جنایت شوهرکشی پس از شروع خیانت در مترو
کمکم دو طرف متوجه شکل گرفتن احساسی ورای ارتباط سالم انسانی شدند، آنقدر قوی و پررنگ که بسیار ساده و سریع، حس وفاداری نسبت به زندگی مشترک در ذهن مریم رنگ باخت و علاقه به مرد جوان که از لحاظ سنی میتوانست پسر او محسوب شود جای همه چیز را گرفت ...
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ در پروندههایی که با خیانت از سوی یکی از زوجین مواجه میشود، گاهاً فقط جدایی و طلاق رخ نمیدهد و در برخی از مواقع منجر به بروز جنایت نیز میشود.
در سلسله گزارشهایی قرار است با بازگویی پروندههایی که بهدلیل خیانت منجر به جنایت شده و اخذ نظریه کارشناس، جزئیات این دست پروندهها و علل بروز آن را تشریح کنیم.
پرونده زیر، نخستین گزارش از این دست پروندهها است که در ادامه میخوانید:
"مترو برای بسیاری نماد انسانهای سرگردانی است که نه راه پیش دارند و نه راه پس، کافیست یک بار در رفتار برخی از مسافران دقت کنید و ببینید چگونه ساعتها در ایستگاه مینشینند و ورود هیچ قطاری به آنها انگیزه حرکت نمیدهد.
نه در بالای پلهها مترو، کسی انتظارشان را میکشد و نه سوار شدنشان به قطار آنها را در هیچکدام از ایستگاهها به شادی معجزهای میرساند اما بدتر از تمام این شرایط، انتخاب ایستگاه اشتباهی است! تصمیمات اشتباهی که قطار زندگیمان را به ایستگاه آخر میرساند بدون هیچ فرصت دوبارهای برای بازگشت و جبران.
صورتش هنوز از ضرب سیلی که از همسرش خورده بود، میسوخت؛ هر چند دقیقه یک بار صدای قطاری که از راه میرسید و از مسافر خالی و دوباره پر میشود، مریم را به خود میآورد و باز با سکوت سکوی مترو غرق اندیشیدن به رنجهای زندگی مشترکش میشود، زندگی مشترکی که هر چند وقت یک بار به بحث و مجادله میکشید، بحثهایی که به دعوا و دعوایی که به ضرب و شتم و کتک و بیرون کردن از خانه منتهی میشد و دور باطلی از رنج و تحقیر که سراسر زندگیاش را در این سالها فرا گرفته بود.
امروز هم مثل خیلی از روزهای گذشته چند ساعتی بود که تنها داخل ایستگاه نشسته بود و هر چند دقیقه یکبار با مرور مشکلاتش بغض میکرد، میگریست و باز در سکوت، رفت و آمد مسافران را تماشا میکرد، بیآنکه بداند این بار خودش چند ساعتی است که زیر نظر چشمهای دیگری است که متوجه اندوه و تنهایی و سردرگمیاش شدهاند.
مرد جوان مدت طولانی بود که مریم را زیر نظر گرفته و بالاخره برای پایان دادن به کنجکاویاش به وی نزدیک شد و از حالش پرسید و اینکه چرا سوار هیچ قطاری نمیشود؛ زن آن قدر تشنه هم صحبتی و درد و دل کردن بود که بدون توجه به اینکه حرف زدن از مشکلات شخصی و زندگی مشترکش چه ارتباطی به یک غریبه دارد، شروع کرد و از تمام مشکلاتش سخن گفت و در حالیکه میگریست از رفتار غیر انسانی همسرش با وی گفت.
حرفهای تلخ زن، خیلی زود مرد جوان را تحت تأثیر قرار داد و ملاقات اتفاقی آن روزشان را تبدیل به قرارهایی از پیش تعیین شده کرد، ارتباطی که قرار بود با وجود فاصله سنی زیاد بین مریم و مرد جوان جلسات درد و دل کردن و تخلیه هیجانی مریم باشد اما کمکم دو طرف متوجه شکل گرفتن احساسی ورای ارتباط سالم انسانی شدند، آنقدر قوی و پررنگ که بسیار ساده و سریع، حس وفاداری نسبت به زندگی مشترک در ذهن مریم رنگ باخت و علاقه به مرد جوان که از لحاظ سنی میتوانست پسر او محسوب شود جای همه چیز را گرفت؛ به طوریکه به خود اجازه داد تا تمام پایبندیهای شرعی، اخلاقی و انسانی را برای بودن در کنار عشق خود زیر پا بگذارد.
حالا به درجهای از کشش برای رسیدن به یکدیگر رسیده بودند که حاضر بودند هر مانعی را از سر راه بردارند و تنها مانع برای رسیدن به یکدیگر را شوهر مریم میدیدند و اینجا بود که عشقش پیشنهاد قتل رقیب را مطرح کرد و گفت حاضر است شوهر او را بکشد، کمکم این پیشنهاد به عنوان نقشهای جدی در ذهن آنها شکل گرفت و به برنامهریزی برای نحوه به اجرا درآوردنش پرداختند و سرانجام به بهای وصال دستهایشان به خون انسانی دیگر آلوده شد.
قرار بود مریم گزارش فقدانی همسرش را به آگاهی بدهد تا زمانیکه جسد همسرش که در قعر درهای در اطراف تهران رها شده بود پیدا شود و بالاخره آبها که از آسیاب افتاد و بیوه عزادار از عزا درآمد عاشق دلسوخته در نقش خواستگار از راه برسد و او را از خانوادهاش خواستگاری کند.
اما با هوشیاری کارآگاهان پایتخت تمام شکها با بررسی روابط شخصی مریم متوجه او شد و خیلی زود ماجرای ارتباط پنهانی وی با قاتل لو رفته و مریم مجبور به اعتراف و معرفی قاتل شد و به دنبال آن قاتل قبل از آنکه بتواند لباس دامادی بپوشد و زندگی مشترک خود را بر ویرانههای زندگی مشترکی دیگر بنا کند دستگیر شد و تصمیمی اشتباه مریم را به ایستگاه آخر زندگیاش رساند و به جای گشودن مسیری نو در پیش روی او و رسیدن به آرامش و خوشبختی به ایستگاهی بیبرگشت و بنبستی همیشگی رساند.
نظریه کارشناس
زن و شوهری که ازدواج میکنند، در ابتدای زندگی زناشویی متعهد میشوند با یکدیگر در تمامی ابعاد زندگی مشترک، حسن معاشرت و تشریک مساعی داشته باشند.
این موضوع میتواند در زمینههای جنسی، عاطفی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و روانی مورد توجه باشد، قصور هریک، زیر پا گذاشتن پیمان زناشویی است و برخی از آنها به اصطلاح خیانت محسوب میشود، خیانت همسران به هم، انواع مختلف دارد که مانند یک چرخه عمل میکنند و شامل خیانت عاطفی، اقتصادی، اجتماعی، روانی و جنسی است.
از آن جاییکه روابط نامشروع یکی از مضامین نکوهیده در ادبیات عامهپسند و افسانهها است بنابراین خیانت به معنای جنسی آن یعنی داشتن رابطه زناشویی خارج از چهارچوب خانواده بیشتر نزد مردم شناخته شده است، براساس شواهد اجتماعی، خیانت جنسی در مردان همواره بیشتر از زنان بوده اما در چندسال اخیر درصدتغییرات رشد آن در زنان بالاتر است.
وقتی نیازهای اولیه فرد در زندگی مشترک برطرف نمیشود، به فکر فرو میرود و با خودش میگوید این شرایط چندان درست، خوب و منصفانه نیست.
سپس شروع به جستوجو برای یافتن شخصی برای درد و دل کردن میکند و با خودش می گوید: اگر فقط کسی را برای صحبت کردن داشتم، چقدرعالی میشد و همین ممکن است گام کوچکی برای یافتن حمایت خارج از پیوند زناشویی باشد، در واقع فرد به اجبار به شکار چنین فردی نمیرود بلکه او به نحوی پیدا میشود و زن با خودش می گوید: آیا عالی نیست که ما میتوانیم فقط صحبت کنیم و مسائلمان را با هم در میان بگذاریم؟ این خطرممکن است در زندگی هر زوجی رخ دهد حتی زوجهایی که سالها از ازدواجشان میگذرد.
و متأسفانه به نظر میرسد که تعهدات اخلاقی و مذهبی نیز در این زمینه به کلی رنگ میبازند، خیانت زیانآورترین عمل در یک ارتباط است که نه تنها منجر به صدمات غیر قابل جبران به طرفی نمیشود بلکه اعتماد و اطمیـنان کسی که مورد خیانت قرار گرفته شده را نیز نسبت به افراد دیـگر از بین خواهـد برد.
مـعمولاً نارضایتی از مسائل گوناگون در یک رابطه باعث خیانت میشود اما در کل هیچ عذری برای این عمل نکوهیده پذیرفته نیست و باید ازآن دوری کرد."
سمانه مهربانی؛ کارشناس اجتماعی پلیس آگاهی پایتخت
انتهای پیام/