«زنی با عطری از گلهای نارنج»؛ نگاهی به جهان سیمین دانشور از نگاه دوستان
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در کتابی جدید به زندگی و نقش تأثیرگذار زندهیاد سیمین دانشور بر ادبیات داستانی ایران میپردازد؛ زنی که با «سووشون» فصلی جدید در ادبیات ایران رقم زد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بعد از درگذشت سیمین دانشور در 18 اسفند 90، آثار متعددی درباره زندگی او و همسرش، جلال آل احمد منتشر شد؛ آثاری که تلاش دارند تا به زندگی یک زوج نویسنده که جزو تأثیرگذاران در ادبیات داستانی معاصر هستند، از نزدیک بپردازند. کتاب «زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر سیمین دانشور» که به کوشش انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر و به قلم جمعی از نویسندگان و دوستان دانشور نوشته شده، نمونهای است از این دست از آثار که به تازگی روانه بازار کتاب شده است.
کتاب تلاش دارد در عین پرداختن به ویژگیها و تأثیرگذاری زندهیاد دانشور بر حوزه ادبیات داستانی ایران، به زندگی او از نگاه برخی از دوستانش نیز بپردازد؛ از این جهت کتاب حاضر میتواند برای تمام مخاطبانی که با داستانهای دانشور در «جزیره سرگردانی» قدم زدند و با «یوسف» در «سووشون» همراهی کردند و به «شهری چون بهشت» رسیدند، جالب و خواندنی باشد.
در باب علم الجمال و الادب سیمین دانشور از حسن بلخاری قهی، زنی با عطری از گلهای نارنج نوشته منصور اوجی، قلم، رسانۀ سیمین در فضای حقیقی از علیرضا طباطبایی، سیمین دانشور، همزاد داستان فارسی نوشته روحالله مهدیپور عمرانی، رسالۀ دکتری سیمین دانشور به قلم احمد تمیمداری، نگاهی به سووشون؛ از درونمایه تا فرم از رضا نجفی، «سووشون» و «فرهنگ عامه» اثر عبدالنبی سلامی «پور دوان»، عاطفه در ذهنیت سیمین دانشور: نگاهی کوتاه به رمان سووشون اثر سیده زیبا بهروز، نقد و تحلیل رئالیسم در سووشون دانشور از علی تقوی، واپسین دیدار و آخرین گفتوگوی تلفنی نوشته صادق همایونی، نگاهی از درون به خلوت سیمین و جلال به روایت نامههای آنها به یکدیگر از نادره جلالی، تحلیل مستند یک رابطه، مروری بر واپسین گفت و شنود این زن و آن شوهر اثر محمدرضا کایینی، «سیمین دانشور در قامت همسر جلال آل احمد» در گفتوشنود با سیدمهدی طالقانی، کارنامۀ هنری سیمین دانشور در آیینۀ داوری یک آشنای دیرین، در گفتوگو با عبدالعلی دستغیب و کتابشناسی سیمین دانشور به قلم افسانه شفاعتی مقالات مندرج در این اثر است که هرکدام تلاش دارند به زندگی زندهیاد دانشور از زاویهای جدید بنگرند و بپردازند.
منصور اوجی در دومین مقاله این کتاب، به بخشی از روابط دانشور با اهل فرهنگ میپردازد و مینویسد: خواهر تمام شادیها و مادر تمام اندوهانم را سالهای سال میشناختم، سیمین دانشور را میگویم. جلال را نزدیک به 10 سال میشناختم. از سال 1338 که برای نخستینبار در کتابفروشی نیل دیدمش، زمانی که دوره کارشناسی را در تهران میگذراندم تا شهریور 1348 که برگشته بودم تهران برای ثبتنام در رشته کارشناسی ارشد و آگهی درگذشتش را به امضای سیمین و شمس در روزنامههای دیدم و به جای رفتن به دانشگاه تربیت دبیر، رفتم جلو «روزنامه اطلاعات» که بر و بچههای فرهنگی جمع شده بودند و چشم به راه آوردن پیکر جلال از اسالم. سرانجام جنازه را آوردند و در مسجد فیروزآبادی، پس از انجام مراسم، در یکی از شبستانهای آن، در کنار دوستش خلیل ملکی به خاک رفت. بله 10 سال او را میشناختم ولی سیمین را حدود 50 سال، از اوایل دهه 40 که تحصیلاتم در تهران تمام شده و به شیراز برگشته بودم که برای نخستینبار با جلال در شیراز، دیدمش تا اسفند 1390 که از دنیا رفت.
سال 1341 بود و بهار و عید نوروز، عصری با عبدالعلی دستغیب و دوستی دیگر در خیابان زند شیراز میرفتیم که با جلال و سیمین روبرو شدیم. به اتفاق رفتیم به رستوران میلکبار گپی زدیم و شامی خوردیم و یکی دو روزی که در شیراز بودند با آنها بودیم و ترتیب رفتن به باغی را هم دادیم و بعدش رفتند و در نامههایی که به جلال مینوشتم قید میکردم که سلامم را به سیمین برساند و جلال هم در نامههایش سلام او را میرساند. سرانجام در سال 1346 دعوت جلال برای تشکیل کانون نویسندگان و ایستادن در برابر دعوت فرخ برای شرکت هنرمندان در کنگره فرمایشی «نویسندگان و شاعران و مترجمان» و من به عضویت کانون درآمدم و ماهی یکبار برای شرکت در جلسات آن که در تالار قندریز، روبروی دانشگاه تهران تشکیل میشد، به تهران میرفتم و محمد حقوقی و هوشنگ گلشیری هم از اصفهان میآمدند و بیشترین دیدارهای من با جلال و سیمین در این دوره بود و حکومت نه تنها مانع به ثبات رسیدن کانون به عنوان یک شرکت شد، بلکه با قفل زدن به در تالار قندریز، مانع تشکیل جلسات ماهیانه آن نیز شد.
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی این اثر را در 275 صفحه منتشر کرده است.
انتهای پیام/