سندها نمی‌شود. رفت سندی که از نظر شما شاید سند درستی باشد ولی چالش برانگیز شده و اظهار نظرهای مخالفی در موردش وجود دارد و شاید پرداختن به آن حاشیه­‌ها را زیاد کند و جهت دیگه این سبکی که عرض کردم یک تهدید است. از این جهت تهدید که شاید برخی اعتقاد داشته باشند که در این موضوعات نباید خیلی به اسناد روزنامه­ ها، نشریات و مجلات و همچنین سایت­های پر بازدید استناد کرد. یا می­‌گوید چرا به یک مصاحبه یا یک گزارش خبرنگار استناد می­‌کنید. می خواهم عرض کنم تاریخ همین است. تاریخ همین گزارش­هاست که گزارش­گران مختلف حتی با سلیقه­‌های مختلف از آن روایت می­‌کنند. آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» و دیگر مورخان عصر مشروطه بخش قابل توجهی از روایت­هایی که دارند از روزنامه‌­ها و جراید دوران مشروطه است مثل وقایع اتفاقیه، شمس، ثریا، حبل المتین، اختر. چرا کسی به آنها ایراد نمی‌­گیرد و آن کتابها جزو کتاب­های مرجع دانشگاهی ماست مثلا می­‌گویند آقای هاشمی رفسنجانی در مورد مسئله­‌ای روایتی دارد خب آن روایت قطعا سند است اما انتظار برخی این است تا این روایتها و اسناد در یک کتابی نقل و قول شود قابل استناد نیست که این انتظار خلاف فضای علمی حاکم بر جریان شناسی و تاریخ نگاری انقلاب است. چون قاعدتا مخاطب از من می­ خواهد که تمام اسناد و مدارکی که در این حوزه وجود دارد را از سلایق مختلف دیده باشم و نقد و تحلیل کرده باشم که البته بنده هم سعی کردم تا در حد توانم به این مهم توجه کنم. شاید کمتر سندی وجود دارد در حوزه­ هایی که در این کتاب به آنها پرداخته شده است که یک نفر به آن دسترسی هم داشته باشد و به آن استناد نشده است.

این کتاب 330 صفحه است چون من اقتصاد مخاطبم را هم باید نگاه می­کنم. برای همین فونت این کتاب را تا 50 درصد کوچکتر از فونت معمول تحریر کتاب می­ بندم در غیر اینصورت این کتاب با فونت معمولی چیزی بالغ بر 500 خواهد شد که خریدش برای مخاطب بسیار دشوار می­‌شود و البته از حوصله مخاطب هم حتما خارج است.

به نظرم تلفیق متن و عکس در کتاب­های بنده یک سبک تقریبا جدید است و به مخاطب نشان می دهد که این روایتها براساس مبنا و مدرک زده می‌­شود. برای همین مخاطب به این کتاب­ها اقبال نشان می‌دهد.

* به نظر می ­رسد تقسیم بندی خاصی برای نفوذ در کتاب نقاب ارائه کردید. در این مورد بیشتر برایمان حرف بزنید.

نفوذ دو روش دارد. یک روش نفوذ مستقیم است که در ادبیات عامه به جاسوسی مشهور است. یک روش نفوذ غیرمستقیم است همان طور که حضرت امام می­گوید یک نفر از طریق چند واسطه تحت تاثیر یک حرف یا طراحی یک جریان قرار می­‌گیرد و مبتنی بر آن یک تصمیمی می‌­گیرد که آن تصمیم در پازل دشمن ترسیم می­‌شود. زمانی هم هست که این برنامه ­ریزی برای تغییر فکر و جهت یک فرد یا یک جریان نیست بلکه برای کل فضای اجتماعی کشور است، که به آن استحاله می‌­گویند. البته من تمام این فرآیندها را عمدی می­ بینم یعنی قطعاً دشمن ما، دشمن برنامه‌­ریز است و برای تمام افراد و جریانهای کشور طراحی دارد. البته این را هم بگویم اغراق هم نباید در این حوزه داشته باشیم که هر اتفاق، فرآیند، خلل، مشکل و بی­‌کفایتی که در کشور وجود دارد به نفوذ ربط دارد. این مدل نگاه به نظر من اغراق ­آمیر و فانتزی است و از نظر اخلاقی و دینی هم نادرست است. ولی بعضی آدمها این سوال را برای من به وجود آورنده­‌اند که این  چگونه فی سبیل الله و بدون اینکه منفعتی داشته باشد تصمیم هایشان در پازل دشمن تعریف می­‌شود. برخی بدون ریسمان دشمن دنبال دشمن می­‌دوند و این از عجایب است.

نفوذ در موسسه همشهری

 بحث استحاله هم بحث مهمی است. این جریانی که در دهه 70 شروع می­‌شود خیلی هم جدی و پر رنگ توسط دولت وقت حمایت می‌­شود. سرمنشاء اصلی  این جریان هم در رابطه با آقای هاشمی و به تبع ایشان آقای کرباسچی است. این رابطه در موسسه همشهری در شهرداری تهران شکل می­ گیرد و یک جماعتی می‌­آیند مستقر می­‌شوند شروع می‌­کنند به برنامه ­ریزی کردن و یک بخش قابل توجهی از آدمهایی که جریان مخالف و معاند و ضد انقلاب هستند آنجا رشد می‌کنند و منسجم می‌­شوند و از آنجا به مرکز تحقیقات ریاست جمهوری و از آنجا به وزارت علوم و کشور و دیگر مراکز حساس اداره کشور می‌روند. آقای هاشمی هم ابایی ندارد که ادعا کند مبنای جریان اصلاح طلبی را در دولت خودش شکل داده است. من حرفم این است که این استحاله فرهنگی که در دهه 70 به آن تهاجم فرهنگی هم می­ گویند یک تهاجم صرفا فرهنگی نیست یک بخش امنیتی  هم در این تهاجم وجود دارد. یعنی افسرهای اطلاعاتی دشمن می‌نشینند برنامه ریزی می‌­کنند افرادی را با یک طرز تفکر خاص در مراکز مختلف اجرایی بگمارند و آنها شروع کنند به پمپاژ مجموعه­ ای از عقاید ضد و نقیض با باورهای اصیل انقلاب اسلامی و یک بخش دیگری از آنها هم شروع می‌­کنند تا از طریق دانشگاه­ها همین اهداف خاص را جلو ببرند. الان هم شما می‌بیند مافیای خاصی کل جریان ورود و خروج علمی کشور را مدیریت می­ کند و آنها هستند که همکاران علمی خودشان را انتخاب می­ کنند و آنها هستند که مشخص می­ کنند چه چیزی جنبه علمی دارد و چه چیزی علمی نیست. من یک ابلاغی شنیدم در این یکی دو سال اخیر که وزارت علوم به دانشگاه­های مختلف داشته است که اولویت پذیرش اعضای هیئت علمی دانشگاه ها تحصیل کرده‌های خارج از کشور هستند و آنهایی که خارج از کشور مدرک گرفته­‌اند بر داخلی‌­ها ارجحیت دارند. این چه مبنایی دارد به خصوص در علوم انسانی در علوم انسانی چه ضرورتی دارد که ما خودمان به این جریان نفوذ فرهنگ و تسلط ایدیولوژی غربی در دانشگاه­هایمان دامن بزنیم. وقتی دانشجوهای علوم انسانی کشور که خیلی از مبانی اسلامی نمی­‌خوانند و نمی‌­دانند را می‌­فرستیم دانشگاه خارج از کشور بعد می‌­خواهیم او برگردد تئوری بومی و اسلامی تولید کند. جنبش نرم افزاری و تولید دانش بر اساس تفکر دینی و ملی ما کند. خوب وضعیت الان دانش به خصوص در حوزه علوم انسانی نتیجه همین سیاست است خوب یکی بیاید یه تغییری در این سیاست بدهد. آقایان آمدید به اسم پیشرفت و مدرن شدن دانش بومی و اسلامی را تحقیر کردید طرد کردید نتیجه اش را دیدید خوب حالا عبرت بگیرید.

سرمنشاء اصلی این جریان هم در رابطه با آقای هاشمی و به تبع ایشان آقای کرباسچی است. این رابطه در موسسه همشهری در شهرداری تهران شکل می­ گیرد و یک جماعتی می‌­آیند مستقر می­‌شوند شروع می‌­کنند به برنامه ­ریزی کردن و یک بخش قابل توجهی از آدمهایی که جریان مخالف و معاند و ضد انقلاب هستند آنجا رشد می‌کنند و منسجم می‌­شوند و از آنجا به مرکز تحقیقات ریاست جمهوری و از آنجا به وزارت علوم و کشور و دیگر مراکز حساس اداره کشور می‌روند. آقای هاشمی هم ابایی ندارد که ادعا کند مبنای جریان اصلاح طلبی را در دولت خودش شکل داده است.

 

 

 

* گفته شده بخشهایی از کتاب حذف شده  در این زمینه توضیح می دهید؟

متاسفانه سه فصل از این کتاب با قلع و قمع مواجه شد. دو فصل حذف شد یک فصل نصف و نیمه شد که من احساس کردم توهین به مخاطب است اگر کتاب با این تکه پارگی بخواهد در بیاید تقریبا سه فصل از کتاب حذف شده است.

وزارت ارشاد نباید در جایگاه وکیل الدوله باشد

* چه فصل هایی حذف شدند؟

یک فصل قتل­های زنجیره ­ای بود که استدلال­های که بیان شد بنده را اصلا توجیه نکرد متاسفانه وزارت ارشاد نباید در جایگاه وکیل الدوله باشد بخصوص در حوزه کتاب چراکه حوزه کتاب یک حوزه صد در صد حاکمیتی است. حوزه­ای که در آن با تغییر و تحول و رفت و آمدهایی که در دولت ها اتفاق می افتد نباید دگرگون شود یک حوزه اساسی است رهبری هم روی آن تاکید دارد من متاسفانه گله دارم از این نوع نگاهی که در وزارت ارشاد در دوره­های مختلفی هست حالا در دوره احمدی نژاد یک جور در دوره اصلاحات و روحانی یک جور دیگر. این نگاه خاصی که با تغییر دولت­ها، ارزش­ها و باورها در حوزه کتاب انجام می­شود بسیار خطرناک و مهلک است.

عبای دشمن لای در گیر کرده است

بحث قتل­های زنجیره­ ای که گفتند اصلا نباید در مورد اینها چیزی نوشته شود متاسفانه به نظرم می­‌آید که مقداری جوگیری و نگاه احساسی وجود دارد وگرنه این آقایان شاید از من هم بهتر بدانند که در مورد قتل­های زنجیره­ ای مطالب زیادی در انتشارات مختلف چاپ شده است و متاسفانه بسیاری از مواردی که در این کتاب­ها مطرح می ­شود با واقعیت همخوان نیست. من سعی کردم آن نگاه و باوری که حاکمیت جمهوری اسلامی بخصوص رهبر انقلاب از این واقعه دارند را که به نظر من مستنداً به واقعیت هم نزدیک­تر است بیان کنم. نظر رهبری در ماجرای قتل­ها قطعا نفوذی بودن بانیان قتلهاست. ایشان در جایی می­ گویند عبای دشمن لای در گیر کرده است، بگردید صاحب عبا را پیدا کنید. چیزی که به آن توجه نشد و به نظر من در این مساله اهمال شد. من در این پنج سال اخیر بیش از 60 تا دانشگاه رفتم در استان­ها و شهرهای مختلف این سوال جدی وجود دارد که هنوز همه می‌­پرسند و آن این است که چه شده یکسری آدم کشته شدند؟ بی‌گناه هستند، بیگناه نیستند؟ برخی می‌­گفتند چرا در مورد این مسائل حرف می­‌زنید این حرف­ها عتیقه شده از زیر خاک این عتیقه­‌ها را بیرون نکشید. من در جواب می­‌گفتم این حرف­ها از نظر شما عتیقه است از نظر این جوانها عتیقه نیست. در این هفت، هشت سالی که این ماجرا را رصد می­ کنم هر سال بی.بی.سی در مردادماه یک بخشی از سایتش را اختصاص می‌­دهد به قتل­های سال 67 یا قتل­های زنجیره‌ای اول. می رود در موزه‌­ای در برلین و چیزهای باقی مانده از به قول خودشان جنایتکاران سال 67 را نشان می‌­دهد و با خانواده­‌های آنها مصاحبه می ­کند تا احساسات افکار عمومی را به خود جلب کنند. اینها یک مشت جلاد داعش صفت را سالانه تطهیر می­‌کنند و ما هیچ جوابی به آنها نمی دهیم. یک مشت آدمی که امام در مورد اینها فرمود و اگر غیر امام نقل کرده بودند من به خودم اجازه نمی­ دادم آن‌ را تکرار کنم اما چه بگویم که امام می‌­فرمایند: «منافقین همان کسانی هستند که در ماه مبارک رمضان می‌­آیند سر سفره افطار یک خانواده پاسدار جلوی خانواده‌­اش سرپاسدار را می­‌برند و می­‌گذارند وسط سفره.» اینها این جنایتکارانی هستند و ما نگفتیم اینها کیستند. واقعا داعش باید جلوی این منافقین زانو بزند ولی ما هیچ  چیزی از این جنایتها به نسل جدید نگفتیم.

 

بیشتر بخوانید

 

 

این مطالب را نسل جوان ما نمی‌داند. نسل جوان این را می­ بیند که مثلا آقای روحانی رفته سازمان ملل و یک تعدادی جمع شدند و به نفع رجوی شعار می­دهند و در دل خودش هم می­‌گوید چه انسانهای متمدنی هستند. اینها که خیلی مهربانهم هستند و فقط دارند اعتراض مدنی هم می­‌کنند. نسل جدید نمی‌­داند اینها یک عقبه­‌ای دارند که این عقبه خیلی متوحشانه است. اینها به خودشان هم رحم نکردند اینها یک قبرستان مخفی داشتند در اشرف که کسانی که با افکار سازمان و رجوی ناسازگار بودند می‌­کشتند و در این گورهای دسته جمعی در همان اشرف خاک می‌کردند.

این فرآیندی که در اردیبهشت 96 اتفاق افتاد یعنی غفلت شده است. نگفتن این وقایع و لایه حصار محافظه کارانه کشیدن روی برخی وقایع باعث بروز چنین وقایعی شده است. تازه این در ماجرایی است که به حمدالله با درایت امام سر انقلابیون بالاست و اگر با این جماعت کثیف که اعمالشان در دهه 60 مثل آدم­خوارهای فیلم­‌های هالیوودی است برخورد نمی­‌شد الان باید جواب مردم را می‌­دادیم. اما با نفوذ فکری و سلطه رسانه­‌ای که این جماعت دارند در حال قلب واقعیت هستند و متاسفانه هیچ دغدغه جدی هم برای تنویر افکار عمومی در این موضوعات تاریخی وجود ندارد. برای همین است که جریان دشمن به راحتی می­‌تواند در بستر این شبهات و خلل­‌های تاریخی حربه نفوذ و استحاله خود را محقق کند.

ادامه دارد...

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط