نگاهی به فیلم "تختی"|از خودکشی رابین ویلیامز تا ادعای خودکشی غلامرضا تختی
فیلم غلامرضا تختی در بزنگاه حساسی به سر می برد اگر پایان آن همین باشد، فیلمی نخواهد بود که بتوان دست بچهها را گرفت و به سینما برد یا به دانش آموزان توصیه کرد تا به تماشای یک اسطوره در این فیلم بنشینند.
خبرگزاری تسنیم- محمد دیندار
رابین ویلیامز ستاره سینمای هالیوود چهره ای شناخته شده و محبوب برای علاقمندان سینما در سراسر جهان و از جمله در ایران محسوب میگردید.
مجموعه ای از آثار او حول خانواده و کودکان و نوجوانان میچرخید و به همین سبب در میان این قشر از مردم جهان شناخته شده و محبوب بود، در این شرایط خبر خودکشی او در سال 2014 به یک شوک بزرگ برای علاقمندان او تبدیل گردید که ناباورانه میگفتند چگونه است فردی که در فیلمهایش امید و سرزندگی را به تماشاگران هدیه میداد، این گونه بر زندگی خویش خط بطلانکشید.
با این همه، سال گذشته وقتی یک مستند سینمایی تحت عنوان سفر به درون ذهن درباره زندگی این ستاره دوست داشتنی در آمریکا ساخته شد، فرضیه قابل توجه و زیرکانه ای را مطرح نمود که جالب توجه بود.
در مستند مذکور بعد از مشاهده فرازهای مختلف زندگی هنری و اجتماعی رابین ویلیامز وقتی به ماجرای خودکشی او میرسیم، دوستان و خانواده او این فرضیه را مطرح میکنند که بعید است این هنرمند با آن پیشینه پر از انرژی و شادی، دست به خودکشی آگاهانه زده باشد، بلکه وی در دوران نقاهت به دلیل نوعی بیماری، در یک لحظه فرمان مغز را اشتباه دریافت نموده و دارویی را مصرف نموده بدون آنکه آگاه باشد که منجر بهمرگش می شود.(نقل به مضمون)
در این مستند همکاران او سعی دارند با استدلال هایی آمیخته با نظریه های علمی و پزشکی نگذارند این اسطوره دوست داشتنی در نزد مردم جهان و دوستدارانش تبدیل به نمادی ازشکست و فروپاشی شود و عجب هوشمندانه نیز در این راه گام برمی دارند.
اما در این سوی جهان غلامرضا تختی نیز این اسطوره فراموش نشدنی و محبوب سرزمین ایران که در حافظه تاریخی دنیا بواسطه قهرمانیهایش شناخته شده میباشد، پایان زندگی اش از گذشته تاکنون همواره مورد مناقشه صاحب نظران بوده، بطوری که عده ای آن را کشته شدن توسط مخالفان و عده ای نیز آن را یک خودکشی می پندارند و البته در میان عموم مردم فرضیه کشته شدن او قوی تر و پسنده تر واقع شده چرا که به او به واسطه روحیه پهلوانی و افتخارات قهرمانی و رفتار جوانمردانه اش همواره عشق ورزیده و حاضر نیستند با یکگمان مخدوش، خدشه ای به آن سابقه وارد شود.
در این شرایط آیا بهتر نبوده و نیست فیلمی مانند غلامرضا تختی که انصافا اثری خوش ساخت بوده و در طول فیلم چهره ای جوانمرد، اسطوره ای و قهرمان از او به تصویر میکشد و تختی را بعد از دههها غفلت سینمایی به مرز الگوسازی از طریق پرده سینما نزدیک میکند، پایانی اینگونه قطعی مبنی برخودکشی او به تصویر نکشد و همچنین همه بافته های فیلم را پنبه نساخته و در نگاه مردم به درگذشت تختی، تشکیک ایجاد نکند؟
این در حالی است که روند دراماتیک فیلم نیز به گونه ای است که از نظر منطقی خودکشی او را باید نفی سازد نه اینکه با قاطعیت تایید کند. بطور مثال در جای جای فیلم شاهدیمکه تختی مدام بر ایننکته تاکید دارد که نمی خواهد کاری کند تا به تصورات مردم به خودش خدشه وارد گردد و شهردار نمی شود و یا حاضر به عقد قرادادهای تبلیغاتی نمی گردد تا هرگز از حلقه مردم خارج نشده و به اعتماد و اعتقاد آنها خللی وارد نگردد، پس چگونه ممکن است فردی اینگونه در پایان بدون توجه به مردم و الگویی که در بین آنان ساخته دست به خودکشی بزند؟!
فیلم غلامرضا تختی در بزنگاه حساسی به سر می برد اگر پایان آن همین باشد، فیلمی نخواهد بود که بتوان دست بچهها را گرفت و به سینما برد یا به دانش آموزان توصیه کرد تا به تماشای یک اسطوره در این فیلم بنشینند، زیرا پایان فعلی فیلم یعنی اینکه نشان دادن شکست جوانمردی، شکست مردمداری و شکست قهرمانی مردمی و مذهبی؛ اما تغییر پایانبندی فیلم مساوی با به تصویرکشیدن اسطوره و پهلوانی است که به دلیل قدخمنکردن در برابر ناملایمات و نامردی ها و تسلیمنشدن در برابر زر و زور و تزویر نامش و یادش جاودانه ماند.
انتهای پیام/