گریه‌ای که تنها حاصلش سکوت باشد، همان رفتار پیرمردان کوفی است

حجت‌الاسلام صراف ضمن بیان آثار منفی دنیاپرستی و تجمل‌گرایی بر جامعه اسلامی، انتقادی از وضعیت برخی مساجد و هیئات مذهبی کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا کاروان امام حسین(ع) در مسیر حرکت خود به سوی کربلا با وقایع بسیار متعددی روبرو بود. با مطالعه این وقایع می‌توان به نکات عبرت‌آموز فراوانی از جهت معرفتی و سیاسی دست یافت؛ زیرا به اعتقاد شیعه، عاشورا محدود در زمان نیست بلکه درس‌های آن در طول تاریخ تکرارپذیر است. از لایه‌های درس‌آموز جریان کاروان حسینی صحنه مواجه امام(ع) با کوفیان بود. از آنجایی که عمده محبان اهل‌بیت(ع) در این ماجرا دچار لغزش شدند، بررسی عوامل لغزش آن‌ها برای جامعه اسلام عبرت‌آموز خواهد بود. 

در این باره با حجت‌الاسلام عباس صراف گفت‌وگویی ترتیب دادیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید. 

* می‌خواهیم از جنبه عبرت به ماجرای عاشورا ورودی داشته باشیم. در این زمینه رفتارشناسی کوفیان از آن جهت که به جامعه شیعه هشدار دهد مراقب باشند در قبال امام عصر خویش مانند کوفیان بی‌تفاوت نباشند جایگاه پیدا می‌کند. با این مقدمه، چه علتی باعث شد مردم کوفه از یاری امام(ع) دست بکشند؟

کوفیانی که حاضر نشدند امام حسین(ع) را یاری کنند، افراد مسأله‌دار نبودند بلکه عده‌ای از آن‌ها بر اساس محاسبات سیاسی خود، حاضر به همراهی نشدند چرا که معتقد بودند مسیر امام(ع)‌ به سوی مرگ منتهی می‌شود، اما در عین حال به شدت حضرت را دوست داشتند. البته این توجیهی برای رفتار آنان نبود بلکه اصل معرفت این است که وقتی امام اعلام قیام می‌کنند، محاسبات خود را کنار بگذارید و با امام همراه شوید. 

با وجود اینکه آن‌ها از امام حسین(ع) رویگردان شدند، اما امام(ع)‌ قبل از رسیدن به کربلا با تعدادی از آن‌ها ملاقات داشتند. عبیدالله حرّ جعفی از جمله این افراد بود. ماجرا از این قرار بود که حضرت شخصی را به سوی عبیدالله فرستاد. او بهانه آورد و گفت: «من از ترس اینکه حسین به کوفه بیاید در آنجا نماندم تا نتوانم یاری‌اش کنم.» فرستاده امام پاسخ عبیدالله را به حضرت رساند. امام حسین(ع) خود به خیمه عبیدالله رفت و فرمود: «ای مرد، در گذشته خطای زیادی کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت به سوی خدا توبه کنی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله اگر تو را یاری کنم، همان ابتدا کشته می‌شوم و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تا به حال هیچ سواری با آن به سوی چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچ کس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات پیدا کردم.» امام حسین(ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» 

حب دنیا مهم‌ترین عامل عدم همراهی با امام حسین(ع) بود

این‌ها حتی به زحمت حاضر به ملاقات با امام می‌شدند تا اتهام سیاسی بودن به آن‌ها نزنند. معتقد بودند ما به امام علاقه داریم، اما چون قیام وی یک حرکت سیاسی است، بیم این داریم تا چهره اجتماعی و سیاسی ما مورد خدشه قرار گیرد. این‌ها همگی به دلیل حبّ جاه و مقام دنیاست که در بزنگاه‌های حساس خودش را نشان می‌دهد. حتی بیرون کوفه رفتند تا با امام حسین(ع)‌ روبرو نشوند. همچنین خود عبیدالله تصریح می‌کند که از مرگ می‌ترسم. یعنی اولین شرط همراهی را نداشتند لذا توفیق نیافتند در رکاب امام حسین(ع) بمانند. 

امام حسین(ع) زمانی قیام کرد که اسلام اموی جای اسلام حقیقی را گرفته بود

* شما می‌فرمایید قیام امام حسین(ع)‌ سیاسی دینی بود. کسانی که مخالف این نظر هستند معتقدند سیاست باید بُرد بُرد باشد. نمی‌توانند بپذیرند امام(ع) که متصل به علم الهی است و غیب را می‌داند، دست به قیامی بزند که انتهای آن شهادت است. از چه زاویه‌ای باید به قیام امام حسین(ع) نگاه شود که این شبهه پاسخ داده شود؟ 

برای پاسخ به این سؤال یک مثال عرض کنم. شما وقتی یک درختی را در زمین می‌کارید، برای خود درخت این کار را انجام نمی‌دهید بلکه هدفتان میوه درخت است. حرکت امام حسین(ع) بی‌شک حرکتی تبلیغی و برای اصلاح جامعه‌ای بود که بیش از 4 دهه توسط معاویه تخریب شده بود و اسلام اموی و اسلام بنی‌امیه‌ای جای اسلام ناب محمدی(ص) را گرفته بود. چنین جامعه‌ای محکوم به انحطاط و سقوط بود و حقیقتاً مسیر افول خود را به سرعت به سوی دره‌های عمیق گمراهی ادامه می‌داد. در این شرایط باید اقدامی صورت می‌گرفت. باید یک انرژی پر قدرتی می‌آمد و این جامعه را از عمق به سوی سطح صفر حرکت می‌داد. شما وقتی فساد بنی‌امیه را در تاریخ مطالعه می‌کنید، نور امیدی برای اصلاح آن نمی‌بینید.  آنها تا حدی پست شده بودند که امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن مجتبی(ع) را به شهادت رساندند. جامعه اسلامی در چنین شرایطی نیاز به تلنگر داشت. نیاز به روحی تازه داشت تا تاریکی‌های جهالت را از خود پس بزند و دوباره سوار بر کشتی نجات عترت(ع) شود. با این توضیح مقداری از اهمیت قیام امام حسین(ع) آشکار می‌شود.

کوفیان یک حاکم بی‌تفاوت می‌خواستند

پس از شهادت حضرت شاهد تحول عظیم روحی در امت اسلام به ویژه محبان اهل‌بیت(ع) هستیم که در قالب قیام‌های متعدد جلوه‌گر شد و در سال‌های بعد فرزندان همین افراد از تابعان ائمه بعدی شدند. اشخاصی مثل سلیمان بن صُرد خُزاعی به امام حسین(ع)‌ علاقه دارند، اما یک امام حسین خنثی و بدون دردسر. نشان به اینکه وقتی امام(ع)‌ از فرزدق پرسید کوفیان را چگونه می‌بینی؟ گفت آن‌ها را در حالی می‌بینم که قلب‌های‌شان با تو و شمشیرشان علیه توست. 

بیشتر بخوانید

 

 

 

مساجد سکولار نهایت کارشان گفتن احکام شرعی است

اکنون مساجدی هستند که بر خود حرام می‌دانند به عرصه‌های سیاسی ورود داشته باشند تا حدی که تکبیر انتهای نماز را بر خود جایز نمی‌دانند. این مساجد را باید مساجد سکولار دانست. امام جماعت هم فقط نمازش را می‌خواند و از مسجد خارج می‌شود. بدون اینکه نسبت به مسائل روز جامعه و عرصه‌های بین‌الملل واکنشی نشان دهد. نهایت کارشان این است که یک احکام شرعی مطرح می‌کنند که آن هم می‌توان از رساله‌های عملی خواند. یا برای مردم استخاره‌ای بگیرد.

کوفیان امام حسین(ع) را در حد حاکم شرع قبول داشتند نه ولیّ عالم

کوفیان در این حد از امام حسین(ع) توقع داشتند، منتها در جایگاه یک حاکم سیاسی که بتواند بر اساس عدالت حکومت‌داری کند. آن‌ها به امام در نهایت در حد یک حاکم سیاسی و اجتماعی نگاه می‌کردند و چه بسا نزد عمده آن‌ها تقدسی که اکنون شیعیان قائلند، قائل نبودند؛‌ یعنی به این صورت که امام آمده تا مردم را از ظلمات به سوی نور حرکت دهد و آن‌ها را از چشمه‌های حکمت سیراب کند. اصلاً در چنین اعتقاداتی نبودند. از این جهت با کوچک‌ترین تهدید از حضرت رویگردان شدند.  کوفیان وقتی با تهدیدات دشمن مواجه شدند، فهمیدند پای امام حسین(ع) ماندن هزینه‌ای تا حد نثار خون می‌خواهد. از این جهت زمانی که مسلم سوی آن‌ها رفت و دشمنان ایشان را به شهادت رساندند، از عهد خود دست کشیدند. شأن مسلم تا حدی بود که امام حسین(ع) بیعت با او را بیعت با خود خواند و هرگونه کج‌رفتاری در قبال مسلم را کج‌رفتاری با مقام خود دانست.

ترس از دشمن و دنیاپرستی دو عامل لغزش کوفیان

* اگر بخواهید مهم‌ترین عوامل لغزش کوفیان را معرفی کنید چه گزاره‌هایی است و ما باید چه عبرتی از آن‌ بگیریم؟ 

این حقیقت تلخ را باید بپذیریم که منتظران حسین بن علی قاتلان وی شدند و باید از این ماجرا عبرت گرفت. ترس از تهدید دشمن و دنیاپرستی دو عامل مهم از جدا شدن از مسیر حق بود. از این جهت امام حسین(ع) اولین شرط همراهی با کاروان را بذل جان معرفی کردند و فرمودند «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا؛ هرکس می‌خواهد جانش را در مسیر ما ببخشد و در لقاءالله ساکن شود، با ما همراه شود». برای همراهی با امام(ع) باید نفس را کنار گذاشت، باید دنیاگرایی را کنار گذاشت، باید از اشرافیت فاصله گرفت و بلکه حتی فکرش را نکرد. کسی که می‌خواهد در مسیر امام حسین(ع) باشد باید در بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی وارد عرصه شود و نسبت به مسائل اطراف جامعه اسلامی باتفاوت باشد. یک جا باید حنجره خود را هزینه کند، یک جا باید جان خود را هزینه کند. باید از دشمن برائت داشته باشد. 

بیشتر بخوانید

 

 

 

برائت از مستکبر محدود در زمان نیست 

برائت یک اصل است. نزد امام صادق(ع)‌ آمدند و گفتند فلانی از دوستداران شماست اما با دشمنان نشست و برخاست دارد. امام فرمود دروغ می‌گوید ما را دوست دارد. امروز هرکس منکر برائت باشد، در مسیر حق نیست. برائت از مستکبر و ظالم محدود در یک زمان خاص نیست. امروز مصداق بارز ظلم کیست؟ چه کسی خون بی‌گناهان را بر روی زمین می‌ریزد؟ سال گذشته در بحبوحه ماه محرم یک زایشگاه را در یمن با موشک زدند و چندین کودک پودر شدند. وقتی در هیئت این مسأله را طرح کردم، بر من هجمه آوردند که چرا در این حال و هوای محرم از این ماجرا یاد می‌کنی. یعنی شمر زمانه را نشناختند. من قبول دارم تا قیامت هیچ کودکی در مقام علی اصغر حسین نخواهد رسید و هیچ کودک‌کشی در رذالت و پستی به اندازه حرمله نیست، اما ماجرای عاشورا یک نشانه و یک آیه بود که در آینده تکرارپذیر است. اکنون مصداق کوچک جریان شهادت علی اصغر و حرمله لعنةالله علیه کیست؟ اگر الان نسبت به این مسائل اساسی اسلام بی‌تفاوت هستیم، در واقعه کربلا هم بی‌تفاوت بودیم. آزمون خدا هر بار با یک شکلی انجام می‌شود. بنا نیست که در هر دوره‌ای حتماً یک امامی باشد. در عصر غیبت نوع آزمون شیعه بر اساس مدل عاشوراها و سقیفه‌هاست. 

* علت این بی‌تفاوتی چیست؟

عمده این بی‌تفاوتی‌ها به خاطر عافیت‌طلبی و کمی بصیرت و معرفت است. در طول تاریخ اسلام کسانی را که در مقاطع حساس، سکوت اختیار کردند و از خود موضع نشان ندادند،‌ به خاطر عافیت‌طلبی بود. زمانی که می‌دیدند خانه و کاشانه‌شان در خطر است، از اهل‌بیت(ع) رویگردان می‌شدند. اندیشمندان و علمای ما باید این بینش را به مردم می‌دادند. باید مراکز علمی و مدارس ما در درس‌های دینی و بینشی این نگاه را انتقال می‌دادند. البته یک بچه مسلمان باید خودش جویای حقیقت باشد. هر کسی وظیفه خود را باید به خوبی انجام دهد. با چنین نگاهی یک مادح اهل‌بیت(ع)‌ وظیفه سنگینی بر دوش دارد. یک مداح نباید تمام وقت خود را صرف شعر و سبک شعر کند بلکه باید به دنبال معرفت‌افزایی باشد. مداح اهل‌بیت(ع)‌ با هنر شعری خود باید مسائل اساسی روز را به مخاطب انتقال دهد. باید نسبت به مسائل اطراف خود تفاوت قائل باشد. مخاطب هیئتی پس از مراسم باید نسبت به حوادث روز بینش داشته باشد و به دنبال کشف جایگاه و وظیفه خود در پازل انقلاب اسلامی بگردد. این مسئله یعنی از شور به شعور حرکت کردن.

بیشتر بخوانید

 

 

گریه‌ای که تنها حاصلش سکوت و قعود باشد، همان رفتار پیرمردان کوفی است که امام حسین(ع) را مقابلشان قطعه قطعه کردند، و آنها فقط بر سرشان می‌زدند و ناله و زاری می‌کردند و دشمنان را لعن می‌کردند. راوی گفت وای بر شما، به جای گریه بروید امام را یاری کنید. اکنون داشتن بینش نسبت به عداوت دشمنان و یافتن جایگاه خود در قبال جریان عظیم انقلاب اسلامی و خدمت به حریم اسلام چه با قلم، چه با حنجره، چه با علم، از وظیفه اصلی محبان و شیعیان حسینی است. پس نتیجه گریه بر اباعبدالله باید قیام علیه استکبار باشد نه قعود و سکوت. گریه بر امام حسین(ع) باید مقدمه‌ای برای قیام علیه ظلم و اشرافیت باشد. 

انتهای‌پیام/ 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط