نود و هشت، سال سیاه صنعت نشر؟
ابرهای سیاهی که صنعت نشر را در بر گرفتهاند در یک نگاه، نه تنها مصیبت نیستند، بلکه میتوانند خواسته یا ناخواسته رحمتی که سالها صنعت نشر در انتظارش بود را به سمت این صنعت سرازیر کنند. اما چه رحمتی؟
در شرایطی که گرانی مواد و ملزومات مصرفی به دلیل شرایط ویژۀ اقتصادی که کشور با آن روبرو است از یک سو و عدم وجود محصولات فرهنگی در «سبد اضطراری خانوار» از سوی دیگر، صنعت نشر را تهدید میکند، وجود رانتهایی که با چند نرخی شدن ارز ایجاد شده، این صنعت را بیش از پیش به سوی قهقرا پیش میراند.
اصطلاح «سبد خانوار» به طور خودمانی، مجموعهای از کالاها و خدمات است که در لیست خرید و استفاده خانوارهای یک جامعه بیشترین میزان استفاده را دارند. هر یک از اقلام این مجموعه، دارای وزن هستند و مجموع قیمتها و ضرایب یا وزنی که برای هر قلم در نظر گرفته میشود در مجموع، به محاسبۀ شاخص قیمت مصرفکننده یا CPI منتج میشود. سبد اضطراری خانوار، سبدی فرضی است که در شرایط بحرانی، پس از حذف اقلام غیر ضروری یا کمتر ضروریِ خانوار تشکیل میشود.
در شرایط بحران اقتصادی، به طور خودکار خانوادهها اقلامی را که به آنها نیاز فوری ندارند، از لیست یا سبد خرید خود حذف میکنند. کتاب و البته بسیاری اقلام دیگر از جمله اقلام تفریحی و مانند آن، چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، توسط بخش قابل توجهی از جامعۀ هدف در شرایط بحران اقتصادی از لیست خرید حذف میشود و همین موضوع به عنوان موضوع پایین دستی در کنار موضوعات بالادستی از جمله بالارفتن هزینههای تولید کتاب، منجر به اتفاقی میشود که میتوانیم به خود اجازه بدهیم به شکلی بدبینانه، سال 1398 را سالِ سیاهِ صنعت نشر بنامیم.
به موضوعات فوق، البته باید اضافه کنیم، چند قطبی شدن فعالین حوزه نشر را. عدم همدلی و همراهی که در صنعت نشر شاهد آن هستیم در کنار عادت تاریخی ما ایرانیان، «من» را بیش و پیش از «ما» دیدن و عدم اعتقاد و الزام عملی به کار صنفی، دورنمای صنعت نشر را بیش از پیش تیره و تار نشان میدهد.
البته، این لیستِ مشکلات، سطر، زیاد دارد. میتوان به لیست فوق، «فرصتسوزی»های متعدد فعالین این حوزه را اضافه کرد. آنجا که میتوانستیم (و هنوز هم میتوانیم) از فرصتهای طلایی حوزه دیجیتال و نشر دیجیتال استفاده کنیم اما نکردهایم و نمیکنیم. هرچند این موضوع، تنها مربوط به عدم پذیرش «اصل تغییر» توسط ناشران نیست و دلایل مهم و متعدد دیگری هم دارد. از جمله قراردادهای ناعادلانۀ برخی مالکین بسترهای دیجیتال که امکان یا تمایل استفاده از این فضا را برای ناشران را دور از ذهن میکند یا وضعیت نامناسب این بسترهای نشر دیجیتال از نظر امنیت محتوا یا عدم امکان راستی و درستی آزمایی گزارشاتی که به ناشر ارائه میشود. واقعیت این است که نشر دیجیتال در ایران، با وجود رشد قابل توجهی که داشته است، هنوز حتی به بخشی از آنچه میتوانست، نرسیده است.
وجود ابرهای سیاه، چیزی نیست که نیازی به یادآوری یا تکرار یا تاکید داشته باشد. همۀ ما، این موارد را میدانیم. اما، به طرز عجیبی، همانقدر که ابر، هرچه سیاهتر، احتمال بارشش بیشتر، میتوان در فضای پر از تهدید فعلی، فرصتهایی را شناسایی کرد. ابرهای سیاهی که صنعت نشر را در بر گرفتهاند در یک نگاه، نه تنها مصیبت نیستند، بلکه میتوانند خواسته یا ناخواسته رحمتی که سالها صنعت نشر در انتظارش بود را به سمت این صنعت سرازیر کنند. اما چه رحمتی؟
سالهاست، صنعت نشر ما به دلیل برخورداری از حمایتهای نادرست از سوی آدمهای درست، یا حمایتهای درست از سوی آدمهای نادرست، یا حمایتهای از هر دو سمتِ نادرست، دچار مشکلات عدیده است. ماجرای سوبسید کاغذ که سالها پیش دچارش بودیم و ماجرای ارز ارزان قیمت که در سال 1397 به آن آلوده شدیم، تزریق سوبسید به عنوان یک مخدر آرامبخش در مقاطع مختلف، در کنار عدم وجود فهم درست از مفهوم «بازار» در صنعت نشر، همه و همه فضایی ناسالم از منظر اقتصادی را ایجاد کرده است. تغییر شرایط، و تنگ شدن فضای کسب و کار، فرصتی طلایی خواهد بود برای حذف ناشران ناآزموده.
طبیعی است باید منتظر حذف شدید در حوزه نشر باشیم. دور از انتظار نیست که بسیاری ناشران توسط بازار یا به انتخاب خودشان خط بخورند. مانند هر آتش دیگری، اینجا هم خشک و تر با هم خواهند سوخت. علاوه بر ناشرانی که سالها با تکیه بر فرصتهای ساختگی و رانتهایی که میدانیم، با فروشهای سازمانی و با تکیه بر ارتباطات (در لایههای مختلف) و با استفاده از با حمایتهای نابجایی که وجود داشت و دارد، با تولید محتوای بیکیفیت میتوانستند در گوشههایی (حتی گوشههای پر رونق بازار) گلیم از آب بیرون بکشند، ناشرانی که با تولید محتوای با کیفیت ولی عدم توجه به نیاز و مقتضیات بازار فعالیت میکردند هم از گردونۀ رقابت حذف خواهند شد.
این حذف شدن، از یک منظر ممکن است مصیبت به نظر برسد اما در یک دید سیستماتیک، حذف این دسته از ناشران، در واقع فضای نفس کشیدن و رشد را برای ناشران واقعی که نشر را نه فقط یک موضوع فرهنگی، که یک موضوع اقتصادی میبینند کمک خواهد کرد. نشر، فارغ از تمام «حرفهای قشنگ»، یک صنعت است. الزامات یک صنعت باید در آن رعایت شود. باید بتواند بدون کمک، روی پای خود بایستد. هر چند، برای رشد جامعه در بُعد فرهنگی، حمایتهای دولت لازم است اما این حمایتها، نباید به شکل سوبسید آن هم به شکلی که شاهد آن هستیم ارائه شود.
در یک دیدگاه سیستماتیک، ارائۀ سوبسید به شکل فعلی، در عمل به بقای ناشران بی کیفیت، بسیار بیشتر از ناشران با کیفیت کمک میکند و بقا و حضور ناشرانی که محتوای بیکیفیت تولید میکنند، موجب بیاعتمادی مخاطبان میشود چرا که در حجم عظیم کتابهای تولید شده، تشخیص سره از ناسره برای مخاطب دشوار یا ناممکن میشود. این مخاطب، در شرایطی، با استفاده از سوبسیدهایی مانند تخفیفات نمایشگاهی و مانند آن، بدون اینکه آگاهی لازم و کافی برای انتخاب گزینۀ مناسب را داشته باشد، دچار «انتخاب اولین» یا «انتخاب در دسترسترین» خواهد شد که یکی از خطاهای شناختی در حوزه تحلیل رفتار مصرف کننده است.
البته، در ادامه، مخاطب پس از اینکه نتوانست از محصول خریداری شده منتفع شود (در صورت عدم حصول Benefits یا مزایا از Properties یا مشخصههای محصول) در عمل میل به تکرار خرید در مشتری از بین میرود.
تحلیل فوق، یک روند بسیار ساده شده از یک دیاگرام تحلیل سیستمی فضای نشر بود که در حال حاضر دچار آن هستیم. چرخههای منفی در این تحلیل دائما در حال کمک به فروپاشی سیستم از درون هستند. برای آگاهی بیشتر از این نوع تحلیل می توانید مباحث «تفکر سیستمی» و «سیستم داینامیکس» را مورد توجه و مطالعه قرار دهید. آنچه در حال حاضر صنعت نشر را تهدید میکند، چرخههای مثبتی است که سیستم را به سمت نابودی می کشاند و یک چرخۀ متعادل کننده مانند اتفاقات پیش رو، می تواند به تعادل سیستم یا بازگرداندن سیستم به حالت تعادلی کمک کند.
به نظر می رسد بهتر است به جای برخوردهای احساسی، دیدگاه کلنگرانه به صنعت نشر را تشویق و ترویج کنیم. شاید بهتر باشد به جای تزریق مسکنهای سرپوشگذارنده بر درد غدّههای بدخیمِ سرطانی، جراحی (توسط خود و از درون صنف) را با وجود همۀ دردهای آن بپذیریم و آمادۀ یک جراحی بزرگ باشیم.
اگر خودمان، در اتحادیه و در داخل صنف، این جراحی را قبول نکنیم و آمادۀ پذیرش تمام تبعات نباشیم، بازار، در نهایت، عضو ناقص و سرطانی را از خود قطع خواهد کرد و بهبودی برای آن متصور نخواهد بود. ما پیشاپیش، از سبد خانوار در حال حذف شدن هستیم.
درباره راهکارها، پیش از این بارها صحبت شده است. راهکارهای مختلفی از جمله ورود اتحادیه به بحث قراردادهای نشر دیجیتال و نظارت بر آن برای احقاق حقوق ناشران، ارائه آموزشهای لازم به ناشران برای شناخت بهتر بازار و مفاهیم بازاریابی، تقویت نگاه «اقتصادی» در حوزه نشر به جای پر و بال دادن به دیدگاه احساسی «محصول فرهنگی»، پذیرش اصل «نیاز» مشتری و پاسخگویی به آن توسط ناشران، پذیرش شروع فرآیندهای بازاریابی پیش از تولید، تغییر جهت و نگاه رسانهها در مسیر معرفی و ترویج محصولات بر اساس کیفیت، دوری از نگاه ایدئولوژیک به کتاب که آفتی اساسی در این حوزه است و موارد بسیار دیگر، میتوانند نجات دهندۀ این صنعت باشند.
فراموش نمیکنیم که شاعر گفت "نجات دهنده در گور خفته است/و خاک، خاک پذیرنده/اشارتیست به آرامش". فراموش نکنیم، راز عبور از «زمستانی که باید ایمان بیاوریم به آغاز آن»، این است که «راز فصلها را بدانیم و حرف لحظهها را بفهمیم».
انتهای پیام/