سرمایه اجتماعی و پیشرفت در گام دوم انقلاب
لازم است سیاستگذاران در جمهوری اسلامی سرمایه اجتماعی را بهعنوان انرژی و منبع اصلی توسعه در نظر گرفته و بیش از اینکه به سرمایههای ارزی یا منابع طبیعی اهمیت دهند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم،مدتها بود که دغدغهمندان کشور هریک به فراخور دانش و تجربه، نسخهها و پیشنهادهای خود را برای اصلاح و بهبود وضع کشور ارائه مینمودند. یکی بحث لزوم تغییر قانون اساسی را مطرح میکرد، دیگری از ملی و دولتی شدن دوباره اقتصاد سخن میگفت، دیگری بحث جمهوری سوم را به مثابه نسخه مهم حل مسأله میدید و برخی از دلسوزان هم از لزوم مدیریت سپاه پاسداران بر اقتصاد برای حل مشکلات و ادامه پیشرفت کشور صحبت میکردند. اگر خبرهای این چند سال اخیر را جستوجو کنیم، حتماً بیش از دهها بیانیه با عنوان «جمعی از متخصصین » برمیخوریم که راهحلهای چندگانه برای بهبود وضع موجود و ادامه مسیر پیشرفت پیشنهاد میکردند. البته برخی از این راهحلها جدیتر بود و مورد تحسین رهبری نیز قرار گرفت و برخی دیگر بیشتر رنگ و بوی مطالبات جناحی داشت تا ارائه راهحل برای وضع کشور.
بیانیه گام دوم انقلاب که توسط مقام معظم رهبری ارائه شد در واقع جمعبندی این مشاورهها و پیشنهادهای متخصصین بود که برای ادامه مسیر «نظام انقلابی» ارائه میشد. این بیانیه جنبههای گوناگون و قابل تأملی دارد که باید مورد بحث و بررسی متخصصین و دانشگاهیان و سیاستگذاران قرار بگیرد، اما آنچه در این مجال میخواهم به آن اشارهای داشته باشم، به کارگزار و پیشران پیشرفت است که در این بیانیه معرفی شده است. میدانیم که فرایند پیشرفت در هر جامعهای توسط یک گروه خاص پیش برده میشود. مثلاً انگلیسیها پیشرفت خود را مدیون نهادهای سلطنتی (به خصوص انجمن سلطنتی لندن برای پیشرفت دانش طبیعی)میدانند که از قرن هفدهم پایهگذاری شد. در چین، حزب مرکزی کمونیست کارگزار و پیشران توسعه در کشور به شمار میرود. در ژاپن برای پیشرفت برنامه اصلاحات از بالا و توسط اشراف وفادار به امپراطور پیگیری شد. نظامیان در کره جنوبی کار توسعه این کشور را در دست گرفتند و با تأسیس شرکتهایی مانند هیوندای، دوو، دایلم تلاش موفقی را برای توسعه اقتصادی این کشور آغاز نمودند.
در اندیشه انقلاب اسلامی کارگزاران توسعه و پیشرفت چه کسانی هستند؟ با توجه به بیانیه گام دوم رهبر انقلاب این جوانان هستند که پیشران پیشرفت به شمار میروند. لازم به گفتن نیست که چنین تجربهای در هیچ کجای دنیا سابقه نداشته است. حتی کشورهای لیبرال و دموکرات نیز بر این امر اذعان دارند که برای رسیدن به توسعه مردم قشر دارای صلاحیت نیستند. به همین دلیل استاد فقید علوم سیاسی ساموئل هانتینگتون در ترسیم فرایند توسعه، تأکید دارد که سیاستگذاران حتماً باید در دورهای از پیشرفت، توسعه سیاسی را متوقف کرده و با برقراری یک شبهدیکتاتوری، جلوی هرزروی منابع کشور را بگیرند و با محروم و سرکوب کردن مردم، منابع را در جهت توسعه کشور به خدمت بگیرند.
اینکه توسعه و پیشرفت را بر دوش لرزان مردم بگذاریم، در برنامه توسعه هیچ کشوری مشاهده نمیشود. برنامه توسعه با حضور و مشارکت گسترده مردم توصیه نمیشود و راهبرد رهبر ایران از این نظر بیسابقه است. البته این بیسابقهگی به معنای نادرستی نیست. همانطور که انقلاب اسلامی ایران به طرز بیسابقهای با حضور و مشارکت گسترده مردم رخ داد و هیچیک از انقلابهای جهان چنین راهبردی را در پیش نگرفتند: در فرانسه روشنفکران بودند که انقلاب را پیش بردند و با حضور عده محدودی از مردم انقلاب به پیروزی رسید. انقلاب اکتبر روسیه با رهبری و هدایت و اجرای حزب بولشویک پیروز شد و تأکید لنین بر این بود که انقلاب توسط «انقلابیون حرفهای» قابل تحقق است نه توده مردم. با این حال تجربه ناب و موفق انقلاب اسلامی، بهرهگیری از نیروی مردم بود. انقلاب اسلامی توسط مردم اجرا شد نه روشنفکران و نه قشر انقلابیون حرفهای. همین مردم هم بودند که جنگ را اداره کردند و پیروز شدند. پس خیلی دور از ذهن نیست که همین مردم و جوانان بتوانند پروسه پیشرفت را نیز به سرانجام برسانند.
در بیانیه گام دوم انقلاب، 6 بار از مسوولان و 22 بار از جوانان نام برده شده است و این نشان میدهد مخاطب رهبر انقلاب بیش از اینکه مسوولان باشند، جوانان و مردم هستند. رهبری از مردم و جوانان میخواهد که با توجه به شرایط و امکانات کشور، پیشرفت کشور را مدیریت کرده و به نتیجه برسانند. محتوای نامه و شیوه مخاطب قرار دادن نشان میدهد که جوانان صرفاً عوامل اجرای پیشرفت نیستند، بلکه پیشرانهای توسعه و قشر راهبر توسعه در نظر گرفته شدهاند. با توجه به بیسابقه بودن استفاده از مردم برای پیشرفت کشور این سؤال مطرح است که آیا مردم و جوانان قشر صالح و شایستهای برای انجام برنامه توسعه هستند؟ بهتر نیست که از کارگزار متعارفتری مانند دولت، نظامیان، حزب، تکنوکراتها برای پیشبرد کشور استفاده شود؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است به این نکته توجه شود که در مطالعات چند دهه اخیر توسعه، اهمیت «سرمایه اجتماعی» که عبارت است از مشارکت و اعتماد مردم به حکومت کشف و مورد تأکید قرار گرفته است. بر اساس این مطالعات کشورهایی که سرمایه اجتماعی کمی دارند، حتی اگر موفق به توسعه و پیشرفت شوند قادر به حفظ سطح توسعه خود نیستند. بنابراین اگر مردم و جوانان ایران عهدهدار فرایند توسعه شوند و مشارکت جدی و مستقیم در این زمینه داشته باشند، با توجه به اینکه به انباشت و افزایش سرمایه اجتماعی منجر میشود احتمالاً پیشرفتی به مراتب بهتر و پایدارتر میتوانند ایجاد نمایند. حال با توجه به اینکه پیشرفت کشور بر عهده مردم گذاشته شده است، لازم است سیاستگذاران در جمهوری اسلامی سرمایه اجتماعی را بهعنوان انرژی و منبع اصلی توسعه در نظر گرفته و بیش از اینکه به سرمایههای ارزی یا منابع طبیعی اهمیت دهند، به سرمایه انسانی و مهمتر از آن سرمایه اجتماعی توجه نشان داده تا این پیشرفت مردممحور به موفقیت برسد.
یادداشت : محسن ردادی
منبع:صبح نو
انتهای پیام/