حمید گودرزی: ناراحتی من ربطی به محمدرضا گلزار نداشت/ «بر سر دو راهی» مثلث عشقی ندارد+فیلم
متأسفانه برخی اوقات ناتوانیمان در قصه گفتن، بی سوادیمان برای جذب مخاطب در پشت پوزیشنهای روشنفکری پنهان میشود؛ ای خانم و آقای نخبهگرا بدانید تلویزیون جای کار عامهپسند است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، داستان «بر سر دو راهی» قصه پرفراز و فرود از محلههای پایین شهر تا قصرهای بالاشهر را دربرمیگیرد. چرا که بلندپروازی و روایت زندگی آدمهایی که یک شبه ره صدساله را میپیمایند. آدمهایی که در گذشته هرچند دستشان خالی بود اما مردانگی و جوانمردی داشتند. یعنی در واقع با رسیدن به پول به تدریج از خود انسانی فاصله میگیرند. حامد داستان- حمید گودرزی، در ابتدای داستان «بر سر دو راهی» از صحبت کردن یک مرد غریبه با دخترعمویش غیرتی میشود و حرکات و سکناتش مخاطب را به یاد جوانهای دیروز میاندازد اما از نیمه سریال با ثروتهای بادآورده، غیرتش را هم باد میبرد. شاید یکی از مقاصد اصلی نویسنده و کارگردان این باشد که حامد فقیر اما غیرتی و خانواده دوست نیمه ابتدایی داستان را دوستداشتنیتر از حامد شیکپوش و ثروتمند نیمه دوم داستان معرفی کنند. حامدی که از ابراز عشق به دختر عموی خود شرم دارد اما تحت تأثیر محیط جدید و بیپروایی "پریناز- میترا حجار" که دختری امروزی و مدرن است به راحتی ابراز عشق میکند و حالا دیگر پریناز را میخواهد. این خود یکی از تناقضهای تحولی آدمهاست که «بر سر دو راهی» به خوبی نشان داده است.
البته نباید از پرداخت جسورانه نویسنده و کارگردان به مقوله نوسانات بازار ارز و مشکلات اقتصادی در جامعه غافل شویم. جایی که «بر سر دو راهی» با داستانی روان و ساده عاشقانه پسر فقیر پولدار و فراموش کردن عشق قدیمی، فیلمساز قدم را درشتتر برمیدارد و مسئله نوسانات بازار ارز را مطرح میکند. ورود سریال نوروزی شبکه دو به مسائل روز، قدری داستان را مهیجتر و از سرعت نمیاندازد. عنقا- نویسنده داستان «بر سر دو راهی» به این نکته هوشمندانه پرداخته که چگونه دلالان اقتصادی بر روی زندگی و معیشت مردم تأثیر دارند.البته در عین حال یک کاراکتر دیگری هم حضور داشت به نام "جلال" که عنایتبخشی ایفای نقش میکرد. او نقش کسانی را بازی کرد که با لحن فریبنده وارد زندگی افرادی چون حامد و سینا- حمید گودرزی و بهرنگ علوی، میشوند و در نهایت آنها را به قهقهرا هدایت میکنند. اینها نکاتی بود که در بخش دوم نشست خبری با عوامل سریال «بر سر دو راهی» در کنار حاشیه انتخاب محمدرضا گلزار به عنوان بهترین مجری مسابقه تلویزیونی و آیا بازیگران هم میتوانند مجریان موفقی در تلویزیون باشند به آنها پرداخته شد.
مشروح بخش دوم این نشست خبری را در ادامه میخوانید:
سایه قصه عزتالملوک بر ماجرای دلار مسلط شد
*در بخش دوم نشست خبری، حمید گودرزی به جذابیت داستان با پرداختن به مسائل روز همچون «دلار» و حضور دلالان اقتصادی از این دست اشاره کرد. او گفت:
ما با بهرنگ توفیقی قرار بود با هم کاری انجام دهیم، این اتفاق نیفتاد و قبلاً هم با حامد عنقا کار کرده بودم. وقتی برای مذاکره و عقد قرارداد سریال به دفتر تهیهکننده رفتم چهار قسمت قوامنیافته روی میز بود. همین که ماجرای یک پیرزن و پسر جوان را تعریف کردند، گفتم هستم! همین اتفاقات مرا جذب کرد، بعداً متوجه شدم مریم(مهراوه شریفینیا) و پرینازی(میترا حجاز) هم وجود دارد. از طرفی موضوع دلار هم برایم جذابیت داشت، چرا که در سال 97 مردم با این موضوع دست و پنجه نرم میکردند اما سایه قصه پیرزن(عزتالملوک) بر موضوع دلار مسلط شد. میتوانستیم موضوع دلار را پررنگتر دنبال کنیم و کار جذاب میشد، ولی احساس میکنم زود از بحث دلار گذشتیم. شاید هم به خاطر کم بودن قسمتهای سریال، نویسنده و فیلمساز بیشتر نمیتوانستند موضوعات را موشکافی کنند و فشرده فشرده کُدهای داستانی را بازگشایی میکردند. ولی «بر سر دو راهی» میتوانست این یک سریال 30، 40 قسمتی بشود. زندگی "جلال- عنایت بخشی" خودش 20 قسمت جا داشت؛ همه در کوی و برزن به من میگفتند چرا جلال کشته شد و از این موضوع ناراحت شدند. برایمان جالب بود که یک نقش منفی در سریال آنقدر طرفدار دارد. مجید مشیری و افسانه چهرهآزاد در سریال میتوانستند قصههای دیگری داشته باشند.
کمال داستان ما موضوع دلار بود اما شرایط اجازه نداد
*همین صحبتهای حمید گودرزی خودش این سوال را پیش میآورد چرا با وجود مشکلات اساسی مردم در مسئله دلار از تسلط قصه بر ماجرای پیرزن و عزتالملوک به آن سمت میرفتید و قصه دلار گسترش پیدا میکرد. یک اتفاق به روزی در سریال «بر سر دو راهی» اتفاق افتاد که واقعاً سریالهای تلویزیونی ما خالی از پرداختن به موضوعات روز و مشکلات مردم است....
حامد عنقا(نویسنده و تهیهکننده): اتفاقاً حمید گودرزی در ایام تصویربرداری درباره همین موضوع دلار با من صحبت کرد. درست است که ظرف داستانی ما اجازه میداد موضوع عزتالملوک را تا 10 قسمت پیش ببریم. اما در واقعیت استخوانبندی قصه ما طرح این مسائل نبود؛ این اتفاقات مطرح شدند تا باعث قوام داستانی و ربط شخصیتها و اتفاقات شود. میدانستم طرح موضوع دلار، تأکید داستان بر مشکلات مردم است و میتوانست بیشتر شود ولی با دو نکته مواجه بود. یکی اینکه در همان روزهایی که ما کار میکردیم(اسفندماه) یک مقداری دلار اوج گرفت. یک نگرانی بود نه فقط در گروه داخلیمان بلکه بیرون از فضا، مبادا سریال باعث موجسواری عدهای شود و ناخودآگاه «بر سر دو راهی» را وارد حاشیه کند. این طوری نبود که من بتوانم با فراغ بال به این موضوع بپردازم و یک موضوع دیگر یک نگرانی دیگری در خصوص موضوع پیرزن(عزتالملوک) وجود داشت که اگر یک حدی بیشتر به آن بپردازیم توقعی در تماشاگر ایجاد میشد و لزوماً بدنه قصهای که باید دنبال میشد لطمه میخورد. از ابتدا قرار بود سریال «بر سر دو راهی» ساخته شود و به 16 قسمت رسید؛ واقعاً در این وقت کم چقدر میتوانستیم حرف بزنیم و قصه تعریف کنیم. مگر نه کمال شخصیت جایی بود که به ماجرای دلار پرداختیم و زمانی که در آینده همان به خاک نشسته دلار دیگران را به خاک مینشاسند. این انتقاد به قصه وجود دارد اما ظرف و زمانی ما را مجبور به این روایت کوتاه برخی از قصههای «بر سر دو راهی» کرد.
به ما میگفتند «بر سر دو راهی» میتوانست 50 قسمته باشد
بهرنگ توفیقی(کارگردان): حامد عنقا هیچوقت در نوشتن داستان یک راوی خسیسی نبوده است که مثلاً این ماجرای دلار را برای قصه دیگری نگه دارد. به عنوان یک نویسنده آنقدر قصههای مختلف در ذهنشان شکل میگیرد و آن قصهها را پیاده میکنند، مخاطب حتماً با اندیشه و تأمل قصه این سریال را دنبال میکند. جالب است بدانید به ما میگفتند این سریال میتوانست 50 قسمتی هم باشد. چرا که درباره کلی قصه و ماجرا صحبت کرد.
«بر سر دو راهی» مثلث عشقی ندارد
*شاید پرداخت ناملموس حتی در قسمت آخر به «پریناز» این شبهه را از سریال بردارد که ماجرای عشق این سریال، مثلثی نبوده است...
حامد عنقا(نویسنده و تهیهکننده): عشق مثلثی مضموم به جهت رسانهای همان محوریت یک زن و دو مرد است. در سریال «پریدخت» اوج عشق مثلثی بود. ولی اینجا و در این داستان ما حتی اگر بخواهیم آن را ببینیم، شکل نگرفته است. هیچوقت رابطه عاشقانه درستی بین کاراکتر مریم و حامد شکل نمیگیرد. همیشه انگار بین آنها حرفهای احساسی پنهانی وجود دارد که بروز پیدا نمیکند. برای همین به نظرم مثلث عشقی در این کار اتفاق نیفتاده است.
شاید جلال را از دور ببینند فکر کنند او استاد دانشگاه است
*برخی گفتند و نوشتند کاراکتر "جلال" قدری دور از واقعیت است، چرا که در جامعهای قانون وجود دارد که چنین مافیایی میتواند با زیر پا گذاشتن همه قانونها به کار خودش ادامه بدهد. آیا این شخصیت در اجرا دور از واقعیت درنیامده بود؟
حامد عنقا(نویسنده و تهیهکننده): وجود پلیس مواد مخدر در یک کشوری یعنی یک باندی وجود دارد که یک کار خلافی انجام میشود و پلیس اعمال قانون میکند. همین درگیر شدن پلیس مواد مخدر یعنی وجود یک قاچاقچی، واقعی است. قاچاقچی وجود دارد شاید خودش را به کسی معرفی نمیکند؛ زیرا در دادگاه انقلاب هزار پرونده قاچاق مواد مخدر روی میز دادستان است و در آن امکان دارد صدها "جلال" وجود داشته باشد. همه اینها هم لمپن نیستند؛ همانطور که حامد سریال «بر سر دو راهی» در یک دیالوگی به جلال میگوید: " هرکس تو را از دور ببیند فکر میکند جلال استاد دانشگاه است".
«ثریا» و «سیمین» "بر سر دو راهی" منفعل نیستند
سیدحسین امیر جهانی(همکار نویسنده): در کارهایی که با عنقا بودیم زنها خیلی نقشمحوری داشتند و محوری بودن زنها در درام ضرورت دارد. اما خیلی از درامهایی که روایت میشوند اصولاً نقش دراماتیکی نداشتند. در سریال «بر سر دو راهی» کاراکترهای فرعی هم خیلی کنش و واکنش دارند. یک زنی است که صرفا یک زن خانهدار است اما منفعل نیست. شما "سیمین" و "ثریا" را میبینید شاید در هر قصه دیگری، مخاطب با انفعال آنها مواجه شود اما در قصه ما با کنشها و واکنشها خوب دیده میشود و تأثیرگذارند.
با دنبالهسازی موافق نیستم، دوست دارم کارهای جدیدی بسازم
*چرا آقای توفیقی در کنار عدم اعتقاد به ساخت فصل دوم «بر سر دو راهی»، «پدر2» را هم خیلی موافق نیستید؟
واقعیت این است بزرگترین آرزویم پخته شدن در سن 55 سالگی است و نه خداحفظی با دنیای فیلمسازی که برای خیلی از دوستان همکارانمان اتفاق افتاده است. من تازه در آن سنین دوست دارم مُدلهای جدیدی از فیلمسازیام را تجربه کنم و لحن، جنس و ژانرهای جدیدی را بسازم. به نظرمن یک کار بعد از تولید و پخش، پروندهاش بسته میشود و یک مدلی هم طول میکشد به لحاظ ذهنی از آن فضا دور شویم. حالا بعد از این مدت لطف ساخت فصل دوم سریال «پدر» چیست؟ ترجیح میدهم کارهای جدیدی را شروع کنم.
به من میگفتند در قسمتهای آخر اذیت شدیم
*آقای گودرزی بازتابهای مردمی سریال «بر سر دو راهی» چطور بود؟
هرکس مرا میدید از ساخت این سریال استقبال میکرد. به من میگفتند در قسمتهای آخر اذیت شدیم. من کاری به اول و دوم شدن سریالی به لحاظ پربیننده و نظرسنجی ندارم. ولی میدیدم و میشنیدم که مردم به من میگفتند پیرزن سراغ نداری! یعنی خیلیها دیدند. بالای هزاران نفر به من گفتند پیرزنم سراغ نداری...
شریفینیا و بخشی بهترینها بودند
*در میان بازیگران غیر از خودتان، کار چه کسی را بیشتر دوست داشتید؟
حمید گودرزی(بازیگر): مهراوه شریفینیا و «جلال» عنایتبخشی را خیل یدوست داشتم. البته که بهرنگ علوی هم پارتنر خوبی بود و بعد از شهرام قائدی خوب از آب درآمد. در برداشتهای خیلی پایین، کارگردان راضی میشد نه به جهت عجله، بلکه کار استاندارد درمیآمد.
پروژهها درگیر تولید کارهای دقیقه 90 هستند
*رمز موفقیت «بر سر دو راهی» را در چه میبینید که هر سال طنز روی آنتن میرفت اما امسال یک ملودرام در نوروز هم دیده شد و هم آمار تماشای تلویزیون از سایت تلوبیون را بالا برد؟
حمید گودرزی(بازیگر- نقش حامد): این موضوع برمیگردد به این نکته که برخی از کارگردانان و تهیهکنندگان به یک بِرَند در سریالسازی تبدیل شدهاند. مردم با دیدن نامشان ترغیب میشوند که آن سریال را دنبال کنند. البته با نگاهی به عوامل قابل اعتنای این سریال که تهیهکننده و کارگردان بهترینها را پای کار آوردند هم میتوان به موفقیت این سریال پی برد. فیلمنامه قصهگو برای این اندک زمان کار سختی است که نویسنده به خوبی از پَسِ آن برآمده و به واقع سریعترین سریالی است که بازی کردم و با کیفیت بود. در این بین، ناگفته نماند که کماکان پروژهها را در دقیقه 90 میبندیم و البته تنها معضل سریال ما نبود که بقیه پروژهها هم درگیر این معظلند.
تلویزیون جای کار عامهپسند است
*ما در سرزمینی زندگی میکنیم که اجداد ما با قصه بزرگ شدند و الان هم فرزندان ما به قصه علاقهمندند و دوست دارند برایشان بخوانیم تا با آرامش بخوابند. برخلاف غرب که در سینما و تلویزیونشان به اتفاقات دیگری غیر از قصه فکر میکنند. هر وقت هم فیلم و سریالی با قصه ساخته شدهاند مردم تماشاگر اصلیاش بودهاند...
حامد عنقا(نویسنده و تهیهکننده): من برای اینکه حرف سخت و پیچیده و اصطلاحاً دیالوگهای فلسفی بنویسم به جهت تحصیلاتی و دانشگاهی برایم امکانپذیر است. ولی افتخار میکنم حرفی میزنم مخاطب عام را با خودم همراه کنم. سختترین کار در طول تاریخ برای همه قصهنویسان و عصر پیش از کلاسیک و دوران مدرن این بوده بتوانند قصهای بگویند جماعت زیادی را با خودشان همراه کنند. متأسفانه برخی اوقات ناتوانیمان در قصه گفتن، بی سوادیمان برای جذب مخاطب در پشت پوزیشنهای روشنفکری پنهان میشود که ما آنقدر نخبهگرا هستیم که فقط با قشر خاصی ارتباط برقرار کنیم. ای خانم و آقای نخبهگرا بدانید تلویزیون جای کار عامهپسند است. البته به این معنی هم نیست که برای همهخواه شدن به مرز ابتذال برسید.
چرا جریان مبتذل فیلمفارسی را کنار جریان عامهپسند گذاشتند؟
یعنی باید یک مرزی بین ابتذال و ابتزاز از امر عامهپسند وجود دارد که میتوانیم ساعتها بحث جامعهشناختی بگذاریم. جریانهایی که قبل از انقلاب آغاز کردند و ضد عامهپسندانه حرف زدند و پای این جریان را به ادبیات، تئاتر در آغاز راه کارگاه نمایش، کشاندند. حتی شروع کردند گروه تئاتر ملی و سنگلج را مسخره کردند که آنقدر مخاطب دارد. همین طور به سینما آمدند و جریان مبتذل فیلمفارسی را کنار جریان عامهپسند گذاشتند و این دو را از هم تفکیک کردند. نتیجه آن یک سینمای ورشکستهای شد که در این سالها میبینیم که یا سینما مخاطب ندارد یا مجبور است به لحاظ لفظی هرکار ناشایستی را انجام دهد تا مردم به آن بخندند.
برخی هم بد بازی میکنند، بد اجرا میکنند و بد هم میخوانند
*آقای گودرزی قبلاً هم با برخی از مجریان تلویزیونی درباره حضور بازیگران به عنوان مجری تلویزیون صحبت کردیم. آیا خود شما موافق هستید بازیگران و هنرپیشههای سینمایی ما مجری کارهای تلویزیونی باشند؟
من می گویم تا وقتی کار را خوب انجام دهند اشکالی ندارد. یک زمانی محمد سلوکی، شهاب حسینی، صابر ابر، مهدی سلوکی و... همه مجری بودند و بازی کردند یا سریال و یا سینمایی. ما حرفی زدیم برخیهایشان بد بودند و کمتر مجری، بازیگر موفقی شد. البته که شهاب حسینی و صابر ابر موفق بودند. از این طرف هم بازیگری بیاید و مجری خوبی نباشد هم موفق نخواهد بود. ناگفته نماند که در این میان بعضی از دوستان هم بد بازی میکنند، هم بد اجرا میکنند و هم بد میخوانند و همه این چیزها هست و خیلی هم طرفدار دارند.
ناراحتی من ربطی به محمدرضا گلزار نداشت
*یک حاشیه دیگر از شما در فضای مجازی و رسانهای دست به دست و آن ریاکشن لحظه جایزه گرفتن محمدرضا گلزار در جشنواره جام جم بود. دوربین جلوی صورت شما بود و محمدرضا گلزار جایزه گرفت همه گفتند ناراحت شدهاید...
حمید گودرزی(بازیگر- نقش حامد): ناراحتی من به خاطر محمدرضا گلزار نبود و ما با هم دوست هستیم. یک بنده خدایی راجع به مستند ایرانگرد صحبت میکرد و آن ریاکشن ناراحتی آن زمان بود. یک شیطنتی رخ داد. این صحبتکردن مطول آن فرد برگزیده مرا ناراحت کرد ولی به اشتباه گفتند ناراحتی بابت محمدرضا گلزار است. برای من این چیزها مهم نیست؛ مهم این است که در تلویزیون یک مسابقهای اجرا کردم و اگر بخواهند دوباره هستم. و اصلا مدلی که مجری باشم نیست و امکان ندارد هرجا و هر نوع برنامهای بگویند، اجرا کنم. یک کار با بهروز افخمی در برنامه «هفت» داشتم و «تحویل سال» و «شب یلدا» به عنوان مجری حضور داشتم. برنامه «پنج ستاره» هم به این علت که یک مسابقه دیگری در شبکه سه هم روی آنتن میرود جذبم کرد مجری این مسابقه بشوم.
تلویزیون به ادبیات نمایشی اهمیت بدهد
*راه ملودرام و تلویزیون چگونه پیش برود و در سریالسازی چه اتفاقاتی بیفتد؟
حمید گودرزی(نویسنده- نقش حامد): مهمترین مسئله برای اینکه مخاطب به تلویزیون رجوع کند به ادبیات نمایشی توجه کند. زمینه اصلی هر کار فیلمنامه است و ما مثل تزئیات هستیم قصه را قشنگ میکنیم. قصه نباشد هر هنرپیشهای کاری انجام شود از قدیم مشکل نویسندگی داشتیم و دستمزدی به نویسنده داده شود تا با فراغبال دنبال مسئلهای برود؛ الان که این طور نیست و به نویسنده خوب اهمیت نمیدهند.
حامد عنقا(نویسنده و تهیهکننده): ساخت ملودرام کار سختی است، چرا که یک مرز باریک افتادن به ابتذال و سطحینگری و قصه جذاب و عامهپسند است. با همه این تفاسیر دوست دارم ملودرام را ادامه بدهم.
سیدحسین امیر جهانی(همکار نویسنده): خانواده جذب سریال شده و کاری است که قصه داشته و در ایام نوروز، مخاطب را به خوبی با خودش همراه کرد. قصهگویی مهمترین اصل برای یک ملودرام است و بخشی به اعتماد مدیران برمیگردد. متأسفذانه در کار فیلمنامه رفت و آمدها انرژی نویسنده را میگیرد. خدا را شکر الان اعتماد میشود و نتیجه اعتماد سازمان صداوسیما به فیلمنامهنویسانی که کارشان را بلد هستند را میبینند.
ممیزی آزاردهندهای نداشتیم
*ممیزی و اصلاحیه خاصی هم داشتید؟
بهرنگ توفیقی(کارگردان): به نظرمن ممیزی در یک زمانی باعث آزردگی میشود که مبنای کاری بر یک اصلی قرار میگیرد و آن اصل از ریشه زده میشود و مورد منافات با سیاستها و نگرشی که مدیران، است؛ چنین اتفاقی برای ما نیفتاد.
عنایت بخشی با قدرت برگشت
*حضور عنایتبخشی هم بازگشت قدرتمندانهای به تلویزیون بود...
حامد عنقا(نویسنده و تهیهکننده): بهنظرمن عنایت بخشی متعلق به آن نسلی است که بزرگان تئاتر بودند و او در جملگی آثاری حضور داشت که توسط کارگردانهای بزرگی ساخته شد. نسل بخشی، جعفر والی و جوانمرد که بزرگان تئاتر بودند و شاید امروز در جستجوی تاریخ سینمایی به یک نقش منفیهایی از فیلمهای به اصطلاح آبگوشتی که کارهای سر و گردنداری هستند، برسیم. عنایت بخشی جلوی دوربین هر آدم بزرگی رفته و توانسته است در آن موقعیتها خوش بدرخشد. امیدواریم با استفاده از این بازیگر بزرگ، توانسته باشیم تلنگری به تهیهکنندگان و کارگردانان امروز بزنیم که بازیگرانی چون عنایت بخشی هستند که در فرم خودشان هنوز هم میدرخشند و میتوانند فیلمنامه را طوری بنویسند بیشتر از آنها استفاده شود. همه در «بر سر دو راهی» اتفاق نظر داریم که "جلال- عنایت بخشی" ستاره «بر سر دو راهی» بود.
گزارش و گفتگو: مجتبی برزگر
تصویربردار و تدوینگر: محمدرضا کشتدار و مهدی کماسی