۴۰ سال درخشش زنان در سینمای انقلاب

به بهانه موفقیت یک فیلمساز زن در جشنواره فیلم فجر نقش و حضور زنان در سینمای بعد از انقلاب را بررسی می‌کنیم.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، مقایسه فیلمسازان زن پیش از انقلاب، با فعالان پس از آن، به‌طور کل فعل عبثی است؛ چون این کار در حقیقت مقایسه «هیچ» با «همه آنچه پدید آمده است» به‌حساب می‌آید و حرکت پیش‌برنده و ‌انگیزه‌بخش، می‌تواند مقایسه وضع امروز با ایده‌آل‌ها باشد. اما آیا باید تاریخ عقب‌ماندگی‌های مدعی ترقی را فراموش کرد؟ آیا نباید بررسی شود که بستر فرهنگی سیستمی که خروجی آن حتی یک زن فیلمساز در ایران یا یک هنرپیشه زن که نه به خاطر چهره ظاهری، بلکه به خاطر هنرمندی‌اش وجهه شاخصی پیدا کند نبوده، چه کیفیتی داشته است؟ سیستمی که زن را کالا می‌داند، به او اجازه اغواگری و به گروگان گرفتن غرایز مردانه را می‌دهد، اما اجازه سخن گفتن و صاحب گفتمان شدن را نه. در چنین شرایطی چطور یک فیلمساز زن می‌تواند سخن بگوید یا حتی در رویای سخن گفتن باشد؟

 فقط 2 فیلمساز زن در سینمای قبل از انقلاب

سینمای قبل از انقلاب تنها دو نام را به‌عنوان فیلمسازان زن در فهرست خود ثبت کرده که هر دو فیلم را هم در حقیقت افراد دیگری ساخته‌اند. اولین زن فیلمساز ایرانی قدرت‌الزمان فرودست، همسر کارگردان معروف آن دوران اسماعیل ریاحی است که در سال 1335 نامش به‌عنوان کارگردان در تیتراژ فیلم «مرجان» ثبت شد. قدرت‌الزمان فرودست بعدها با نام هنری «شهلا ریاحی» و به‌عنوان هنرپیشه برای مخاطبان سینما و تلویزیون جا افتاد. «مرجان» فیلمی از همان تبار فیلمفارسی‌های دوران خودش بود که جنسیت زنانه کسی که به‌عنوان سازنده آن معرفی شده بود، هیچ ویژگی خاصی به فیلم نداد و شاید هم به همین دلیل شهلا ریاحی بعد از «مرجان» فیلم دیگری نساخت و تمام‌وقتش را صرف بازیگری کرد. در حقیقت «مرجان» بیشتر از آنکه فیلم شهلا ریاحی باشد، فیلم اسماعیل ریاحی بود. فروغ فرخزاد هم که بیشتر شهرتش را مدیون اشعاری است که سروده، در سال 1342 مستندی راجع‌به آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز ساخت. نریشن‌های این مستند را فرخزاد نوشته بود، اما تقریبا بین تمام تاریخ‌نگاران سینمای ایران تردیدی وجود ندارد که این فیلم را نه فروغ فرخزاد، بلکه ابراهیم گلستان ساخته بود. در جلوی دوربین هم جو غالب، غیر از جلوه‌های بصری مبتذل، اجازه نمایش تصویر دیگری از زنان را نمی‌داد و نتیجتا یک هنرپیشه زن هم در تاریخ چنددهه‌ای آن سینما نمی‌شود یافت که نه به خاطر چهره ظاهری، بلکه به خاطر قابلیت‌های هنری‌اش مطرح شده باشد.

 آغاز نگاهی نو به حضور زن در سینما

 پس از انقلاب اما این وضع به‌طور اساسی فرق کرد. از ابتدای بازسازی سینمای ایران در فردای انقلاب اسلامی، نگاه‌ها به مقوله زن تغییر اساسی یافت. شکافی که انقلاب بین دو دوره سیاسی، اجتماعی مختلف پدید آورده بود، ابتدا باعث شد که بعضی تندروی‌ها هم مجال بروز پیدا کنند. عمده این تندروی‌ها توسط سنتی‌هایی انجام می‌شد که در رژیم قبل شجاعت اظهارنظر را نداشتند و چندان مشارکتی از آنها در روند انقلاب هم به چشم نمی‌خورد؛ اما حالا توقع داشتند که مذهبی‌های انقلابی به سیاق خودشان فکر کنند و بیندیشند. امام خمینی(ره) و حلقه متفکرانی که اطراف او قرار داشتند، اجازه ندادند که این تندروی‌ها جا بیفتد و سینمای ایران تعطیل شود. به این ترتیب سینما ماند و توانست رفته‌رفته نگاه جدیدی به زن را جا بیندازد و از میانه‌های دهه60 حضور زنان در پشت دوربین‌ها به‌عنوان کارگردان جدی شد. «پوران درخشنده» اولین کارگردان مطرح پس از انقلاب است که با ساخت فیلم «رابطه» در سال 65 به سینمای ایران معرفی شد و با فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» در سال 66 اولین سیمرغ بلورین یک فیلمساز زن را به عنوان بهترین فیلم از جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.

«رخشان بنی‌اعتماد» هم با ساخت فیلم «خارج از محدوده» در سال 66 تنها رقیب پوران درخشنده بود. او برای آنکه نام کوچکش با رقیب آن روزهایش پوران درخشنده، خطای خاطر ایجاد نکند، از «درخشنده بنی‌اعتماد» به «رخشان بنی اعتماد» تغییر نام داد و دهه 70 را با دریافت اولین سیمرغ کارگردانی برای فیلم «نرگس» آغاز کرد. هرچند نامش در تیتراژ برخی فیلم‌ها که در سمت دستیار کارگردانی بوده، مثل «گل‌های داوودی» و «تنوره دیو» همچنان درخشنده بنی‌اعتماد مانده است. «مرضیه برومند» دیگر کارگردان مهم این نسل با همکاری «محمدعلی طالبی» شاهکاری جاودان در حوزه سینمای کودک ساخت که کارهای انفرادی بعدی هرکدام میزان سهم و درصد مالکیت هنری میان برومند و طالبی را از «شهر موش‌ها» مشخص کرد. هجرت از تلویزیون به سینما برای برومند با «شهر موش‌ها» بسیار موفقیت‌آمیز بود اما در دهه‌های بعدی به خانه‌اش تلویزیون برگشت که اتفاقا با سریال‌های اجتماعی‌اش موفق باقی ماند. «تهمینه میلانی» هم با ساخت اولین فیلمش به نام «بچه‌های طلاق» مطرح شد و نوید یک فیلمساز خوب در آینده را داد و به همراه «فریال بهزاد» که فیلم «کاکلی» را ساخته بود، در سال 68 به سه سینمایی‌ساز زن قبلی اضافه شدند و در دهه 60، سینمای زنانه ایران با این پنج ‌تن و اولین سیمرغ بهترین کارگردانی بنی‌اعتماد در سال 70 به پایان رسید.

این در حالی است که هم‌اکنون بعضی از کشورهای سینمادار مثل فرانسه، پنج فیلمساز زن مطرح ندارد که فیلم‌هایشان در دهه اخیر اکران شده باشد. فیلم‌های اولین نسل زنان فیلمساز ایرانی در دهه 60 شمسی اغلب مضامین اجتماعی داشتند و شاید ریشه این را باید در شرایط دفاع مقدس آن روزگار دانست که زنان نسبت به هر چیزی موضعی مادرانه داشتند. تلویزیون و فعالیت‌های متنوع آن‌هم از دیگر مشخصات این نسل ابتدایی از زنان فیلمساز ایران است که به اعتقاد اکثریت صاحب‌نظران، بهترین دوره فیلمسازی این زنان بوده و هرکدام در سال‌های بعد به‌ندرت توانستند موفقیت‌های دهه شصتی خود را تکرار کنند. دهه 70 بر خلاف دوره قبلی‌اش، چندان مجالی برای معرفی استعدادهای جدید ایجاد نکرد؛ اما نسبت زنان و مردانی که وارد فیلمسازی ایران شدند همچنان مثل دهه 60 بود؛ اما در دهه 80 تعداد بانوان فیلمساز ایرانی به قدری بالا رفت که عملا می‌شد کفه ترازو را بین ورودی‌های سینما به نفع فیلمسازان زن سنگین‌تر دریافت.

در اواخر دهه 80 بالای 800 زن فیلمساز برای شرکت پیدا کردن آثارشان در جشنواره پروین اعتصامی ثبت‌نام کردند و به جرات می‌شد گفت که تعداد زنان فیلمساز ایرانی در س30 سال پس از انقلاب اسلامی، به رقمی بیشتر از کل فیلمسازان زن در همه تاریخ سینمای جهان رسید.

این روند در دهه 90 هم ادامه پیدا کرد و البته حضور زنان در بخش‌های دیگر سینما مثل سناریونویسی، تدوین، تهیه‌کنندگی و... هم بسیار پررنگ شد و به علاوه، چیزی برای بازیگران زن ایرانی در فضای پس از انقلاب به وجود آمد که قبل از آن وجود نداشت. هنرپیشه‌هایی مثل سوسن تسلیمی، فاطمه معتمدآریا، گلاب آدینه و... در فضای سینمای پیش از انقلاب که زن‌ها را صرفا به خاطر ویژگی‌های اغواگرانه ظاهری جلوی دوربین می‌فرستادند، به هیچ‌وجه واجد آن ویژگی‌ها محسوب نمی‌شدند و نمی‌توانستند به چهره‌ای مطرح تبدیل شوند. چنین هنرپیشه‌هایی در سینمای پس از انقلاب که نه صرفا به جذابیت‌های ظاهری زنانه، بلکه به مهارت‌های هنری یک بازیگر زن اهمیت داده می‌شد، مجال فعالیت پیدا کردند. البته سینمای زنانه ایران همیشه و در تمام فرازها خالی از هر نوع خللی نبوده و خیلی از فیلم‌ها به لحاظ ساختاری و محتوایی محل ایراداتی بوده‌اند. اما میانگین این کمبودها از آنچه در سینمای مردانه ایران وجود دارد بیشتر نیست و به‌طور کل می‌شود گفت زن یا مرد بودن یک فیلمساز، برای سینمای ایران، دیگر به صورت امری عادی و خارج از دستور درآمده است و البته در این بررسی حتی نامی از فیلمسازان زن ایرانی که در زمینه‌های مستند، کوتاه یا انیمیشن فعال هستند، برده نشد.

 40 سال است که میدان دست شماست

سی‌وهفتمین دوره از جشنواره فیلم فجر که با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مصادف بود، با مراسم تجلیل از فاطمه معتمدآریا در افتتاحیه این رویداد و درو شدن جوایز فصل اختتامیه توسط فیلم نرگس آبیار شروع و پایان خود را شناخت. معتمدآریا در سال‌های پس از انقلاب، در 11 سریال 49 اثر سینمایی و 14 اجرای صحنه‌ای حضور داشته و 16 جایزه از جشنواره‌های مختلف داخلی گرفته است. او بین تمام بازیگران سینمای ایران، چه زن‌ها و چه مردها، رکورددار دریافت سیمرغ بلورین است، در حالی که برای همین جشنواره هم در دو فیلم بازی کرده بود، وقتی در مراسم تقدیر از فعالیت‌های سینمایی‌اش روی صحنه افتتاحیه فجر رفت، گفت: «من دلخور نیستم که هرجا که رفتم، در طی این 40 سال، توقف برایم ایجاد کردند، این توقف باعث شده است جهش بزرگ‌تری داشته باشم، برای اینکه بگویم زن ارزش والاتری دارد، برای اینکه بتوانیم متوقفش کنیم. در این مدت، از طرف همه اهالی سینما حمایت شدم، نه کسانی که بر مسندی بودند. از همکارانم در خانه سینما که همه حقوق صنفی سینماگران را نگه می‌دارند، تشکر می‌کنم.»

تردیدی نیست که اگر سینمای ایران همچنان در فضای پیش از انقلاب قرار داشت، امثال معتمدآریا به هیچ‌وجه در آن چنان مجالی برای فعالیت پیدا نمی‌کردند که رکورددار سیمرغ بلورین مهم‌ترین جشنواره‌اش هم بشوند و بعد به‌رغم حضور فیلم‌شان در همان جشنواره در افتتاحیه برایشان مراسم تقدیر برگزار می‌شود، حاضر شوند. از طرف دیگر اگر مثلا معتمدآریا یک هنرپیشه مشهور در زمان پهلوی بود، به هیچ‌وجه نمی‌توانست در سال 1356 روی صحنه جشنواره تهران بیاید و بگوید: «هرجا که رفتم، طی این 36 سال، توقف برایم ایجاد کردند...» آیا مشکلات معتمدآریا از زمانی آغاز شد که به او مجال پیمودن قله‌های شهرت و سخن گفتن‌هایی ساختارشکنانه بی‌آنکه از هر برخوردی بترسد، داده شد؟ مراسم اختتامیه فجر به ما می‌گوید که حق با معتمدآریا نیست. «شبی که ماه کامل شد» به‌رغم ارتباط موضوعش با مسائل امنیتی و اجتماعی در کل یک فیلم زنانه است و کارگردانی آن را هم یک فیلمساز زن انجام داده است. نرگس آبیار فعالیت هنری‌اش را با نگارش چند رمان ادبی آغاز کرده بود، ابتدا در سال 1391 و همراه با موج فیلمسازان جوانی که همان سال اولین آثارشان را ساختند، به سینمای ایران معرفی شد. «اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیکترند» غیر از تم اجتماعی‌اش، در کل هم یک فیلم زنانه بود اما دومین اثر این فیلمساز که آن هم فضایی زنانه داشت، به غم‌های یک مادر شهید که سال‌ها در جست‌وجوی فرزندش بود می‌پرداخت. «شیار 143» مورد اقبال زیادی از طرف مخاطبان سینمای ایران قرار گرفت. «نفس» فیلم سوم آبیار بود که همراه با یک دختر خردسال، دوران‌ قبل از انقلاب و پیروزی آن و همچنین جنگ تحمیلی را مرور می‌کرد و به‌عنوان نماینده ایران در مراسم اسکار حضور یافت.

حالا «شبی که ماه کامل شد» به‌عنوان چهارمین اثر این فیلمساز جایزه بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن و سیمرغ‌های بلورین در چند رشته اصلی دیگر را از فجر سی‌وهفتم برنده شده است. شاید در هر جای دیگر دنیا اولویت‌ها برای سپردن ساخت چنین پروژه‌ای که ابعاد امنیتی و حتی صحنه‌های اکشن هم دارد، کارگردان‌های مرد باشند؛ اما این فرصت طی همان 40 سالی که معتمدآریا می‌گوید درآن برایش توقف ایجاد شده، برای زنان سینمای ایران و برای خود معتمدآریا به وجود آمده است. انتقاد از وضع موجود نه‌تنها حق هر ایرانی، بلکه در خیلی از مواقع تکلیف اوست؛ اما اینکه یک نفر بگوید 40 سال است که چنین و چنان شدم، یعنی پیش از این 40 سال وضع بهتری داشته و خانم معتمدآریا نمی‌تواند چنین ادعایی را ثابت کند.

منبع:فرهیختگان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه ها