ماجرای واکنش مسئولان آموزش و پرورش کانادا به یک مستند تلویزیونی
«غوغای بیهیاهو» نام یک برنامه مستندگونه تلویزیونی است که روی آنتن شبکه دو سیما سعی میکند روایتگر داستانهای تأثیرگذاری از زندگی انسانهای مؤثر باشد؛ روایتهایی که در آن سوی مرزها هم درسآموز جوامع دیگر است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، برنامههای بسیاری ساخته میشوند درباره قهرمانانی که پزشکان، پلیسها، آتشنشانان و... نقش اول آنها هستند اما شاید کمتر مستندی درباره قهرمانانی ساخته شود که زندگیشان در عین سادگی تأثیرگذار است. برنامه «غوغای بیهیاهو» که چندیست از شبکه دو سیما روانه آنتن میشود مستندیست که اینگونه روایت میکند؛ روایت شرح حال مشتاقان آموختن است که شاید نام روستاهایشان هم در نقشههای جغرافیایی کمتر به چشم میخورد. تصاویر این مستند چندی پیش به دست گردشگری کانادایی که از قضا معلم هم هست، رسیده و مسئولان آموزش و پرورش در یکی از ایالتهای کانادا را هم به واکنش وا داشته تا جائیکه گفتهاند با اینکه آموزش و پرورش کانادا در روش تدریس "مهارتمحور" حرفی برای گفتن دارد اما هنوز نتوانسته بهسبک معلمی که در روستای «دشتبال» تدریس میکند؛ عمل کند. «غوغای بیهیاهو» پنجشنبه هر هفته ساعت 19:30 از شبکه دو سیما روانه آنتن میشود، حدیث حال کسانی است که قهرمان زندگی خودشان هستند. با مهدی بابایی تهیهکننده این مستند بهگفتگو نشستهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
گفتگوی تسنیم با مهدی بابایی تهیهکننده مستند «غوغای بیهیاهو» محصول شبکه دو سیما
مسیرهای صعبالعبور برای فرادادن و فراگرفتن آغاز «غوغای بیهیاهو»
مشروح این گپوگفت خواندنی را در ادامه میخوانید:
*بهعنوان مقدمه بفرمایید ایده این مستند چگونه شکل گرفت و چه شد که بهسمت ساخت این مستند رفتید.
چندی پیش در جایی گزارشی را خواندم مبنی بر تحصیل دختربچهای بهنام آرزو که در مدرسهای با دو دانشآموز در حال تحصیل است و آرزوی پزشک شدن دارد. معلم این مدرسه در شرایط سختی خود را به محل آموزش این دو دانشآموز میرساند. وقتی گزارش و عکسهای این ماجرا را دیدم برایم عجیب بود که مدارسی با دو، سه دانشآموز دایر هستند و معلمانی که هر روز مسیری صعب و سخت را در خشکی و دریا برای درسدادن به این دانشآموزان طی میکنند. در طرف دیگر ماجرا دانشآموزانی قرار داشتند که در شرایطی با امکانات ابتدایی به این نتیجه میرسند که در مسیر بهوقوع پیوستن رؤیای خود گام بردارند. فکر ساخت مستند اینجا کلید خورد که این اتفاق را بهتصویر بکشیم، بنابراین بعد از ساخت یک تکقسمت به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم این اتفاق را در جای جای ایران تصویر کنیم که بهواقع کوچکترین مدارس دنیا هستند. شاید در کمتر نقطهای از دنیا مدرسهای با این شرایط داشته باشیم که برای آموزش یک دانشآموز، مدرسه برپا شده باشد یا اگر وجود داشته باشد هم بهعنوان نکتهای که مبین عدالت اجتماعی است آن را در بوق و کرنا میکنند که همه بدانند برای یک دانشآموز یک مدرسه با یک معلم مهیا شده است. اما بسیاری از ما در شهرهای بزرگ از وجود چنین مدارس خاصی آگاهی نداریم.
جذابیت و پرهیز از سیاهنماییهای معمول پیکره اصلی سوژه موردنظر
*این مدارس و موقعیتهای خاص آموزشی را چگونه شناسایی کردید؟
فارغ از سه قسمت که با پژوهش ما اتفاق افتاد و سوژهیابی کردیم از قسمت چهارم به بعد حساسیتهای ما درباره انتخاب سوژهها بیشتر شد که بر این اساس از وزارت آموزش و پرورش کمک خواستیم. اینکه دنبال چه سوژههایی هستیم و اِلِمانهای خاص را بهصورت دقیق به تیم روابط عمومی آموزش و پرورش هر استان میگوییم و فرض کنید حدود بیست مورد را معرفی میکنند که ما پس از دیدن عکسها و فیلمِ سوژهها و سنجیدنِ شرایط روستا، مدرسه، دانشآموزان و معلم تصمیم میگیریم که بهسراغ کدام سوژه برویم که ضمن داشتن جذابیت از سیاهنماییهای معمول نیز بهدور باشد.
«غوغای بیهیاهو» نمایش سبک زندگی و آداب و رسوم ایرانی
*اتاق فکر برنامه دست به انتخاب موارد خاص میزند؟
بله؛ اتاق فکر برنامه متشکل از کارگردان، پژوهشگر، نویسنده و خود من از میان سوژههای هر شهر و استان بهدلیل محدودیت زمانی دست به انتخاب میزنیم. البته در این مستند علاوه بر کشش و جذابیت سوژه، منطقه روستایی، بافت و سازه اصیل جغرافیایی، سبک زندگی و... هم برای ما مهم هستند، علاوه بر این ما در این مستند قصد داریم سبک زندگی مردمان هر منطقه و بخشی از آداب و رسومشان را هم بهتصویر بکشیم، بهعنوان مثال بهسراغ موسیقیهای در حال فراموشی هر منطقه میرویم و در هر قسمت حتماً موسیقی خاص آن منطقه را معرفی میکنیم. گاهی بعضی از موسیقیهای محلی و مقامی مناطق مختلف کشور در حال فراموش شدن است و ما در این سفرها بهدنبال کسانی میگردیم که بهعنوان گنجینههای بومی هر منطقه به این بخش از آداب و رسوم محل زندگیشان اشراف دارند. فرض بفرمایید در کردستان بهدنبال موسیقی اصیل منطقه اورامان گشتیم؛ بلالخوانیِ بختیاری، چاوشخوانیِ بوشهری و... هم به همین منوال تا اینکه کمکم به بخشی از تحقیقات برنامه تبدیل شد. لباسهای محلی و بومی یا فرهنگ غذایی هر منطقه بخش دیگری از نشان دادن سبک زندگی و معرفی فرهنگ اصیل مناطق کشورمان به نسل جدید است.
تصویرکردن آموزش صرف، دلچسب نیست
*این معرفیِ سبک زندگی بخشی از مناطق مختلف کشور با هدف اصلی برنامه منافات ندارد؟
پرداختنِ صرف به فضای آموزشی در حفظ ارتباط با مخاطب نمیتوانست موفق باشد. اینکه 30 دقیقه دوربین را در یک کلاس محدود کنیم و تنها شیوه آموزش را تصویر کنیم چندان دلچسب نیست و از زیبایی بصری چندانی نیز بهرهمند نخواهد بود، منتها ما یک سهضلعی معلم، مدرسه و دانشآموز را در این برنامه تعریف کردیم، بنابراین در تعریف کردن قصه زندگی دانشآموز و روایت تصویری آن از خانه تا مدرسه بهصورت ناخودآگاه با فضای منطقه و سبک زندگی مردمان آن ایل یا روستا نیز آشنا میشویم و این مسئله به تنوع برنامه کمک میکند.
دوربین ما به جاهایی میرود که روی نقشه هم پیدا نیست
*در مسیر ساخت این مستند با چه چالشهایی روبهرو شدید؟
ما تا کنون حدود 21 قسمت را روانه آنتن کردهایم که برای هر قسمت حدود 7، 8 روز وقت صرف شده و در این مدت تیم تولید از خانواده دور بودهاند. بهواسطه اینکه اطلاعات را آموزش و پرورش به ما میدهند قرار است این مستند همه استانهای کشور را در بر بگیرد. فرض کنید میرویم کردستان از آنجا باید برویم به منطقه اورامان، از آنجا باید به روستای عباسآباد برویم که همه نقاطی مرزی و کوهستانی هستند، حتی گاهی برخی روستاها که میرویم اسمشان روی نقشه بهآسانی دیده نمیشود و تا شعاع چندکیلومتری اهالی منطقه از وجود این روستا بیخبرند.
مسیرهای سخت، طولانیبودن سفرها و سوژهیابی جزو چالشهای اصلی
وقتی گروه تصویربرداری هم وارد این روستا میشود برایشان عجیب بوده و نمیتوانستند بپذیرند. وقتی به منطقه تصویربرداری میرسیم تازه کارمان شروع میشود. جایی که متوجه میشویم مدرسه آن روستا نوک کوه است، یعنی پس از اینکه اینهمه راه طی شده تا به روستا برسیم گاهی پیش آمده که سه، چهار ساعت پیادهروی کردهایم تا به مدرسه برسیم، برای مثال در استان چهارمحال و بختیاری دو سه ساعت زمان برد تا برسیم به منطقهای بهنام بازرق و از آنجا با یک وسیله دستساز ایل بختیاری باید از رودخانه رد میشدیم. بعد از آن حدود شش ساعت پیادهروی در دل کوه داشتیم تا برسیم به روستای مورد نظر که متأسفانه هیچ راه دیگری بهجز پیادهروی برای رسیدن به مقصد وجود نداشت. در روستا نیز حدود پنج روز باید میماندیم تا تصویربرداری کامل میشد؛ روستایی که بهلحاظ امکانات ابتدایی زندگی هم در مضیقه بود. بیشترین چالش ما مسیرهای سخت و مدت زمان طولانی سفرها و سوژهیابی است.
*بازخورد مخاطبان چگونه بوده است؟
آموزش و پرورش یک نظرسنجی کرده که طی آن درصد رضایت مخاطبان در حد رضایتبخشی قرار داشته است. خوشبختانه پیامکهای ارسالی برنامه نیز حاکی از نظر مثبت بینندگان بوده که انشاءالله این نقاط امیدوارکننده تداوم یابد.
مخاطب نگاه مستندگونه تلویزیون را دوست دارد
*مستندسازی در تلویزیون چه وضعیتی دارد و آیا میتواند این سبک برنامهسازی مخاطب جذب کند؟
در پاسخ به این پرسش من به نظرات مخاطبان استناد میکنم. گاهی در پیامکهای ارسالی به نکات خوبی اشاره میشود مثلاً میگویند "ما نمیدانستیم چنین معلمان و مدارسی هم در سطح کشور وجود دارند"؛ یا برای برخی سبک زندگی یک قوم خاص جذاب است. حتی برخی میگویند "با دیدن این مناطق بسیاری از خاطرات کودکی و نوجوانی ما بازخوانی شد". این نشان از استقبال مخاطبان از تولید چنین مستندهایی است.
ماجرای واکنش مسئولان آموزش و پرورش کانادا به یک مستند تلویزیونی
*بهعنوان حسن ختام درباره اتفاقی که منجر به واکنش مسئولان آموزش و پرورش کانادا شد، توضیح دهید.
این مسئله مربوط به یکی از قسمتهای «غوغای بیهیاهو» میشود که بهنام «تعبیر رؤیای عالیجناب» روانه آنتن شد. در این قسمت از برنامه سراغ مدرسهای قدیمی از روستایی دورافتاده بهنام دشتبال در جنوب اصفهان رفته بودیم. "فرود نعمتی" معلم این مدرسه با کمک دانشآموزانش مدرسه را بهشیوهای تازه ساخته است، مدرسهای که بچهها دور هم مینشینند و خبری از نیمکت نیست. دانشآموزها به هم درس میدهند و تکالیفشان را با هم در مدرسه مینویسند، مدرسهای که سِن تئاتر دارد و جایی برای یاد گرفتن زندگی است. از سفالگری و پرورش گل و گیاه و قارچ، تا آموزش فنون زندگی کردن، از آموزش رایانه، تا آشپزی و مهارتهای ارتباط اجتماعی را دانشآموزان در این مدرسه کنار هم میآموزند. مسئولان آموزش و پرورش یکی از ایالتهای کانادا با دیدن این قسمت از برنامه واکنش نشان دادند؛ آنها باور نمیکردند این اتفاق در مدرسه یکی از روستاهای دورافتاده ایران میافتد. آنها میگفتند با اینکه آموزش و پرورش کانادا در روش تدریس مهارتمحور حرفی برای گفتن دارد اما هنوز نتوانسته بهسبک معلم روستایی عمل کند. این اتفاق بهانهای شد برای آنکه معلم این مدرسه تصمیم بگیرد کاری کند کارستان و مدرسه را به پاتوق گردشگران داخلی و خارجی تبدیل کند.
انتهای پیام/*