تکرار| جلیل سامان: چرا باید تلویزیون دست به دامن ستارهها شود؟/ من داخل خانهای بودم که «ماجرای نیمروز» به آن حمله کرد
من «ماجرای نیمروز» را دوست داشتم و فیلم خوشساختی بود. جالب است بدانید من در سریال «نفس» داخل آن خانهای بودم که «ماجرای نیمروز» به آن حمله کرد، در واقع آنها سازمان منافقین را از بیرون دیدند و ما از داخل!
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اولینبار با «ارمغان تاریکی» سال 89 به تلویزیون آمد و بعد از آن «پروانه» را سال 92 به نمایش گذاشت. پروژه سوم جلیل سامان نامش «نفس» بود که در ماه مبارک رمضان روی آنتن رفت و بسیار مورد هجمه برخی از معاندین داخلی و خارجی قرار گرفت. این سریال و حرکت حرفهای کارگردان را به «چهارشنبههای سفید» ربط دادند، جایی که در سریال نفس با حفظ حریمهای شرعی و خلاقیت این مسئله را با فیلمبرداری برخی صحنههای خارجی و زنان بیحجاب غیرمسلمان، صحنههای طبیعی را بهنمایش گذاشتند تا برای بیننده روایتها باورپذیرتر باشد، و حاشیهها و هجمههای دیگری که همیشه پشت سر ساخت آثار انقلابی خصوصاً افشای پشتپردههای جنایات سازمان منافقین بوده و هست. جالب است وقتی از جلیل سامان پرسیدیم که "تا به حال تهدید شدهاید؟"، میگوید "بله از طریق یک ایمیل؛ اما نترسیدم و در میدان هستم". این ایام "سامان" منتظر بودجه و حل مشکلات مالی است تا بتواند کار جدید خودش را شروع کند.
با او گپوگفتی داشتیم که مشروح آن در ادامه آمده است:
لزومی ندارد تلویزیون برای دیدهشدن دست به دامان ستارهها شود
*شما از معدود کارگردانهای سینمای ایران هستید که به «سلبریتی»ها یا ستارههای سینمایی باج نمیدهید، یعنی به اقتدار فیلمساز بهعنوان فرمانده یک کار بسیار پایبندید، برای همین شاهدیم که در کارهای قبلی خود از بازیگر تازهنفس استفاده کردید که معمولاً بازیهای خوبی هم ارائه دادند. چطور به این شیوه کاری و این اقتدار سر صحنه رسیدید؟
بهنظر من ربطی به اقتدار فیلمساز ندارد، چرا که اعتقاد دارم خود تلویزیون یک قدرت شخصیتسازی، قهرمانسازی و ستارهپروری دارد. مطرح شدن یکسری از بازیگران که اغلب کارشان را از تلویزیون شروع کردند نشان میدهد تلویزیون خود بستری برای شکوفایی استعدادهاست، بنابراین لزومی ندارد برای دیده شدن دست به دامان ستارهها بشویم. اگر فیلمنامهای خوب و پرتعداد باشد میتواند با استفاده از بازیگران شناختهنشده هم مخاطب خودش را جذب کند. البته اگر کسی در وهله اول دست به چنین کاری بزند شاید یکسری چیزهایی را از دست بدهد ولی برای کارهای بعدی حتماً اتفاقات بهتری پیش میآید.
میدانستم آرش مجیدی میتواند از پَسِ نقش بربیاید
*شما خودتان به این ریسک و زمینخوردن کارتان فکر نمیکردید؟
اتفاقاً وقتی میخواستم «ارمغان تاریکی» را شروع کنم و به آرش مجیدی برای ایفای نقش کاراکتر اصلی رسیدم بسیاری به من میگفتند "آیا او میتواند یک سریال را با خودش بکشاند و در این کار موفق شود؟"، من به او اعتماد کردم، میدانستم فیلمنامه و سوژه هم آنقدر قدرت جذب مخاطب را دارند که هم بازیگر خوب دیده میشود و هم «ارمغان تاریکی» مورد توجه قرار خواهد گرفت.
آرش مجیدی ادای خیلی از این سلبریتیها را ندارد
*البته یکسری از بازیگران هم محافظهکارانه انتخاب میکنند و بهقولی از تبعات بازی در فیلمهای سیاسی خصوصاً سوژه منافقین هراس دارند. نظر شما در این باره چیست؟
فکر میکنم سازمان منافقین میان سلبریتیها طرفداری نداشته باشد که بخواهند به این خاطر انتخاب نکنند و ترجیح بدهند بازیگر این نوع سریالها نباشند. اما شاید بهخاطر ملاحظات امنیتی، گرین کارت و حتی بهخاطر اینکه میخواهند در خارج از کشور زندگی بدون دردسر و حاشیهای داشته باشند از بازی در فیلمهای سیاسی پرهیز کنند. من به توانایی آرش مجیدی اعتقاد داشتم بعضی ابتدا فکر میکردند او نمیتواند از پَسِ این نقش برآید . واقعیت این است که یک مجموعه اتفاقاتی میافتد یک کسی برای نقشی خوب میشود؛ یک بخشی تلاش فردی بازیگر است، یک بخشی گریم و یک بخشی هم در فیلمنامه تغییراتی ایجاد میشود تا کاراکتر مورد نظر خلق شود. من خیلی سعی کردم از تواناییهای آرش مجیدی برای این نقش استفاده کنم و او هم خیلی تلاش کرد خودش را به این نقش نزدیک کند. آرش مجیدی بهواقع یک آرتیستی است که ادای خیلی از این سلبریتیها را ندارد.
این فرصت را «نفس» به من داد...!
*شخصاً یک تشکر به شما بدهکارم، چون همیشه از این که در سریالهای مربوط به تاریخ معاصر، خانمها در پَسزمینه روسری سَر میکردند و روی آن کلاه میپوشیدند تا القا کنند زنان بیحجاب قبل از انقلاب این نوع چهرهای داشتهاند حرص میخوردم و احساس میکردم فضا تصنعی است. شما در سریال «نفس» با حفظ حریمهای شرعی و خلاقیت این مسئله را با فیلمبرداری برخی صحنههای خارجی و زنان بیحجاب غیرمسلمان، حل کردید. این نوع ایدهها برای طبیعی در آمدن کار در عین حفظ حدود شرعی و عرفی در سینما و تلویزیون کمتر دیده شده است، درباره این موضوع توضیح دهید.
میخواستم این کار را در سریال «پروانه» انجام دهم که این شرایط را تهیهکننده نتوانست فراهم کند و این موقعیت در سریال «نفس» ایجاد شد. خوشبختانه سازمان صداوسیما این کار را پذیرفت و امیدوارم که در کارهای بعدی هم این تعامل را داشته باشند.
منتظر بودجه هستم تا کار جدید شروع شود
*کار بعدیتان چیست؟
نمیتوانم از نام و موقعیت این کار چیزی بگویم چون فعلاً در مرحله نگارش است. با کارهایی که تا الآن ساختهام کاملاً فرق دارد. نگارش آن تقریباً تمام شده و بازنویسی میخواهد و البته که باید مسائل بودجهای آن مرتفع شود.
تلویزیون بودجه داد سینما کار کردم
*این اتفاق در سینما هم میافتد یا فقط «جلیل سامان» در تلویزیون قرار است سریال بسازد؟
من به رسانه ملی خیلی احترام میگزارم چون زاییده این رسانه هستم و در صداوسیما فارغالتحصیل شدم. از همین جا هم توانستم خودم را پیدا کنم؛ برای سینما هم کار کردم ولی با بودجه تلویزیون؛ یک فیلم سینمایی بهنام "وقت بودن" دارم که تلویزیون بودجه آن را تأمین کرد ولی هنوز اکران نشده است.
باید یک فکری به حال لوکیشنهای تکراری کرد
*آقای سامان، شما یک سهگانه در فضای پیش از انقلاب و سالهای اول بعد از انقلاب کار کردید. چقدر ضرورت احساس میکنید شهرکی مثل شهرک علی حاتمی که مربوط به دوره قاجار و پهلوی اول است با فضای بعد از دهه 30 تا دستکم اوایل دهه 60 ساخته شود. از مشکلات کار تاریخ معاصر بهلحاظ تطبیق فضا و مکان با واقعیت تاریخی برای ما بگویید.
این موضوع خیلی پیچیده است. الآن در همین شهرک غزالی فقط در آن سریال نمیسازند کلیپ هم ضبط میکنند و حتی تبلیغات را هم در آنجا میسازند؛ با این اتفاقات متنوع و مختلف خود به خود ارزشهای بصری این شهرک بهمرور برای مخاطب از دست میرود. اگر این اتفاق برای شهرک دیگری هم بیفتد و بهصورت کنترلنشده و غیرخلاقانه از آن موقعیتها و لوکیشنها استفاده کنند همان اتفاق برایش میافتد، یعنی ما شاهد لوکیشنها و خیابانهای تکراری و اتفاقات تصنعی خواهیم شد، وگرنه چهکسی باور ندارد که لازم است. من فکر میکنم فضایی با ترکیب کامپیوتری و دکور برای این اتفاقات بایستی در دستور کار قرار بگیرد، این اتفاق لازم است منتها از طریق کاربلدها و در قالب یک پروژه متمرکز؛ حتی جهت خورشید را باید در نظر بگیرند. خیلی مهم است ــ فرض کنید یک خیابانی بسازند شمالی جنوبی باشد ــ این خیابان شمالی جنوبی بهدرد کار نمیخورد باید این خیابان غربی شرقی ساخته شود. برخی از بناهایی که در شهرک غزالی هم ساخته شده به این نکات توجه نشده است.
حاتمیکیا چمران را منفعل و تخیّلی بهتصویر کشید
*شما ظاهراً دو سال وقت و انرژی برای به سرانجام رساندن پروژه «چمران» گذاشتید که به نتیجه نرسید. در یکی از مصاحبههای خود انتقادی به «چ» حاتمیکیا داشتید. بهعنوان کسی که مطالعه و تحقیق روی شخصیت چمران داشته، درباره انتقادات خودتان به «چ» بیشتر توضیح میدهید؟ شما از لفظ «بیخاصیت» برای چمران فیلم «چ» استفاده کردید. اتفاقاً از همان زمان نمایش فیلم هم خیلیها ایراد گرفتند که این تصویر «چریک انقلاب» نیست، یا اینکه چرا دکتر چمران در این فیلم این اندازه منفعل است که از پَسِ منطق آن رهبر مارکسیست یا حتی آن خانم کُرد (مریلا زارعی) برنمیآید. چرا وقتی بعد از سالها که درباره چهرهای مثل چمران اثر هنری ساخته میشود، این اندازه مناقشهبرانگیز است، آن هم توسط چهرهای انقلابی مثل حاتمیکیا؟ در واقع باید گفت که کفه فیلم واقعاً بهسمت چمران بازرگان است تا چمران خمینی.
من چمران بازرگان و چمران خمینی را متوجه نمیشوم، بهنظر من چمران چمران بود. یک شخصیت ویژه مستقلی داشت و اینکه حالا در فیلم اینطور روایت شده بحث دیگری است. خوب نیست به حاتمیکیا بگوییم "تو چمران بازرگان ساختی یا چمران خمینی را ساختی"، من میگویم چمران واقعی را نتوانسته بسازد، حداقل آن چمرانی که من در طول دو سال تحقیق شناختم این نبود. عمدهترین بخش آن به این نکته برمیگردد که چمران را منفعل و تخیّلی بهتصویر کشیده است. اتفاقات در پاوه این طوری نبود، حتی از لحاظ ارائه مستندها هم این طوری نبود؛ چرا که چمران در ماجرای پاوه ابتدای ورود به ژاندارمری میرود ولی اصلاً ژاندارمری در فیلم نیست؛ چرا؟ چون سپاه بودجه این فیلم را داده اینطور باید روایت شود؟ این غلط است. هرجا میخواهد پول بدهد باید واقعیت حفظ شود. اینکه آقای حاتمیکیا نتوانسته برای شهید چمران بازیگر مناسبی پیدا کند بحث دیگری است، متأسفانه آقای عربنیا نتوانست از پَسِ این نقش برآید.
قرار بود «چمران» الف ویژه شود اما تغییر رئیس صداوسیما مانع شد
*چرا شما به نتیجه نرسیدید که «چمران» را کار کنید آیا سرمایهگذار نخواست با شما کار کند؟
تا جایی که میدانم حاتمیکیا خیلی قبلتر از من دوست داشت شهید چمران را کار کند حتی در تلویزیون، ولی به سرانجام نرسید. کار من در قالب یک «الف ویژه» مصوب شد ولی تغییر در جایگاه ریاست سازمان صداوسیما باعث شد که این پروژه راکد بماند. یک نکتهای هم درباره خود حاتمیکیا بگویم؛ حاتمیکیا فیلمساز متعهد و دوستداشتنی است که اگر تصمیم میگرفت خارج از مرزها مشهور بشود آنقدر استعداد و توانمندی علمیاش را داشت که بهسراغ سوژههایی که آنها میخواهند، آنها سفارش میدهند و آنها مطرحشان میکنند، برود. اما هیچ وقت به این سمت نرفت و باید به این حُسننیت احترام گزارد. من حتی موقعی که میخواستم چمران را کار کنم از ایشان اجازه گرفتم. هنوز جملهاش یادم هست که "چمران گنجی است که همه میتوانند از آن بهره ببرند. چیزهای زیادی وجود دارد که درباره چمران میتواند بازگو شود و من تنها مقطع 48ساعتهای از چمران را روایت کردم".
ما را متهم کردند که «چهارشنبههای سفید» را تبلیغ میکنیم!!
*شما بر سر ابتکاری که برای باورپذیر کردن سریال «نفس» بهکار بردید، ظاهراً از جانب برخی مورد هجمه شدید قرار گرفتید (که از این بابت خیلی هم رنجیده و ناراحت شدید). بهنظرتان چرا همیشه در برابر نوآوری در جبهه انقلاب (با حفظ اصول و حدود) چنین مقاومتها و هجمههایی انجام میگیرد؟ چرا «افقگشایی» در ساحت هنر انقلاب، با حفظ مبانی و اصول، هزینه بالایی دارد؟ آیا دستهایی در کار است که هنر انقلاب بهویژه در عرصه تصویر درجا بزند؟
قبول دارم بدون شک دستهایی در کار است که کلاًً، نظام جمهوری اسلامی نتواند پیشرفت کند. دشمنان ما رسماً اعلام کردند و بودجه گذاشتند اما اینکه این مورد بهخصوص اتفاق افتاده باشد نمیدانم؛ میتواند سوء تفاهم بهوجود آمده باشد، چون همزمان با پخش سریال «نفس» چهارشنبههای سفید مطرح شد و ما را متهم کردند که ما داریم این موضوع را تبلیغ میکنیم!! ما در حال حاضر نهتنها در حوزه فرهنگ بلکه در کل نظام بزرگترین مشکلمان نداشتن تحلیل و منتقد است. تحلیلگر و منتقد درست و حسابی در هیچ حوزهای خصوصاً رسانه نداریم.
واقعاً به مخاطب چهربطی دارد بداند فلان سلبریتی چهرنگی را دوست دارد
* نکته دیگر این است که شما فکر میکنید تلویزیون ناگزیر است به رقابت به ماهواره و فضای مجازی؛ چرا که به هر طریق و روشی برنامهسازی میکند و سلبریتیها را روی آنتن میبرد؟
اگر تلویزیون برای جذب مخاطب بیشتر و رقابت با فضای مجازی و ماهواره تصمیم بگیرد دست به دامن هر سلبریتی، هر ورزشکار و قهرمانی بشود خود به خود یک حسّ حقارت برای مخاطب بهوجود میآید بگذریم از این که چه الگویی را ترسیم میکند. واقعاً به من در جایگاه یک مخاطب ربط ندارد فلان سلبریتی رنگ زرد را دوست دارد یا قرمز؛ بههنگام ورود به خانه به همسرش چه میگوید. لزومی ندارد عید نوروز و عید فطر بازیگر را به برنامه مناسبتی دعوت کنیم. بازیگر باید فیلم بازی کند وقتی هنرمند به انبوهی از برنامههای مناسبتی دعوت میشود ارزشهای بصریاش را آرام آرام از دست میدهد. در هالیوود میگویند "ستاره داریم 20 میلیون دلار دستمزد اوست" حتی نمیگذارند خرید برود که مردم زیاد او را نبینند که علاقهمند بشوند بیشتر او را ببینند. نمیگویم با این الگوی غربی و ستارهپروری موافقم و قطعاً ما باید الگوی خودمان را در فیلمسازی داشتهباشیم، ولی تلویزیون نیازی به ستاره ندارد.
من گفتم این هیاهوها بهنفع منافقین است!
*ما شاهد بودیم که سر ماجرای حجاب در «نفس» میزان هجمه آنقدر زیاد بود که داشت اصل موضوع یعنی روابط در سازمان منافقین را به حاشیه ببرد. شما هم در جایی اشاره کردید که احتمالاً خود «منافقین» هم در بهراه افتادن این جوّ تأثیر داشتند....
من هیچوقت نگفتم کسانی که انتقاد میکنند منافقند؛ کسانی نقد داشتند به آنها احترام میگزارم. گفتم ممکن است سود این قضیه را منافقین ببرند. چرا که شاید بالا گرفتن این هجمهها باعث توقف پخش این سریال شود و یا از پخش تلویزیون کنار گذاشته شود.
یکسری آدمهای ظاهراً موجه ما را مورد هجمه قرار دادند
*این هجمهها چطور ایجاد شد؟
زمانی که این اتفاق افتاد در اوج فشار ضبط، تدوین و آماده کردن موسیقی، بودم، هم باید کار رسانهای میکردم و هم ممیزیهای پخش را انجام میدادم. من بیشتر از یک ماه کمتر از 4 ساعت خوابیدم که مشکل جسمانی هم پیدا کردم. بهجای اینکه تقدیر کنند که یک نوآوری در تلویزیون اتفاق افتاد و از آن حالت تصنعی خارج شد بهیکباره دیدیم یکسری آدمهای ظاهراً موجه ما را مورد هجمه قرار دادند. بهنظر من سطحینگری بود وگرنه قاطبه مخاطبین خصوصاً در قم و بچههای حوزه استقبال کردند، پس این فشار مذهبی نبود؛ البته در عین حال هم خیلیها بهدنبال زدن تلویزیون هستند.
من داخل خانهای بودم که «ماجرای نیمروز» به آن حمله کرد
*درباره یک موضوع، اظهارنظر شفاف و صریح جنابعالی را میخواهم. شما در مصاحبهای که بعد از پخش سریال «ارمغان تاریکی» داشتید، گفتید که بسیاری از بازیگران وقتی بستر سیاسی سریال را متوجه میشدند، از حضور در آن کنار میکشیدند، بهعنوان کسی که یک سهگانه در این موضوع کار کردید، آیا در عرصه تصویر، در ایران بازی کردن یا مشارکت در آثار با موضوع دشمنان ایران و دشمنان نظام، هزینههایی دارد؟ منظورم از داخل خود سینما و حتی تلویزیون؟
قطعاً بیهزینه نیست. برخی از فیلمها خوب ساخته نشده و آن فیلمی که خوب ساخته نشده یک جریان تند سیاسی هم بههمراه داشته است؛ من با آنها کار ندارم. وقتی یک کاری خوب نباشد تأثیر مخرب آن زیادتر است. یک چیزی را باید درنظر بگیرید هیچوقت بد دفاع نکنید. فیلم را برای مردم میسازید؟ آن کسی که طرفدار نظام است خوشش میآید و طرفدار نظام نیست را هم باید جذب کنید؛ این رسالت هنر و هنرمندی است. من میتوانستم درباره منافقین خیلی تندتر کار کنم ترور نشان بدهم ولی دقت کنید از «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» موضعم پیچیدهتر شده زیرا آن موقع سازمان منافقین ترور میکرد و الآن جاسوسی انجام میدهد و دنبال گسترش نفاق است. من ترجیح دادم بهروی این نفاق متمرکز شوم و مخاطب جا بخورد اینقدر شخصیت روزبه (کاراکتر سریال نفس) میتواند جانی بالفطره هم باشد، در واقع بیننده به عاطفه خودش هم شک کند که روزبه را دوست دارد ولی او چنین اعتقادی دارد. من «ماجرای نیمروز» را دوست داشتم و فیلم خوشساختی بود. جالب است بدانید من در سریال «نفس» داخل آن خانهای بودم که «ماجرای نیمروز» به آن حمله کرد، در واقع آنها سازمان منافقین را از بیرون دیدند و ما از داخل!
با سبک و سیاق تند کار بسازیم مخاطب از دست میرود
*به بحث منافقین بپردازیم. در نزدیک 4 دههای که از چالش کشور با یک سازمان تروریستی مخوف و کاملاً وابسته به بیگانه یعنی منافقین میگذرد، اغراق نیست اگر بگوییم حتی بهاندازه انگشتان دو دست فیلم درباره ماهیت این سازمان، جنایات و تبعاتش برای کشور نساختیم. سریال که بهگمانم تا قبل از کار شما تقریباً نداشتیم، یعنی بعد از مثلاً فیلم پرچمدار یا توهم در دهه 60، دو سه تا کار مثل ویرانگر در دهه 70 دیگر کاری بهآنصورت در این حوزه انجام نگرفت. توجیه هم در همه این سالها این بوده که «نباید چوب به مرده زد» یا «نباید اینها را مطرح کرد»، ولی ما میبینیم خباثت و جنایت این سازمان علیه کشور ما بهشدت ادامه دارد و ما تبعات این نگفتنها را مثلاً در عوض شدن جای شهید با جلاد میبینیم. نظر شما بهعنوان تنها کسی که سهگانه ساخته که در آن سازمان پررنگ است، درباره این استراتژی «سکوت» چیست؟
من نمیگویم استراتژی سکوت، چرا که قبل از «ارمغان تاریکی» واقعاً این استراتژی سکوت وجود داشت یعنی موقعی که مطرح شد من گفتم داستان را میخواهم در فضای منافقین روایت کنم. در وهله اول، داستان چنین سمت و سویی نداشت یک داستان عاطفی بود یک مقداری در ابتدا مقاومت شد که چرا چوب به مرده بزنیم! ولی بعد من خیلی اصرار کردم و حمایت شد بعد از پخش تازه احساس کردند جای چنین کاری خالیست. یک جریانی شروع شد و عدهای شروع کردند به مستند ساختن، فیلم و میزگرد. الآن استراتژی سکوت نیست و خیلیها دوست دارند در این باره فیلم بسازند و افراد دیگر هم سریال ساختند، منتها پرداختن به این کارها قدری سختتر شده است؛ چرا که نباید به ورطه تکرار بیفتد و مخاطب نباید در اینجا دفن شود بلکه باید همیشه برای او موقعیتها جذاب و تازگی داشته باشد. در شرایطی که منافقین، صدر تا ذیل انقلاب را در پستها و مقامهای دولتی اشغال کردند. البته منافق فقط منحصر به سازمان منافقین نیست بلکه کسانی با منافقصفتی ردههایی را اشغال کردند که ریشه انقلاب را بزنند الآن مدام دارند ضربه میزنند از اختلاس تا تصمیمهای ناصواب و بخشنامههای یکبارهای درباره زیرساختهای فرهنگی و اقتصادی، مردم را از جامعه و انقلاب اسلامی دور کردند. من سعی کردم در لفافه و زیرپوستی درباره منافقین صحبت کنم و اگر با سبک و سیاق تند کار بسازیم مخاطب از دست میرود.
یک بار یک ایمیل تهدیدآمیز داشتم
*اینکه برخی دوستان کمتحمل برای شما فشار ایجاد کردند و هجمه بردند به کنار، همیشه کار کردن علیه منافقین، تبعات داشته است. اگر اشتباه نکنم سعید حاجیمیری در نامهای در دهه 70 گفته بود که سر ساختن فیلم «توهم» حتی تهدید به مرگ شد، شما از تبعات و تهدیدهایی که بر سر این سه سریال دریافت کردید برای ما بگویید.
یک بار یک ایمیل تهدیدآمیز داشتم و دیگر نداشتم. خوشبختانه نترسیدیم و ادامه دادیم.
دنبال کار خداپسندانه و لایک از خدا باشیم
*چرا سوژه منافقین را برای کار انتخاب کردید؟
یک زمانی فیلمسازی برایم دغدغه بود ولی یک اتفاقاتی در زندگیام افتاد نمیخواهم به جزئیات آن بپردازم. حالا اسکار بگیرم یا جایزه کن برایم اهمیت ندارد. بدم نمیآید بهخاطر حرف ارزشمندم اسکار بگیرم!! ولی حاضر نیستم بهخاطر اسکار بروم حرف دیگری بزنم. من معتقدم قبل از اینکه یک هنرمند، هنرمند باشد بایستی بهاندازه یک متفکر، حرفی برای گفتن داشته باشد. متأسفانه ما دنیازده شدهایم و دنبال این هستیم که سلبریتیپسند رفتار کنیم؛ غافل از این هستیم که دنبال کار خداپسندانه و لایک از خدا باشیم.
گفتگو: مجتبی برزگر
انتهای پیام/