چرا شهدا به جایگاه علمدار کربلا غبطه می‌خورند؟


شخصیت حضرت عباس (ع) آنقدر عظمت دارد که در آخرت شهیدان به حال ایشان غبطه می‌خورند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، هر چند توصیفات کمی از قمر بنی هاشم (ع) در تاریخ روایت شده است، اما همان اندک توصیفات گویای شخصیت والای حضرت ابوالفضل العباس (ع) است. در زیارت نامه کوتاهی که از حضرت (ع) ذکر شده، خصوصیات و صفات ممتازی از جمله مقام تسلیم، تصدیق، وفا، نصیحت نسبت به امام، نکول نکردن و سستی نکردن در همراهی با امام حسین (ع) برای ایشان بیان شده است. در زیارتنامه حضرت عباس (ع) آمده است: «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ»او با همه وجود،سیدالشهداء (ع) را در سخت‌ترین امتحان عالم، تصدیق کرده و ذره‌ای شک نکرد. در ابتدای زیارتنامه بیان شده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ»سلام بر تو‌ای بنده صالح. چنین عبارتی برای یک فرد عادی بیان نمی‌شود.

 

امام صادق (ع) فرمودند: «او (حضرت ابوالفضل) ایمانی قوی و پر صلابت داشت ... او دارای بصیرتی نافذ و عمیق بود». در زیارت ناحیهٔ مقدّسه آمده است: «گواهی می‌دهم که تو خیرخواه خداوند و رسولش و برادرت بودی». امام سجاد (ع) فرمودند: «رحمت خدا بر عباس (ع)! پس سوگند به خدا! او از خود گذشتگی کرد و شجاعتش را در جنگ نشان داد و به قلب لشکر زد و لشکریان، گرد او را گرفتند و به زحمتش انداختند و او جانش را فدای برادرش کرد؛ تا این که دستانش قطع شدند؛ پس خدای عزّ و جلّ به جای آن دو دست، دو بال به او داد که با ملائکه در بهشت پرواز می‌کند؛ همان گونه که به جعفر بن ابیطالب، عنایت کرد و قطعاً برای عباس (ع)، نزد خدای تبارک و تعالی، مقام و منزلتی است که همه شهیدان در روز قیامت، به آن غبطه می‌خورند

 

این صفات سبب شد معجزات فراوانی از سوی علمدار کربلا صورت گیرد که شنیدن آن انسان را از عظمت معنوی حضرت ابوالفضل (ع) کمی آگاه می‌کند. نمونه‌ای از این معجزات را می‌توانید در ادامه بخوانید.

 

آیت الله حاج سید عباس کاشانی حائری نقل کرده است: روزی در خانه آیت الله العظمی حکیم بودم که کلیددار آستان مقدس حضرت ابوالفضل (ع) تلفن کرد و گفت: «سرداب مقدس ابوالفضل، علیه السلام، را آب گرفته و بیم آن می‌رود که ویران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره‌ها نیز آسیب کلی وارد شود، شما کاری بکنید. آیت الله حکیم فرمودند: «من جمعه خواهم آمد و هرآنچه در توان دارم انجام خواهم داد».

آنگاه گروهی از علمای نجف از جمله اینجانب به همراه ایشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس (ع) رفتیم، آن مرجع بزرگ برای بازدید به طرف سرداب مقدس رفت و ما نیز از پی او آمدیم، اما همین که چند پله پایین رفتند، دیدم نشستند و با صدای بسیار بلند که تا آن روز ندیده بودم، شروع به گریه کردند. همه شگفت زده و هراسان شدیم که چه شده است؟ من گردن کشیدم دیدم شگفتا منظره عجیبی است که مرا هم گریان ساخت. قبر شریف حضرت ابوالفضل (ع) در میان آب مثل جایی که از هر سو به وسیله دیوار بتنی بسیار محکم حفاظت شود، در وسط آب قرار داشت، اما آب آن را نمی‌گرفت. درست همانند قبر سالارش حسین، علیه السلام، که متوکل عباسی بر آن آب بست، اما آب به سوی قبر پیشروی نکرد.

 

حجت الاسلام و المسلمین سید احمد حسینی کارشناس مذهبی و پژوهشگر دینی گفت: حضرت عباس (ع) نخستین فرزند از ام البنین، همسر دوم امیر المومنین (ع) هستند. ایشان در حادثه کربلا حضور پررنگی داشتند. اطلاعات دقیق تاریخی به گونه‌ای که جزئیات سرگذشت حضرت عباس (ع) مخصوصا در دوره جوانی را بیان در دست نیست. فقط برخی از گزارش‌ها حکایت می‌کند که حضرت عباس (ع) در جنگ صفین حضور داشتند. برخی از کرامات ساحت ملکوتی حضرت ابوالفضل (ع) به دست ما رسیده که ناقلان آن‌ها شیعه و سنی و حتی غیر مسلمانان هستند. نام ایشان عباس و کنیه حضرت، ابوالفضل است. ایشان قامتی بلند و چهره‌ای زیبا داشتند.

 

این کارشناس مذهبی در ادامه به ماجرای ازدواج مادر قمر بنی هاشم (ع) با امام علی (ع) اشاره کرد و گفت: مادرشان فاطمه بنت حزام است که توسط برادر امیر المومنین (ع) که فردی نسب شناس بود، به حضرت امیر (ع) معرفی شدند. امیر المومنین (ع) ماجرای خواستگاری عجیبی داشتند. زمانی که امام علی (ع) برای خواستگاری نزد پدر ام البنین آمدند، پدر ام البنین یعنی حزام گفت: «من دختر به امیر المومنین (ع) نمی‌دهم». وقتی مولای متقیان علت را جویا شدند، حزام گفت: «ما کنیز برای امیر المومنین (ع) می‌دهیم». یعنی هم پدر بزرگ مادری حضرت عباس (ع) و هم مادرشان فاطمه بنت حزام انسان‌های شاخص و مؤدبی بودند. پیش از اینکه حزام برای ابراز رضایت دخترشان برای این وصلت سوال کنند، ام البنین به مادرش گفته بود، در خواب دیده است که ستارگان و اجرام آسمانی در دامانش است و یکی از ستارگان بسیار درخشان است. حزام گفت: «خوابت تعبیر شده و امیر المومنین (ع) از تو خواستگاری کرده است».

حجت الاسلام و المسلمین حسینی ادامه داد: در زیارت اربعین، قمر بنی هاشم (ع) را ابوالقاسم خطاب کردند. در جایی دیگر ایشان راابوالقربه یعنی کسی که صاحب مشک آب است، و در جایی دیگر ابوالفرجه معرفی کردند. از القاب مشهورشان باب الحوائج و سقا است. در برخی منابع الشهید معرفی شدند. در ارتباط با تولد ایشان خیلی اختلاف است. تاریخ مطلب دقیق و گویایی از ماجرای تولد حضرت ندارد، اما مشهور‌ترین مطلب این است که ایشان در 26 هجری قمری در بیت شریف امیر المومنین (ع) متولد شدند. صاحب کتاب خصائص العباسیه بیان کرده است زمانی که امیر المومنین (ع)، فرزند تازه متولد شده اش یعنی عباس را در آغوش گرفت، در گوش هایشان اذان و اقامه گفتند و گریه کردند. ام البنین دلیل گریه کردن را پرسیدند که حضرت (ع) فرمودند: این دو بازو فرزندم عباس (ع)، در راه فرزندم حسین (ع) جدا می‌شود و خدا به واسطه این دو دست دو بال در آخرت به ایشان عطا می‌کند.

 
 
 

این پژوهشگر دینی درباره کم بودن مستندات تاریخی از سیره حضرت ابوالفضل (ع) بیان کرد: متاسفانه مطالب کمی از سیره ساقی کربلا در تاریخ ذکر شده است. مثلا حضور ایشان در جنگ صفین ذکر شده است، اما استنادی از کیفیت حضور حضرت (ع) بیان نشده است. سال گردآوری منابع زندگی حضرت برای زمان‌های دور نیست. در روایاتی امام صادق (ع) فرمودند: «کان عمنا العباس نافذ البصیرة صلب الإیمان، جاهد مع أبی عبد الله علیه السلام وأبلى بلاءً حسناً، ومضى شهیداً»ایشان علاوه بر صفات عالی، بصیرت داشتند. از صفات برتر حضرت عباس (ع) مسئله وفاداری ایشان است. زمانی که علم را نزد ابن زیاد آوردند او می‌گفت: این علم، وفا را نشان می‌دهد. از علم دار کربلا یاد بگیرید که همه جای این علم تیر خورده است، به جز دسته آن. جایگاه ویژه ایشان مسئله‌ای است که حتی باعث غبطه شهدا به جایگاه ایشان است. زمانی که شهدا می‌خواهند وارد بهشت شوند، سر‌ها را بالا می‌آورند و به جایگاه حضرت ابوالفضل (ع) غبطه می‌خورند. مردم به حال شهدا غبطه می‌خورند و شهدا به حال حضرت عباس (ع).

 

وی در پایان اضافه کرد: از همه این‌ها که بگذریم هیچ تعبیری مانند تعبیر امام حسین (ع) نسبت به برادرشان نیست. یک تعبیری که در سلسله جوامع روایی کمتر دیده می‌شود. کمتر پیش می‌آید که معصوم به غیر معصوم بگوید جانم فدایت. وقتی امام حسین (ع) در واقعه کربلا، بالای سر بدن ضربه خورده برادرشان آمدند و وقتی دید کاری از دستش بر نمی‌آید، گفتند به نفسی انت؛ یعنی جانم به فدایت.

 

منبع:باشگاه خبرنگاران

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها