رد خون درکمین سیمرغ
مهدویان که هنر خود را با « ایستاده در غبار» آغاز کرده بود با « ماجرای نیمروز» موفقیت خود را تداوم بخشید و سپس با درامی عاشقانه به نام «لاتاری» خود را به سینمای ایران تحمیل کرد و حالا با رد خون، ابعاد تازهای از تواناییهای خود را به نمایش گذاشته است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، مرور تاریخ پرفراز و فرود پس از انقلاب اسلامی همواره جذابیتهای خاص خود را برای تمامی نسلها دارد. هم آن نسلهایی که از نزدیک اتفاقات پس از بهمن 57 را دیدهاند و چه آنهایی که در اثنای جنگ آن را لمس کردهاند و چه نسل جوانی که تنها از دریچه رسانه در جریان آن قرار گرفته است.
در این سالها، پردازش وقایع پس از انقلاب در مقاطع گوناگون بیشتر کلیشهای بوده و با بزرگنماییهایی عمدتا اغراقآمیز، واقعیت آنگونه که باید و شاید به مخاطب منتقل نشده است.
نگارنده که هم انقلاب اسلامی57 و هم ایام جنگتحمیلی را تجربه کرده، کمتر شاهد فیلمی بوده که بتواند تا اندازه زیادی به واقعیت نزدیک باشد و بر جان مخاطب بنشیند.
درحالیکه انتظارمان برای دیدن چنین فیلمهایی به ناامیدی مبدل شده بود، فیلمساز جوانی از ورای تمامی ژانرهای سینمایی با «ماجرای نیمروز» سربرآورد و در همان نخستین کار خود نشان داد که فیلمسازی برای همه نسلهاست و میتواند چنان مخاطب را از صفر تا صد فیلم بهدنبال خود بکشد که نفس در سینهها حبس شود.
فیلمسازی که خوب بلد است از گذشتهاش درس گرفته و برای کارهای تازهاش ایده بگیرد و بی اغراق او امروز بهترین فیلمساز سیاسی ایران بهشمار میرود و اهمیت فیلمهایش بیش از هرچیز در فاصله گرفتن از شعارزدگی قهرمانسازی و دروغگویی به مخاطب است.
شاید نسل جدید انقلاب از چرایی و چگونگی تقابل نظام اسلامی با گروهکهای ابتدای انقلاب آگاهی نداشته و شاید هم در این حوزه به واسطه کاهلی متولیان فرهنگی آثار ارزشمندی بروز و ظهور نداشتهاند، اما اینبار از منظر جوانی از نسل انقلاب، روایت روزهای تلخ مقابله با نفاق به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده میشود تا واقعیت پس از سالها اینبار از دریچه دوربین محمدحسین مهدویان روایت شود.
مهدویان که هنر خود را با فیلم « ایستاده در غبار» آغاز کرده بود با « ماجرای نیمروز» موفقیت خود را تداوم بخشید و سپس با درامی عاشقانه به نام «لاتاری» خود را به سینمای ایران تحمیل کرد و حالا با رد خون، ابعاد تازهای از تواناییهای خود را به نمایش گذاشته است.
پس از پخش موفقیتآمیز ماجرای نیمروز1 اینبار محمدحسین مهدویان با بهرهمندی از همان سبک و سیاق گذشته و با استفاده از روایتی یکدست و صادقانه و با بهرهمندی از بازیگران بخش نخست، ماجرای نیمروز رد خون را روایت میکند.
روایت کلی فیلم پیرامون اتفاقات بعد از پایان جنگ تحمیلی در سال1367 و عملیات مرصاد است. عملیاتی که در آن منافقین با همکاری رژیم صدام، به ایران حمله کردند و قرار بود وارد ایران شده و تا تهران پیشروی کنند اما ... رد خون با همان نوشتاری آغاز میشود که در « ماجرای نیمروز» دیده بودیم و مخاطب را در جریان نحوه انتقال منافقین به پایگاه اشرف قرار میدهد. مهدویان در رد خون، یکبار دیگر توانمندی خود در بازسازی تصویری،کلامی و اجتماعی فضایدهه 60 را به نمایش میگذارد و چنان مخاطب را به آن سالها میبرد که گویی همین امروز در آن سالها زندگی میکند. این دقتنظر در بازسازی صحنههای جنگی و سایر تصاویر تاریخی فیلم نیز چشمنواز است و با لانگ شاتهای حرفهای جزئیات را نیز به مخاطب منتقل میکند.شاید نقطه متمایز رد خون با ماجرای نیمروز1 را در واگویی ارتباطات نزدیک بین افراد و بیان احساسی شخصیتهای فیلم بتوان دید.تصویرسازی از منافقین دهه 60 در ماجرای نیمروز1 تا آنچه این گروهک در زمان جنگ تحمیلی در اردوگاه اشرف در سال 67 برخود دیده و به تصویر کشیدن آن در سال 97 تمامی از هنرمندی مهدویان و تیم هنری او حکایت دارد تا جاییکه مخاطبان سالهای دور سینما و آنهایی که از نزدیک این حوادث را مرور کردهاند نیز حس نزدیکی به اتفاقات روایت شده در این فیلم را دارند. ضمن اینکه ضربآهنگ موسیقی فیلم و پلانهای اکشنی که با هنرمندی هرچه تمامتر بازیگران فیلم به تصویر کشیده میشود بر بینندگان نیز اثر مثبت خود را گذاشته و آنها را تا پایان فیلم بهدنبال خود میکشاند.
بیان بیپرده آنچه در این گروهک بین اعضای فریبخورده آن ردوبدل میشود و نگاه ابزاری به دین و فریب جوانانی که ندانسته در دام پیامهای شیطانی آن قرار میگیرند
به نحو زیبایی در این فیلم به نمایش درآمده و دیالوگهایی که هرکدام مضامین مهم و تاثیرگذاری از عمق روابط فروپاشیده در این گروه را به نمایش میگذارند.
خونهی افشین رو گشتن. خونهی خواهر منو. بهشون نگفتی من کیام؟ نگفتی چه کارایی از دست رفیقات برمیآد؟
- بوی سیگار میدی.
- اینم گزارش کن.
از دیگر نقاط قوت فیلم، نمایش جنایات منافقین است و بی پروا از فجایعی که این گروهک بهبار آورده روایت میکند. نمایش حلقآویز کردن پاسداران تا قتلعام مردم اسلامآباد و آتشزدن پیکرهای آنها که با موسیقی و حرکات دوربین نمایشی نزدیک به واقعیت را دنبال میکند تا با همراهی عنصر موسیقی که در این فیلم به بهترین شکل ممکن از هنر حبیب خزاییفر استفاده شده پیام رعب و وحشت ایجاد شده در آن سالها را به تصویر میکشد. جدای از پردازش روان و عمیق به موضوعات در این فیلم، بازیگران حاضر در رد خون نیز همانند ماجرای نیمروز1 بسیار خوب و حساب شده ازپس نقشهای خود برآمده و در انتقال مفاهیمی مانند انتقام، خیانت،خشونت، دروغ عواطف و احساسات به درستی عمل میکنند.
باید درنظر داشت فیلمهایی مانند رد خون بالاتر از قضاوتهای جشنوارهای قرار دارند و مردم بهعنوان مخاطبین اصلی در فهم و درک و شناخت از پیام فیلم صاحبنظرترند. دیگر انتخاب با متولیان و سرداران فرهنگی کشور است تا به تهیهکنندگان متعهدی مانند سیدمحمود رضوی که پیش از این نیز به همراه مهدویان در جشنواره فجر گذشته سیمرغهای زیادی را با ماجرای نیمروز1 بهدست آوردند و اینبار نیز با رد خون در کمین سیمرغهای تازه هستند اعتماد کرده و سرمایه و امکانات را برای ساخت فیلمهای فاخر در اختیار ایشان قرار دهند تا واقعیتهای انقلاب همانگونه که هستند به جان و دل مخاطبان برسد، وگرنه برای ملودرامهای عاشقانه و دمدستی یار فراوان است.
منبع:رسالت
انتهای پیام/