سبک زندگی مردی که بهشت مشتاق او بود
کم حرف میزد و اندیشمند بود. یکی از ذکرهایی که مردم بارها از عمار شنیده بودند این بود که: «خدایا از فتنه به تو پناه میبرم.»
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، تاریخنویسان نام اولین شهیدان اسلام را «یاسر و سمیه» ثبت کردهاند؛ زن و شوهری که در دوران رسالت پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله زندگی میکردند و به دعوت پسرشان، عمار، به آن حضرت ایمان آورده و مسلمان شدند. این خانواده سهنفره، یکی از خانوادههایی هستند که سبک زندگی آنها برای زندگی امروز ما هم قابلدرک و استفاده است.
خبرگزاری تسنیم با بررسی منابع مستند و معتبر تاریخی، بخشهایی از سبک زندگی عمار یاسر را تهیه و بازنویسی کرده است.
آغاز تا پرواز
یاسر، اهل یمن بود که غلام ابوحذیفه مخزومی محسوب میشد و در جوانی با زنی به نام سمیه که قبلاً کنیز ابوحذیفه بود و آزاد شده بود، ازدواج کرد. بعدها این زن و شوهر پاکسیرت، صاحب پسری شدند و اسم او را عمار گذاشتند. به این ترتیب خانواده سهنفره «ابویقظان عمار بن یاسر عنسی» با اربابشان، ابوحذیقه، زندگی میکردند. این شیوه زندگی تا زمان حیات ابوحذیقه ادامه داشت و بعد از فوت او، عمار به همراه پدر و مادرش خانه محقری در شهر مدینه تهیه کردند. همان روزها بود که دعوت علنی پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله شروع شد. اوایل خانه یکی از مسلمانان به نام «ارقم» مرکز نشر و تبلیغ اسلام بود. عمار که آوازه دین رهاییبخش اسلام را شنیده بود، به خانه ارقم آمد و با پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله دیدار و گفتوگو کرد. تمام آنچه در خانه ارقم برای عمار اتفاق افتاد، این بود: مرد عرب وارد خانه ارقم شد و یکی از صحابه مخلص رسول خدا صلیالله علیه و آله بیرون آمد.
بعد از آن عمار با این خصلتها شناخته میشد: کم حرف میزد و اندیشمند بود. یکی از ذکرهایی که مردم بارها از عمار شنیده بودند این بود که: «خدایا از فتنه به تو پناه میبرم.»
بیشتر بخوانید:
جوانی کردن به شیوه مسلمانان
همیشه گفتهاند: «در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبر صلیالله علیه و آله است.» از این نکته میتوان نتیجه گرفت که ایمان و اعتقاد به سن و سال ربطی ندارد. نمونه بارزش «عمار یاسر» است. دوران جوانی او را که مرور میکنیم دستمان میآید که عمار از همان جوانی ایمان راسخ و محکمی داشت. او که یکی از اولین افرادی بود که به پیامبر خدا ایمان آورد، در ایمانش آنقدر محکم بود که دشمنان اسلام بارها او را شکنجه دادند، از خواباندن او بر شنهای داغ بیابان و گذاشتن سنگهای بزرگ و سخت روی سینهاش تا انداختن او در آتش. اما هیچکدام از این شکنجهها باعث نشد که ایمانش بلرزد. به طوری که پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله درباره او فرمود: «سر تا قدم عمار را ایمان پر کرده و ایمان با گوشت و خونش آمیخته شده است» و در جای دیگری فرمود: «هرگز عمار میان دو کار مخیر نشد، مگر آنکه آنچه را به رشد و هدایت نزدیکتر بود، برگزید.»
نکته جالب در زندگیاش هم این است که بعد از اینکه در همان شروع تبلیغ علنی اسلام به پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله ایمان آورد، آنقدر در راه تبلیغ دین اسلام کوشا بود که پدر و مادر خودش را هم مسلمان کرد. درواقع با دعوت و تشویقهای عمار بود که ایمان یاسر و سمیه آنقدر مستحکم شد که در راه اسلام، شکنجههای بسیاری را تحمل کردند و درنهایت به شهادت رسیدند و نامشان به عنوان اولین شهدای اسلام ثبت شد.
بعد از اینکه پدر و مادر عمار در راه اسلام به شهادت رسیدند، او که تا آن زمان در کنار والدینش زندگی میکرد، با گروهی از مردم به حبشه هجرت کرد. زمانی هم که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله به مدینه هجرت فرمود، عمار هم به عشق آن حضرت به مدینه رفته و در همانجا ساکن شد. بعد از ازدواج هم صاحب یک دختر به نام امحکم و یک پسر به نام محمد شد که البته پسرش مانند خود او در علم حدیث دانش فراوانی داشت.
بصیرت و وفاداری همیشگی عمار یاسر
یکی از خصلتهای بسیار خوب در شخصیت عمار، روحیه وفاداری او بود. اصلاً یکی از اصول سبک زندگی عمار این بود که در انتخاب دوست و رفیق دقت زیادی به خرج میداد و با هر کسی همنشین نمیشد، بعد از آن هم وقتی با کسی عهدی میبست بر سر عهدش استوار بود. یکی از دلایل سعادت او همین روحیهاش بود که اهل بصیرت بود و کارهایش از روی عقیده، بصیرت و وفاداری انجام میشد. وفاداریاش نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام هم بر اساس همین بصیرت دینی او بود که آنقدر ارزش پیدا کرد تا ملاک حقانیت شد و مردم با نگاه به رفتار او، راه را چاه تشخیص میدادند.
بیشتر بخوانید:
درنهایت این وفاداری و بصیرت را تا لحظه آخر زندگی با خودش داشت، به طوری که امام علی علیهالسلام در روز شهادتش، قبل از اینکه وارد میدان جنگ شود، او را در آغوش گرفته و فرمود: «ای عمار! خدا به تو پاداش خیر بدهد که خوب برادر و رفیقی بودی.» عمار هم در جواب عرض کرد: «خدا شاهد است که با بصیرت و دانش از شما پیروی میکنم. چون در جنگ حنین، پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله به من فرمود: ای عمار! بعد از من فتنه و آشوبی پیش میآید، در آن زمان از علی علیهالسلام پیروی کن که او با حق است و حق با اوست.»
رشادتهای عمار
بیشترین مطالبی که درباره عمار نقل شده، مربوط به حضور او در جنگهایی است که به فرماندهی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و یا حضرت علی علیهالسلام انجام میشد. عمار تقریباً در همه غزوههای پیامبر صلیالله علیه و آله حضور داشت، به عنوان مثال او در جنگ بدر و احد یکی از سربازان رشید و شجاع اسلام به حساب میآمد. زمانی هم که بستن عقد اخوت میان مهاجرین و انصار توسط پیامبر صلیالله علیه و آله انجام شد، عمار با حذیفه بن یمان که یکی از شیعیان مخلص بود، برادر دینی شد. در جنگ خندق هم در حفر خندق در اطراف مدینه برای جلوگیری از نفوذ دشمن، عمار یکی از فعالترین نیروهای مسلمان بود که مورد ستایش پیامبر صلیالله علیه و آله هم قرار گرفت.
بعد از وفات پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله عمار همچنان در راه دفاع از حق و ولایت و اهلبیت علیهمالسلام استوار ماند و دچار انحرافات سیاسی یا دنیاطلبیهای شیطانی و جاهطلبی نشد و چون شاهد نادیده گرفته شدن توصیههای روشن رسول خدا صلیالله علیه و آله درباره اهل بیت و امیرالمؤمنین علیهمالسلام بود، در راه دین و حمایت از آن حضرت مصممتر شد و هرگز از آن جدا نشد. درواقع او همان طور که در طول حیات پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله مؤمنی جان بر کف و مدافع اسلام بود، در زمان امامت حضرت علی علیهالسلام هم شیعهای مخلص و استوار بود و در رکاب ایشان با متجاوزان و پیمانشکنان میجنگید.
همان روزها بود که مدتی امارت دار کوفه بود و وقتی دشمنانش زندگی ساده او را بهانهای برای آزارش قرار دادند، دوباره به مدینه برگشت و در کنار امام علی علیهالسلام ماند. درستکاریاش تا آخر عمر به اندازهای بود که پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله درباره او فرمود: «بهشت مشتاق سه نفر است: علی علیهالسلام ، عمار و سلمان.»
چگونه عمار، معیار حق را تشخیص داد؟
میگویند عمار چنان روحیه حقطلبی داشت که مردم او را به عنوان معیار حق میشناختند. چون پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله هم درباره او فرموده بود: «عمار با حق است و از آن جدا نمیشود.» به همین دلیل بود که وقتی مردم درگیر و دار فریبکاریهای دشمنان اسلام دچار شک میشدند، به عمار رجوع میکردند تا بدانند او در کدام مسیر است و همان را حق میدانستند. به عنوان مثال یکبار در گیر و دار جنگ صفین یکی از نیروهای سپاه دشمن امام علی علیهالسلام به سوی آن حضرت آمد و کمک خواست تا حق را به او نشان بدهد. آن حضرت، مرد را به سوی عمار فرستاد تا او را راهنمایی کند. عمار هم با ایمان و دانشی که در تشخیص نفاق داشت، دورویی دشمنان اسلام را به آن مرد فهماند.
در عین حال حقدوستی عمار و همراهی او با حق به اندازهای بود که بعد از کشته شدن عثمان، او یکی از افرادی بود که مردم را به بیعت با امام علی علیهالسلام دعوت میکرد و البته خودش هم یکی از اولین افرادی بود که با آن حضرت بیعت کردند. درنهایت هم پیشبینی رسول خدا صلیالله علیه و آله درباره او محقق شد، چراکه آن حضرت درباره نحوه کشته شدن عمار، بارها به او فرموده بود که: «تو از اهل بهشت هستی و افراد ظالم و ستمگر تو را خواهند کشت.» سرانجام این شیعه مخلص اینطور رقم خورد که در سن حدود 94 سالگی، با وجود کهولت در جنگ صفین در رکاب حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام برای دفاع از حق آنقدر شمشیر زد تا به دست سربازان ظالم معاویه به شهادت رسید.
مرگ عمار، باعث اندوه بسیار امام علی علیهالسلام شد و آن حضرت در کنار پیکر بیجان عمار فرمود: «رحم الله عماراً یوم ولد... و یوم قتل... و یوم یبعث حیاً؛ خدا رحمت کند عمار را در روزی که به دنیا آمد، روزی که کشته شد و روز قیامت که برانگیخته خواهد شد.» آن حضرت بر پیکر عمار نماز خواند و او را در منطقه صفین به خاک سپرد.
بعد از تمام شدن جنگ و زمانی که پیکر عمار در بیابان افتاده بود، دو نفر از سپاه معاویه بر سر غنیمت بردن لباس و شمشیر او و اینکه کدامشان او را کشتهاند مشاجره داشتند. تا اینکه عبدالله پسر عمروعاص رسید و به آنها گفت: «وای بر شما که پیامبر خدا صلیالله علیه و آله در آن موقع که قریش قصد آزار عمار را داشتند، فرمود: «آنها را با عمار چه نسبت؟ او آنها را به بهشت میخواند و آنها او را به دوزخ میخوانند. قاتل و کسی که لباس و شمشیر او را میدزدد اهل دوزخ است.»
رمزگشایی عمار بعد از شهادت
نهی از منکر و افشای فریبکاری دشمنان اسلام یکی دیگر از خصلتهای عمار یاسر بود. او آنقدر در راه امر و معروف و نهی از منکر تلاش میکرد که حتی شهادتش هم به نوعی نهی از منکر و باز کردن مشت معاویه محسوب میشد. ماجرا از این قرار بود که وقتی خبر شهادت عمار در بین مردم منتشر شد، همه به یاد حدیثی از پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله افتادند مبنی بر اینکه آن حضرت فرمود: « عمار را گروه ظالم و ستمکار میکشند.» به این ترتیب مردم به کفر بودن معاویه پی بردند. وقتی این ماجرا به گوش معاویه رسید، او عمرو، یکی از نزدیکان خود را مسئول این قضیه دانست و او را بازخواست کرد و گفت: «اهل شام را علیه من شوراندی. آیا هر سخنی که از پیامبر خدا شنیدهای باید برای مردم بگویی؟» عمرو جواب داد : «به خدا، من آن حدیث را وقتی و در حالی گفتم که نمیدانستم صفینی پیش میآید و علم غیب نداشتم. آن روز که آن حدیث را گفتهام عمار هم با تو و من بود و خود تو هم درباره او همان را که من روایت کردهام گفتی . مردم هم شاهد این مطلب هستند.»
منابع:
السیره النبویه؛ ابن هشام
وسائل الشیعه؛ شیخ حر عاملی
الکافی؛ شیخ ثقهالاسلام کلینی
بحارالانوار؛ علامه مجلسی
دائرهالمعارف تشیع
نویسنده: مریم مرتضوی
پایان پیام/