تاراج "تالاب بین‌المللی زاغمرز" با صدور مجوز شکار از سوی محیط زیست + فیلم و عکس

با تلاش ۳ساله انجمن‌ها و جوامع بومی "تالاب لپوزاغمرز" تا بازگشتن به روزهای طلایی خود در دهه ۷۰ فاصله چندانی نداشت اما صدور مجوز شکار ورق را برگرداند و حالا از هزاران پرنده‌ای که سال گذشته به این تالاب جان بخشیده بودند، تنها ۲۰ قوی گنگ باقی مانده است.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ روز جهانی تالاب‌ها با سفرها و همایش‌ها و نشست‌هایش، گذشت در حالی که دوستداران طبیعت در حسرت حیاتی نشسته‌اند که به‌لطف شکارفروشی سازمان حفاظت محیط زیست از حیات خالی است!

تالاب لپو زاغمرز که سال گذشته میزبان هزاران پرنده رنگارنگ شامل دست‌کم 400 قوی گنگ بود و روح بازدیدکنندگان را جلا می‌داد، امروز در سکوت به فراموشی سپرده شده است؛ تالابی که با تلاش سه‌ساله انجمن‌ها و جوامع بومی تا بازگشتن به روزهای طلایی خود در دهه هفتاد فاصله چندانی نداشت اما صدور مجوز شکار، ورق را به‌سود دوستداران شکار برگرداند، هرچند که از این پس برای دوستداران شکار هم در تالاب زاغمرز، جانی باقی نمانده که برای نشانه رفتنش، ماشه را بچکانند.

 علی ابوطالبی عبدالملکی؛ عضو انجمن دوستداران محیط زیست سبز زاغمرز به تسنیم‌ می‌گوید: "در حاشیه ضلع غربی ذخیره‌گاه زیستکره و پناهگاه حیات وحش میانکاله یک تالاب 700هکتاری به‌طول 12 کیلومتر به‌نام تالاب بین‌المللی لپو زاغمرز واقع شده که از سال 1353 تاکنون با عنوان تالاب بین‌المللی در کنوانسیون تالاب‌ها و پرندگان مهاجر در شهر رامسر ایران به‌ثبت رسیده است.

این تالاب در گذشته‌های دور یک تالاب طبیعی آب شیرین و متصل به تالاب بین‌المللی میانکاله بود که آب آن را باران تأمین می‌کرد؛ این تالاب بعد از میانکاله یکی از 5 تالاب مهم و وسیع استان مازندران به‌شمار می‌آمد و از حضور جانورانی چون شنگ، روباه، راسو، انواع عقاب‌ها، پرندگان گوشتخوار و شکاری مخصوصاً عقاب دریایی دم‌سفید و حتی عقاب مارگیر و عقاب ماهیگیر برخوردار بود؛ این تالاب، زیستگاه منحصربه‌فرد قوی گنگ، پلیکان سفید و پاخاکستری، باکلان کوچک و انواع پرندگان کنار‌آبزی بود و شاخص‌ترین پرندگان حاضر در آن را اردک سرسفید و اردک تاجدار تشکیل می‌دادند".

وی با بیان اینکه بر اساس آماربرداری یک کارشناس فرانسوی به‌نام اوانس، تالاب لپو زاغمرز در دهه هفتاد میلادی میزبان حدود 40 هزار پرنده شامل 50 گونه بود ادامه می‌دهد: "اما طی 50 سال گذشته مردم دهستان زاعمرز نهر عبدالملکی کیله را که یکی از شعبات فرعی آب شیرین منشعب از نکارود است به این تالاب متصل کردند و با ایجاد خاکریز در ضلع جنوبی و بعضی مناطق در غرب و همچنین با حفر کانالها و لایروبی آنها به‌منظور استفاده کشاورزی، کارکرد طبیعی تالاب را به‌صورت انسان‌ساخت تغییر دادند؛ در نتیجه، این تالاب بین‌المللی به‌منظور بهره‌وری اقتصادی و کشاورزی و همچنین آبزی‌پروری، عملاً به سه ‌آب‌بندان‌ لپو، شیرخانلپو و پلنگان تبدیل شده است؛ این تغییرات دست به دست کاهش نزولات آسمانی، تغییرات آب‌وهوا و فقر سفره‌های ‌آب زیرزمینی داده سبب شدند تالاب طی 50 سال اخیر، توان اکولوژیک خود را از دست بدهد".

این فعال محیط زیست اضافه می‌کند: "در دهه 60، جمعیت پرندگان مجموعه تالاب‌های لپو، شیرخان و پلنگان بسته به سرمای مناطق شمالی دریای خزر تا دلتای رود ولگا و تا سیبری جنوبی و شمالی بین 30 تا 40 هزار قطعه بوده است اما از دهه هفتاد شمسی به‌دلایلی وضعیت تالاب‌ها چه به‌لحاظ اکولوژیکی چه زیباشناختی و چه به‌لحاظ جمعیت حیات وحش و شرایط زیستگاهی رو به قهقرا گذاشت و تحت تأثیر عواملی چون مهاجرت از سایر استان‌ها و افزایش جمعیت انسانی در حاشیه این تالاب، کمبود نیرو و امکانات یگان حفاظت محیط زیست در پناهگاه حیات وحش میانکاله و عدم حفاظت و مدیریت حفاظتی از سوی سازمان حفاظت محیط زیست بر زیستگاه‌های خارج از مناطق چهارگانه، عدم بهره‌مندی از حفاظت خودگردان محلی که در کنوانسیون رامسر مورد تأکید قرار گرفته، تخریب زیستگاه بر اثر چرای دام، آتش‌ زدن نی‌زارها و لویی‌زارها در تابستان و سوزاندن لانه و پناهگاه جانوران در پلنگان، افزایش تعداد شکارچی و اسلحه و شکار غیراصولی به‌شیوه قرق‌شکنی قرار گرفت".

وی تصریح می‌کند: "هرچند عزیزان شکارچی مدعی هستند در روش قرق‌شکنی در طول ماه بیش از چند بار شکار نمی‌کنند اما من دلایل کارشناسی زیادی دارم که این روش با ایجاد امنیت کاذب، زمینه را برای برداشت بی‌حساب و کتاب از طبیعت فراهم کرده و بر اساس محاسبه‌ای که با هدف تضمین بقای پرندگان زادآور و بعضاً در خطر انقراض مانند اردک‌های سرسفید، تاجدار، مرمری و بلوطی برای سال‌های آینده صورت گرفته باشد، انجام نمی‌شود حتی اکثریت شکارچیان این گونه‌های در معرض خطر را نمی‌شناسند و طی سه دهه اخیر با شکار به‌روش قرق‌شکنی سبب ایجاد رعب و وحشت پرندگان و تغییر کریدورهای مهاجرتی آنها در سال‌های بعد شده‌اند".

ابوطالبی عبدالملکی یادآور می‌شود: "همچنین طی سال‌های گذشته عدم مشورت عزیزان طایفه‌ها و شورای محترم اسلامی با کارشناسان محیط زیست به رهاسازی ماهی‌های غیربومی آمور، فیتوفاک و بیکت در تالاب منجر شده به‌طوری که فیتوفاک و بیکت، از لارو و بنتوزها و پلانکتونهای موجود در آب تغذیه کرده و فرصت تغذیه را از بسیاری از پرندگان هم‌زنجیره غذایی گرفته‌اند؛‌ ماهیان گیاه‌خواری چون کپور و آمور پرورشی از همان ابتدا در سطح وسیع شروع به تغذیه از سفره مشترک غذایی با پرندگان مهاجر (عدسک آبی ، سرخس آبی، گوشاب شناور، انواع خزه‌ها، جلبک‌ها و گیاهان درون‌آبزی و...) کردند؛ سفره‌ای که با 12 گونه اردک، 5 گونه یلو، سه گونه قو، 2 گونه پلیکان و انواع پرندگان آبزی مشترک است؛ در نتیجه پس از اتمام این سفره غذایی مشترک، ماهی‌های آمور شروع به تغذیه از نی و لویی موجود در تالاب کردند که تنها پناه و محل استتار پرندگان در برابر شکارگران طبیعی محسوب می‌شود و در نتیجه با گذشت 6 ماه از رهاسازی، ماهی‌های پرورشی علاوه بر از بین بردن غذا و طعمه حتی محل استتار لازم برای بقای پرندگان نگون‌بخت را از بین بردند؛ پرندگانی که نه‌تنها خوراک و محل استتارشان را از دست داده بودند بلکه هر چند روز یک بار توسط 300 شکارچی مسلح با سرب داغ پذیرایی شده و با زیستگاهی کاملاً ناامن مواجه می‌شدند که در این پذیرایی خونین، چنگرها به‌دلیل کندپرواز بودن و ارتفاع کم پرواز، بیشترین تلفات را دادند".

وی ادامه می‌دهد: "اما این موارد آخرین عواملی نبودند که این تالاب ارزشمند بین‌المللی را در زمستان 1394 به آب‌بندانی خاموش و خالی از حیات با کمتر از 100 پرنده تبدیل کردند؛ با پا گرفتن بندر چندمنظوره تجاری اقتصادی امیرآباد در فاصله بسیار نزدیک در شمال این آب‌بندان‌ها، کلنگ توسعه در تئوری پایدار کنار این زیستگاه ارزشمند به زمین فرود آمد و در همان سالهای نخست، احداث جاده، اتوبان و احداث پیاپی تأسیسات صنعتی و در پی آن سروصدا و تردد کامیونها در فاصله چندمتری تالاب زاغمرز را در سراسر طول 12کیلومتری تالاب به‌همراه داشت".

این فعال محیط زیست، آلودگی ناشی از کارخانه سیمان و مصرف مازوت توسط نیروگاه شهید سلیمی را مزید بر علت نابودی حیات در تالاب زاغمرز دانسته و می‌گوید: "دود سیاه آلاینده مازوت دی‌اکسید کربن و منو‌اکسید کربن را به‌سمت تالاب هدایت و هنگام بارندگی به‌صورت اسید سولفوریک (باران اسیدی) بر آب‌بندان‌ها تحمیل می‌کند که اثرات مخرب آن بر اکوسیستم منطقه از جمله زیستمندان پایین‌تر در هرم غذایی مانند پلانکتونها، زئوپلانکتونها، میکروارگانیزمها و بنتوزها نیازمند تحقیقات علمی است".

وی به گلوله‌های سربی بی‌شماری که طی 50 سال گذشته از سلاح شکارچیان وارد تالاب زاغمرز وارد شده اشاره کرده و می‌گوید: "میزان سربی را که 300 شکارچی طی 50 سال شکار به‌طور متوسط در هر هفته به تالاب وارد کرده‌اند اگر یک کلیو سرب به‌ازای هر شکارچی در نظر بگیریم، ماهانه 4 کیلو سرب و طی 5 ماه (از آبان تا اسفند که فصل شکار محسوب می‌شود) به‌ازای هر شکارچی 20 کیلو سرب وارد طبیعت می‌شود!! در نتیجه 300 شکارچی در این منطقه، سالانه در فصل شکار مجموعاً 6 تن سرب داخل این تالاب (یا همان آب‌بندان‌های سه‌گانه) ریخته‌اند، یعنی نهایتاً 240 هزار تن سرب طی 40 سال!!! با توجه به اینکه سرب، سنگین‌ترین عنصر پایدار است و تجزیه آن در طبیعت سال‌ها زمان لازم دارد، اثرات مخربی بر کیفیت آب و گیاهان آبزی به‌جا می‌گذارد؛ این سرب از طریق آب به بدن اردک‌سانان نفوذ کرده، موجب لاغر شدن، مسمومیت و در نهایت مرگشان می‌شود".

عضو انجمن دوستداران محیط زیست سبز زاغمرز یادآور می‌شود: "تهدید بعدی برای این آب‌بندان‌ها نوع لایروبی‌های انجام‌شده است که با محیط زیست در تعارض است؛ کارشناسان محیط زیست اساساً با هرگونه لایروبی برای توسعه کشاورزی در آب‌بندانها مخالف نیستند بلکه با تهیه شیوه‌نامه‌ای بر نوع و اجرای دقیق آن تأکید شدید دارند چرا که اگر این لایروبی‌ها بر اساس روش‌های کارشناسی محیط زیست و با در نظر گرفتن سازوکارهای حفظ بوم‌سازگان تالابی انجام نشود و اصولی چون لای زدن سی سانتی‌متر از خاک رویی تالاب، برداشت لازم در عمق و مجدداً پخش و پوشش 30 سانتی‌متر خاک غنی رویی که بذر و لارو آبزیان و تنوع زیستی ریشه و بذر گیاهان و کلاً تنوع حیات تالاب در آن است رعایت نشود، حیات طی چند دهه از تالاب رخت برخواهد بست! همچنین در لایروبی بخشی از شرایط استتار پرندگان باید لحاظ شود؛ این اصولی است که به‌لحاظ محیط زیستی باید رعایت شود و نه‌تنها سازمان حفاظت محیط زیست بلکه همان شکارچیانی که خواهان حیات تالاب هستند تا پرنده‌ای برای شکار وجود داشته باشد، معتقدند باید رعایت شود".

ابوطالبی عبدالملکی ادامه می‌دهد: "مجموعه این تغییرات در آب‌بندان‌های زاغمرز با طبیعت وحشی پرندگان مغایر است؛ نکته دیگر آن‌که آلودگی نوری شبانه به‌واسطه تابیدن نورافکن‌ها در 50 در صد از این آب‌بندان‌ها و همچنین عدم امکان استتار در تالاب‌های لپو شرقی و شیر خانلپو ناشی از نابودی نیزارها باعث کاهش و افت جمعیت و تغییر مسیر مهاجرتی باقیمانده پرندگان در سالهای بعد شد چرا که پرندگان برای مهاجرت در سالهای بعد تحت نظر لیدرهای کهنه‌کار و باتجربه سالهای قبل سفر می‌کنند؛ این پرندگان راهنما، جوجه‌ها و جوانترها را به‌سمت زیستگاههای جدید و امن هدایت می‌کنند؛ این عوامل سبب شد در سال 1394 شاهد تالابی خالی از روح و حیات با تنوع گونه‌‌ای فقیر (تنها 15 گونه پرنده) و تراکم جمعیتی اندک (100 قطعه پرنده) باشیم! همین شد که دوستداران طبیعت و اعضای انجمن دوستداران محیط زیست سبز زاغمرز در پاییز سال 1394 کمر همت بستند و اقدامات حفاظتی و گشت و کنترل و حفاظت محلی خود را با همکاری خود کانون شکار و طبیعت وقت زاغمرز آغاز کردند".

وی با ابراز اینکه در سال‌های 95 و 96 سازمان حفاظت محیط زیست در راستای جلوگیری از شیوع آنفلوانزای فوق‌حاد پرندگان، صید و شکار پرندگان را ممنوع اعلام کرده می‌گوید: در پی اعلام ممنوعیت شکار پرندگان در سالهای 95 و 96 اعضای هیئت مدیره انجمن دوستداران محیط زیست سبز زاغمرز نسبت به گماردن نگهبان محلی به‌مدت 6 ماه برای حفاظت پرندگان این مجموعه تالابها (‌آب‌بندانهای فعلی) اقدام کردند که در نتیجه جمعیت قوهای گنگ از 20 قطعه در سال 95 به 200 قطعه و جمعیت گونه‌های دیگر پرنده به 2500 قطعه در سال 96 رسید؛ در پاییز سال 1396 هم خوشبختانه صدور پروانه شکار از سوی سازمان حفاظت محیط زیست همچنان ممنوع بود که انجمن دوستداران محیط زیست زاغمرز از آذر مجدداً اقدام به انتخاب نگهبان محلی کردند و بدین ترتیب و روز‌به‌روز جمعیت پرندگان از جمله قوهای گنگ افزایش یافت تا اینکه در اواخر دی ماه تعداد جمعیت قوهای گنگ به حدود 400 قطعه و جمعیت کل پرندگان شامل 42 گونه پرنده آبزی و کنار آبزی و خشک‌زی به 6000 قطعه رسیده بود همچنین با 4 نوبت غذارسانی با کمک تیم امداد و نجات حیات وحش توانستیم پرندگان در این آب‌بندان‌های سه‌گانه را متمرکز و از نزدیک شدنشان به تیررس شکارچیان در زیستگاه‌های مجاور جلوگیری کنیم؛ از اوایل بهمن 96 هم در پی افزایش جمعیت قوهای گنگ و سایر پرندگان، جناب مهندس احمدی رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان بهشهر برای کمک به نگهبان محلی، یک محیط‌بان اعزام کردند؛ این تعامل و همکاری محلی تا اوایل خرداد 97 که آخرین پرنده مهاجر از تالاب بین‌المللی لپو زاغمرز خارج شد، ادامه یافت.

این فعال محیط زیست ادامه می‌دهد: در زمستان 96 با تهیه چند مستند کوتاه، تالاب لپو زاغمرز به پرنده‌نگران و عکاسان حرفه‌ای کشور معرفی شد و با توجه به نزدیکی به جاده دسترسی آسفالته تعداد زیادی از پرنده‌نگران، دوستداران تالاب، عکاسان حیات وحش، دانش‌آموزان، خانواده‌های روستاها و شهرهای اطراف به‌سوی تالاب جذب شده و ضمن استفاده از امکانات خوب عکاسی و پرنده‌نگری از مشاهده گونه‌های متنوع پرندگان بهره‌مند شدند؛ شورای اسلامی زاغمرز و نمایندگان 12 طایفه کرد محلی هم قسمتی از هزینه حفاظت و نگهبانی را تقبل کرده بودند؛ اوضاع به‌خوبی پیش می‌رفت و امید بود تا حداقل قسمت غربی ‌آب‌بندان لپو در سال جاری با مشارکت انجمن دوستداران محیط زیست، کانون شکار و طبیعت، شورای اسلامی و نمایندگان طوایف محلی به‌صورت مشارکتی به سایت پرنده‌نگری، اکوتوریسم و گردشگری شرق استان تبدیل شود اما متأسفانه تصمیم غیرمنتظره سازمان حفاظت محیط زیست برای صدور مجوز شکار سبب شد عزیزان شکارچی به‌محض شنیدن زمزمه خبر صدور پروانه شکار، مخالفت خود را با روند پیشین آغاز کنند.

وی اضافه می‌کند: بدین ترتیب، در حالی که بنا بود پرنده‌نگری دست‌کم در بخشی از لپو جایگزین شکار شود، این تصمیم‌گیری خردمندانه، علمی و اقتصادی که حفاظت درازمدت از پرندگان و پایداری حیات وحش این زیستگاه‌ها در سال‌های بعد تضمین می‌کرد به‌ناحق مورد هجمه‌ای از نگرانی‌های بی‌مورد توسط عزیزان شکارچی قرار گرفت؛ نگرانی‌های بی‌موردی مبنی بر اینکه هدف این است که آب‌بندان‌ها را مردم بگیرند و مانند میانکاله زنجیر بگذارند در حالی که اصولاً چنین برنامه‌ غیرممکنی وجود نداشت بلکه هدف اصلی حفاظت خودگردان از حیات‌ وحش آب‌بندان توسط جوامع بومی و محلی به‌منظور ترویج فرهنگ حمایت از حیات وحش و پرنده‌نگری، اشتغال‌زایی برای چندین نفر از جوانان و بهبود وضع اقتصادی در درازمدت بود.

ابوطالبی عبدالملکی در پایان می‌گوید: با این اوصاف انتظار ما دوستداران محیط زیست از فردی روشنفکر و علاقه‌مند به طبیعت مانند آقای مهندس مقدسی رئیس محترم شورای اسلامی زاغمرز با تحصیلات مرتبط به محیط زیست که از مخالفان کشتار و دوستداران پرندگان است، این بود که وقتی پی به اهداف خیرخواهانه دوستداران محیط زیست مبنی بر تبدیل حداقل قسمتی از آب‌بندان به سایت پرنده‌نگری و مکانی برای تفرج روح و روان مردم خسته از زندگی بی‌روح ماشینی در دل دنیای وحش و کنار زیبایی پرندگان مانند همیشه با درایت و حسن‌مدیریت خود در صدد حمایت برآیند؛ رویکرد ما حفاظت، مشاهده و ثبت زیبایی این مخلوقات چشم‌نواز خالق هستی و پذیرایی از این میهمانان خوش‌یمن و زیباست اما رویکرد دوستان و عزیزان مقابل ما خشونت، کشتار و خونریزی است که سرانجام به خواسته خود هم رسیدند! امروز که از کنار تالاب می‌گذریم جای پرندگان رنگارنگ سال گذشته که با زحمت، هزینه و شب‌بیداری‌های ما در سرمای سخت زمستان تالاب را زیبا کرده بودند خالی است؛ حالا وقت آن رسیده که به تالاب خالی از پرنده نگاه کنیم و از خود بپرسیم؛ کدام رویکرد را می‌پسندیم و کدام تالاب لایق ماست؟!

 

انتهای پیام/*