حسین پارسایی: سازمان بازرسی کل کشور دستور به انحلال انجمن نمایش داد
حسین پارسایی در چهارمین نشست تاریخ شفاهی تئاتر ایران مدعی شد این سازمان بازرسی کل کشور بود که به سبب تخلفات مالی، دستور به انحلال انجمن نمایش داد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، روز گذشته تئاتر شهر میزبان چهارمین نشست تاریخ شفاهی تئاتر ایران به مدیریت امین عظیمی بود. در این نشست حسین پاکدل، حسین پارسایی و علی شمس به عنوان سخنران نظرات خود را درباره سیر تئاتر ایران در طی چهل سال گذشته را بیان کردند.
حسین پاکدل در ابتدای صحبتهای خود گفت: «حرکتهای هنری در جامعه ما مقطع هست ولی بیواسطه از گذشته نیست. در همان دوره منتظری با وی در تلویزیون همکاری داشتیم. با حرف مهدی شجاعی وارد عضو شورای مرکز هنرهای نمایشی شدم. تا سالها بعد از رفتن از تئاتر شهر مشاور حسین پارسایی بودم.»
وی افزود: «من 76 از تلویزیون استعفا دادم و تهیهکنندگی کردم. برای حضور در تئاتر شهر سه ماه طول کشید.»
پاکدل با اشاره به تاثیر شریعتی و سخنرانیهایش در حسینیه ارشاد به تاثیر هنر بر تحولات اجتماعی اشاره کرد و افزود: «پس از سالهای انقلاب تحول سال 76 حاکمیت نسبت به وقوع آن آگاهی نداشت و غافلگیر شد. تا دو سال اثرات آن بود. تحولات اجتماعی که فرهنگ در آن دخیل بود، کارکردش به پایان نرسید. تئاتر از همه هنرها بیشتر تحت تاثیر قرار گرفت و به راحتی نمیشد مانع آن شد. من هم جزیی کوچک از این اتفاقات بودم... وقتی تالار سایه راه افتاد هیچ سالن خصوصی نداشتیم و تئاترها هم تئاترشهر ، هنر، مولوی و سنگلج بود. از آزادی استقبال نمیشد. بررسی کردم و گزارشی به مهاجرانی دادم که برای بازسازی مجموعه نیازمند دو میلیارد تومان پول و شش ماه تعطیلی مجموعه هست. مهاجرانی گفت نمیشود و ما با کمترین بودجه کار کردیم.»
وی درباره وضعیت بد تئاتر شهر هنگام ورودش به این مجموعه گفت: «در تئاتر شهر مبلمان چرمی بسیار کثیف بود و من دستور دادم همه را دور بریزند. در زمان احداث کافه تریا سالن اصلی از اثباتی خواستم براساس معماری مجموعه صندلی طراحی کنند. به ما گفتند هر صندلی 100 هزار تومان و ما در کارگاه دکور صد صندلی را به قیمت هر کدام 15 هزار تومان ساختیم. من مطابق معیار زمان و خودم مجموعه کار کردم.»
مدیر سابق تئاتر شهر درباره ظهور چهرههای جوان در زمان مدیریتش گفت: «یکضرورت ایجاد شده بود که به دلیل موانع و مشکلات خیزشی از جوانان تحصیل کرده پدید آمده بود. آنان فضایی برای کار کردن نداشتند. من در سال 72 که مدیر پخش سازمان بودم به کاردان گفتم برای ویژه نوروزی از هنرمندان جوان تیاتر استفاده کنند. طنز آن زمان تلویزیون و رادیو پیر بود. مجموعه کسانی که آمدند به همت کاردان و علی عمرانی دعوت شدند و خون تازهای به تلویزیون وارد کردند. در تئاتر چنین نبود. مهران مدیری در کار قطبالدین صادقی بازی میکرد. وقتی به تئاتر شهر آمدم که این ضرورت هست که باید جوانان وارد شوند. چهارشنبه برنامهای داشتم برای کسانی که ادعا داشتند کاری برای تئاتر دارند. من از صبح کار بچهها را میدیدم تا اگر خوب بود به آنها نوبت اجرا دادم. من در همین جا کار حسین کیانی با بازی احمد مهرانفر را دیدم. من خودم تنهایی میدیدم و خودم به تنهایی انتخاب میکردم.»
حسین پارسایی در ادامه این سخنرانی گفت: «ما چشمانداز فرهنگی نداریم و نمیدانیم باید چه کنیم. آدمها بر حسب لیاقت خود انتخاب نمیشوند. کارنامه هر مدیری محصول شرایط سیاسی اجتماعی همان دوره هست. برخی مدیریت میکنند و برخی توانایی ندارند و تسلیم میشوند. گروه ما هم در یکی از همین چهارشنبه ها بیرون آمدیم.»
وی با اشاره به چگونگی حضور گروه آیین در تئاتر شهر گفت: «اگر کسی اهلش باشد و دانش حوزه خودش را داشت باشد هرگز حاضر نیست از خودش کارنامه بدی به جا بگذارد. شرایط سیاسی اجتماعی بر تصمیمات سایه میاندازند. در کشور بودجه کم بیاید اولین جایی که از بودجه میزنند فرهنگ است. وقتی این سیاست در راس وجود دارد که فرهنگ را نیاز جامعه نمیداند شما در مسیر با چالش روبهرو خواهید شد. من سال 82 نمایش یلدا اثر چیستا یثربی را کار میکردم. در جشنواره فجر اجرا شد. دکتر نشان روی کار آمدند. ایشان معتقد به شورا در تصمیمات داشتند. معتقد بود تئاتر شهر را یک مدیر هدایت نکند.از ایرج راد و پسیانی دعوت کرد. نشان میگفت هنرمندان برای هنرمندان تصمیم بگیرند و این باعث تقابل هنرمندان شد. مرا دبیر اجرایی تئاتر شهر کردند. اسماعیل شفیعی مشاور نشان مرا معرفی کرد. من حکم داخلی دبیر اجرایی تئاتر شهر را گرفتم تفکر شورایی تداوم نداشت و من مجبور به گرفتن تصمیمات قاطع شدم.»
پارسایی درباره مشکلات حضورش از این گفت که مشکلات ناشی از آن بود پس از پاکدل، شریف خدایی خود مدیریت تئاتر شهر را برعهده گرفت و همه از شاخصهای دوره پاکدل میگفتند.
پارسایی گفت مدیریت صحیح برای مثال آقای پاکدل بود و دوست داشتیم همین روال ادامه پیدا کند. وی افزود: «ما به وفور از واژگانی استفاده میکردیم برای افرادی که کمتر با تئاتر آشنا بودند. این روند گذشته را نادیده میگرفت و راه را برای آینده مسدود میکرد. من با تمام مشکلات در تئاتر شهر کار میکردم. در اینجا نیروهای رسمی، قراردادی و پیمانی وجود داشت که مشکلات حقوقی پیدا میکردند. در فاصله زمانی رفتن شریف خدایی تا امدن من عدهای برای اجرا ثبتنام کرده بودند و همه مدعی بودند و فشارها سیاستهای وقت را به این سمت برد که دو اجرایی برود. در دورههای قبل هم این اتفاق میافتاد اما برای گروههایی که مثل گروه آیین دو نمایش برای اجرا داشتند.»
پارسایی درباره آمدنش به مرکز گفت: «آقای ایمانی در زمان احمدینژاد در معاونت هنری ابقا شد و او میخواست مدیری باشد که با سیاست حاکم همگام باشد. اسامی مختلفی را تهیه کرده بودند. کسی از من رزومه نخواست. دوتا نام به وزیر دادند و او مرا انتخاب کرد. من به وزیر گفتم من آرتیست هستم و به درد مدیریت نمیخورم. من تمایلی به کار ندارم. چند اسم معرفی کردم. از آنجا که اصرار بود و پس از چند جلسه پیگیری مرا قانع کردند رئیس مرکز شوم. این مسئولیت بر دوش من سنگینی میکرد و آبان 84 در ماه رمضان حکم من خورد و من رشید علیپور را سرپرست تئاتر شهر کردم.»
پاکدل در همین راستا گفت: «باید بستر مدیریتی فراهم باشد. درباره آسیب شورایی وقتی دکتر نشان مدیر مرکز شدند من به همراه احمدرضا درویش به اصفهان رفتم. با من مشورت کردند و من به او گفتم که تو به درد مرکز هنرهای نمایشی نمیخورند ولی ایشان حکم گرفته بودند. من اساساً برایم مدیریت شورایی معنایی ندارد. تفکر مدیریت شورایی که حتی پیش از من هم در تئاتر شهر اعمال میشد، غلط بود. فرار از مسئولیت اشتباه بود. اینکه مدیر تئاتر شهر عمله چند فرد باشد من آنجا مخالفت کردم. زمانی که من به تئاتر شهر آمدم این تفکر جاری بود.
وی با یادی از نمایشی به اسم آنسوی آینه کار خانم حاجیان که اثر خوبی بود و قرار بود در تئاتر شهر روی صحنه رود از مشکلات شورا گفت که به خاطر نبود قطب الدین صادقی به مشکل اجرا خورده بود و وی با مقاومت در برابر این رویه شرایط را برای استعفای شورا فراهم کرده بود.
پاکدل گفت: دلیلی نداشت من با شرایطی آمده باشم که خودم با دست خودم داشتههایم را نابود کنم. یک سال طول کشید تا من بروم. تا قبل از آن فشار بیرونی و دولت پنهان زیاد بود. زمانی که از تئاتر شهر استعفا دادم نمیخواستم بخشی از این فشار باشم. آخرین ماموریت من اعزامچند گروه به فرانسه بود و قرار بود دو گروه دیگر هم بعداً بیاید که آقای نشان مانع شدند و دستور بازگشت باقی را هم دادند. من بعداً جلسهای با چند گروه تشکیل دادم و از روزهای سیاه پیش رو خبر دادم.»
علی شمس در راستای سخن سخنرانان از تغییرات محتوا و نگاه نو به تئاتر و کشف استعدادها گفت: «از میانه دهه هفتاد با تکثر خلاقه در تئاتر مواجه شدیم که همان رویه تا به امروز تداوم داشت. بسیاری از اساتید سابق صرف داشتن مدرک از سوربن گویی موهبتی برآنان نازل شده بود که به ما چیزهایی یاد میدهند که ما نمیدانستیم. ذایقهای که به ما منتقل میکردند کاملا شخصی بود و ربطی به بیرون تئاتر نداشت. مثل آمدن یک مستشار به تئاتر بود. اواخر دهه هشتاد همه این معادلات متعادل شد. صرف خارج رفتن و مدرک از خارج اتفاقی رخ نمیداد. اینترنت و یوتیوب و مواجه با مقالات علمی تاثیرات مهمی بر اجراها گذاشت. جوانان پایشان به خارج از کشور باز شد. حضورشان به متعادل شدن اوضاع شد. بزرگترین مشکل تئاتر حضور اشباح و سانسور است.»
پارسایی درباره حضور ممیزان در دوره مدیریتش گفت: «همه اینها از قبل بوده و حالا در یک دورهای حاد میشود و اعلامیه رسمی میدهند. ادبیات و شکل ارائه آن فرق کرده است. در زمان حضورم در تئاتر شهر من نقش نظارتی نداشتم و در حاشیه بودم. من صرفا میتوانستم تسریع کنم. در زمان حضورم در مرکز کمتر با این مشکلات مواجه شدیم. در همان مرکز حلش میکردیم. سعی میکردیم در همان ارشاد کار پیگیری شود و به همین دلیل این رویه به یک گفتگو بدل شده بود. نگران میشدند ما رفع نگرانی میکردیم.»
وی درباره شورای عالی تئاتر از مشورت برای تولیدات تئاتر در زمان مدیریت خود گفت و افزود: «در آن دوره ما را نقد میکردند. اتفاقات در هر دوره فردی نیست. مسأله سوءتفاهم هم وجوددارد و مدام افراد را با هم مقایسه میکنند. پذیرفته شده جمعی در مرکز کار کنند و نمیخواهند حق کسی را بخورند. اما عدهای طرح و توطئه میچینند که چرا کسی هست و دیگری نیست و مصاحبه میشود و این ملاک مقایسه میشود. بخشی از این آفتهای تئاتر درباره بلند بلند حرف زدن است. در همه دورهها ما به تئاتر عزت دادیم. این اقتدار و قدرت که مدیر قاطع باشد این اعتلای تئاتر است. سهم ما صیانت از تئاتر است. نباید فکر کنیم همه پول ما در صندوق دولت است و هم بار تئاتر روی دوش مرکز است. ما چشمانداز نداریم. پنج کارگردان نداریم برنامهای برای آینده داشته باشم.»
پارسایی با دادن شعارهایی مبنی بر نیاز همگرایی در تئاتر، در پاسخ به امین عظیمی درباره فشار برخی از نهادها در زمان مدیریتش گفت: «در همه دورهها این نفوذ وجود دارد. باید دید در چه سالهایی نتیجه چه بوده است. هر جا در این مسیر بیشترین فشار بوده نقطه وادادگی مدیریت است. آدمها بسته به شرایط خود هزینه میپردازند.»
وی درباره مدیریت خودش از این گفت که با گذشت زمان و با این تجربه برخی از تصمیمات را نمیگرفتم.
پاکدل درباره تغییرات در اواسط دهه هشتاد گفت: «جامعه یک موجود زنده است. به هر صورت لباس دوره کودکی آن در جوانی به تنش نمیخورد. بودجه دولت کفاف تقاضاها را نداشت. پس از ساخت به حمایت تغییر کرد. باز هم سنتی نظارت و مدیر مرکز تصمیم میگرفت. براساس رمان تصمیمگیری میشود.»
از پارسایی درباره انحلال انجمن نمایش پرسیده شد و وی گفت: «من تفسیر مهندسپور را قبول ندارم. منتظری برای جذب برخی هنرمندان انجمنی را تأسیس میکند برای جذب در شهرستانها به جز تهران. این انجمن به تئاتر کمک میکند که از این طریق به افراد کتاب وکیف گریم و آموزش میدهد. سازمان بازرسی کل کشور دستور انحلال داد. اسنادش هست. مدیران وقت مجبور میشود به سبب محدودیتهای استخدامی از صندوق این انجمن استفاده کنند. تا آن زمان 250 نفر در استخدام بودند. پول مستقیم از دولت وارد موسسه میشد. از دوره خوشرو مدام نامه زده میشد که اختلاف مالی وجود دارد. دستور اصلاح داده میشد. مدام پشت گوش میانداختند. این تا جایی ادامه یافت که بودجه انجمن قطع شد. آنجا مهندس پور که مدیر بودند به اجبار نامهای تنظیم کردند که چهار گزینه داشت. در همین زمان سازمان بازرسی اعلام کرد برخی از افراد ایران نیستند و برخی دوشغله هستند. مدیری نمیتواند در برابر این قضیه نمیتواند مقاومت کند. با حکم مراجع قضایی انجمن در اردیبهشت 85 بودجهای نگرفت. ما در تنگنا قرار گرفتیم و گفتند موسسه ای معرفی شود که تحت فصل پنج باشد. من و مسافراستانه و مهندسپور نزد دلشادی رفتیم و وی گفت یا استخدام وزارت شوید یا با بازخرید شوید. هنرمندان موافقت نشد. انجمن به دستور قوه قضاییه منحل شد. پول ما به مدت دو سال با واسطه انتقال پیدا میکرد. ده سال مالیات تکلیفی انجمن پرداخت نشده بود. بیمه هنرمندان قطع شد و میگفتند بیاید بیمه را حل کنید. به یک تأمل رسیدند که دیگر انجمن شبیه دهه هفتاد نمیشود و این کار عواقب دارد. آقای مسافر آستانه به سبب عدم پرداخت مالیات مدیران سابق تا به امروز ممنوع الخروج شده است.»
وی افزود: «از 250 نفر عضو انجمن نمایش تنها 55 هنرمند در انجمن بودند. دوستان در اکثر جلسات حضور داشتند. صورت جلسات موجود است. مهندس پور و ایت پیمان هم در جلسات بودند. ما تبدیل سازمانی کردیم و کسانی که تن ندادند هنرمند بودند. ما تمهیداتی داشتیم و گفتیم برای شما کار تمهید میکنیم. ما کار گروه آموزشی تشکیل دادیم و گفتیم کسانی که نمیخواهند در این فرایند باشند کتاب یا اثری دارند بیاورند. دو سه نفر انحلال را غیرقانونی میدانستند و میگفتند باید انجمن بازگردد. مهندس پور یا حضور ذهن ندارد یا نظر شخصی خودش را میگوید.»
پارسایی مخالفان اتفاقات انجمن را خودخواه توصیف کرد که برخی در پی منافع خود بودند و در جایی دیگر استخدام بودند. وی گفت آنان حاضر نبودند جای خود را به سعدی افشار یا هاشم فیاض بدهند که بیمار بودند و استخدام نبودند. وی تاکید کرد انجمن یک دستگاه صنفی بود. انجمن موسیقی را با پول انجمن نمایش خریداری شده بود. همه از جلوه مهندسپور به دنبال آن بودند که افرادی نیازمند به مشکل نخورند.
علی شمس در اعتراض به برخورد برخی پیشکسوتان در ادوار مختلف به تندی از خودخواهی این نسل صحبت کرد و درباره تمایلات برخی از افراد درباره تولید گونههای خاصی از تئاتر گفت: «هنرمند قائم به ذات خودش هست و این مسخره است که باید در بستر حرکت کند. اینکه قاطبه مخاطبان داستان و چهره دوست دارد یک بحث دیگر است. تئاتر خصوصی این امکان را به من داد تا از شر هیولای پیشکسوتان رها داد. بدنه طلبکاری هست که با داد پول میگیرند و بنجل میسازند. مرکز به اینها پول میدهد تا کار نکنند.»
انتهای پیام/