شب خاطره مصطفای انقلاب؛ روایت شهید اهل تسنن که شیفته اهل بیت(ع) بود
شهید مصطفی کریمی از شهدای اهل تسنن خراسان شمالی است که همزمان با مبارزات انقلاب اسلامی به مذهب شیعه گرویده و محب اهل بیت اطهار(ع) میشود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بجنورد، همزمان با سیویکمین سالروز شهادت شهید مصطفی کریمی، همرزمان این شهید والامقام در یادوارهای از خاطرات زیبا و شنیدنی این پدیده عصر امام خمینی(ره) گفتند.
غبطه به حال شهیدی هنرمند
عبدالحسین نوری جانشین گردان نصرالله لشگر 5 نصر که از فرماندهان شهید مصطفی کریمی در سالهای نبرد بوده است، در این مراسم شب خاطره اظهار داشت: اخلاص مصطفی در میان تمام بچههای گردان، زبانزد بود.
وی با اشاره به ویژگیهای شخصیتی این شهید والامقام، افزود: با اینکه 20 سال بیشتر نداشت، اما همیشه پشت و پناه همه رزمندگان بود و در حالی که در عملیات کربلای 4 به شدت مجروح شده بود، اما هیچگاه این مجروحیت را عیان نمیکرد.
نوری ادامه داد: همه به اخلاص شهید کریمی غبطه میخوردند و همین اخلاص و بردباری او باعث شد در شب سرد 25 دی ماه سال 66 در عملیات بیتالمقدس2 شربت شیرین شهادت را بنوشد.
حسین شیردل استاد ممتاز خطاطی به ویژگیهای هنرمندی این شهید والامقام اشاره کرد و اظهار داشت: ارتباط عاطفی شهید با هنر و رشتههای ورزشی موضوعی بود که همه از آن خبر داشتند.
وی افزود: من استاد خطاطی مصطفی و سالها از او بزرگتر بودم اما او استاد سجایای اخلاقی من بود. هیچ وقت اهل غیبت نبود و امکان نداشت در جمعی دو نفره از نفر دیگری صحبت کند.
شیردل گفت: مصطفی همیشه در تمرینهای خطاطی خود یک جمله را مینوشت. او مینوشت، در فضای خونرنگ خوزستان پرندگان با بالهای خونین پرواز میکنند. این موهبت الهی سرانجام نصیب او شد.
مصطفایی که به خوشاخلاقی معروف بود
غلامعلی استادی از همرزمان شهید کریمی یکی دیگر از راویان شب خاطره مصطفای انقلاب بود که اظهار داشت: مصطفی همیشه میخندید و جاذبهاش به خاطر اخلاقش بود. مصطفی بسیار اهل شوخی بود و با همه با اخلاق حسنه رفتار میکرد.
وی افزود: علاقه مصطفی به مسجد النبی در محلهاش بود، بینظیر بود. او برای بچهها در مسجد احکام شرعی میگفت و بچهها نیز با علاقه پای صحبتهایش مینشستند.
استادی ادامه داد: در عملیات کربلای 10 در منطقه عملیاتی گردرش عملیات داشتیم. ساعت 10.30 صبح وقتی وارد منطقه شدیم شهید مصطفی خیلی جلوتر رسیده بودند. ما مسیر را گم کرده بودیم و از ناشناخته بودن فضا دلهره داشتیم. همه نشسته بودند که ناگهان مصطفی از جایش بلند شد و با اسلحه کلاش شروع به حمله کرد که به ناگاه همه بچهها جانی دوباره گرفتند و به سمت دشمن حرکت کردند.
وی افزود: مصطفی در آن عملیات مجروح شد ولی نمیگذاشت کسی متوجه شود. در یک عملیات که بارندگی شدید بود، شب نخوابیده بود و دور چادرها را حفر میکرد که آب زیر چادرها نرود و رزمندگان بهراحتی بخوابند.
وقتی مصطفی آرزوی پدر را برآورده میکند
پدر شهید کریمی هم دقایقی با گویش زیبای ترکمنی به بیان خاطراتی از این شهید والامقام پرداخت. وی گفت: وقتی مصطفی برای مرخصی به بجنورد میآمد هیچ وقت روی تشک و جای گرم و نرم نمیخوابید. وقتی علتش را میپرسیدم، میگفت، وقتی دوستانم در سرمای جبهه شبها در چادر میخوابند چگونه در جای گرم و نرم بخوابم؟
پدر بایرام به عشق و علاقه پسرش به ائمه اطهار اشاره کرد و گفت: آنقدر این خاندان با عظمت را دوست داشت که همیشه و تمام وقتش را در مسجد محل میگذراند. یک روز در همین مسجد به خطاطی مصطفی که روی محراب نقش بسته بود نگاه میکردم و با خود میگفتم کاش مصطفی یکی از این خطها را روی دیوار خانه هم مینوشت!
وی ادامه داد: همان شب بعد از مدتها در عالم خواب دیدم که مصطفی به خانه آمده. پرسیدم پسرم اینجا چه میکنی؟ گفت، تو خواسته بودی بیایم و روی دیوار خطاطی کنم. من هم آمدم.
همانگونه که دوست داشت به شهادت رسید
آخرین روای این شب خاطره، دکتر تقی صادقی دوست و همرزم شهید کریمی بود که با نقل خاطراتی از مصطفی، او را استاد محبت ورزیدن به خاندان اهل بیت اطهار(ع) دانست و اظهار داشت: من تمام محبتم به این خاندان را مدیون او هستم.
وی با ذکر خاطره لحظه شهادت شهید کریمی، افزود: مصطفی همیشه یک بیت شعر را با خودش زمزمه میکرد. ای تیر تشنه بیا در گلوی من/تا نرود پیش فاطمه(س) آبروی من. در شب شهادتش هم به مراد دلش رسید و حتی نحوه شهادتش همان چیزی بود که خودش از خدایش خواسته بود. تیر به گلویش اصابت کرد و به شهادت رسید.
به گزارش تسنیم، در پایان این مراسم شب خاطره از خانواده معزز شهید مصطفی کریمی تقدیر شد.
انتهای پیام/ن