بازیگر "ولایت عشق" بازگو کرد: از عدمموافقت با نمایش چهره امام رضا(ع) تا معجزه در یکی از پلانهای سریال+ فیلم
فرخ نعمتی گفت: بعدها در نوشتههای مهدی فخیمزاده و تهیهکننده «ولایتعشق» خواندم که نمیدانستند چطوری باید به بازیگر نقش امام رضا(ع) بگویند معلوم نیست حتی بدنش هم در کادر قرار بگیرد؛ من این شرایط را میدانستم ولی در پذیرش چنین نقشی تردید نکردم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یکی از مشکلاتی که معمولاً فیلمسازان و بازیگران در فیلمهای دینی و مذهبی دارند خصوصاً در ایفای نقش امامان معصوم و پیامبران، عدم نمایش چهره و به حاشیه رفتن محور اصلی داستان است. این مشکل در سریال «ولایت عشق» و نقش امام رضا(ع) هم نمود پیدا کرد تا جائیکه شاید برای اولینبار فرخ نعمتی بازیگر این نقش درباره این سختیها با خبرنگار فرهنگی تسنیم گفتگویی انجام داد. او در ابتدای گفتگوی خود به ماجرای پیوستن به پروژه «ولایت عشق» اشاره میکند که: "اکبر زنجانپور بازیگر سینما و تلویزیون با من تماس میگیرد و به استودیوی گلستان که دکور اولیه مجموعه «ولایت عشق» در آنجا قرار داشت، میروم. حتی یک جعبه شکلات میخرم و نمیدانم قرار است چه اتفاقی بیفتد. اما بهیکباره متوجه میشوم قرار است امام رضا(ع) شوم. رفتهرفته مهدی فخیمزاده کارگردان «ولایت عشق» وارد جزئیات شد و به من گفت که معلوم نیست حتی بدن تو در کادر دوربین هم قرار بگیرد! اما با این تفاسیر تردید نکردم و این نقش را پذیرفتم.
فرخ نعمتی میدانست یکی از مهمترین دلایل ماندگاری نقش به قهرمانسازی یک شخصیت برمیگردد. حالا اگر این شخصیت قهرمان یکی از معصومین یعنی امام رضا(ع) هم باشد ماندگاری آن نقش چندین برابر خواهد شد.
او در بخش دیگری از این گفتگو به ماجرای معجزه در پلان استقبال نیشاپوریها از امام رضا(ع) اشاره میکند که: "برایمان جالب بود و با خود فرخ نعمتی هم که روز گذشته به خبرگزاری تسنیم آمد صحبت کردیم که تا قبل از «ولایت عشق» در کارهای امام علی(ع) و تنهاترین سردار هیچ صدایی از نقشهای معصومین پخش نمیشد اما مهدی فخیمزاده دست به کار تازهای زد و با توجه به متفاوت بودن جنس صدای این بازیگر دیالوگها خیلی واضح بیان شد و باعث شد تا بیشتر صدای این بازیگر را با این نقش بشناسند".
نباید از امام رضا(ع) عکسی گرفته میشد
*بهعنوان مقدمه بفرمایید ما شنیدهایم که بههنگام فیلمبرداری آنقدر شما ملاحظات نسبت به نقشتان را رعایت میکردید که نگذاشتید عکاسی از شما عکس بگیرد؛ این موضوع صحت دارد؟
بله، درست است. یک ملاحظات خاصی در این کار بود مخصوصاً درباره عکس گرفتن که مواظب بودیم عکسی از ما نباشد و این کار سختی بود. البته نظر خود مهدی فخیمزاده و گروه تولید هم بود.
هنرمندان باوقار به ملاحظات آثار هنری توجه دارند
*برخی از دوستان و همکاران هنرمند این ملاحظات را رعایت نمیکنند و انگار این فضاها برایشان اهمیت ندارد؟
خودشان و کارشان برایشان اهمیت ندارد. خیلی از بازیگران در سینمای ما هستند که شاید کمتر شناختهشده باشند اما وقاری که در سینما دارند بلامنازع است. خیلی از بازیگران خوب هستند و پشت صحنه کارهایی میکنند که شایسته نیست؛ اما آن وقار میارزد. من گمان میکنم استاد نصیریان جزو الگوهای بازیگران باوقار سینمای ایران بهشمار میرود. شما به بازی حسّی این بازیگر توجه کنید یک دنیا فلسفه هنری در پشت آن پرداخت دیالوگی و شخصیتپردازی این بازیگر هوشمند وجود دارد. من واقعاً ایشان را از جهات مختلف بازیگر ارزندهای میبینم. منظورم این است که خیلیها این ملاحظات و توجه به رفتار علمی و تعمیق هنری را رعایت نمیکنند. اعتقاد دارم جایگاه کار خودشان را نمیشناسند؛ این ماجرا به خود هنرمند بستگی دارد.
ما دوست داریم ائمه و اشخاص مقدس را در هاله ابهامی نگه داریم
*با توجه به تجربه حضور شما در مجموعههای مذهبی میدانید که در خارج از کشور فیلمهایی همچون «محمد رسولالله(ص)» ساخته میشوند که در هر بار تکرار، تازگی و جذابیتی برای مخاطب بههمراه دارد. بهنظر شما از دید هنری، سریالها و یا فیلمهای سینمایی مذهبی و دینی ما توانستهاند در این حد موفق باشند؟
اعتقاد دارم بزرگترین گام در جهت نزدیک شدن به ساحت مقدس معصومین(ع) را مجموعه تلویزیونی «ولایت عشق» برداشته است. نیت و آرزو و خواسته ما این بود که این اتفاق تداوم پیدا کند؛ یعنی وقتی سریالی مثل «ولایت عشق» ساخته میشود خواست قلبی من این بود نقش امام رضا(ع) را بازی کنم. چون مشغول این کار شدم از من میپرسیدند "الآن سر چهکاری هستید؟"، پاسخ دادم: "سریال امام رضا(ع)". بدون تردید همه عکسالعمل داشتند مگر میشود؛ قرار است چهتصویری از امام رضا(ع) نشان بدهند. باور کنید بعد از پخش این مجموعه نظریات همان گروهها برگشت به اینکه "چرا صورت شما را نشان ندادند؟". آنقدر این قدم در این جهت مثبت بود که دیدند بدون تصویر هم میتوان چنین نقشهایی را برجسته نشان داد. اما مثلاً میبینیم که در طول تاریخ، نقش مسیح را به کسی پیشنهاد میکنند که جزو بازیگران زشت سینمای هالیوود بهشمار میرود اما مردم بهراحتی میپذیرند. شاید به این دلیل باشد که در گذشته نمایش شمایل مسیح در نقاشی و مجسمه تجربه شده بود. اما ما از اینها محروم بودیم و دوست داریم ائمه و اشخاص مقدس را در یک هاله ابهامی نگه داریم. انگار دلمان نمیخواهد آنها را مردمی ببینیم و بیشتر آسمانی ببینیم.
بدون هزینه و امکانات در مقابل سینمای جهان شاهکار کردیم
*یکی از نکاتی که در «ولایت عشق» باید به آن توجه کرد موضوع مردمی بودن امام معصوم(ع) است که بسیار بلامنازع بهتصویر کشیده میشود و شما این نقش را باورپذیر ایفا کردید؛ در مورد این اتفاق هم صحبت کنید.
این را بدانید که ساخت چنین فیلمهایی نیازمند ظرافتهای خاصی است؛ چرا که در کوچکترین مراحل ساخت این کار، بارها میدیدیم کارگردان و عوامل کار دچار تنشهایی میشدند، حتی در مورد مسیری که حضرت از مدینه به مرو آمدند اختلافنظرهایی وجود دارد. درباره اینگونه مسائل تاریخی استادانی وجود داشتند که از لحاظ تاریخی نکاتی را به ما گوشزد میکردند. چون لازم است در جریان چنین کارهایی، فقها، تاریخدانان و سینماگران، نظرات خودشان را برای بهتر شدن کار ارائه دهند. بهنظر بنده ما نسبت به سینمای جهان در عیار هنری چیزی کم نداریم اما شما مجموعه «ولایت عشق» را با «محمد رسولالله(ص)» مصطفی عقاد بهلحاظ مالی و از حیث امکانات مورد قیاس قرار دهید، میبینیم بهنسبت هزینهای که آنها برای کار انجام میدهند و امکاناتی که در اختیارشان میگذارند، این طور کارهایی به دست میآید اما ما با اسبهای محدود، امکانات و بودجههای ضعیف، چنین شاهکارهایی همچون «ولایت عشق»، «مختارنامه» و حتی «تنهاترین سردار» را تولید میکنیم.
این امیدواری بود یک سکانس بنده را نشان دهد
اینها قدم های مثبتی بود و من متأسفم عادت نداریم از اندوختههای مادی و معنویمان بهرهبرداری کنیم، بهتعبیر مهدی فخیمزاده که در این نوع موقعیتها معمولاً میگفت: "انگار ما باید سینما را از نو اختراع کنیم". اگر تلویزیون در هر دورهای یک درایتی بهخرج میداد مطمئناً امروز اندوختهها و آرشیوهای گرانبهایی را میتوانست جمعآوری کند. بهعنوان یک هنرمند دغدغهمند میگویم متأسفم که از تجربیات حرفهایمان استفاده نمیکنیم. پس از «ولایت عشق» بسیار امیدوار بودم مدیران ما بهدنبال سریال امام حسین(ع) بروند؛ خودم هم در این راه سهیم بودم اما این تلاشها به جایی نرسید. امیدواری ما این بود روز به روز به این حیطه بیشتر نزدیک شویم، حتی یک روزهایی کار میکردیم این امیدواری بود یک سکانس ما را نشان دهد و در این راه بدعتگذاری هم انجام دادیم.
شهامت نداشتند نام من را در تیتراژ هم بیاورند
*این نشاندادن را دوست داشتید؛ چون چهره خودتان بود.
حتی در تیتراژ سریال هم این شهامت وجود نداشت که من بازیگر هستم و در پایان از من تشکر میشود. جالب است بدانید جرأت نمیکردیم بگوییم این نقش را بازی کردیم. نگاه نکنید که امروز راحت میگوییم که نقش امام رضا(ع). من خیلی تلاش کردم این سد شکسته شود. حتی بعد از «ولایت عشق» بهسراغ یک نقش منفی اما در یک سریال فاخر رفتم تا هیچ مرزبندی ایجاد نکنم؛ البته به اشخاصی که چنین نقشهای بزرگی بازی میکنند توصیهام انتخاب نقشهای برجسته و تأثیرگذار در عین سریال یا فیلم سینمایی ارزشمند و همراه با فیلمنامه مناسب است.
هیچگاه از صدایم سوء استفاده نکردم
*البته حضرتعالی آن وقار و شخصیت بازیگری را رعایت کردید اما این گلایه نسبت به بعضی از دوستان شماست که این وقار در شخصیت بازیگری را رعایت نکردند؛ نظر شما در این باره چیست؟
من در تمام زندگی این تلاش را بهکار بستهام. پیشنهادهایی به من میشود دوباره امام رضا(ع) بشوم. اما هیچگاه از صدایم سوء استفاده نکردم. انتخاب من برای این نقش شاید بیشتر از این جهت بود که هرگز از صدایم سوءاستفاده نکرده بودم و بعدها این مسئولیت برای من بهمراتب سختتر شد. بعد از آن هم کارهای دیگری در این زمینه به من پیشنهاد شد اما همیشه از اینکه بخواهم از صدایم بهعنوان صداپیشگی استفاده کنم اجتناب میکنم. یادم میآید یک موقعی کسی که خیلی نقش اصلی و بازیگر معتبری است، در کاری هم با هم بودیم، من نقش اصلی را بازی میکردم و او نقش کوچکتری؛ وقتی پرسیدم "چرا در چنین پروژههایی حضور پیدا میکنی؟!"، گفت: "بچهام خارج است چهکار کنم". بعضی مواقع ناچار هستیم.
بازی خوب میبینید چون نقش خوب نوشته شده است
برخی تا آنجایی که تلاش کردند این وجهه را حفظ کنند. مطمئن باشید برخی بهدنبال این هستند کارهای درخور انجام بدهد. همه دلشان میخواهد بهترین نقشها را ایفا کنند تا در ذهن مردم باقی بماند، چرا که مردم بازیگران را با نقشهایشان بهخاطر میآورند. من معتقدم هرگاه بازی خوبی میبینید قبل از آن نقش خوبی نوشته شده است. نقش خوب را نمیتوان بد بازی کرد. اما نقش بد را هرچقدر تلاش کنید به ادابازی کشیده میشود. اعتقاد دارم به دوربین نمیتوان دروغ گفت، بهتعبیری همه ما بازی میکنیم، ولی این بازیگری با بازیگری صحنه و دوربین تفاوت عمدهای دارد. شما در زندگی عادی وقتی بازی میکنید که بخواهید حقیقتی را پنهان کنید که یک ناجوری را به جور تبدیل کنید برای همین گریم میشوید و نوع صحبتهایتان تفاوت میکند. این ادا را همه در زندگی عادیشان دارند برای پنهان کردن حقیقت! ولی ظاهراً جلوی دوربین و صحنه حقیقتی را عریان میکنیم و نمیتوان به آن دروغ گفت.
خوشحالم کارم به این نقطه رضایتمندی مخاطب رسیده است
*استاد نعمتی شما جزو بازیگرانی هستید که برای اولینبار توانستند بدون بهتصویر کشیدن چهره با حرکات بدن و صدای تأثیرگذارتان، هم باورپذیری را برای مخاطب ایجاد کنید و هم شنیدهایم که مردم با صدایتان در صحنههایی گریه هم کردهاند...
خوشحالم چنین بازتابهایی را میشنوم؛ بازیگر همیشه سعی میکند تا کار خود را به این نقطه رضایتمندی مخاطب برساند. البته ایکاش میتوانستم با صدایم مردم را بخندانم که امروز بسیار به این شادی و خنده نیازمندند.
باور کنید در آن سال منطقه فیلمبرداری امام رضا(ع) برف نیامد
*بعد از نقش امام رضا(ع) آیا تغییری در روحیات و زندگی شما حاصل شد؟
خیلی از خبرنگاران دوست داشتند من جزو آن دسته از بازیگرانی باشم که کاندیدای این نقش بودند و مثلاً بگویند بارها خواب آهو دیدهاند! اما راستش را بخواهید من آنقدر که تحت تأثیر ارادت و ایمان دیگران در زمینههای مذهبی هستم خودم آنقدر بهشدت و مخوف آدم مذهبی نیستم. نمیگویم آدم بیاعتقادی هستم مثل خیلی از کسانی که ابراز میکنند نمیتوانم ابراز کنم، حتی تا حالا بلند دعا کردن خودم را نشنیدهام، بهخصوص برای آنهایی که با این اعتقاد نگاه میکنند. در زمان ساخت مجموعه «ولایت عشق» واقعاً اتفاقاتی افتاد که میتوان بزرگش کرد که مثلاً تعبیر به معجزه هم داشت. تقریباً 20 سال اخیر در ناحیه پرندک شبها در بیابانها نمیتوان در سوز سرما ایستاد اما باور کنید آن سال که ما در این منطقه فیلمبرداری میکردیم برف نیامد، اگر با اعتقاد بگوییم دستی پشت ما بود.
رانندهای به من گفت "تو را در پس هاله نور میدیدم"
یادم میآید یکی از صحنههایی که در «ولایت عشق» داشتیم به همان لحظهای برمیگردد که امام رضا(ع) در راه نیشابور بودند، پلانی بود که امام(ع) بهسرعت کاروان را بهسمت دیدار با مردم ترک میکند. یک تپهای بود که فخیمزاده بهعنوان کارگردان میخواست در هنگام غروب آفتاب این صحنه گرفته شود که امام(ره) بهاستقبال مردم نیشابور برود. رانندهای داشتیم که بعداً فهمیدیم او گفته "تخفیفی برای کار در صحنه قائل میشوم، بهشرط آنکه بازیگر نقش امام رضا(ع) را بازی کنم". آن روز در ماشین با بغض و گریه به من گفت: "به آرزویم رسیدم". حتی به من گفت "در حین هجوم مردم بهسمت امام(ع) یکی از کسانی که امام(ع) را در آغوش گرفت پسرم بود". مطمئن باشید این راننده حتماً نشانهای دیده که با اعتقاد این صحبتها را انجام میداد. جالب است بدانید آقای راننده به نکتهای اشاره کرد که شاید برای هرکسی باورپذیر نباشد؛ او به من گفت: "هر دفعه سریال را میبینم چهره شما بهوضوح دیده میشود."
برایم سخت بود این پلان مهم را از دست بدهم
اما ماجرای آن پلان هنوز هم برایم خاطرهانگیز است. چرا که آن روز باید با اسب بهطرف این جمعیت میرفتم؛ موقعیت حساسی بود و این نور نباید میرفت. از طرفی در همچنین کاری که دویست نفر سرازیر میشوند باید در یک برداشت، فیلمبرداری انجام میشد، آن هم کارگردانی مثل فخیمزاده که از این نوع صحنهها نمیگذرد. با اسب بهسمت تپه رفتم، اسب که جمعیت را دید ناگهان مرا به جای دیگری برد اما برای فخیمزاده این اتفاق قابل قبول نبود. من هم به او گفتم: "تقصیر من نبوده و اسب از جمعیت ترسیده و این کار را انجام داده است". بهیکباره وسط بیابان به من گفت "لباست را تن مأمور سوارکارها بکن!"، برای بازیگری مثل من که به ظرافتهای هنری اهمیت میدهم سخت بود لباسم را تن شخص دیگری کنم و این پلان را از دست بدهم. اما لباس را به نمازی مأمور سوارکارها واگذار کردم و پتو روی دوشم انداختم.
دستانم را باز کردم برای استقبال از مردم، اسب کنارم راه میرفت
از عنایاتی که حضرت به من داشتند در این پلان به منصه ظهور رسید؛ جایی که نمازی مأمور سوارکارها بهسمت تپه رفت اما اسب هنوز با جمعیت مواجه نشده بود راهش را کج کرد و نمازی هم موفق نشد. اینجا به فخیمزاده گفتم "دیدید این اتفاق دوباره تکرار شد". او به من گفت "لباس را دوباره بپوش و این بار در آستانه نزدیک شدن به جمعیت، اسب را نگهدار و بقیه راه را پیاده برو". سعی کردم اسب را نگه دارم و پیاده بهسمت تپه رفتم. در راه با خودم فکر میکردم کاری انجام بدهم، از جایی که جمعیت نزدیکتر شد دستانم را باز کردم از پشت دیدم اسب همراه من میآید. بعد از اینکه پلان به پایان رسید دیدم تمام گروه دارند گریه میکنند. برخی اوقات چنین اتفاقاتی میافتد که فکر نمیکنم جز عنایت و معجزه چیز دیگری باشد.
برخی موافق نبودند چهره امام رضا(ع) نمایش داده شود
*شنیدهایم اکبر زنجانپور شما را به فیلم امام رضا(ع) دعوت کردند؛ ماجرا از چه قرار بود؟
دعوت من به فیلم امام رضا(ع) توسط اکبر زنجانپور انجام شد. یادم میآید یک روز از استودیو گلستان که دکور اولیه «ولایت عشق» را آنجا ساخته بودند با من تماس گرفتند و گفتند به این دکور بروم. من هم یک شکلات خریدم و به سر صحنه رفتم؛ آنجا این پیشنهاد به من شد. بعدها در نوشتههای فخیمزاده خوانده بودم که روی این اتفاق فکر شده بود. حتی میگفتند "ما نمیتوانستیم به هیچ بازیگری بگوییم که قرار نیست چهرهاش مشخص شود."، چرا که بسیار دشوار است یک درامی درباره شخصیتی ساخته شود که آن شخصیت را نشان ندهند. البته برخی از آقایان برای نمایش چهره حضرت منعی ندانسته بودند ولی با این حال برخی موافق این نظر نبودند و میگفتند احتیاط واجب است که این اتفاق نیفتد.
«ولایت عشق» تنها تصویر درست و صریحی است که از معصومین سراغ داریم
*شاید چهره شما نشان داده میشد آنقدر تأثیر نمیگذاشت؟
ما برای این اتفاق پیشفرضی نداریم، فقط یک تصاویر جعلی یادم میآید که از دوران کودکی پشت اتوبوس میگذاشتند، همه هم زیبا و جذاب بودند که فکر نمیکنم میان هنرپیشههای ما بتوان چنین سیماهایی پیدا کرد. ما میتوانیم در مورد «ولایت عشق» ادعا کنیم که این فیلم تنها تصویری است که از معصومین در سینمای جهان سراغ داریم، یا بهقولی تنها مرتبهای است که نه به نقل قول، بلکه صدای معصوم را مستقیماً میشنویم. من معتقدم «ولایت عشق» بلندترین قدم از جانب سینما بوده که بهشایستگی برداشته شده است.
تردید نکردم نقش امام رضا(ع) را پذیرفتم
*شما میدانستید قرار نیست چهره شما نشان داده شود و یک بازیگر معتبری بودید؛ چه اتفاقی افتاد که این نقش را پذیرفتید؟
مگر می شود چنین نقشی را نپذیرفت! شاید سخت باشد برای هر بازیگری که نه قرار است چهره او مشخص شود و نه شاید بدنش! و همه کارها را باید از طریق صدا انجام دهد. ولی وقتی به من پیشنهاد شد در پذیرش آن تردید نکردم. فکر نکردم چه چیزی قرار است نشان داده شود. البته هیچگاه به متراژ نقش فکر نمیکنم. نقش باید تأثیرگذار باشد و تأثیرگذار بازی شود.
صحنه شهادت ابنعقیل را خیلی دوست داشتم
*کدام سکانس و پلان را خیلی دوست داشتید؟
زیباترین پلان به نظرمن صحنه شهادت ابن عقیل(بیژن امکانیان) بود. همیشه دوست داشتم لحظهای را که این دوربین دور میشد و پردهای آویزان بود؛ واقعاً خیلی صحنه شمایلگونه لذتبخشی را «ولایت عشق» به تصویر کشید.
واقعاً صحنه نماز عید فطر امام(ره) پاهایمان از سرما بیحس شده بود
*سختترین صحنهای که برایتان سخت بود؟
همه صحنهها سخت است مخصوصاً بخشهایی که با اسب سروکار داشتیم و باید تاخت میکردیم. ما یک فصل مهمی در این فیلم داشتیم؛ همانجایی که مأمون به امام(ع) میگویند نماز عید فطر را بخوانند. امام پابرهنه به بیابان میروند؛ یادم میآید زمستان بود و کاشیها آنقدر سرد بودند که پاهایمان بیحس میشدند. یا وقتی جلوی دروازه شهر امام(ع) میرود که در تابستان گرفتند سنگهای مسیر مثل آنقدر داغ بودند که پاهایمان تاول میزدند. این صحنه در تداوم آن پلان سرد بود، چرا که باید یک تداوم حسی به وجود میآمد. این اتفاق شاید برای مردم ما خیلی ملموس نباشد. اینکه آنجا پا میسوزد و آنجا از زور یخ کردن بیحس میشود و این دو صحنه و اتفاق در توالی هم قرار میگیرند.
متأسفانه روال کار تلویزیون به نفع سینما هم نیست
*به عنوان سوال پایانی بفرماید چرا دیگر تلویزیون رویکرد تولید سریالهای فاخری مثل «ولایت عشق» و «مختارنامه» را در دستور کار خودش ندارد؟
قطعاً به مسائل مدیریتی برمیگردد. چرا که روال کار در تلویزیون احتیاج به بودجه دارد. اما این بودجه گاهی با سیاستهای خاصی در اختیار مدیران تلویزیونی قرار میگیرد تا برای برنامهها خرج شود. هرچه دلشان میخواهد میسازند و خودشان، نتیجه کار خود را مثبت ارزیابی میکنند. این نوع ساخت سریال و فیلم در تلویزیون هم مطمئنا مخاطب را دلزده میکند و شخصا با این نوع فیلمسازی یا سریالسازی در تلویزیون موافق نیستم. متاسفانه روال کار تلویزیون به نفع سینما هم نیست. دست اندرکاران تلویزیون از نظر کمی خیلی به خودشان میبالند اما به لحاظ کیفی، وضعیت خوبی را مشاهده نمیکنیم. سینما و تلویزیون بر روی هم تاثیر میگذارند.
مدیران با یک فکر مشابه میگویند نویسنده چه بنویسد؟!
مجموعههایی مثلاً به نام فاخر کمتر ساخته میشوند و حالا هم که دیگر چندسالی میشود اکثر کارگردانها به سمت تلهفیلمهای تلویزیونی روی آوردهاند چرا که با بودجه پائینتری ساخته میشوند. امیدوارم وضعیت و کیفیت مجموعههای تلویزیونی دوباره اوج بگیرد. البته برخی اوقات هم سناریوهایی به دست ما میرسد و جزو بازیگرانی هستیم که چند تا یکی کارها را میتوانیم بپذیریم. انگار یک مدیریتی نشسته و افکار مشابهی رقم میخورد. مثلاً به نویسنده میگویند راجع به کودکانی که دنبال پدر و مادرهایشان میگردند یا مهاجرت، سناریویی را به نگارش درآورد. متأسفانه نویسندگان ما یاد گرفتهاند به داخل اتاق بروند و بدون هیچ تحقیق و پژوهشی، سناریو خلق کنند. در صورتی که بایستی کارها با جدیت دنبال شوند و اهلفن سرکار باشند.
گفتگو از مجتبی برزگر
انتهای پیام/