مادر شهید آقاخانیان: اگر باز هم جنگ شود، پسر دیگرم را می‌فرستم

مادر شهید آقاخانیان گفت: به غیر از فرزند شهیدم، یک پسر دیگر دارم که اگر باز هم جنگ بشود، سریعاً او را هم به جبهه می‌فرستم.

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، صد و سی‌وسومین برنامه تجلیل و گرامیداشت خانواده معزز شهدا، «در کوی نیکنامان»، با حضور خانواده 3 شهید گرانقدر اهالی ارامنه، ویگن گاراپیدی، وارطان آقاخانیان و اریک نرسسیان در فرهنگسرای گلستان برگزار شد. این برنامه به مناسبت میلاد حضرت مسیح علیه‌السلام و آغاز سال جدید میلادی با حضور خانواده شهدای ارامنه برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین وحیدی در این مراسم گفت: قرآن، برای اهالی کتاب، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان احترام خاصی قائل است و حتی آیات زیادی را در قرآن داریم که به تعریف و تمجید از آنان پرداخته است. در بین اهالی کتاب، قرآن با نگاه ارزشمندتری نسبت به مسیحیان نگاه کرده است. با این حال، متاسفانه اتفاقاتی افتاد که در بین این اقوام اختلاف ایجاد شد به گونه‌ای که نه ما از آنان خبر داریم و مسیحی‌ها نیز از ما بی‌خبرند. چه قدر خوب بود که این گروه‌ها در عبادتگاه‌ها، قبرستان‌ها و مراسمات عبادی یکدیگر شرکت می‌کردند.

وی افزود: اهل بیت ما توجه زیادی به اهالی کتاب داشتند و ازدواج‌های زیادی بین آنان و اهالی کتاب صورت می‌گرفته است. مادران 7 امام ما غیر مسلمان و از اهالی کتاب بودند؛ از امام موسی کاظم علیه‌السلام تا امام زمان عج‌الله تعالی فرجه‌الشریف و امام سجاد علیه‌السلام. برای مثال نجمه خانم (مادر امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س)) مسیحی بوده است. هم‌چنین امام حسین علیه‌السلام با بانو شهربانو که از اهالی زرتشتیان بودند ازدواج کردند و البته مادر امام زمان نیز دختر قیصر روم بوده است. تمام این موضوعات نشان می‌دهد که آنان این قدر خوب هستند که خداوند آنان را مادران حجت خود قرار داده و البته نزدیکی آنان به اهل بیت نیز جالب توجه است. متاسفانه این روزها، رابطه ما مسلمانان با پیروان این ادیان الهی بسیار کم شده است و دشمنان بیش‌ترین استفاده را از این خلا برده‌اند.

 

حجت‌الاسلام والمسلمین وحیدی در بخش انتهایی صحبت‌های خود، بخش‌هایی از انجیل متی را خواند و گفت: حضرت مسیح در یکی از دیدارهای خود با پیروانش، می‌گوید «خوشا به حال آنان که نیاز خود به خداوند را احساس کردند. جهان واقعی متعلق به متواضعان است».

در ادامه این مراسم، از خانواده 3 شهید ارمنی دعوت شد تا به روی صحنه بیایند. خواهر شهید گاراپیدی، مادر شهید آقاخانیان و برادر شهید نرسسیان مهمان این برنامه از «در کوی نیکنامان» بودند.

خواهر شهید گاراپیدی در ابتدای صحبت‌های خود گفت: برادرم 21 ساله بود که برای خدمت سربازی به جبهه‌ها رفت. خاطرم هست وقتی که برای اولین بار موضوع جبهه رفتن را مطرح کرد، شناسنامه‌اش را پنهان کردم تا بتوانم او را از این کار منصرف کنم اما به من گفت که اگر بخواهم بروم، می‌توانم بدون شناسنامه هم بروم. پس به من اجازه بدهید که بروم. ایشان در دهلران خدمت کرد و در ماجرای یک حمله از سمت عراقی‌ها، ترکش خورد و به شهادت رسید.

وی افزود: ایشان بسیار شجاع و وطن پرست بود. ممکن است فکر کنید حالا که ایشان شهید شده است، چنین حرفی را می‌زنم اما قسم می‌خورم که تمام شهدا شجاع هستند چون کسی که شهامت نداشته باشد، هیچ‌گاه به جبهه نمی‌رود. آنان برای دفاع از مملکت و خانواده‌هایمان به جبهه رفتند. به نظرم شهیدان زنده هستند و هیچ گاه نمی‌میرند. خاطرم هست وقتی که برای آخرین بار قبل از شهادتش به مرخصی آمده بود، مادرم به او گفت که دیگر نیازی نیست بروی اما ایشان قبول نکرد و گفت که دوست‌هایم در جبهه تنها هستند و باید برای مبارزه با دشمن بروم.

خواهر شهید گاراپیدی در پاسخ به سوال مجری این برنامه مبنی بر این که چرا برادرشان به جبهه رفت در حالی که مسلمان نبوده است، گفت: ایران وطن ما است. ما در این کشور به دنیا آمدیم و بزرگ شدیم پس باید در تمام شادی‌ها و غم‌هایش شریک باشیم. برادرم چنین دیدگاهی داشت و به همین دلیل به جبهه‌ها رفت.

سپس مادر شهید آقاخانیان صحبت کرد و گفت: پسرم 20 ساله بود که در جزیره مجنون به شهادت رسید. به غیر ایشان، یک پسر دیگر نیز دارم که اگر باز هم جنگ بشود، سریعا او را هم به جبهه می‌فرستم. همه ما ایرانی هستیم و فرقی ندارد که چه کسی از ما شهید شود.

در ادامه برادر شهید نرسسیان گفت: برادرم اریک، دانشجوی دانشگاه شیراز بود و زمانی که انقلاب فرهنگی شد و دانشگاه بسته شد، داوطلبانه به جنگ رفت.

او در کنار درس خود، معلمی هم می‌کرد و در دبیرستان نایلی معلم ریاضی و ورزش بود. او عضو لشگر 81 زرهی باختران بود و در منطقه سرپل ذهاب به شهادت رسید. خاطرم هست در شبی که رهبر انقلاب، امام خامنه‌ای به منزل ما آمده بودند، مادرم به ایشان گفت که پدران ما 300-400 سال در این کشور زندگی کردند و وظیفه ما بود که برای دفاع از آن فرزندانمان را به جبهه بفرستیم. ایشان در آن دیدار به رهبری گفتند که چرا به ما اقلیت مذهبی می‌گویند؟ ما ایرانی هستیم و با افتخار در این کشور زندگی می‌کنیم.

او در مورد جزئیات این دیدار صحبت کرد و گفت: خاطرم هست در سال 62، آقای خامنه‌ای که در آن زمان رئیس جمهور بودند، به منزل ما آمدند. مادرم گفتگویی با رادیو داشت و آقای خامنه‌ای این صحبت ایشان را شنیده بودند و به همین واسطه به منزل ما آمدند. در آن گفتگو مادرم از ماجرایی صحبت کرده بود؛ زمانی که برادرم شهید شده بود و در بحبوحه خاکسپاری ایشان، یکی از همرزمانش به نام شهید فیاض واثقی به تازگی از جبهه برگشته بود. مادرم تصمیم گرفت که همراه با تمام مهمانانی که در منزل ما بودند، به دیدار آن هم رزم برادرم برود. این اتفاق بازخوردهای زیادی پیدا کرد و وقتی آقای خامنه‌ای ماجرای این مادر شهید را فهمیدند، گفتند که باید حتما او را ببینم. مادری که به تازگی فرزندش را به خاک سپرده است اما برای دیدار هم رزم فرزندش به خانه او می‌رود.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط