تلخ‌ترین عکس جنگ

حمید داوود آبادی عکاس با سابقه سال‌های دفاع مقدس با انتشار عکسی از منطقه قلاویزان مهران در صفحه اینستاگرامش نوشت: این یکی از تلخ‌ترین عکس‌هایم از جنگ است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حمید داوود آبادی عکاس با سابقه سال‌های دفاع مقدس با انتشار عکسی از منطقه قلاویزان مهران در صفحه اینستاگرامش دلنوشته‌ای را به شرح زیر نوشت:

"تلخ ترین عکس جنگ

دی 1365 قلاویزان مهران

این یکی از تلخ ترین عکسهایم از جنگ است.

با چه ترس و لرزی توانستم با دوربین ساده‌ام این عکس را بگیرم.

در 3 سنگر روبرو، 3 تک تیرانداز بعثی مستقر بودند و با قناصه پیشانی تعدادی از بچه بسیجی‌ها را شکافتند!

هنوز که هنوز است، وقتی به این عکس نگاه می‌کنم، تنم می‌لرزد، دستم را بر پیشانی می‌گیرم و برای شهدا فاتحه می‌فرستم.

در منتهی‌الیه کانال، سنگری بود به‌نام «پیشانی». این اسم از دو لحاظ برای آن سنگر مناسب بود: 

اول این‌که ‌این سنگر در نوک کانالی قرار داشت که هیچ سنگر و خطی جلوتر از آن در برابر صدامی‌ها وجود نداشت و به‌عنوان پیشانی خط مقدم محسوب می‌شد.

دوم این‌که تک‌تیراندازان بعثی توجه شدیدی به ‌این سنگر داشتند و چون یکی از بهترین سنگرهای دیده‌بانی ما بود، تک‌تیراندازان عراقی بیش‌ترین تمرکز را روی آن داشتند و پیشانی تعداد زیادی از بچه‌ها در آن‌جا مورد اصابت گلوله قنّاصه قرار گرفته بود. باید گفت که آن سنگر از خونین‌ترین سنگرهای مهران بود.

یک تیربار بود که شب‌ها خیلی اذیت می‌کرد. تصمیم گرفتیم به هرصورت که هست، ترتیبش را بدهیم. 

یک قبضه اسلحه ژ.3 تحویل دسته 3 بود که از آن برای شلیک نارنجک تفنگی استفاده می‌کردیم. شلیک نارنجک تفنگی با کلاشینکوف تقریبا غیر ممکن بود، چرا که احتیاج به لوله رابط داشت و اگر هم پیدا می‌شد، با هر اسلحه‌کلاشی نمی‌شد نارنجک را پرتاب کرد. فشار زیاد گاز باروت، اسلحه‌های معمولی را داغان می‌کرد.

فشنگ گازی در خط پیدا نمی‌شد. به همین خاطر مرمی فشنگ‌های ژ.3 را برمی‌داشتیم و به‌جای آن با مقداری کاغذ روزنامه‌ مچاله شده دهانه‌ پوکه را می‌بستیم و پس از کار گذاشتن نارنجک تفنگی بر روی اسلحه، آن را شلیک می‌کردیم.
بهترین نوع نارنجک تفنگی که کاربرد بیش‌تری هم داشت، ضدتانک بود، آن‌هم از نوع روسی که به «نارنجک تفنگی کلاش» معروف بود. 

سنگر تیربار مزاحم در مقابل‌مان قرار داشت و بیش‌ترین تلاش ما برای از بین بردن آن بود. دست کم هر شب 15 تا 20 نارنجک تفنگی و تعدادی آر.پی.‌جی به طرفش شلیک می‌کردیم، اما او همچنان روی کانال‌ها و سنگرهای دیده‌بانی ما آتش می‌بارید. 

سرانجام پس از پرتاب چند نارنجک بر یک هدف، توانستم محل دقیق سنگر را تشخیص بدهم. 

پنجمین نارنجک تفنگی را که پرتاب کردم، به خواست خدا روی سنگر تیربار فرود آمد. تیربار که درحال شلیک بود، یک‌باره خاموش شد و درپی آن صدای داد و فریاد نیروهای مستقر در خط مقدم عراق، نشان می‌داد که سنگر منهدم شده است و این نتیجه‌ صلوات‌هایی بود که نذر کرده بودم."

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط