دادبه: شرق برای غرب به پایان رسیده است / ردیف را برای ما کتاب مقدس کردند

دادبه: شرق برای غرب به پایان رسیده است / ردیف را برای ما کتاب مقدس کردند

آریاسب دادبه در مراسم رونمایی از آلبوم «از دوار چرخ» مباحثی را درباره موسیقی و هنر شرقی مطرح کرد که در اینجا به بازخوانی‌اش می‌پردازیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بیست‌وششم دی 1397 مراسمی در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد که به رونمایی از تازه‌ترین اثر کیخسرو پورناظری با عنوان «از دوار چرخ» اختصاص داشت. این مراسم همه چیزش شبیه به برنامه‌های مشابه‌اش به نظر می‌رسید؛ علاقه‌مندانی آمده بودند و سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران هم میزبانشان بود. چند نفری روی صحنه رفتند و درباره‌ی آثار کیخسرو صحبت کردند و در نهایت هم بیرون از سالن، آلبوم را برای فروش گذاشته بودند و ماجرا تمام شد.

 

اما این مراسم دو تفاوت عمده با دیگر مراسم‌ها داشت. نخستین تفاوتش در صحبت‌های آریاسب دادبه بود. دادبه که بسیار آرام و شمرده شمرده سخن می‌گفت، مباحثی را مطرح کرد که شاید تا کنون در هیچ مراسمِ رونماییِ آلبومی مطرح نشده بود. کسانی که صحبت‌های دادبه را به دقت می‌شنیدند به طور حتم آموخته‌های بسیاری با خود به خانه بردند. در اینجا می‌خواهیم صحبت‌های آریاسب دادبه را به طور مفصل‌تر و دقیق‌تری بازخوانی کنیم. آریاسب دادبه نویسنده، محقق و مدرس هنر، دانش آموخته کارشناسی در رشته معماری داخلی و نقاشی از دانشکده هنرهای تزئینی تهران در سال 1360 است.

البته مراسم رونمایی از‌ آلبوم «از دوار چرخ» یک نکته‌ی مهم دیگر داشت که آن هم سخنرانی شهرام ناظری بود که در مطالبی مجزا به آن سخنرانی هم خواهیم پرداخت.

در ادامه متن صحبت‌های آریاسب دادبه در مراسم رونمایی «از دوار چرخ» را می‌خوانید:

«مجلسی که درباره تنبور و استاد بزرگ نوازندگی این ساز است، به ذهن همه خطور می‌کند که این مجلسی درباره یک موسیقی سنتی، یا موسیقی نواحی، یا به قول بعضی‌ها موسیقی مقدس است. بیشتر از اینکه درباره هنر و اشراف استاد پورناظری صحبت کنم می‌خواهم به موضوع دیگری بپردازم. تمام این اصطلاح‌هایی(موسیقی سنتی، موسیقی نواحی یا موسیقی مقدس) که من گفتم و بیشتر از این هم هستند حاصل ذهنیتی است اهالی فرهنگ و هنر ایران نسبت به فرهنگ و هنرشان دارند. این همان عارضه‌ای است که ناشی از عدم تاسیس دانش‌های جدید در ایران است. دانش‌هایی مانند سوسیولوژی و تمام لوژی‌هایی که علوم جدید هستند.

یکی از این علوم جدید دانش شرق شناسی است. ما به دستاورد تاریخ و فرهنگمان در دوره جدید در ذیل علم شرق شناسی نگاه می‌کنیم و به آن می‌اندیشیم که این یک بیماری است.

اگر بخواهیم با چنین دیدی به تاریخ فرهنگ ایران نگاه کنیم در واقع هیچ آگاهی به آن پیدا نمی‌کنیم. شرق شناسی موضوعی است که دانش غرب برای برآورد دانش خارج از خودش به کار می‌برد که موضوع مورد نظرش را شناسایی کند. این یکی از ویژگی‌های دانش جدید است. این موضوع آنهاست و درباره درستی و غلطی‌اش هم حرفی نیست.

ما نتوانستیم علمی تحت عنوان غرب شناسی تاسیس کنیم به همین دلیل هم از علم شرق شناسی بیگانه‌ایم. غربی‌ها در سیستم فکریشان جدول‌هایی دارند که ما را مورد شناسایی قرار دهند. موضوع این است که در علم شرق شناسی شرق برای غرب، چیزی است که به پایان رسیده است. شرق برای آنها میراثی است که به پایان رسیده و باید از آن به عنوان چیزی موزه‌ای که نباید دست بخورد، حفاظت کرد.

در اتنوموزیکولوژی وقتی متخصصانش به سرزمین‌های مورد مطالعه‌شان می‌آمدند، اولین توصیه‌شان این بود که مبادا به این میراثتان دست بزنید. یک مضراب را نباید جابه جا بزنید. این موضوع و درخواست آنهاست. ممکن است این مسئله درباره برخی از مناطق صدق کند اما درباره ایران صدق نمی‌کند.

ایران سرزمینی تاریخی است. جزئی از مشرق ایده آل آرمانی یا شرق مظلومی که در نظر شرق زده‌هایی که تحت سیطره‌ی علم شرق شناسی می‌اندیشند، نیست. ممکن است که ایران در منطقه جغرافیایی شرق قرار گرفته باشد اما مکان روح ایران جای دیگری است.

در علوم جدید یکی از چیزهایی که مطرح می‌کنند تحت عنوان مسائل است. مثلا می‌گویند مسائل خاورمیانه یا مسائل کشورهای توسعه یافته. یکی از متخصصان مهم که اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی اخیر در ایران است استاد طباطبایی است؛ ایشان می‌گوید که در علم جدید ما مسائل ایران نداریم بلکه مشکل ایران را داریم.

مسئله صورتی دارد که با یک معادله حل می‌شود اما موضوع ایران پیچیده‌تر از آن است که در ذیل این نگاه‌های اخیر و نگاه‌های پسا استعماری بررسی شود.

علم و دانش جدید وقتی درکشوری تاسیس می‌شود که موضوع آن دانش پاسخ دادن به پرسش‌هایی باشد که مورد حل مشکل اجتماعی و مدنی آن سرزمین قرار گیرد. وگرنه دانش به ماهوَ دانش اصلا وجود ندارد.

ما جهان شناسی به صورت عام نداریم. ماکس وبر می‌گوید آنچه من گفته‌ام فقط درباره جامعه ژرمن است و نه هیچ جای دیگری. ما نمی‌توانیم از دستاوردهای دیگری به طور مستقیم استفاده کنیم.

در بحث کارهای هنری و فرهنگی در ایران ما به پیچیدگی‌هایی برخورد کرده‌ایم که به استفاده نابه جا از برخی اصطلاحات انجامیده است.

یکی از همین موضوع‌ها این است که شرق شناس به ما می‌گوید که مبادا به فرهنگ و هنرتان دست بزنید و باید آن را دست نخورده نگه دارید. ما ضربه این تفکر را در دهه پنجاه خورده‌ایم. تفکر تاریک اندیش چپ در ایران این ضربه را به هنر موسیقی و همه چیز زد. تفکر ایدولوژیک در هنر متاخر ایران و به خصوص هنر موسیقی ضربه‌های سنگینی زده است. طبع ایدولوژی بی زمانی و بی مکانی است. یعنی فقط گذشته را به مثابه آینده‌ی حال می‌نگرد. یکی از ویژگی‌هایش این است که ارجاع به گذشته دارد اما این گذشته حضور تاریخی ندارد. حال چرا ارجاع می‌دهد؛ به خاطر مخالفتش با وضع موجود. چون تفکر ایدئولوگ است. پس مرتجع می‌شود. دست می‌اندازد و گذشته را به مثابه آینده به ما تحویل می‌دهد. این اتفاق درباره آثار فکر و فرهنگ در ایران افتاده است؛ ردیف موسیقی برای اهالی موسیقی تبدیل به کتاب مقدس شد. این از عوارض چیزهایی است که گفتم. یعنی از تحول تاریخی اجتماعی ایران صرف نظر کرده و آن را به عنوان امری قدسی در نظر گرفته و من هم باید از آن حفاظت کنم و هیچ تغییری در آن ایجاد نکنم.

باز هم اشاره می‌کنم که ایران سرزمینی تاریخی است و یکی از پنج کانون موسس فکر و فرهنگ در جهان است. از این پنج کانون  فقط سه کانون توانسته فکرهایی را از خودش بیرون بیاورد که بتواند بزرهای قدرت لامیه فرهنگ ایران را در ذهدان خودش بارور کند. این کاری بسیار پیچیده است. یعنی ایجاد سبک مجدد بکند.

باید توجه کنیم که هیچ سرزمینی و هیچ حوزه فرهنگی نمی‌تواند ادعای تاسیس مکتب داشته باشد. مکتب را یک نفر تاسیس نمی‌کند. مکتب حاصل تاسیس معنای تاریخی است. آنچه را می تواند ایجاد کرد سبک و استایل است.

تا چیزی تحت عنوان شیوه و متد به وسیله یک فرد و کسی که صاحب نظر است به وجودنیاید هیچ سبکی به وجود نخواهد آمد. شیوه‌ها سبک‌های در راه هستند. هر هنرمندی صاحب سبک و صاحب شیوه به ندرت خواهد بود. بسیاری از بزرگان هنر جهان فقط صاحب شیوه هستند. رامبراند صاحب شیوه است و صاحب سبک نیست. کاراچی صاحب سبک است. صاحب سبک باخ است و پیروانش صاحب سبک نیستند.

در شرایط کنونی ایران چه کسی می‌تواند صاحب شیوه باشد؟ کسی که بتواند موتیف‌های قدیم را فعال کند. هیچ کسی توان خلق الساعه را ندارد.

کسی صاحب شیوه است که بتواند موتیف‌های قدیم را دوباره فعال کند. این کاری بسیار بزرگ است. حافظ بزرگترین غزل سرای ایران، صاحب شیوه است. چون شیوه‌ای بدیع ایجاد کرد صاحب سبک شد:

استاد سخن سعدیست پیش همه کس لیکن / دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو

حافظ به شیوه و به متُد نگاه می‌کند. حافظ در این بیت می‌گوید که سعدی صد سال قبل از من بوده اما من با متُد خاجو کار می‌کنم. یعنی موتیف‌های قدیمی که در فرهنگ ایران بوده را دوباره فعال می‌کند؛ یعنی معنای جدید در آن ظرف می‌گذارد. حال چطور می‌توان معنای جدید در آن ظرف گذاشت؟ در صورتی است که شما به مرتبه‌ای از آگاهی رسیده باشید که بتوانید مفاهیم جدید در آن موتیف‌ها قرار دهید. موتیف یعنی درونمایه.

محققان نکات بسیاری در غزل‌های حافظ را نشان می‌دهند که حافظ این نکته را از دیگری و این نکته را از فلانی برداشت کرده است. کاملا درست است و علتش هم این است که حافظ درک درستی از شیوه داشته است.

اکنون برگردیم به همان مبحث ابتدایی که از عنوانی مانند «موسیقی سنتی» برای نامگذاری چنین مجالسی استفاده می‌کنیم. من نمی‌دانم موسیقی سنتی یعنی چه. این کلمه مفهومی بسیار پیچیده است. چیزی که می‌دانم این است که این سرزمین جهان فرهنگ ایرانی فرهنگ موسس و تاریخی و دارای معنای تاریخی است. ما نیازی به جعل نداریم که بخواهیم برای خودمان هویت درست کنیم.

هنرمند ایرانی می‌تواند با توجه به میراثی که برایش باقی مانده و نگاهی که خودش دارد، موتیف‌های گذشته را به کار گیرد. کیخسرو پورناظری خودآگاه یا ناخودآگاه هوش تاریخی داشت که بتواند درون مایه‌های تاریخی را دوباره فعال کند. ما به صورت تاریخی به این فکر دچار شده‌ایم که چیزی از فرهنگمان دست نخورد.

در بزنگاه‌های تاریخی دلایل و شرایطی به وجود می‌آمد که هنرمند بتواند کار نو انجام دهد. کاری که خانواده فراهانی در موسیقی کرده در زمان خودش بسیار مُدرن بوده است. خیلی سخت است که قبول کنید چنین استادان بزرگی می‌خواستند نوگرا باشند. آقاحسین قلی لباس‌های مُد روز می‌پوشیدند و پاپیون می‌بستند، چون می‌خواستند نو باشند.

حاج علی اکبرخان شهنازی هم می‌خواست نو باشد. میراث موسیقی‌اش هم نو است. در دوره‌های بعد باز هم هوش تاریخی ایران به صورت ناخود آگاه تجدید نظر می‌کرد درباره خودش تا انقلاب فرهنگی شکل گرفت. انقلاب فرهنگی از دهه چهل شروع شده بود.

امروزه قضاوت اهالی موسیقی درباره خوبی یا بدی یک نوازنده و یا آهنگساز با متری است که دانش غرب به ناخودآگاه ما تحمیل می‌کند.»

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران