داستان قضاوت امام باقر(ع) بین یک زوج کبوتر
یک زوج پرنده قمری برای حل اختلاف خود نزد امام باقر(ع) آمدند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا بر اساس اعتقاد شیعه گستره علم اهل عترت(ع) تا حدی است که خزانهداران علم الهی محسوب میشوند و به نقل تاریخ با همین علم، معجزات فراوانی را از خود بروز دادهاند. در یکی از دعاها خطاب به اهلبیت(ع) نیز همین تعبیر خزانهداران علم الهی را به کار میگیریم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَ خُزّانَ الْعِلْمِ؛ سلام بر شما ای اهل بیت نبوت و محل وضع رسالت و محل رفت و آمد ملائکه و محل هبوط وحی و معدن رحمت و خزانهداران علم».
راهکاری از امام باقر(ع) در قبال التهابات اجتماعی
از این رو یکی از علوم این انوار مقدس الهی آشنایی با زبان تمام ملتها و نیز آشنایی با زبان حیوانات و پرندگان بود. به عنوان نمونه امام صادق(ع) در روایتی ذیل این بخش از آیه16 نمل "وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُد؛ سلیمان وارث داود شد»، فرمودند: همانا محمد وارث سلیمان شد و ما وارث محمد(ص) هستیم؛ ... إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً ص» (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج1، ص138) یکی از علوم داود و سلیمان(ع) علم به زبان پرندگان بود. در روایتی دیگر میخوانیم مردى خدمت امام صادق علیهالسلام این قسمت از همان آیه16 سوره نمل را تلاوت کرد: "عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ؛ سلیمان وارث داود شد و گفت : اى مردم ! [آگاهى به] زبان پرندگان را به ما آموختهاند و از هر چیزى [ که به پیامبران و پادشاهان دادهاند ] به ما عطا کردهاند». امام صادق علیهالسلام فرمود در آیه (من) ندارد آیه این طور است «أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ؛ یعنى بما همه چیز را دادند.» منظور امام(ع) این بود که ما هم علم پرندگان میدانیم. همچنان که امام باقر(ع) ذیل همین آیه خطاب به محمد بن مسلم فرمود: «به ما زبان پرندهها را آموختهاند و از هر چیز دادهاند؛ إِنَّا عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْء».
همین محمد بن مسلم نقل میکند: روزی خدمت امام باقر علیهالسلام بودم که یک جفت قمری آمدند و روی دیوار نشستند و طبق مرسوم خود آواز میخواندند و امام باقر علیه السلام دقایقی به آنها پاسخ میگفت. سپس آماده پریدن شدند و چون روی دیوار دیگری پریدند، قمری نر لحظاتی بر قمری ماده فریا میزد. من عرض کردم: قربانت شوم، داستان این پرندگان چه بود؟
فرمود:ای پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جانداری را که خدا آفریده است نسبت به ما شنواتر و فرمانبردارتر از انسان است. این قمری به ماده خود بدگمان شده و او سوگند یاد کرده بود که کاری نکرده است و گفته بود به داوری محمد بن علی راضی هستی؟ پس هر دو به داوری من راضی شدند و من به قمری نر گفتم که نسبت به ماده خود ستم کردهای؛ او هم قبول کرد.
متن روایت: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: کُنْتُ عِنْدَهُ یَوْماً إِذْ وَقَعَ زَوْجُ وَرَشَانٍ عَلَى الْحَائِطِ وَ هَدَلَا هَدِیلَهُمَا فَرَدَّ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَلَیْهِمَا کَلَامَهُمَا سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَلَمَّا طَارَا عَلَى الْحَائِطِ هَدَلَ الذَّکَرُ عَلَى الْأُنْثَى سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا هَذَا الطَّیْرُ قَالَ یَا ابْنَ مُسْلِمٍ کُلُّ شَیْءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طَیْرٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَوْ شَیْءٍ فِیهِ رُوحٌ فَهُوَ أَسْمَعُ لَنَا وَ أَطْوَعُ مِنِ ابْنِ آدَمَ إِنَّ هَذَا الْوَرَشَانَ ظَنَّ بِامْرَأَتِهِ فَحَلَفَتْ لَهُ مَا فَعَلْتُ فَقَالَتْ تَرْضَى بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ فَرَضِیَا بِی فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّهُ لَهَا ظَالِمٌ فَصَدَّقَهَا. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص470 / بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج1، ص 342)
انتهایپیام/