حقانی: کلید شناخت روشنفکری دینی در ایران، شناخت میرزا‌آقاخان کرمانی و فرقه بابیه در ایران است


موسی حقانی معتقد است برای شناخت روشنفکری دینی در ایران باید در مرحله اول میرزاآقاخان کرمانی شناخته شود.

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، پنجمین جلسه از سلسله نشست سوژه یابی در  مستند با موضوع  «بررسی نقش روشنفکران در مشروطه و پس از مشروطه» با حضور علاقه‌مندان زیر نظر موسی حقانی در حوزه‌ هنری برگزار شد. در این نشست به نحوه شکل‌گیری فرقه بابیه در ایران پرداخته شد.

موسی حقانی در ابتدای صحبت‌های خود گفت: اگرچه آخوندزاده و همراهانش به صورت مستقیم در مشروطه حضور نداشتند و یا فقط افکار ملکم‌خان در ایجاد مشروطه نقش داشت، کسانی نظیر بابی‌ها (ازلی‌ها) و میرزاآقاخان کرمانی به صورت مستقیم در مشروطه درگیر بودند. در این جلسه وارد بررسی شخصیت‌هایی می‌شویم که به صورت مستقیم در مشروطه نقش داشتند. این موضوع بسیار مهم است و کمتر نیز به آن پرداخته شده است. البته در جاهایی که به این موضوع پرداخته شده است، این‌گونه عنوان می کنند که بابی‌ بودن و شرکت بابی‌ها در انقلاب مشروطیت اتهامی است که به نواندیشان و نوگرایان در آن عصر زده می‌شود و هر کسی که تفکر نویی را ارائه می‌کرد، برچسب بابی‌گری به او می‌خورد و با این حربه می‌خواستند او را از میدان به در کنند و راه هر نوآوری را ببندند. متاسفانه این حرف یک دیدگاه کلی در این عرصه است که رواج آن به حدی است که دامن مسئولین فرهنگی و بعضی از چهره‌ها را می‌گیرد. البته خود من موافق هستم که باید احتیاط کنیم و هر کسی را به صرف این که دیدگاه دیگری دارد، با چوب بابی‌بودن و بهایی بودن نرانیم. جالب این‌جا است که اغلب کسانی که در آن دوره این اتهام بهشان وارد شد، خیلی هم بی‌ربط نبوده است. البته ممکن است که در مواردی جزئی اشتباهی صورت گرفته باشد اما در اغلب موارد این ایراد وارد است و به نوعی یک هم‌بستگی با این جریانات داشتند.

وی به شناخت روشنفکری دینی در ایران اشاره کرد و گفت: به نظرم برای شناخت روشنفکری دینی در ایران باید در مرحله اول میرزاآقاخان کرمانی را بشناسیم و از این نظر شناخت دیدگاه‌ها و آرای او بسیار کمک‌کننده است. بعضی جاها عینا همان حرف‌هایی که میرزا‌آقاخان زده است، توسط روشنفکران دینی تکرار می‌شود. دقت کنید که نتیجه تمام صحبت‌های آنان نفی شریعت، ارائه یک الگو و نمونه حداقلی از دین، نفی روحانیت شیعه و ... است. می‌خواهم راجع به بابیه یک توضیحات کوچکی بدهم. در ایران دوره قاجار، شیخیه که گرایشی از اخباریه بوده است، در بخش‌هایی از ایران و به ویژه تبریز و کرمان فعال می‌شود. شیخیه دو چهره محوری دارد که یکی شیخ احمد احسایی است و دیگری شیخ کاظم رشتی است. در آرای آقای احسایی نوع غلو نسبت به جایگاه ائمه دیده می‌شود و ادعاهایی هم دارند. آنان ادعا می‌کنند که توانستند مشکلات شیعه و اسلام را در 3 زمینه حل کنند. یکی در خصوص معاد جسمانی است، دیگری در خصوص معراج جسمانی است و دیگری در مورد حیات جسمانی حضرت حجت است. مشکل اول را این گونه حل می‌کنند و می‌گویند که ما معاد جسمانی نداریم و معاد با جسم برزخی صورت می‌گیرد. مشکل دوم را این‌گونه حل کردند که پیامبر هم با جسم عنصری خود به معراج نرفته است بلکه با جسم مثالی‌اش به معراج رفته است و در نهایت در مورد امام زمان نیز می‌گویند که ایشان حیات مثالی دارد. بدین معنی که ایشان حیات جسمانی ندارد و در عالم مثال زندگی می‌کنند. شیخ احمد احسایی معتقد است که عالم بر چهار رکن توحید، نبوت، امامت و رکن رابع استوار است. منظورشان از رکن رابع انسان کامل است که در آن مقطع، خودشان مدعی این جایگاه بودند. سید کاظم رشتی به مقوله ظهور بسیار تاکید می‌کند گویی که عن‌قریب است که ظهور شکل بگیرد. در مقابل حمله شدیدی به تقلید، علما و مراجع و متجهدین دارد به نوعی که نقد او فراتر از یک نقد ساده است و به اهانت می‌رسد. این صحبت‌ها فضای بسیار تندی را در آن مقطع به وجود می‌آورد و به نظر می‌رسد که استعمار هم به خوبی آن تفاوت‌ها و ادعاها را رصد می‌کرده است.

موسی حقانی به نحوه شکل‌گیری فرقه بابیه در ایران اشاره کرد و گفت: فردی به نام علی محمد شیرازی در زمره شاگردان سید کاظم رشتی بود. کاظم رشتی به نوعی در مورد این شخص صحبت می‌کرد که گویی او باب ارتباط با امام زمان در عالم مثال است. البته وقتی که او مرد، 16-17 نفر از شاگردانش ادعای باب بودن کردند. مشهور است که روس‌ها این جریان را به راه انداختند اما قضایا پیچیده‌تر از این روایت است. خود باب عبارتی دارد که به ما کمک می‌کند که بتوانیم منشا این جریان را بشناسیم. باب می‌گوید که زمانی که در بوشهر بودم با علمای بنی‌اسرائیل مشهور بودم. حال سوال پیش می‌آید که آقای علی محمد شیرازی در بوشهر چه می‌کرده است؟ دایی‌های او تجارت‌خانه داشتند و تجارت تریاک داشتند. البته در آن زمان، تریاک جز صادرات‌های عمده ایران بود و خیلی‌ها درگیر این ماجرا بودند. ظاهرا آقای شیرازی نیز در آن تجارت خانه کار می‌کرده است و با یهودیان بغدادی تجارت داشتند. پس به نظر می‌رسد که آقای باب با یهودیان در ارتباط بوده است و آنان به خوبی ظرفیت‌های ایران را صد می‌کردند. آنان می‌دانستند که می‌توانند با این تفکر، روحانیت شیعه را دچار چالش کنند و زمینه را برای نفوذ بیش‌تر فراهم کنند. دقت کنید که بنای انگلیسی‌ها از همان ابتدا این بود که ایران را تجزیه کنند و از این طریق آن را به نابودی برسانند. به طور طبیعی از جنگ داخلی و خارجی استفاده کردند و از هیچ چیزی غفلت نداشتند. بنابراین کسی که می‌گوید من با علمای بنی‌اسرائیل محشور بودم و تجارت تریاک با یهودی‌ها داشتم، طبعا در میان مدعیان بابیت کارش می‌گیرد.

او بیان داشت: حال یک سوال به وجود می‌آید و آن هم این است که آنان با این ادعا می‌خواهند چه‌کار کنند؟ اگر دقت کنید می‌بینید که اولین ادعای آنان وجود باب و فردی است که با امام زمان در عالم مثال ارتباط دارد و می‌تواند حرف و حکم را از امام معصوم بگیرد و به مردم منتقل بکند. با طرح این مساله، آنان مرجعیت شیعه و مشروعیت آن را هدف گرفتند. اگر مطمئن بشوید که یک نفر هست که با امام زمان ارتباط دارد و در مقابل مرجع تقلیدی هست که براساس استنباط خود از منابع، حکم صادر می‌کند، خب طبیعی است که طرف، فرد اولی را می‌پذیرد و به سمت کسی می‌رود که مطمئن باشم و بتوانم حکم درست را بگیرم. بنابراین آنان بر روی میراث شیخ احمئ احسایی و سید کاظم رشتی بحث باب بودن را به صورت گسترده مطرح کردند. بنابراین دیگر کسی به سمت فلان مرجع نمی‌رود. در گام اول آنان مرجعیت شیعه را می‌زنند و در گام بعدی به سراغ مابقی موارد می‌روند. حال جالب است که وقتی کار به این‌جا می‌رسد، شیخیه بسیار نگران می‌شود و به نقد باب و ادعاهای او می‌پردازد.  

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط