پای درس شهید قرآنی| پدر با لباس رزم برای تدفین پیکر پسرش آمد/ عاشق تلاوت شعیشع و منشاوی

پدرش در جنگ بود که به او خبردادند، سید مجتبی شهید شده است و او با لباس رزم برسر پیکر پسرش آمد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا- از کوچه پس کوچه‌های محله ابوذر (فلاح سابق) وارد خیابان تشیّع و سپس وارد کوچه‌ شهید داراب می‌شویم. منتظر نمی‌مانیم تا بقیه بیایند. زنگ خانه را می‌زنیم. فرد سالخورده‌ای در را باز می‌کند و با لهجه و گویش آذری از ما استقبال می‌کند. برخی از میهمانان از جمله دکتر رحیم قربانی رییس سازمان قرآن و عترت سپاه تهران آمده‌اند. در دیدار‌هایی که با خانواده شهدا داریم، قدری مهربانه‌تر در کنار همدیگر می‌نشینیم. همه منتظر هستند تا احمد ابوالقاسمی مدیر رادیو قرآن و همکارانش  بیایند. دوربین‌ها آماده  و خبرنگاران آرام آرام کاغذ و خودکار خود را از کیفشان بیرون می‌آوردند. چند لحظه‌ای نگذشته است که زنگ خانه را می‌زنند، زهرا سادات بلند می‌گوید «آخ جان، پدر آمد» و سریع خود را به حیاط خانه می‌رساند.  جوانی که دو قاب عکس متوسط به دست دارد، وارد خانه می‌شود. همه تعجب می‌کنند که چرا دو قاب عکس آورده و چرا تصویر هر دو با هم متفاوت است. همسر شهید بلافاصله می‌گوید:«این یکی عکس آقا سید مصطفی برادر سید مجتبی است». تا آن لحظه فکر می‌کردیم اینجا خانه شهید میرغفاری است امّا همسر شهید گفت که مادر و پدر شهید به رحمت خدا رفته‌اند و اینجا منزل پدرم است.

محمد ابوالقاسمی قرآن می‌خواند و حاضران در حین تلاوت او را تحسین می‌کنند. ساعت از 14:30 دقیقه گذشته است که احمد ابوالقاسمی، هادی صلح‌جو و محمد سلیمی وارد منزل می‌شوند. بالاخره برنامه به‌صورت رسمی با اجرای هادی صلح‌جو قاری و مجری قرآنی رسانه ملی آغاز می‌شود. همسر شهید و سید حسین (فرزند شهید) بر روی مبل می‌نشینند و دوربین‌ها به سمت آنها خیره می‌شوند. زهرا سادات (نوه شهید) نیز گاهی به بغل پدر می‌رود و گاهی به بر روی پای مادر بزرگ. طوری می‌شود که مادرش او را در بغل می‌گیرد و به حیاط می‌برد.

راه‌اندازی صندوق قرض‌الحسنه برای کمک به نیازمندان

همسر شهید در حالیکه میکروفن شبکه قرآن و معارف سیما در دستش است، درباره همسر شهیدش می‌گوید: شهید سید مجتبی میر غفاری در 19 دی 1339 در تهران به دنیا آمد . پدرش میرابوالحسن نام داشت و مادرش شمسی احمدی معلم قرآن و سخنران جلسات مذهبی بود و در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی فعالیت‌های مؤثری داشت و  سالیانی در امور فرهنگی و مذهبی در زینبیه فعالیت می‌کرد. سید مجتبی تحصیلات ابتدایی را در تهران به پایان برد؛ سپس وارد دبیرستان اتابکی شد و چهار سال بعد موفق به دریافت دیپلم اقتصاد اجتماعی شد و به‌دنبال آن در رشته مدیریت به تحصیل پرداخت. مدتی نیز همراه خانواده‌اش در کرج سکونت داشت. او در دوران جوانی در امور اجتماعی و مذهبی فعال بود. صندوق قرض‌الحسنه‌ای تشکیل داده بود  تا مشکلات مالی نزدیکان و آشنایان را از طریق همان صندوق بر طرف سازد. سید مجتبی پس از دریافت دیپلم به استخدام شهرداری تهران درآمد و مشغول به کار شد.

عاشق تلاوت شعیشع و منشاوی

او به واسطه تربیت مذهبی‌اش در محیط خانواده، به جلسات دینی علاقه داشت و در بسیاری از منابر و جلسات سخنرانی مذهبی به‌ویژه سخنرانی‌های حجت‌السلام شیخ حسین انصاریان شرکت می‌کرد و در کنار آن در هیئت‌های عزاداری فعالیت می‌کرد و به مداحی می‌پرداخت بعد‌ها در راه‌اندازی‌ کلاس‌های قرآن حسینیه جان‌نثاران ایفای نقش کرد و فعالیت‌های قرآنی‌اش را در آن حسینیه متمرکز ساخت. او به تبعید از مادرش معلم قرآن هم بود و این کتاب آسمانی را به صوت و لحن زیبا تلاوت می‌کرد.

 

علاقه زیادی به تلاوت استاد شعیشع و ترتیل استاد منشاوی داشت. بسیار متواضع بود و سعی داشت گمنام باشد.

 

استعفاء از شهرداری برای حضور در جبهه

سید مجتبی در سال‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت مسجد محل درآمد. در آن دوران در راهپییمای‌های مختلف که به طرفداری از نظام نو پای جمهوری اسلامی برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد و در امور انتخابات هم با شورای نگهبان همکاری داشت. سید مجتبی هم زمان با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با حضور در جبهه‌های نبرد دوره خدمت سربازی‌اش را طی کرد و دو سال بعد نیز به صورت داوطلب و نیز در قالب ماموریت چند‌بار از پایگاه ابوذر تهران به جبهه اعزام شد و در طول چهار سال که در جبهه به سر برد در بسیاری از عملیات ها حضور یافت. برای اعزامش حتی از شهرداری استعفا داد.

سید مجتبی عضو گردان لشکر محمد رسوالله (ص) بود. در دوران حضور در جبهه چند‌بار دچار مجروحیت شد، یکبار به شدت دچار سانحه سوختگی شد و یکبار هم پایشش شکست. خانواده دوست بود امّا در روزهای آخر عمرش لحن صحبتش با من فرق کرد انگار دیگر تعلقی به خانواده نداشت. شهدا به یقین می‌رسند و به وحدانیت خداوند متعال پی‌ می‌برند. انسان باید به درجه‌ای از اخلاص و ایمان برسد که غیر از خدا به هیچ چیز دنیا حتی اموال و اولاد دل نبندد.

ض سید مجتبی را در قطعه 26 ردیف84 شماره 52 به خاک سپردند و پدرش سال بعد از دنیا رفت. برادرش سید مصطفی نیز از شهدای جنگ تحمیلی است. پایگاهی هم به یاد این شهید نام‌گذاری شده است. شهید سید مجتبی میر غفاری دارای طبع شعر و قریحه نویسندگی بود. در دوران حضور در جبهه چندین داستان به نگارش درآورد و دفترچه خاطرات ارزشمندی از وی به یادگار مانده که حاوی ثبت وقایع روزانه جنگ به صورت روز شمار است. او در سالروز تولد فرزندش شربت شهادت را نوشید. خانواده شهید میر‌غفاری هم‌اکنون در خیابان وحدت اسلامی زندگی می‌کنند و حسین فرزند شهید دانشجوی رشته حقوق است و در واحد حقوقی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی تهران فعالیت دارد.  سید حسین از خداوند می‌خواهد که راه پدر را ادامه دهد و فرزند خوبی برای پدر باشد.

مادر همسر شهید میرغفاری نیز با گویش شیرینی که گوشه‌هایی از تاریخ این سرزمین را با خود دارد از شهید می‌گوید. عشق مادری در چشمانش می‌جوشد. انگار نه انگار مادر واقعی او فرد دیگری است. مگر می‌توان مادر بود و برای از دست دادن جوانی نجیب و دوست داشتنی غمگین نشد؟.

در بخش پایانی این دیدار، استاد ابوالقاسمی و دیگر میهمانان به احترام شهید والامقام می‌ایستند و علاوه بر عکس دسته‌جمعی با تقدیم لوح و هدایایی از خانواده شهید میرغفاری تقدیر می‌کنند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط