«از تهران تا دمشق» روایت شکافهای مردمی است/ مترجمان عربی ما میگفتند که اتفاقات ۸۸ در ایران، در سوریه پیاده شد
علی صدرینیا در نشست خبری مستند «تهران دمشق» گفت: در این مستند میخواستیم موضوع شکاف را به نمایش بکشیم و بگوییم که چه اتفاقاتی باعث شد تا در سوریه، مردم در برابر دولت قرار داده شوند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، در روز هفتم جشنواره فیلم عمار از مستند «تهران دمشق» رونمایی شد. این مستند که با استقبال بسیار خوب مردم همراه بود، تقریبا تمام ظرفیت سالن شماره یک سینما فلسطین را پر کرد. پس از این اکران، نشست خبری این مستند برگزار شد و علی صدرینیا کارگردان مستند «تهران دمشق» صحبت کرد. او در ابتدای صحبتهای خود به نریشن این مستند که توسط خود او خوانده میشود، اشاره کرد و گفت: راوی این مستند خود من بودم. شاید یکی از موضوعاتی که جلب توجه میکند، عدم استفاده از صدای کسی مثل استاد طهماسب است. صدای ایشان بسیار خاص و گیرا است و وقتی صدایشان روی یک مستند مینشیند، به آن اعتبار میبخشد. این مساله باعث میشود در دیگر کارهایی که به صدای ایشان خیلی مرتبط نیست، باز هم از ایشان استفاده شود. در مستند قائم مقام از صدای استاد طهماسب استفاده کردیم و اگر هر صدایی غیر از ایشان بر مستند قرار میگرفت، آن تاثیرگذاری را نداشت چرا که فضای آن یک فضای تاریخی بود. در این مستند، از آنجا که راوی کار خود من هستم و در سوریه نیز حضور پیدا میکنم، یکی از گزینهها استفاده از صدای خود من بود. تلاش کردم که در این فیلم، روایت را به گونهای بیان کنم که به فضای آن بیاید.
او در مورد پیش تولید این مستند گفت: فیلمبرداری بخش سوریه این مستند، در تیر ماه سال 96 انجام شد. قبل از آن نزدیک به یک ماه فرصت داشتیم تا خود را برای حضور در سوریه آمادهکنیم. در آن یک ماه، سناریوهای مختلفی را بالا و پایین کردیم. یکی از موضوعاتی که وجود داشت این بود که زمان بسیار کمی را در پیش تولید این فیلم داشتیم. همچنین مدت زمانی که میتوانستیم در سوریه حضور پیدا کنیم، اندک بود و به اندازهای نبود که بتوانیم در آنجا سوژه پیدا کنیم. در آن مقطع با خود گفتم که عمده کارهایی که راجع به سوریه میبینیم، خط مقدم را روایت میکند و عملیاتها را نمایش میدهد. به نظرم مستندهای ما کمی از پشت جبهه غافل شده است و لازم بود که دوربین به سمت مردم و اجتماع برگردد و به این سوال پاسخ دهد که مردم آنجا 7 سال پیش به چه چیزهایی میاندیشیدند که باعث شد این بلایا بر سر مردم بیاید. همچنین میخواستیم بدانیم که بعد از گذشت این 7 سال، مردم سوریه چگونه فکر میکنند. به نظرم، شکافهایی که در سوریه ایجاد شد، مساله بسیار مهمی است و خیلی قبل تر از اینها باید این حرف به گوش مردم میرسید. در بخش دیگر، روایتهای ایران نیز به موازات سوریه تصویربرداری شد و بخشهایی از تصویربرداری در داخل کشور انجام شد.
او به فتنه 88 و تاثیری که این اتفاقات میتوانست در ساخت این مستند داشته باشد، اشاره کرد و گفت: فتنه 88 از جنس دیگری است و اگر ماجرای آن را درنظر بگیرید، میبینید که همان ماجرا باعث ایجاد شکاف در جامعه ما شد. امیدوارم که پژوهشگران ما بروند و روی این مساله پژوهش کنند. باید دقت کنیم که ماجراهای سال 88، چه اتفاقاتی را در کشور رقم زد و دوقطبیشدن فضا قبل و بعد از انتخابات چه حوادثی را برای جامعه ما رقم زد. به نظرم فتنه 88 خود قصه دیگری دارد که تبعات آن باید مورد توجه قرار گیرد. اگر به انتخابات سال 84 دقت کنید میبینید که همه هنرمندان در بین کاندیدهای مختلف پخش هستند و هر کس طرفدار یکی از نامزدها است. حال اگر به انتخابات سال 92 و 96 دقت کنید میبینید که فضا دوقطبی شده است و هر کسی که بخواهد در ستاد انتخاباتی دیگری باشد، نمیتواند. در حقیقت، این قدر فضا دوقطبی شده است که این امکان وجود ندارد. حال اگر بیایید و جامعه را نیز بر همین اساس، دستهبندی کنید، متوجه مساله خواهید شد. ما در این مستند نمیخواستیم که تعمدا به سراغ آن ماجرا برویم و قصدمان این بود که همین ماجراهای دی ماه را به تصویر بکشیم تا فضای معیشتی و اقتصادی به نمایش دربیاید. وقتی ما در سوریه بودیم، بسیاری از مترجمان ما که هم در سوریه و هم در ایران زندگی کرده بودند، در پاسخ به این سوال که چه اتفاقی افتاد که سوریه به این وضع رسید، میگفتند که همان اتفاقاتی که در سال 88 در کشور شما رخ داد، در کشور ما نیز دوباره پیاده شد.
علی صدرینیا در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: ما از تیر ماه 96 و پس از تصویربرداری در سوریه میخواستیم موضوع شکاف را به نمایش بکشیم و بگوییم که چه اتفاقاتی باعث شد تا در این کشور، دولت در برابر مردم قرار داده شود. در حقیقت قصد داشتیم تا هشدار بدهیم که البته با وقوع اتفاقات زمستان 96، این هشدار عینیت بیشتری پیدا کرد. باید بگویم که در این فیلم، 20-30 درصد از راشهایمان را استفاده کردیم. ما به مناطق مختلف سوریه سفر کردیم و سراغ سوژههای مختلف رفتیم. با این حال، به نظرم در این مستند لازم بود که صریحتر صحبت کنیم و از این جهت عمد داشتیم که صریح صحبت کنیم. ما هیچ تصویری از جنگ داخلی در ذهنمان نداریم. درست است که خیلی از مردم ما جنگ عراق را دیده باشند، اما این تصویر متفاوت با تصویر یک جنگ داخلی است. ای کاش میشد که مردم ایران با یک تور به سوریه برده میشدند و تنها به مدت یک ساعت در خیابانهای حلب راه میرفتند. وقتی اولین بار در چنین خیابانی وارد میشوید، شوکه میشوید و انگار که سیلی به صورتتان زدهاند. میبینید که خانه به خانه و کوچه به کوچه جنگ صورت گرفته است. شهر تدمر بارها دست به دست شده است. وقتی وارد شهر میشوید، به سختی میتوانید یک موجود زنده پیدا کنید. ما هیچ تصویری از این اتفاق در ذهن نداریم و مستندهایمان نیز که از آن ساخته شده است، تنها روایتی از جبهه و جنگ بوده است.
این کارگردان و مستندساز در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: متاسفانه در این 7 سال، این روایت برای مردم بازگو نشده است که مردم سوریه روزگاری در کنار هم زندگی میکردند و هیچ مشکلی با هم نداشتند. اما از یک روز به بعد، به صورت ناگهان فهمیدند که دو قطبی خطرناکی ایجاد شده است و شیعه و سنی را به جان هم انداختهاند. این مساله فاجعه است که باید صریح گفته میشد. اگر میخواستیم چنین موضوعی را به زیرلایههای هنری ببرم، حق مطلب ادا نمیشد. میبینید که اختلافات مردم در سوریه تبدیل به کینه میشود. به اتفاقاتی که مسیح علینژاد این روزها رقم میزند، دقت کنید. او دیگر نمیگوید که بروید و در برابر دولت بایستید بلکه او تلاش میکند تا دو گروه از مردم را در برابر همدیگر قرار بدهد. برای مثال در مورد مساله حجاب، به جای آن که موضوع در فضای منطقی حل و فصل بشود، وارد فضای خشن شده و دو طرف جامعه به همدیگر فحاشی میکنند، همدیگر را میزنند و از یکدیگر کینه به دل میگیرند.
انتهای پیام/