چطور اشکالات را فریاد کنیم؟
نخستین روز چهل ویکمین سالگرد انقلاب و بعد از یک جشن جانانه لازمست به این سؤال جواب دهیم که چطور اشکالات انقلاب را فریاد کنیم که منجر به تضعیف انقلاب نشود؟
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم،نخستین روز چهل ویکمین سالگرد انقلاب و بعد از یک جشن جانانه لازمست به این سؤال جواب دهیم که چطور اشکالات انقلاب را فریاد کنیم که منجر به تضعیف انقلاب نشود؟
این سؤال ذهن خیلیهاست. چطور عدالتخواهی کنیم؟ چطور افشاگری کنیم؟ چطور انتقاد کنیم که ضدانقلاب بهره نبرد و در نهایت انقلاب تقویت شود.اما در این یادداشت کوتاه صرفاً به یک موضوع میپردازیم و آن اینکه چطور میتوان انقلاب را انقلابی نقد کرد؟
موجزترین پاسخ کارآمد این است که سراغ الگوها رویم. هرکس را که الگوی نقد انقلابی میدانیم مورد توجه قرار دهیم. در عالم سیاست هم با کمی تسامح از این دست افراد زیادند. آدمهایی که نقدشان موجب تقویت انقلاب میشود. اسم نمیبرم که محل اختلاف سلیقه نشود. اما از سبک رفتاری این الگوها چند شاخص مرتبط به نقد انقلابیگری را جمعبندی میکنم.
چند مؤلفه ساده عملیاتی در این رابطه وجود دارد:
یکم تشخص.اول و از همه مهمتر تصویری است که از خبرنگار و رسانه باید ساخته شود. خبرنگاری که تصویری انقلابی از خودش ساخته است، نقدهایش ولو اینکه در مواردی از حیطه انصاف هم ناخودآگاه خارج شود، ضرر معنادار نخواهد داشت. به شرط اینکه تلاش کند مجدد به مدار انصاف و اعتدال برگردد. مخاطب در اغلب موارد محتوای یک رسانه یا یک منتقد وخبرنگار را با سابقه ذهنیاش تطبیق میدهد. ساخت این سابقه ذهنی نیز بر اساس تلاش رسانه و نویسنده برای تقویت و پیشبرد جبهه حق است. رسانهای که در بزنگاههای لازم جبهه حق را یاری رسانده و مقابل باطل اعلام موضع کرده است، در نقدهای درونگفتمانی مؤثرتر است. اما طبیعی است که ساخت این تصویر در کوتاهمدت و میانمدت میسر نیست یا ممکن است یک نفر نخواهد حرفهای و مستمر کار رسانهای کند. آنگاه تکلیف چیست؟
مؤلفه دوم تناسب است که مربوط به خود متن است. نقد یک مسأله داخلی باید دارای تناسب با یک منظومه اهداف باشد. دقیقاً باید مشخص کنیم این حوزه انتقادی مربوط به کدام هدف و دارای چه ضریبی است.
تناسب دو وجه دارد. تناسب موضوع مورد نقد با خودش و با هدفی که پیش رو دارد.
تناسب اول مربوط به خود موضوع است. نقد یک مسأله باید متناسب با آنچه به عنوان آسیب و اشکال و نارسایی میبینیم، باشد. نقدی که درباره یک بدسلیقگی میبینیم نباید شبیه نقدی باشد که ناشی از یک تصمیم غلط است. نقدی که مربوط به اخلاق و رفتار غلط است باید متفاوت از نقدی باشد که مربوط به اعتقادات نادرست است. ضمناً نقدی که به یک مدیر میانی میکنیم، باید لحن و ادبیات متفاوتی نسبت به نقد یک وزیر و رییسجمهوری و غیره داشته باشد. طبیعی است که آدمهایی با مسوولیت بالاتر باید جدیتر و صریحتر نقد شوند.
تناسب دوم نسبت خطا با هدف است. خطا را باید با هدف فرد در نظر گرفت و اندازه آن را در نسبت هدف سنجید. کسی که یک هدف مهم و بلند را دنبال میکند اگر اشتباه کند، اشتباهش متفاوت از کسی است که اصل مسیر را به خطا میرود. اگر قصد سفر به مشهد را داریم، ماشینی که راه را درست انتخاب کرده و در میان راه خراب میشود خیلی جلوتر از ماشینی است که راه را به غلط میرود و البته سالم و بدون ایراد فنی است.
مؤلفه سوم دیدن داراییهاست. نقدی که بیاعتنا به راه طی شده نیست. از کنار نکات مثبت ماجرا نمیگذرد و نسبت بدانها معترف است. دیدن داراییها نه تنها نقد را منصفانه میکند، بلکه موجب تأثیر بیشتر انتقاد میشود و در مخاطب نیز ناامیدی نمیسازد.مؤلفه چهارم ادبیات و لحن انتقاد است. ادبیات نقدانقلابی با ادبیات نقدضدانقلابی باید کاملاً متفاوت باشد. ادبیات خبرخوب، ادبیاتی است که مخاطب حس دلسوزی و خیرخواهی را درک میکند؛ ولو اینکه با صراحت و تندی همراه باشد.
مؤلفه نهائی پایانبندی امیدوارانه است. پایانبندی امیدوارانه سه مشخصه دارد. اول اینکه متن خبر یا تحلیل بنبست نباشد. به تعبیر دیگر به نحوی نباشد که مخاطب احساس کند هیچ راهی برای اصلاح نیست. مخاطب در پایان نقد باید احساس کند امید اصلاح وجود دارد.شاخص دوم ایجاد سوءظن به ساختارها و حتی اشخاص است. نقدی که منجر به سوءظن به ساختارهای درونی نظام شود، بدون تردید خودش گرفتار بیعدالتی است. نقد نباید منجر به ناامیدی به ساختارهای درونی شود یا خطا را ساختاری ترسیم کند.
شاخص سوم نیز نقدی است که در مخاطب احساس پسرفت بسازد. نقدی که در مخاطب احساس خسران کلی بسازد، به عدالت نیست. جامعه نباید تصور کند راه طی شدهاش به خطاست. اثبات حقانیت انقلاب اسلامی در جای دیگری ثابت میشود، لذا در حوزه کارکردی و عملکردی باید توجه کرد که راه طی شده مأیوسانه تحلیل و تصویر نشود. در نهایت مخاطب نقد، مردماند نه مسوولان. باید توجه داشت که این مردمند که تحت تأثیر قرار میگیرند و نسبت به موضوع آگاهی پیدا میکنند. آگاهی اجتماعی منجر به مطالبه عمومی میشود و اشکالات و خطاهای مدیریتی و حتی ساختاری را اصلاح میکند. مهمترین و کلیدیترین این سبک نقد و عدالتخواهی این است که مخاطب را آگاه و نسبت به آینده امیدوار میکند تا حرکت کند. نقدی که منجر به نشستن مخاطب شود یا بهجای اینکه در مخاطب برانگیختگی ایجاد کند مدام مسوولان را مورد مخاطب قرار دهد محکوم به شکست است. چنین نقدی حرکتساز است.
یادداشت:محسن مهدیان
منبع:صبح نو
انتهای پیام/