رمز کاشف الکرب بودن حضرت عباس(ع) چیست؟/ درسی که در مکتب سقای آب و ادب آموختیم

رمز کاشف الکرب بودن حضرت عباس(ع) چیست؟/ درسی که در مکتب سقای آب و ادب آموختیم

حضرت عباس علیه السلام نه‌تنها یک مرد شجاع و رزم‌آور بودند، بلکه مردی زاهد و عارف بودند که ازلحاظ معنوی به بالاترین درجه‌ها رسیده بودند. به‌طوری‌که درباره ایشان گفته شد: «و کان من اعبد بنی‌هاشم؛ از پارساترین مردم بنی‌هاشم بود.»

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، منابع مستند تاریخی و روایی تأکید می‌کنند که حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در اوج فضایل و کمالات معنوی و اخلاقی، در هر شرایطی تابع امر امام و برادر خود یعنی امام حسین علیه السلام بودند. رمز کاشف الکرب بودن آن حضرت را می‌توان در تمام دوران زندگی ایشان و به خصوص در واقعه عاشورا مشاهده کرد. آنجا که در شرایطی به رود فرات برای برداشتن آب نزدیک شدند که خودشان در نهایت تشنگی بودند. می‌توانستند از آن آب بنوشند و برای خیمه‌ها ببرند، اما چون امام خود را تشنه می‌دیدند، حاضر به این کار نشدند.

خبرگزاری تسنیمبرای آشنایی بیشتر با فضایل و کمالات حضرت عباس علیه السلام گفت‌وگویی با دکتر محمدرضا سنگری، عاشوراپژوه و نویسنده کتاب آیینه داران آفتاب انجام داده است. آن طور که این نویسنده عاشورایی توضیح می‌دهد، امام حسین علیه السلام می‌دانستند برادرشان تا چه اندازه مطیع امر ولی و امام است و چقدر فداکار است. به همین دلیل ایشان را مأمور آوردن آب کردند تا اوج رشادت و شجاعت در میدان کربلا این طور رقم بخورد. به همین دلیل است که ما درس فداکاری و ادب را در محضر حضرت عباس علیه السلام یاد می‌گیریم که حتی اگر توانستیم و قدرت داشتیم که مقابل دشمن بایستیم، باز هم منتظر امر ولی خود باشیم.

این کارشناس تاریخ عاشورا تأکید می‌کند: امروز هم اگر امت اسلام و ایران منتظر هستند تا ولی‌فقیه ما، مقام معظم رهبری اذن جهاد بدهند درسی است که حضرت عباس علیه السلام آموخته‌اند. ما یاد گرفته‌ایم که اگر رهبرمان دستور جهاد فرهنگی دادند، در این مسیر قدم برداریم. اگر فرمان جهاد اقتصادی دادند همه تلاشمان را به کار ببریم تا در این زمینه موفق باشیم. اگر حکم جهاد نظامی را صادر کردند، همه قدرت و جان و مال خود را در این راه فدا کنیم. چون این‌ها را از سقای ادب و وفاداری و شجاعت در میدان کربلا آموخته‌ایم.

 

یکی از پارساترین مردم بنی‌هاشم

گفته شده که امام حسین علیه السلام در مقتل کربلا خطاب به حضرت ابوالفضل علیه السلام، «جان برادر» را به کار بردند. چه شد که امام علیه السلام درباره برادر و یار خود چنین گفتند؟

رویکرد حضرت سیدالشهدا علیه السلام نسبت به برادرشان، نشان‌دهنده مقام بسیار بالای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام است. حتی درباره آن حضرت گفته شده که: «و کان من اعبد بنی‌هاشم» یعنی حضرت عباس علیه السلام از پارسایان بنی‌هاشم بودند. بنابراین ایشان نه تنها یک مرد شجاع و رزم‌آور بودند، بلکه مردی زاهد و عارف بودند که از لحاظ معنوی به بالاترین درجه‌ها رسیده بودند.

 

بیشتر بخوانید:

بررسی جلوه‌هایی از کمالات حضرت ام‌البنین(س)/ مادری که فرزندان حضرت زهرا(س) را بر فرزندان خود مقدم می‌دانست

 11 سال امامت امام حسین(ع) قبل از عاشورا چگونه گذشت؟

 

آیا درست است که نتیجه بگیریم بر اساس همین شجاعت و پارسایی بوده که آن طور در میدان کربلا مبارزه کردند و با وجود از دست دادن دست و چشم باز هم به مبارزه با باطل ادامه می‌دادند؟

بله. در میدان عاشورا می‌بینیم که حضرت عباس علیه السلام دست خود را از دست دادند، اما ذره‌ای ناامید نشدند. دشمن، دست دیگر ایشان را قطع کرد باز هم از پا ننشستند و مشک آب را به دندان گرفتند. زیرا رسالتی که امام حسین علیه السلام بر عهده ایشان گذاشته بودند، آوردن مشک آب بود و آن حضرت تا پای جان مطیع امر امام زمان خود بودند.

بر همین اساس است که در زیارت آن حضرت این گونه می‌خوانیم: «بِمَا صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ وَ أَعَنْتَ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» به این معنی که: «به‌واسطه آن صبر و تحمل مصائبی که در یارى برادرت کردى پس دار سعادت عقبى تو را نیکوست». حتی در این زیارت شهادت می‌دهیم که آن حضرت به مقام تسلیم و وفاداری و خیرخواهی رسیده بود و این مقام را در حد کمال داشت و آن را نسبت به امام زمان خود یعنی امام حسین علیه السلام به طور کامل انجام داد.

رمز کاشف الکرب بودن سقای آب و ادب

عنوان و لقب دیگری که حضرت ابوالفضل علیه السلام را با آن می‌شناسیم، کاشف الکرب بودن آن حضرت است به طوری که در زیارت ایشان می‌خوانیم «یا کاشف الکرب عن وجه الحسین». رمز و مفهوم این عبارت چیست؟

روایت‌های مستند بسیاری نشان می‌دهد که حضرت ابوالفضل علیه السلام، در هر شرایطی تابع امر امام و برادر خود یعنی امام حسین علیه السلام بودند. به اصطلاح آن حضرت حتی نمی‌خواستند خم به ابروی مبارک امام بیاید. نمونه بارز کاشف الکرب بودن حضرت عباس علیه السلام را باید در واقعه عاشورا ببینیم. چون ایشان در شرایطی به رود فرات برای برداشتن آب نزدیک شدند که خودشان در نهایت تشنگی بودند. می‌توانستند از آن آب بنوشند و برای خیمه‌ها ببرند، اما چون امام خود را تشنه می‌دیدند، حاضر به این کار نشدند.

حتی جان خود را فدا کردند تا آب را به خیمه‌ها و به امام حسین علیه السلام برسانند و دست‌هایشان از تن جدا شد باز هم دست از کاشف الکرب بودن خود برنداشتند. چشم‌ها را از دست دادند، باز هم در راه امام خود مقاومت کردند. خلق و منش دینی حضرت عباس علیه السلام آن‌قدر بالاست که در شأن کاشف الکرب شدن در برابر وجه حضرت اباعبدالله علیه السلام شدند.

چرا حضرت ابوالفضل علیه السلام مأمور آوردن آب شد؟

در اینجا یک پرسش مهم به ذهن خطور می‌کند، در شرایط آن جنگ نابرابر که حضرت ابوالفضل علیه السلام با آن توانایی‌های ایمانی و شجاعت می‌توانستند در برابر لشکر دشمن بایستند، چرا مأمور آوردن آب به خیمه‌ها شدند؟ چرا امام حسین علیه السلام به ایشان اجازه آوردن آب به خیمه‌ها را دادند، در حالی که آن حضرت می‌توانست وارد میدان شود و تعداد زیادی از نیروهای دشمن را از بین ببرد؟

سؤال مهمی است که نهایت ادب، وفاداری و تبعیت از امام را در شخصیت مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام نشان می‌دهد. حضرت عباس علیه السلام همان جوانمرد شجاع و پارسایی که می‌توانست یک‌تنه در برابر چندین لشکر بایستد و بجنگد، مأمور آوردن آب به خیمه‌ها شد. او که هر لحظه اذن شهادت می‌خواست و در انتظار بود تا امام حسین علیه السلام اجازه دهد تا به میدان کربلا برود و از جان حق دفاع کند، در حالی انتظارش به سر آمد که امام علیه السلام به او فرمود که سراغ رود فرات برود و برای خانواده‌ها و لشکریان آب بیاورد.

درواقع امام حسین علیه السلام می‌دانستند برادرشان تا چه اندازه مطیع امر ولی و امام است و چقدر فداکار است. به همین دلیل ایشان را مأمور آوردن آب کردند تا اوج رشادت و شجاعت در میدان کربلا این طور رقم بخورد. به همین دلیل است که ما درس فداکاری و ادب را در محضر حضرت عباس علیه السلام یاد می‌گیریم که حتی اگر توانستیم و قدرت داشتیم که مقابل دشمن بایستیم، باز هم منتظر امر ولی خود باشیم.

امروز هم اگر امت اسلام و ایران منتظر هستند تا ولی‌فقیه ما، مقام معظم رهبری اذن جهاد بدهند درسی است که حضرت عباس علیه السلام آموخته‌اند. ما یاد گرفته‌ایم که اگر رهبرمان دستور جهاد فرهنگی دادند، در این مسیر قدم برداریم. اگر فرمان جهاد اقتصادی دادند همه تلاشمان را به کار ببریم تا در این زمینه موفق باشیم. اگر حکم جهاد نظامی را صادر کردند، همه قدرت و جان و مال خود را در این راه فدا کنیم. چون این‌ها را از سقای ادب و وفاداری و شجاعت در میدان کربلا آموخته‌ایم.

لزوم مقابله با وهن در دین و شایعات

می‌دانیم که حضرت عباس علیه السلام دارای فضایل و کمالات بسیاری بودند. اما در کنار این‌ها، گاهی مطالبی در مورد آن حضرت به صورت اغراق‌آمیز عنوان می‌شود که ما را دچار اشتباه می‌کند. مثلاً گفته می‌شود آن حضرت در میدان کربلا چهارصد و پنجاه هزار نفر از لشکر دشمن را کشتند! این مطالب بر چه اساسی مطرح می‌شود و در مقابل، چه باید کرد؟

یکی از دلایل اصلی طرح این گونه مطالب غلوآمیز این است که دشمن اسلام قصد دارد حقایق دینی و تاریخی ما را به خرافات بکشاند تا به مرور زمان از اساس آن‌ها را باطل بدانیم. این دشمنی بزرگی است که در حق ائمه اطهار علیهم السلام می‌شود. در مقابل باید از خودمان بپرسیم آیا اصلاً در لشکر عمر سعد چهارصد و پنجاه هزار نفر حضور داشتند که حضرت ابوالفضل با آن‌ها بجنگد؟ آیا اصلاً امکان دارد که در طول یک روز عاشورا که نهایتاً حدود هشت ساعت به طول انجامیده، آن حضرت بتواند با این تعداد روبرو شود و با آن‌ها مبارزه کند؟ مسلم است که جواب این سؤال‌ها منفی است.

در مقابل وظیفه داریم هشیاری خود را حفظ کنیم. در برابر شایعات باید پاسخ درست را پیدا کرد، نه اینکه طبق میل دشمن از اصل هم منحرف شویم.

حتی در برخی جشن‌هایی که برای ائمه اطهار علیهم السلام گرفته می‌شود، شاهد وهن در دین و اعتقادات هستیم. به عنوان مثال عده‌ای به جای پرداختن به فضایل اخلاقی حضرت ابوالفضل علیه السلام به موضوعاتی مثل زیبایی‌های ظاهری آن حضرت می‌پردازند.

درست است. همه این‌ها مصداق وهن هستند که در عزاداری‌ها و جشن‌های ما ریشه دوانده است. می‌دانیم که حضرت عباس علیه السلام نمونه کامل خداشناسی، جوانمردی، تبعیت از امام، وفاداری، ادب و بزرگ‌منشی هستند. اما عده‌ای غافل از این خصایل و سجایای اخلاقی که آن حضرت را به درجات بالای معنوی رسانده است، به وصف زیبایی‌های چشم و ابرو و قد و قامت می‌پردازند.

این نوع وهن را نه فقط در جشن‌هایی به مناسبت میلاد آن حضرت می‌توان دید، بلکه حتی در تمثال‌هایی که از چهره آن حضرت کشیده شده هم می‌شود مشاهده کرد. گویا برتری ایشان به زیبایی ظاهری بوده است. درست است که ایشان به عنوان «قمر بنی‌هاشم» مشهور هستند، اما این زیبایی از زیبایی باطنی و معنوی نشاءت گرفته و رشد کرده است. به هر حال افراد زیبا در دنیا کم نیستند و نبوده‌اند. این نوع زیبایی کمال محسوب نمی‌شود. آن زیبایی کمال است که فرد را به اوج برساند و در مسیر حقیقت باشد.

بصیرت حضرت عباس علیه السلام

در مقابل زیبایی بصر و قامت، بصیرت حضرت عباس علیه السلام بسیار مشهور است. چرا؟

امام صادق علیه السلام درباره بصیرت و هوش معنوی عموی خود فرموده‌اند: «کان عمونا ابوالفضل العباس علیه السلام ابوالفضائل، صلب الایمان و نافذ البصیرة» درواقع آن حضرت، عموی خود را این گونه معرفی کرده‌اند که: عموی ما حضرت عباس علیه السلام، به درجه‌ای از معرفت رسیده بود که ابوفاضل یعنی پدر و سرچشمه فضیلت‌ها شناخته می‌شد و دارای ایمانی استوار و راسخ و بصیرت دقیق بود.

یکی از خصوصیات بارز و شناخته شده حضرت عباس علیه السلام که به آن اشاره کردید، وفاداری آن حضرت است. چرا این خصلت در مورد آن حضرت به طور مؤکد عنوان شده است؟ در حالی که می‌دانیم که حتی ائمه اطهار علیهم السلام هم به این صفت آراسته بودند؟

وفاداری حضرت عباس علیه السلام به این علت مورد تأکید قرار می‌گیرد که آن حضرت به شدت تابع امام حسین علیه السلام بودند و در هیچ لحظه‌ای از امر امام خود سرپیچی نکردند. ماجرای امان‌نامه‌ای از طرف لشکر ابن زیاد برای آن حضرت فرستاده شد، این مطلب را تائید می‌کند.

ابن زیاد می‌دانست که حضرت عباس بسیار شجاع و دلاور است و ایمان محکمی دارد که اگر در میدان جنگ قرار بگیرد، رزم‌آوری جانانه‌ای خواهد داشت. در عین حال می‌خواست دور امام حسین علیه السلام را از مردان شجاع خالی کند. به همین علت با خودش فکر کرد چهار پسر حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها در کنار امام حسین علیه السلام هستند و آن حضرت به این افراد دلگرم خواهد بود. پس اگر می‌توانست این چهار مرد جوان و شجاع را از آن حضرت دور کند، به خیال خام خودش بسیار موفق می‌بود. به همین دلیل به یزید پیشنهاد داد تا به واسطه رابطه خویشاوندی که خودش یا شمر ملعون با حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها داشتند، برای حضرت عباس علیه السلام و چهار برادر ایشان یعنی جعفر، عبدالله و عثمان امان‌نامه بنویسد و آن‌ها را به لشکر کفر دعوت کند.

در این زمان شمر ملعون مسئول رساندن نامه شد. وقتی او در برابر یاران امام حسین علیه السلام قرار گرفت، صدا زد: «پسران خواهر ما کجا هستند؟» البته او برادر حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها نبود، آن‌ها از یک طایفه بودند و رابطه خویشاوندی داشتند. به همین دلیل آن بانوی بزرگوار را خواهر صدا زد.

وقتی پسران حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها بیرون آمدند، گفتند: «چه کار داری و چه می‌خواهی؟» شمر ملعون گفت: «شما در امان هستید.» اما آن جوانمردان و در رأس آن‌ها حضرت ابوالفضل علیه السلام جواب دادند: «خداوند تو و امان‌نامه تو را لعنت کند. به ما امان می‌دهی در حالی که پسر پیغمبر خدا بی‌امان است؟! ما به امان‌نامه شمر و یزید نیاز نداریم در حالی که امان‌نامه خدا بهتر از امان شماست.»

حضرت عباس سلام‌الله‌علیه از منظر امام سجاد علیه السلام

در کتاب خصال و کتاب‌های معتبر دیگر، چندین حدیث درباره منزلت و شأن حضرت ابوالفضل علیه السلام نوشته شده است. به عنوان مثال امام زین‌العابدین علیه السلام که خودش در کربلا حضور داشته و شاهد آن وقایع بودند، درباره عموی بزرگوارشان فرموده‌اند:«خداوند عمویم، عباس بن علی علیهماالسلام را رحمت کند. به‌درستی که او برادرش، امام حسین علیه السلام، را بر خود مقدم داشت و امتحان داد و جان خود را در راه امام و برادرش فدا کرد تا اینکه دست‌هایش از بدن مبارکش جدا شدند. همانا عباس علیه السلام در نزد خدای متعال مقام بالایی دارد که در روز قیامت همه شهیدان آن را آرزو خواهند کرد.»

گفتگو از: مریم مرتضوی

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران