«تب مسین» شبکه مستند را گرفت
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در برنامه «به اضافه مستند» گفت: دولت یازدهم با راهبرد بهبود فضای کسب و کار، وارد شد اما با ورود به دولت دوازدهم آن راهبرد به دست فراموشی سپرده شده و تولید ملی از اولویتهای دولت خارج شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، دومین قسمت از فصل سوم «به اضافه مستند»، با پخش و بررسی مستند «تب مسین» ساخته رهبر قنبری از شبکه مستند پخش شد. پس از پخش این مستند، نشست کارشناسی برنامه با حضور دکتر وحید شقاقی شهری، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و محمد دلاوری فعال رسانهای برگزار شد.
آستانه تحریک مردم نسبت به اتفاقات و حوادث تغییر کرده است
در ابتدای این نشست، محمد دلاوری صحبت کرد و راجع به این مستند گفت: گاهی اوقات، اتفاقاتی در رسانههای ما رخ میدهد که آستانه تحریک مردم را تغییر میدهد. برای مثال، چندین سال است که در خبرهای ما میگویند که 3 نفر در فلسطین کشته شدند، این قدر خانه خراب شد و ... بعد از مدتی، آستانه من بیننده به صورت ناخودآگاه تغییر میکند و انگار که باید خبر بزرگی بشنوم که تحریک شوم. به عنوان مثال دیگر، اگر بگویند که یک ماشین در عراق بمبگذاری شد، نمیگویید که چه اتفاق بزرگی رخ داده است در حالی که اگر بگویند همین اتفاق در ژوهانسبورگ رخ داده است، همه تعجب میکنند. در مستندهای کارگری نیز چنین اتفاقاتی رخ داده است. بدین معنی که در طول زمان، این قدر مستندهای عجیب با اتفاقات تلخ دیدیم که مستندهای کمتر از آن، ما را تحریک نمیکند. در حقیقت، نگاه ما به مستندهای کارگری بسیار سیاه شده است. بنابراین کسی که میخواهد مستند کارگری بسازد، کار بسیار سختی را در پیش دارد. تب مسین، از این جهت کمی اشتباه کرده است چرا که به دنبال یک مجموعه بزرگ صنعتی رفته است که مشکلاتی نیز دارد. البته نمیگویم که مشکلات آنان کوچک است و یا قابل توجه و ناراحتکننده نیست بلکه ما در مستندهای قبلی آن قدر ذهن مخاطب را بمباران کردهایم که حالا این مستند ما را تحت تاثیر قرار نمیدهد. از این جهت باید بگویم که انتخاب سوژه مستند دچار مشکل بود اما به هر حال قابل تقدیر است چرا که راجع به جامعه کارگری حرف میزند.
راهبرد بهبود فضای کسب و کار در دولت دوازدهم به دست فراموشی سپرده شد
وحید شقاقی شهری به توضیح فضای کسب و کار در کشور پرداخت و گفت: دولت یازدهم با شعار خوبی، راهبرد خودش را مشخص کرده بود و آن هم بهبود فضای کسب و کار بود. آقای روحانی موضوع بهبود فضای کسب و کار را به عنوان یکی از مهمترین راهبردهای خود مطرح کرد. این مسئولیت به وزارت اقتصاد واگذار شد. باید بگویم که در آن زمان، وضعیت کسب و کارهای ما وضعیت خوبی نبود و رتبههای ما در جهان از بعد سهولت کسب و کار اصلا مناسب نبود. در این بخش، رتبه ما 150 بود و در حوزه رقابتپذیری نیز رتبه خوبی نداشتیم. در کنار دولت، مرکز پژوهشهای مجلس نیز دفتری را برای پایش داخلی کسب و کار تشکیل داد. بر همین اساس، معاونت اقتصادی وزارت اقتصاد مسئولیت داشت که موضوع کسب و کار را ساماندهی کند تا رتبههای ما به زیر 100 برسد. این معاونت در ابتدای کار خود، رایزنیهایی را با نهادهای بینالمللی داشت و همین امر موجب شد که رتبه ما به 124 برسد. در حالی که همه منتظر بودند که یک کار جدی در فضای بهبود کسب و کار صورت بگیرد، این اتفاق رخ داد و حالا با ورود به دولت دوازدهم، متاسفانه در حوزه کسب کار اصلاحات ساختاری و بنیادین را انجام ندادیم. آن راهبرد رها شد و در بهبوهه مسائل مختلف، موضوع تولید ملی رها شد. یک زمانی هست که میبینید موضوعی دغدغه اول هیئت دولت شده و بسیاری از نهادها راجع به آن مسئله پاسخگو میشوند. این اتفاق برای مساله تولید رخ داد و از دستور کار دولت خارج شد. به نظرم اگر میخواهیم کاری به خوبی پیش برود، باید دغدغه دولت و مردم باشد و به عنوان یک مطالبه ملی مطرح بشود. موضوع تولید، نتوانست یک دغدغه بشود. البته مهم بود و در برهههای مختلف به بخشهایی از آن پرداخته شد اما مساله اساسی دولت نشد و بعد از سال اول و دوم دولت یازدهم به دست فراموشی سپرده شد.
عزمی جدی برای اصلاحات ساختاری در کشور وجود ندارد
وی به توضیح بیشتر این مساله پرداخت و گفت: دقت کنید که بهبود اوضاع کسب و کار نیاز به اصلاحات بنیادی و ساختاری دارد و حمایتهای مختلف مالیاتی، بانکی و ... باید صورت میگرفت. اگر ما تصمیم میگیریم که یک جراحی عمیقی را در اقتصاد کشور داشته باشیم، باید آن را عملی کنیم و با فراهم کردن زیر ساختهای مرتبط با آن، به آن ورود پیدا میکنیم. برای مثال، مسئولان ما یکی دو ماه درگیر تلگرام بودند و بسیاری از شبکههای ما از این موضوع حرف میزد. این روند به گونهای بود که بسیاری از مسائل مهم کشور نظیر ارز و ... از دستور کار خارج شد. توجه داشته باشید که حمایت از تولید، نیاز به برنامهریزی و انجام یک سری امور زیر ساختی دارد، باید با فساد مبارزه شود و بسیاری از نقاط حساس شناسایی شود. اگر میخواهیم حمایت درستی از تولید داشته باشیم، باید نظام بانکی آشفته ما تغییراتی کند و اصلاحات داشته باشد، نظام مالیاتی باید تغییر کند و به سمت دولت الکترونیک برویم. با این حال، این اصلاحات انجام نشد. معتقدم که ما در کشورمان شعاری عمل میکنیم و عزمی جدی برای اصلاحات ساختاری را نداریم. همه میدانند که نظام بانکی کشور ما در 10 سال آینده دچار مشکلات متعددی خواهد شد اما با این وجود، هیچ کس به فکر اصلاح نیست چرا که جرات روبهرو شدن با آن را نداریم، وقت کافی نداریم و ... دقت کنید که عمر مفید دولتهای ما 2.5 سال است و در این زمان نمیتوان خیلی کاری کرد در حالی که برای انجام یک جراحی عمیق نیاز به وقت بسیار بیشتری داریم. من به این نتیجه رسیدهام که ما همیشه شعار حمایت از تولید را دادهایم اما وضعیت تولیدمان در حوزههای مختلف شبیه به مونتاژکاری است.
کسی که حرف از تغییر میزند اما کاری انجام نمیدهد، فقط با ما شوخی میکند
محمد دلاوری که سابقه تولید مستند «کارخانه جهان» را نیز دارد، به مقایسه اقتصاد چین و ایران پرداخت و گفت: 30-40 سال پیش بود که فردی به نام شیوپینگ در چین به قدرت رسید. او آن قدر نفوذ داشت که توانست حزبهای مختلف در چین را متقاعد کند که بگوید راهی که تاکنون رفتهایم اشتباه بوده است و باید راه را عوض کنیم. البته قطعا این متقاعد کردن کار سادهای نبوده است. این موضوع در کشور ما نیز وجود دارد. ممکن است که همه بگویند که میخواهند تولید در کشور شکل بگیرد اما معتقد به آن نیستیم چرا که معتقد بودن به این معنا است که همه پای کار بیایند، نقشه راه بکشند و ... این که بگوییم میخواهیم مشکلات کسب و کار را رفع کنیم، خیلی ساده است اما در عمل قضیه فرق دارد. کشورهای جهان از یک جایی به بعد به نتیجه میرسند که تا اینجا اشتباه میرفتیم و حالا باید راه را عوض کنیم و برای این عوض کردن باید هزینه بدهیم. این که یک نفر میآید و میگوید که ما میخواهیم فلان کار را انجام بدهیم اما در گذر زمان هیچ تغییری ایجاد نمیشود، مطمئنا با ما شوخی میکند؛ یا تصمیمی برای تغییر ندارد و یا اصلا آن را بلد نیست. سخنرانی کردن را همه بلد هستند.
چگونه اقتصاد ایران آلوده به نفت شد؟!/ هر زمان نفت تحریم شد، تازه یاد بخش خصوصی میافتیم
وحید شقاقی در بخش دیگری از صحبتهای خود به اقتصاد نفتی ایران اشاره کرد و گفت: باید بگویم که نفت برای ما، کارکرد بسیار عجیب و غریبی دارد و بسیاری از مدیریتهای براساس آن شکل گرفته است. وقتی در سال 91، نفت ما تحریم شد، فهمیدیم که باید به سراغ تولید و حمایت از بخش خصوصی برویم. وقتی که برجام مجددا بسته شد، دوباره به همان پله اول برگشتیم. در دولت یازدهم به یکباره سهم درآمدهای نفتی و مالیاتی ما در بودجه در سال 92 و 93 جای خود را عوض میکند. بدین معنی که در سال 92، سهم نفت در بودجه به 25 درصد میرسد در حالی که در سال 93، سهم آن در بودجه به 40 درصد برمیگردد. اقتصاد ما نیز یک اقتصاد نفتی است. نروژ هم نفت دارد اما در سیستم خود به اجماعی رسیده است که میگویند نباید اجازه بدهیم، نفت وارد اقتصاد بشود. آنان، نفت خود را برای سرمایهگذاری در ارز اختصاص دادند و سود حاصل آن را وارد اقتصاد خود کردند. در مقابل در کشور ما، از سال 1353 که بشکه نفت ایران از 1 دلار به 9، 10 دلار رسید، نقدینگی زیادی به اقتصاد ما تزریق شد و اقتصاد کشورمان آلوده به نفت شد. در سال 1356، تورم ما برای اولین بار به 25 درصد رسید در حالی که تورم ما همیشه زیر 5 درصد بود. بعد از انقلاب، هشت سال جنگ تحمیلی را داشتیم و نفت، اقتصاد جنگ را حمایت میکرد اما بعد از جنگ، دیگر نتوانستیم که از نفت عبور کنیم و به صورت تدریجی آلودهتر شدیم. سپس، حساب ذخیره ارزی را درست کردیم و بخشی از پول نفت را در داخل آن ریختیم اما در چند مورد به آن حساب دست زدیم و از آن برداشت نمودیم. در مرحله بعد، صندوق توسعه ملی ایجاد شد و قرار شد که 20 درصد از درآمدهای حاصل از فروش نفت را در آن قرار بدهیم که سالی 3 درصد نیز به آن اضافه میشد. اولا نتوانستیم روی آن پایدار بمانیم و دوما قرار بود که این صندوق برای حمایت از بخش خصوصی باشد اما این قدر در آن دست برده شد که همه چیز بهم ریخت. به عبارت دیگر، همچنان هم اقتصاد ما نفتی است و حالا که به تحریمهای دور دوم خوردهایم، میشنویم که مسئولان ارشد دولت یادشان افتاده است که باید از بخش خصوصی حمایت کنند.
اکثر شرکتهای خصوصی ما دولتی هستند!!/ اقتصاد کشور در 4 ماه آینده قفل خواهد شد
او بیان داشت: نکته اینجا است که حمایت از بخش خصوصی یکشبه امکانپذیر نیست و استمرار و اعتماد میخواهد. متاسفانه ما در کشور، بخش خصوصی نداریم و وقتی یک شرکت خصوصی را پایش میکنیم میبینیم که در انتها به یک شرکت دولتی برمیگردد. متاسفانه اجازه ندادیم که بخش خصوصی و اقتصاد مردمی شکل بگیرد. وقتی بخش خصوصی وارد میدان میشود با اجزای مختلف دولت روبهرو میشود که ذینفع بوده و اجازه نمیدهند که او کاری بکند. فلذا باید بگویم که ما اصلا بخش خصوصی نداریم و اقتصاد مردمی نیز شکل نمیگیرد. نظام بانکی ما میگوید که من به شما 25، 30 درصد سود میدهم خب کدام فرد عاقلی میآید و با این مشکلات تولید کند؟ وقتی اقتصادتان واردات محور است و 60 درصد وارداتتان از 4 کشور است، تولید را از بین بردهاید و به جای آن تولید مونتاژی راه انداختهاید.، چه انتظاری دارید؟ این اقتصاد تا زمانی جواب میدهد که شما نفت دارید و میتواند به عنوان یک سوپاپ اطمینان عمل کند. حال اگر درآمد نفتی ما قطع بشود، همه چیز بهم میریزد. بارها گفتهام که در 3-4 ماه آینده تولید ما قفل خواهد کرد چرا که یک ایرانی با میانگین درآمد 2 میلیون تومانی چگونه میتواند کالای ایرانی بخرد که 40، 50 درصد آن وارداتی بوده و به واسطه افزایش قیمت ارز ، قیمت آن نیز افزایش یافته است؟ اقتصاد ما دو ویژگی دارد؛ اول این که یک اقتصاد رانتی نفتی است و دیگری اینکه نئومرکانتلیسم است. بدین معنی که یک اقتصاد سوداگرایانه است. از این دو بال اقتصاد در ایران، نه آموزش کارآفرین بیرون میآید و نه خلاقیت بیرون میآید. از این دو بال، فساد، رانت، پارتیبازی، نظام آموزشی ناکارآمد و ... بیرون میآید.
عدم شفافیت و وجود ذینفعان، بزرگترین مانع در راه جراحی اقتصاد کشور
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی به لزوم یک جراحی بزرگ اقتصادی در کشور اشاره کرد و گفت: چالشهای اقتصادی ما یک شبه ایجاد نشده است که بخواهد یک شبه نیز از بین برود. برای مثال، اگر به سیستم بانکی ما نگاه کنید میبینید که این مشکلات انباشت شده است و حجم و دامنه چالش آن افزوده شده است. اگر زودتر به درمان آن میرفتیم، قطعا کارمان راحتتر نیز میبود. برای مثال به موسسات مالی و اعتباری نگاه کنید؛ این موسسات از سال 1380 به بعد، رشد و گسترش یافتند و آن قدر اجازه دادیم که بزرگ شوند تا اکنون به این حجم از مشکلات رسیدهایم. البته برای حل این مشکلات نیز به صورت بنیادی عمل نکردهایم و مثلا برای حل مشکل یکی از همین موسسات، دولت 30 هزار میلیارد پول چاپ کرد. ما برای حل مشکلات به یک تیم اقتصادی هماهنگ احتیاج داریم. اگر یک وزیر در کابینه داشته باشید، هر چه قدر هم که بزرگ باشد، زمانی موفق خواهد شد که آن تیم به درستی عمل کند. در حقیقت به یک دولت مقتدر و هماهنگ در حوزه اقتصادی احتیاج داریم. یادمان باشد که جراحی اقتصادی، هزینه زیادی دارد و این هزینه را مردم و دولت باید بپردازند. متاسفانه دولتهای ما به ما گفتهاند که ما رشد اقتصادی را بالا میبریم، تورم را پایین میآوریم و ... آنان همه حرفها و آرمانهای خوب اقتصادی را بیان کردهاند اما تاکنون یک نفر از مسئولان اقتصادی را ندیدهام که بیاید و بگوید که این جراحی را انجام خواهیم داد و هزینهاش این است که باید به مدت یک سال، 6 ماه این سختی را به جان بخرید. بنابراین دولتهای ما وعده میدهند و بعدا هم که به تعهدات خود عمل نکنند، نمیتوان یقه کسی را گرفت. قطعا اولین مشکلی که اجازه نمیدهد بسیاری از اصلاحات انجام شود، وجود ذینفعان است. آنان نمیخواهند که کاری صورت بگیرد. عدم شفافیت بزرگترین مشکل و چالش اقتصاد کشور است و بسیاری از اتفاقات از عدم شفافیتها نشات میگیرد. شفافیت فساد و رانت را از بین میبرد و ذینفعان را پراکنده میکند. شفافیت یک عزم است که از حاکمیت آغاز میشود. به نظر من، ما نیاز به چند انقلاب اقتصادی داریم. اولین انقلاب شفافیت است. وقتی من شفافیت را ببینم، به راحتی هر پستی را قبول نمیکنم چرا که وقتی آن را قبول کنم، باید کار کنم. ما هنوز نتوانستیم شفافیت را در اقتصاد ایران پیاده کنیم و بزرگترین ضربه را از همین موضوع میخوریم. خروجی یک اقتصاد رانتی و نفتی، عدم شفافیت میشود و نتیجه آن این میشود که نمیتوان هیچ اصلاحاتی انجام داد.
محمد دلاوری در بخش دوم صحبتهای خود گفت: دقت کنید افکار عمومی، افکار نقزن شده است. همه نق میزنند که چرا وضع اینطوری شده است و چرا آنطوری شده است. البته این موضوع خیلی هم بد نیست چرا که ممکن است منجر به یک اتفاق بزرگ شود. اما وقتی در خیابان راه میروم با خود میگویم که کسانی که لایی میکشند و جان مردم را به خطر میاندازند، همانهایی هستند که در جایی دیگر، بحث سیاسی و اقتصادی میکنند. شما باید رسانهای داشته باشید که بتواند فشار جدی بر دولت وارد کند تا اصلاحات انجام دهد. این موضوع چگونه تحقق میبخشد؟ زمانی که سر آن به قدرت وصل باشد و آن قدرت بخواهد که این اتفاق بیفتد. رسانه به عنوان یکی از ماهیچههای این بدنه عمل میکند. اگر این ماهیچه کار کند، قوی میشود و اگر طولانی مدت کار کند، لاغر و بیاثر میشود. نظام رسانهای زمانی قوی میشود که آدمهای آن قوی باشند.
شقاقی در پاسخ به صحبتهای محمد دلاوری بیان داشت: در این موضوع باید توجه کرد که پول رسانههای ما از کجا تامین میشود. وقتی پول یک رسانه از دولت تامین میشود، چگونه میتواند به آن حمله کرده و فشار جدی وارد کند؟ ما رسانه ای خصوصی در کشور نداریم و تمام رسانههای ما یا شبه خصوصی هستند و یا نیمه دولتیاند. رسانه باید دولت را نقد کند اما وقتی که منابع مالی آن وابسته به دولت است، چگونه میتواند این کار را انجام بدهد؟
چرا در تلاطم بازار ارز، همه به فکر خرید دلار بودند؟
وی در مورد نقش مردم در اصلاح اقتصاد کشورصحبت کرد و گفت: مشکل در این حوزه این است که شما به تدریج، سرمایه اجتماعی را نابود کردهاید. سرمایه اجتماعی یک شبه نابود نمیشود بلکه یک سیر تاریخی دارد. ما خاطرات را در ذهن خود مرور میکنیم و میبینیم که شعارهایی داده است که عمل نشده و در نتیجه اعتماد از بین رفته است. از همین منظر، مسئول ارزشمند کسی است که حرف بزند، پای حرف خود بایستد و اگر نتوانست کاری کند، کنار بکشد. کشوری که سرمایه اجتماعی آن پایین میآید، در بحرانها، مردم به داد آن نمیرسند و هر کس به دنبال این است که بخش خود را آباد کند و از آب گلآلود ماهی بگیرد. علاوه بر این، عدهای هم هستند که برای حفظ قدرت خرید خود دست به اقدامات نادرست میزنند چرا که با خود میگویند اگر اکنون این کار را نکنند، چند ماه بعد کسی از آنان حمایت نمیکند. فلذا مجبور است که خودش را با این اقدامات حفظ کند. در اتفاقات 7-8 ماه اخیر، شاهد تدابیر اشتباه پشت سرهم از دولتمردانمان بودیم و در این میان نیز مردم هم پای صحنه آمده و با توجه به ذهنیتی که از قبل برایشان ساخته بودیم که کسی به دادشان نمیرسد، گفتند که خودمان به داد خودمان برسیم و بنابراین هر کس، هر اندازه که پول داشت، خرج کرد تا دلار و سکه بخرد.
محمد دلاوری در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: باید بگویم که در تمام مردم دنیا حسی به نان منفعت طلبی وجود دارد. انان اگر احساس کنند که منافعشان به خطر میافتد، حتی اقدامات بسیار عجیبی نیز انجام میدهند. آدمیزاد نیاز به کسانی دارد که برایش برنامه بریزند و ادارهاش کنند و وقتی تصمیم میگیرند بدانند که جلوتر از آن چه خبر است.
انتهای پیام/