شهدای انقلاب همدان| سید حسین تحت شدیدترین بازجوییها و شکنجههای ساواک به شهادت رسید
شهیدان دیباج از شهدای مبارزه قبل از انقلاب هستند که در اوج خفقان به مبارزه پرداختند برادر شهیدان دیباج از شهید سید رضا نقل کرد: وقتی ایشان تحت تعقیب ساواک بود به خانواده گفت"حتی اگر به شما سیلی زدند مقاومت کنید".
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران جوانان، مردان و زنان بسیاری به شهادت رسیدند که همدان نیز مستثنی نبوده و مردم همدان هم به ندای رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام راحل لبیک گفتند.
شهید سید رضا و سید حسین دیباج هر دو در زمان دانشجویی و در طول سالهای 51 تا 53 به جرم فعالیتهای انقلابی توسط ساواک دستگیر شدند و تحت شکنجههای شدید به فیض شهادت نائل آمدند.
سیدرضا متولد سال 1327 و دانشجوی رشته ی روانشناسی دانشگاه شیراز بود در سال 51 که ترم آخرش را سپری میکرد به علت فعالیت های فرهنگی و هسته ی مبارزاتی که با40 نفر از دانشجویان تشکیل داده بود از دستگیری اطرافیانش، احساس خطر کرد و متوجه شد که به زودی دستگیر خواهد شد.
این جملات تنها بخشی از سخنان سید مرتضی دیباج، برادر شهیدان سید رضا و سید حسین دیباج متولد 1336 از همدان بود که ادامه مصاحبه به شرح زیر آمده است:
برادر شهیدان دیباج در گفت وگو با خبرنگار تسنیم اظهار داشت: سید رضا بعد از احساس خطر همسر و فرزند خویش را به همدان نزد خانواده اش آورد و در شبی که همه اعضای خانواده حضور داشتند یعنی 17 مردادماه سال 1351 سید رضا به ما گفت: "من از سوی ساواک تحت تعقیب هستم و ممکن است دستگیر شوم بنابراین مراقب باشید که اسرار مبارزاتی من و دوستانم را تحت هیچ شرایطی افشا نکنید، حتی اگر به شما سیلی زدند مقاومت کنید".
در این لحظه بود که ما دیدیم زنگ خانه به صدا درآمد و گروهی از مأموران شهربانی و ساواک به صورت مسلح وارد منزل شده و جویی حال سید رضا شدند و به تفتیش بدنی او و وسایلش پرداختند سپس او را دستگیر کرده و بلافاصله به شیراز محل فعالیت آنان انتقال داده شد از آن جا که ساواک در شیراز و همدان مدرکی علیه او به دست نمیآورد به روایت هم رزم و هم بندش وی را برای افشاء فعالیتهایش تحت سختترین شکنجهها قرار دادند.
برادر شهیدان دیباج با بیان اینکه ساواک با روشهای غیر موزون و نامتعارف اقدام به گرفتن اطلاعات از مبارزین میکرد به طوری که در صورت ندادن اطلاعات زیر شدیدترین شکنجه ها شهید می شدند، تصریح کرد: سید رضا که به تعبیر هم بندش حسرت دادن اسرار مبارزاتی را بر دل ساواکیها باقی گذاشت بعد از 20 روز شکنجه در زندان عادل آباد شیراز شهید شد.
دیباج عنوان کرد: سید رضا بسیار با تقوا و باایمان بود به طوری که در هنگام نماز چه در دانشگاه و چه در خارج از محیط دانشگاه دیگران او را به عنوان امام جماعت خود قبول داشتند و با عمل خود دعوت کننده ی دیگران به راه حق بود و این به خاطر خودسازی وی از سالها پیش بود او که در خانوادهای معتقد به دنیا آمده بود و به کمک پدرش که فردی روحانی و مذهبی بود در کنار تربیت خانوادگی به کسب اخلاق و تهذیب نفس پرداخت.
وی اظهار داشت: سید حسین متولد 1330 و دانشجوی رشته ی راه و ساختمان دانشگاه امیرکبیر بود در سال سوم دانشگاه با احتمال اینکه تحت تعقیب ساواک است به همراه پسرخاله ی پاسدار شهید " جلال عنایتی" به همدان آمدند و در نیمه شب ساواک با حمله و یورش وحشیانه به منزل ضمن پرسیدن سوالات و تفتیش انها را دستگیر و روانه زندان اوین تهران کرد.
برادر شهیدان دیباج بیان کرد: از آن پس دیگر از سید حسین خبری نشد تا اینکه در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مدارک و نحوه شهادت او که در ساواک همدان موجود بود به دست خانواده رسید. طبق این مدارک سید حسین تحت شدیدترین بازجوییها و شکنجهها قرار گرفته بود و پس از 8 روز از دستگیریاش در تاریخ 28 اردیبهشت ماه 1353 زیر شکنجههای ساواک به دلیل عفونتها و جراحتهای شدید به شهادت رسید.
دیباج با اشاره به اینکه در اوایل انقلاب 21 ساله بودم افزود: در سال 1351 زمانی که سید رضا شهید شد نوجوان بودم که به لحاظ وضعیت سنی و به خاطر مسائلی که به خانواده وارد شده بود در زندگی بسیار محتاط بودم.
وی با اشاره به بحبوحه و وقایع پیروزی انقلاب گفت: در آن زمان زندانیهای سیاسی آزاد می شدند و جلساتی را برگزار می کردند که هر کسی به وسع خود به نوشتن و توزیع اعلامیه و روشنگری می پرداخت، من هم در جلسات و تظاهرات علیه رژیم ستمشاهی شرکت می کردم و یک خودسازی درونی و دگرسازی به دنبال این اقدامات شکل می گرفت.
برادر شهیدان دیباج در ادامه ابراز کرد: به دلیل شهادت سید رضا و سید حسین، فشار روحی و روانی زیادی در خانواده و نزدیکان وجود داشت و نزدیکان و اقوام دلسوز با من صحبت میکردند تا بسیار محتاط و مراقب باشم و بهانهای به دست دشمن ندهم و من به سبب احساس مسئولیت شدیدی که داشتم سعی میکردم حداقل نقش روشنگری از خون شهیدانمان داشته باشم.
سخن شهید سید رضا دیباج: "از آنجایی که در مکتب انسان ساز اسلام شهادت رفیع ترین قله صعود به سوی معبود می باشد مبارز الی الله با انگیزه دیدار دوست لحظه ای در طی مسیر دچار سستی نمیگردد و خداوند به مبارزین در راهش صبر و تحمل و شکیبایی عطا کرده است".
فرازی از وصیتنامه شهید سید حسین دیباج:
غذاخوردن نباید برای ما هدف باشد و یا غذا را به خاطر خوشمزه بودن آن نباید تناول کرد بلکه باید خوردن غذا وسیلهای باشد برای ادامه حیات جهت انجام وظائف الهی.
در زمانهای که همه میگویند قدرت حاکم است و ما باید همه چیز را بپذیریم و هیچگونه ارادهای را برای انسان بعنوان شخصیت انسانی، قائل نیستند و به غلط به عنوان تقیه لب فرو میبندند و حفظ جان را از جمله واجبات اسلام میدادند میبایستی همچون شمعی مخلصانه سوخت و به دیگران روشنی و امید بخشید و راه گم کردگان را به راه آورد.
گزارش از فاطمه رحیمیان انور
انتهیا پیام/ ت