بازی روسها در میدان شرق
روسها خیز بزرگی برای پشتیبانی تئوریک و روشنفکری از مواضع جدید روسیه در معادلات سیاسی منطقهای و جهانی برداشته و به نوعی به "ایفای نقش فعال در میدانهای سیاست و اقتصاد شرق" اولویت دادهاند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم - کیهان برزگر، استاد روابط بین الملل و رئیس پژوهشکده مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه مقاله ای را منتشر کرده است که به شرح زیر است:
اخیرا در کنگره دویستامین سالگرد تأسیس مؤسسه شرقشناسی آکادمی علوم روسیه در مسکو دعوت شدم. مشاهدات و ارزیابیام از اهداف و موضوعات ارائه شده در این کنگره و همچنین مشارکت در سایر کنفرانسهای برگزار شده در روسیه از جمله نشستهای سالیانه و منطقهای "کلوپ والدای" در طول چند سال گذشته نشان میدهد، روسها خیز بزرگی برای پشتیبانی تئوریک و روشنفکری از مواضع جدید روسیه در معادلات سیاسی منطقهای و جهانی برداشته و به نوعی به "ایفای نقش فعال در میدانهای سیاست و اقتصاد شرق" اولویت دادهاند. این تحول خود درسهایی برای حوزه روشنفکری و سیاستگذاری کشورمان دارد.
هدف اصلی برگزاری این کنگره این بود که نشان دهد مکتب شرقشناسی روسیه یک استثناست و اینکه ظرفیتهای لازم را به عنوان یک موتور محرکه در تداوم توسعه جهانی و تقویت حوزه پژوهشی ـ تخصصی شرق داراست. بیانیه اولیه این کنگره میگوید: سه عنصر مکتب روسی شرقشناسی را متمایز میکند؛ نخست، روسیه خود هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ فرهنگی در درون شرق قرار دارد و اینکه به رغم گسترشخواهی استعماری، شرقشناسی روسی همواره بر مبنای فهم از خود و موضوعگرایی و در قالب تجربه تاریخی این کشور در اعصار مختلف مقیاس شده است. دوم، علیرغم ظهور مکاتب متعدد «میان رشتهای» در شرق شناسی معاصر و ظهور تئوریهای مختلف در روابط بینالملل، شرقشناسی روسی همچنان از لحاظ متدولوژیک یکپارچه مانده و در واقع سنتزی از پارادایمهای پژوهشی روسیه پادشاهی و روسیه شوروی و پیدایش یک رویکرد جامع با بهرهگیری همزمان از حوزههای نظری و عملی است. سوم و نهایتا مطالعات شرقشناسی روسیه همچنان قیاسی مانده و پویایی خود را هم در حوزه ملاحظات تجربی و واقعیات ملموس و هم در مدلهای تئوریک حفظ کرده و از این لحاظ، تحت تأثیر چالشهای ناشی از ظهور رشتههای علوم سیاسی و اقتصاد قرار نگرفته که بر مبنای اصول سنگین تئوریک و علمی قرار دارند.
برگزاری این کنگره بزرگ پنج روزه با مشارکت اندیشکدهها و دانشگاههای مهم روسی متشکل از شرقشناسان جهان که به تبع حمایت دولت روسیه را هم داشته، نشان از عزم جدی مسکو و پژوهشگران روسی در تقویت نگاه به شرق با بهرهبرداری از موقعیت ژئوپلتیک اوراسیایی و تجربه اتصال تاریخی با ملیتها و اقوام گوناگون است که با هدف تقویت و شناساندن مواضع منطقهای و جهانی روسیه، به ویژه پس از موفقیتهای اخیر در مدیریت بحرانهای خاورمیانه و تحریمهای اقتصادی غرب صورت میگیرد. پنج نشست عمومی در دو روز و چهارده نشست تخصصی در طی سه روز بعدی نشان از مأموریت مهم مؤسسه شرقشناسی آکادمی علوم روسیه در شناساندن سابقه تاریخی و اهمیت شرقشناسی در نگاه روسی برای تقویت نگاه تئوریک مدل جدید روسی در عرصه جهانی است.
نگاهی به عناوین نشستهای عمومی و بعضی از نشستهای تخصصی خود نشانگر این امر است. عناوین نشستهای کنگره عبارت بودند از: "روسیه و شرق: سرنوشت مشترک"، "شرقشناسی در عصر حاضر، مسیری به سوی آینده"، شرق در سیاست جهانی: یک ثقل جهانی"، "اقتصاد شرق: یک رویکرد توسعهای متفاوت"، و "شرق و غرب: به سوی اتحاد تمدن بشری." مهمتر شاید برگزاری نشستهای تخصصی در قالب مباحث جمعیتی، فرهنگی، تاریخی ـ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ـ استراتژیک بودند که به نوعی سعی در شناساندن تجربه و نفوذ شرقشناسی روسی در مباحث تئوریک و عملی داشتند. عناوین چهارده نشست تخصصی این کنگره عبارت بودند از: "اسلام در دنیای مدرن: دکترین و جامعه"، "تمدن مغولستان در تمرکز مطالعات شرقشناسی روسیه"، "زبانها و فولکلور قومیتهای اعراب جنوبی"، "تبتشناسی و بوداشناسی"، "وضعیت جاری منازعه در دریای جنوبی چین"، "ژئوپلتیک، مسائل هستهای و خاورمیانه"، "صلح و دولتسازی، آینده خاورمیانه"، "سیزدهمین کنفرانس عربشناسان"، "200 سال مطالعات کلاسیک شرقشناسی در روسیه: منبعشناسی، آرشیو و باستانشناسی"، "دستاوردها و چالشهای توسعه در اسرائیل"، "توسعه اقتصاد ابتکاری در خاورمیانه"، "روسیه و هند در چارچوب منطقهای و جهانی"، "آلبانیاییهای قفقاز در فضای تاریخی ـ فرهنگی اورآسیا" و "گذشته و آینده چین شناسی در روسیه."
شاید ادعای روسها در پیشرو بودن مطالعات شرقشناسی بیهوده هم نباشد، بهویژه که در نظر بگیریم یکی از مهمترین اندیشکدههای تخصصی غربی یعنی "چتم هاوس" انگلیس تنها صدمین سالگرد تأسیس خود را به زودی جشن میگیرد. به واقع، مسکو مرکز برگزاری کنفرانسهای بزرگ و نشستهای تخصصی در امورات منطقهای و بینالمللی شده، امری که تا چند سال گذشته سابقه نداشت. چند اندیشکده و مراکز مهم مطالعاتی در دانشگاههای روسیه در توسعه زمینهای روشنفکری مدل جدید روسی نقش دارند با تمرکز بر اهمیت ژئوپلتیک اورآسیایی و ضرورت ادغام منطقهای روسیه مشارکت دارند. نشستهای "کلوپ والدای" که سالیانه و با تمرکز بر موضوعات استراتژیک جهانی همچون آینده جهانیشدن و رشد پوپولیسم، اقتصاد شرق و منطقهگرایی، مسائل اتمی و خلع سلاح جهانی و غیره و به شکل تخصصیتر با تمرکز بر مسائل منطقهای همچون پیشبرد راهحلهای سیاسی و مدیریت بحرانها در شرایط پسا منازعه در سوریه، یمن و لیبی برگزار میشوند، به نوعی موتور محرک معرفی این نگاه جدید روسی است. حضور ولادیمیر پوتین در نشستهای سالانه این کنفرانس در شهر سوچی و مشارکت و تبادل نظر آزاد و بعضا چند ساعته با حضار، خود نشان از حمایت و اعتقاد مسکو از ارائه این نوع بحثهای روشنفکری است. در واقع، روسها به این نتیجه میرسند که برای حفظ جایگاه منطقهای و جهانی خود نیاز به ارائه قدرت نرم و فکری هم دارند.
مدل جدید روسی بیشتر خواهان ادغام و تقویت روابط با شرق برای تعادل همزمان روابط خود با غرب است. برخلاف دوران شوروی که شرقگرایی روسیه بر محور ایدئولوژیک استوار بود، اکنون گرایش به شرق و ادغام منطقهای بر مبنای منفعتمحوری و تقویت پایههای قدرت استراتژیک این کشور و بر مبنای تنوعسازی روابط اقتصادی استوار است. تنوع اقتصادی هم از نگاه روسها عمدتا تأکید بر تولید مواد خام ملی و توسعه آنهاست. هدف خصوصیسازی هم بیشتر کسب و جذب سرمایه است، نه الزاما پیروی از مدل لیبرال ـ دمکراسی غربی و وابستگی متقابل اقتصادی با محوریت اقتصاد بازار آزاد. بر این مبنا، روسها به پویاییها و ارزشهای ادغام در اقتصادهای منطقهای و محلی با تکیه بر اتصالهای تاریخی-اجتماعی روسیه با ملتهای پیرامونی توجه بیشتری میکنند. در نگاه روسیه، جهانیشدن تنها یک مدل و یکپارچگی و ادغام ابزار دستیابی به آن است. به عبارت دیگر، راه دستیابی به اقتصاد استراتژیک از نگاه روسی تقویت سیستمهای ملی سیاسی و اقتصادی و رشد تولید، سپس ادغام در اقتصاد منطقهای و نهایتا تنوعسازی در قالب اقتصاد بینالمللی است. این یعنی روسها نوعی نگاه نرم به بحث جهانیشدن دارند.
اما ترجمان این بحث روشنفکری و تئوریک از طریق شرقشناسی در حوزه سیاستگذاری روسیه، بیش از هر چیز تمایل مسکو بر محور عدم ائتلاف یا حتی اتحاد استراتژیک با کشورهاست. اکنون روسیه خواهان پیروی از نوعی سیاست "بیطرفی مثبت سیال" است که بر پایه آن به ایفای نقش آزادانه در تمامی میدانهای سیاست منطقهای و جهانی به نفع منافع و امنیت خود بپردازد. هر چند روسیه نفوذ زیادی در منطقه و جهان پیدا کرده، همزمان قدرت کافی برای اقناع سایر بازیگران برای پیروی از سیاستهای خاص خود را ندارد. مثلا روسیه در بحران احتمالی بین ایران و اسرائیل در جنوب سوریه در ماههای اخیر، منافع خود را در این دید که دو طرف وارد منازعه گرم نظامی نشوند، وگرنه همانگونه که مقامات روسی از جمله پوتین و لاوروف اعلام کردهاند، روسیه مأموریت یا توان اعمال فشار بر ایران برای خروج از سوریه را ندارد. یا روسیه مراقب است نزدیکی روابطش با ایران نگرانی در جهان عرب ایجاد نکند و بر این مبنا در پی ترسیم خود به عنوان یک بازیگر خارجی بسیار قوی در منطقه نیست که کشورهای عربی از آن احساس ترس کنند و به سمت آمریکا بروند. بر همین مبنا، روسیه خواهان ورود به شکافهای درون-عربی مثلا سعودی و قطر یا بین ایران و سعودی یا سایر اعراب نیست. چون به طور طبیعی فرضیه جدید سیاست خارجی روسیه، یعنی بازیگری در تمام میدانها را به چالش میکشد و از قدرت میانجیگری روسیه میکاهد. بر همین مبنا، پوتین تنها رهبری بود که در نشست گروه 20 در آرژانتین به محمد بن سلمان پس از جریان قتل خاشقجی روی خوش نشان داد.
هرچند ماشین تبلیغاتی آمریکا ضد روسی و بر پارادایم حفظ تحریمها و فشارهای سیاسی برای تضعیف روسیه قرار دارد، این الزاما نگاه روسی را ضد غربی نمیکند و روسیه هم خواهان پر کردن کامل خلاهای سیاسی ـ امنیتی آمریکا در منطقه همانند دوران جنگ سرد نیست، بلکه بیشتر در پی تأمین منافع خود در یک قالب چندجانبهگراست. روسیه خواهان تیرگی روابط با اروپا هم نیست که از زمان بحران اوکراین ابعاد جدیدی یافته است. تا همین یک قرن پیش روسیه بیشتر یک کشور اروپایی در نظر گرفته میشد و در تمامی معادلات جنگ و صلح اروپایی حضوری فعال داشت. البته تضعیف ائتلاف آمریکا و اروپا که جهت ضد روسی گرفته باشد در مواردی مورد توجه مسکو هست.
اکنون شرقشناسی روسی با هدف ارائه یک مدل جدید بهرهبرداری از اتصالات تاریخی-اجتماعی روسیه در منطقه و جهان برای تنوعسازی اقتصاد استراتژیک و بهرهبردای از موقعیت ژئوپولتیک اوراسیایی برای ایفای یک نقش فعال در تمامی میدانها است. بر همین مبنا، روسیه خواهان تقویت روابط با چین، هند، ایران و ترکیه و سایر کشورهای شرقی است. در یک کلام، مدل جدید روسی خواهان گفتوگو با همه بدون متعهدشدن، تقویت روابط دوجانبه اقتصادی، حفظ بازار فروش تسلیحات و انرژی هستهای، تمامکننده روند صلحهای سیاسی، تقویت حاکمیت دولتها و غیره در جهت تأمین منافع و تقویت پایههای قدرت ملی خود است.
اما عنوان سخنرانی اینجانب در کنگره مسکو بر محور "تجربه ایرانی از شرقشناسی در سیاست جهانی" با این نکته اصلی بود که در روند تکامل "دولت ایرانی" هم در حوزه تئوریک و هم در حوزه عملی، شرقشناسی یا شرقگرایی به شکل منطقهگرایی و با تمرکز بر رویکرد توسعهای نمود پیدا کرده است. از این لحاظ، ثقل جغرافیایی و ادغام اقتصادی با منطقه با بهرهگیری از مشترکات تاریخی ـ اجتماعی نقطه اصلی تولید قدرت ملی شده است. از این لحاظ، سه لحظه تاریخی ایران، یعنی ایران باستان، دوران صفویه و انقلاب اسلامی که به نوعی بیانگر تمایل به "دولت امپراتوری" هستند، تنها به صورت ریتمهای تاریخی در نگاه شرقشناسی ایران حاضر بودند و حوزه روشنفکری و سیاستگذاری ایران در نهایت گرایش به "منطقهگرایی" داشته که در روند تکامل خود تمایل به حفظ منافع ژئوپلتیک کشور با بهرهگیری از تجربیات ویژه تاریخی خود صورت گرفته است.
به عبارت دیگر، ایران به دلیل محدودیتهای استراتژیک موجود یا عدم برخورداری از اقتصاد بزرگ و قوی نخواسته یا نتوانسته در گذشته خود بماند، که این خود بحث به اصطلاح "گسترشخواهی" ایران در منطقه را مردود میکند. در نشست تخصصی کنگره شرقشناسی با عنوان "صلح و دولتسازی، آینده خاورمیانه" هم نکته اصلیام این بود که چگونه تحولات بهار عربی مفهوم ثبات و جنگ را در نزد ملتهای منطقه تغییر داده و جریان جاری بر محور "دولتگرایی جدید" با اولویت حفظ امنیت ملی شکل گرفته و اینکه ملتها خواهان مسئولیت بیشتری از حکومتهای خود هستند. این تحول خود گرایش به تقویت سیستمهای ملی اقتصادی، سیاسی و امنیتی و گرایش به خوداتکایی دولتها را در آینده منطقه اجتنابناپذیر میکند.
نهایتا کنگره شرقشناسی و خیز جدید روسها برای بازی در میدانهای شرق، درسهایی برای حوزه روشنفکری و سیاستگذاری کشورمان هم دارد؛ نخست اینکه بهرهبرداری از موقعیت ژئوپلتیک و استفاده کاربردی از جغرافیا و اتصالات تاریخی برای ادغام سیاست و اقتصاد در نگاه گرایش به شرق روسیه تقویت میشود. ایران هم ظرفیتهای مشابه ثقل جغرافیای و تاریخی با ملتهای پیرامونی و به تبع به کارگیری رویکرد خاص توسعهای خود را دارد. دوم، گرایش به شرق نباید در یک قالب کلی و با هدف ائتلافسازی ارزیابی شود. چون هر کشوری ویژگیها و برداشتهای خاص و تاریخی خود را نسبت به حفظ منافع و امنیت داشته و به روابط دوجانبه اولویت میدهد. روسیه، چین، هند، ترکیه و ... ظرفیتها و تجربههای مخصوص به خود را دارند. مثلا نگاه روسیه به ایران با نگاه چین به جایگاه کشورمان در دوره تحریمهای جدید آمریکا به دلیل برداشتهای متفاوت از جهانیشدن و وابستگی متقابل اقتصادی فرق میکند. روسیه این تحریمها را ظالمانه دانسته و سعی در مقابله با آن دارد، اما چین از ترس از دست دادن رشد اقتصادی در ده سال آینده به دلیل اقتصاد جهانی شده خود همچنان ملاحظه آمریکا را در تقابل با ایران میکند و به حرفهای ترامپ اهمیت می دهد. سوم، بازی جدید روسیه در عرصه میدانهای منطقهای گسترشخواهی معمول یک قدرت بزرگ خارجی را ندارد و چون بر محور تعادل در روابط با همه کشورها است، پویاییهای جدیدی به نقش فعال ایران در توازن منطقهای مثل عرصه سیاسی سوریه میدهد. نهایتا اینکه جبر تاریخی به هر حال ایران را به سمت قویتر شدن در منطقه سوق میدهد. اما لازمه شکلگیری و تداوم یک قدرت منطقهای تقویت زمینههای تئوریک و فکری مستقل برای پشتیبانی از حوزه سیاستگذاری است. از این لحاظ، بهکارگیری تجربههای گرایش به شرق روسیه با هدف تقویت اقتصاد استراتژیک از طریق تنوعسازی و ادغام منطقهای برای افزایش اعیار قدرت ملی میتواند برای کشورمان هم مفید باشد.
منبع: تابناک؛ نویسنده: کیهان برزگر
انتهای پیام/