گزارش: ۲ هفته سرنوشتساز در تاریخ جنگ؛ "کربلای ۵" چرا و چگونه انجام شد؟
یکی از سرنوشتسازترین تصمیمهای جنگ اجرا عملیات بزرگ کربلای ۵ بود، این عملیات با نفوذ رزمندگان ایرانی به خاک عراق و رسیدن به دروازههای بصره، با موفقیت همراه بود.
به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری تسنیم، در ادامه سیاست تعقیب و تنبیه متجاوز، در سال ششم جنگ تحمیلی که از سوی برخی مسئولان سیاسی کشور همچون مرحوم هاشمی رفسنجانی سال سرنوشت جنگ تعیین شده بود، عملیات کربلای چهار طراحی و در سوم دی ماه 65 اجرا شد؛ اما اجرای آن عملیات ساعاتی پس از آغاز، متوقف و دستور بازگشت نیروها صادر شد.
دشمن بعثی که به دلایل مختلفی از اجرای عملیات توسط رزمندگان هوشیار شده بود، به شادی و سرور پرداخت؛ در این سو نیز سپاه وانمود کرد که کربلای چهار، مهمترین عملیات ایران بوده تا بعثیها متوجه اقدامات بعدی ایران نشوند. این تاکتیک مقدمهای بود تا عملیات ناکام به عملیات فریب تبدیل شود؛ اما زمانی پازل عملیات فریب چیده میشد که رزمندگان بتوانند عملیات بزرگ دیگری را طرحریزی و به طور موفق اجرا کنند.
اگر عملیات کربلای پنج در ادامه عملیات کربلای چهار اجرا نمیشد، عملیات کربلای چهار همچنان ناکام میماند و دیگر عملیات فریب نبود و اگر عملیات کربلای پنج هم به سرنوشت عملیات کربلای چهار دچار میشد، سرنوشت جنگ جور دیگری رقم میخورد که برای ایران بسیار سنگین تمام میشد؛ پس تصمیم درباره اجرای عملیات و چگونگی اجرای آن در روزهای پس از عملیات کربلای چهار، یک تصمیم حیاتی و مهم برای ایران بود. تصمیمی بسیار سخت که محسن رضایی از ابتدا تا پایان مُصر به اجرای عملیات، مرحوم هاشمی در ابتدا دستور اجرای عملیات را داد اما در نهایت تصمیم را به رضایی واگذار کرد و برخی از فرماندهان هم ابهامات زیادی داشتند.
در ادامه به مناسبت سالروز آغاز عملیات کربلای 5 گزارش تسنیم را از دو هفته سرنوشتساز جنگ (پنجم تا نوزدهم دی ماه 65) میخوانید. لازم به ذکر است گزارش ذیل براساس مستندات و اسناد منتشرشده توسط مرکز اسناد و تحقیقات سپاه نوشته شده است:
در روز پنجم دی ماه 65 و پس از توقف عملیات کربلای چهار، محسن رضایی فرمانده وقت سپاه فرماندهان قرارگاهها و یگانهای عمل کننده را به قرارگاه مرکزی فراخواند. او فرماندهان را از تصمیم خود برای اجرای عملیات دیگری باخبر ساخت و گفت: «الان حضرت امام به شدت ناراحت هست نه از نظر اینکه اینجا کربلای 4 موفق نشدیم، از نظر اینکه تاخیر دارد در عملیات؛ گفتند شما از نظر اینکه عملیات اینطور شده، گفتند نه، تاخیر دارد تو کارها، سرعت نیست، نباید به دشمن زمان بدهیم، فرصت بدهیم.»
سپس محسن رضایی خود به امیدیه رفت تا مستقیم و مفصل با هاشمی رفسنجانی که به همراه حسن روحانی در امیدیه حضور داشت، صحبت کند. هاشمی شرایط سیاسی حاکم بر جنگ را برای رضایی تشریح و سپس با پیشنهاد رضایی موافقت و تاکید کرد که انجام عملیات در شلمچه مانند عملیات مهران (عملیات کربلای یک که در تیر ماه 65 اجرا و منجر به آزادسازی شهر مهران شد) یک دستور است.
اما در این بین برخی از فرماندهان در خصوص موفقیت، زمان و مکان عملیات ابهاماتی دارند. ابهامات به حدی است که موجب مخالفت آنان با اجرای عملیات بزرگ دیگری در دی ماه 65 شده بود. رضایی معتقد است که عملیات باید در اسرع وقت اجرا شود. پیشنهاد او برای منطقه عملیات نیز شلمچه است؛ یعنی محل اجرای تک پشتیبانی عملیات کربلای چهار توسط یگانهای 19 فجر فارس و 57 لرستان. شلمچه تنها چند کیلومتر بالاتر از امالرصاص قرار دارد و جابهجایی یگانها و ادوات آنان در مدت زمان کوتاه، ممکن به نظر میرسد.
رضایی اصرار دارد که عملیات ظرف 10 تا 15 روز پس از کربلای چهار و در حالی که بعثیها همچنان سرمست از پیروزی هستند، اجرا شود و حتی به قرارگاهها تاکید میکند که سرعت را فدای مسائل حفاظتی نکنید؛ چرا که سرعت خود عامل غافلگیری دشمن است؛ اما برخی از فرماندهان نگران دو مسئله هستند؛ نخست اینکه سرعت ممکن است موجب ضعف در طرحریزی و در نتیجه عدم موفقیت عملیات شود و دوم اینکه نیروها باتوجه به ناکامی در عملیات کربلای چهار منتظر تصمیم فرماندهان هستند و نمیتوان آنان را زیاد معطل نگه داشت.
روز دهم دی ماه، هاشمی رفسنجانی به همراه حسن روحانی به پایگاه منتظران شهادت (پادگان گلف) در اهواز آمد. فرماندهان نیز راهی اهواز شدند؛ فرماندهانی که همچنان ابهامات بسیار زیادی درباره عملیات آینده، سال سرنوشتساز جنگ و آینده جنگ و ایران داشتند.
از بعد از ظهر روز دهم دی ماه، یکی از طولانیترین جلسات تاریخ جنگ آغاز شد و حاضران تنها برای ادای نماز، صرف غذا و استراحت جلسه را متوقف کردند؛ جلسهای که حدود 40 ساعت به طول انجامید. فرماندهان در این جلسه ضمن ارائه گزارشی از عملیات کربلای چهار و اقدامات صورت گرفته در رابطه با عملیات آینده، به ابراز تردیدها، ابهامات و نگرانیهای خود درباره عملیات آینده پرداختند؛ حتی در این جلسه بحث اجرای عملیات در هور و غرب کشور هم مطرح شد؛ اما منتفی شد. هاشمی گفت: «کلیت مسئله این است که ما دیگر نمیتوانیم در زمان عملیات تاخیر بیاندازیم. نقدترین منطقه هم شلمچه است».
فضای حاکم بر جلسه نشان میدهد که فرماندهان هنوز به تصمیم قاطعی نرسیدهاند و بسیاری نیز برای اجرای عملیات در شلمچه آن هم در کوتاهترین زمان ممکن قانع نشدهاند. انگار قرار است سال سرنوشتساز جنگ، بدون عملیات موفقی به پایان برسد. هاشمی میگوید: «تا روشن شدن تکلیفمان اینجا (پادگان گلف) میمانیم.»
در دور بعدی جلسات، رضایی از برخی فرماندهان میخواهد تا وضعیت یگانهای خود را شرح بدهند و آنچه در کربلای چهار گذشته است را هم بازگو کنند. در ادامه مجدد طرح اجرای عملیات در غرب مطرح میشود و بینتیجه میماند.
پیش از برگزاری جلسه شب آخر، رضایی جلسهای را با فرماندهانش برگزار میکند؛ فرماندهان موافق اجرای عملیات هستند اما کی و کجا؟ گزینه اول شلمچه و سپس هور و غرب است.
در ابتدای جلسه شب آخر، هاشمی خطاب به محسن رضایی میگوید: «شما در مجموع نظرتان مثبت است دیگر؟» رضایی میگوید: «نظرمان مثبت میشود انشاالله، یعنی ناامید نیستیم.» هاشمی مکثی میکند و میگوید: «ما حالا نمیتوانیم به امید شما بنشینیم. شرایط جنگ الان به صورتی است که باید از اینجا با تصمیم برویم به تهران. باید تصمیم بگیریم. ضمناً امام هم راضی نیستند. برادران بدانند امام قطعاً از تاخیر در عملیات راضی نیستند. پیش از آنکه عملیات کربلای 4 شروع شود، ایشان یک جملهای به من گفتند که من حالا زود میدانم این جمله را به شما بگویم. من به تلخی آن جمله تا به حال از امام در مورد جنگ و رزمندگان نشنیدهام. چیز خوبی نبود. بعد هم خودشان مایل نبودند من نقل کنم. جمعی هم بود، من تنها نبودم که ایشان این جمله را گفتند. ایشان از تاخیرها ناراضی هستند. شاید هم در تحلیل ایشان یکی از عوامل ناموفقیت عملیات گذشته، تاخیر یک ماهه گذشته بوده است. از حرفهای ایشان من اینطور میفهمم، تعبیری که اینها به انتظار اینکه داس پیدا کنند، شمشیر را از دست میدهند.»
صحبتهای هاشمی، فرماندهان را مصمم میسازد تا عملیات را هرچه زودتر اجرا کنند. در نهایت منطقه شلمچه نیز برای اجرای عملیات انتخاب میشود. رفسنجانی پیشنهاد میدهد که هفته آینده عملیات اجرا شود و میگوید: «با سیاست گذشتهای که در جبهه بود، مخالفم. البته این طور نیست که بگویم امام گفتهاند یک هفته، ولی امام با تاخیر مخالف است. امام تاخیر را آفت میداند. آقای رضایی! شما یادتان است، خودتان آنجا بودید، امام به شما گفتند که ولو شده هر روز عملیات ایذایی بکنید. نگفتند؟ کدام سیاست اجرا شد؟» رضایی پاسخ میدهد: «این به خاطر این است که ما لقمه بزرگ میگیریم.»
جلسات پایان مییابد و فرماندهان با وجود داشتن برخی ابهامات، نام عملیات آینده را برای خود «عملیات تکلیف» برمیگزینند و راهی منطقه عملیاتی شلمچه میشوند تا مراحل آمادهسازی عملیات را انجام دهند.
روز هفدهم دی ماه، هاشمی رفسنجانی مجدد به منطقه میآید تا با فرماندهان ارشد سپاه به شور بنشیند تا زمان دقیق آغاز عملیات را مشخص کنند. فرماندهان مصمم به اجرای عملیات هستند اما هاشمی این بار تردید دارد. سرلشکر رشید میگوید: «گویی میخواست با نظرخواهی مکرر و زیاد و با ایجاد فضای تردید، از زبان فرماندهان بشنود که نمیتوان جنگید! و این را فرماندهان سپاه بروند خدمت حضرت امام اعلام کنند. ولی فرماندهان سپاه هرگز راضی به این کار نمیشدند.»
محسن رضایی وقتی فضای جلسه را دید، خطاب به هاشمی سخنانی گفت و سپس از او خواست تا دو نفری جلسهای برگزار کنند. پس از نیم ساعت صحبت خصوصی، هاشمی به جمع فرماندهان آمد و گفت: «انشاالله فردا عملیات انجام شود، فرماندهی هم با آقای محسن رضایی است. اگر ایشان تشخیص دادند که باید متوقف کند، ایشان این حق را دارند که متوقف کنند، فقط ایشان این حق را دارند.»
در نهایت عملیات در نوزدهم دی ماه 65 آغاز شد و 70 روز به طول انجامید که طی این عملیات منطقه شلمچه به دست رزمندگان اسلام افتاد و نیروها با عبور از کانال ماهی، به دروازههای بصره رسیدند.
با موفقیت بزرگ رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 5، حامیان صدام حسین و رژیم بعث عراق به این فکر بیفتند که ارتش این رژیم دیگر توان مقابله با نیروهای ایرانی را ندارد.
انتهای پیام/